امیرحسین اکبری شالچی
بازیافتن واژههای سره در گویش تاجیکی کار سادهای نیست؛ چون سرهجو هنگام پژوهش گفتار تاجیکان، بهجای شنیدن واژگان سره، صدها و هزاران واژهی روسییی را میشنود که بسیاریشان بیآنکه نیازی ویژه به آنها باشد، به گویش تاجیکی راه یافتهاند و در آن جا افتادهاند. بههرروی آنچه من در اینجا به دست میدهم، برخی از واژههای سرهای است که در گویش تاجیکی به کار میرود و میتوان کاربرد آنها را به دیگر پارسیزبانان پیشنهاد کرد.
آدمیّت: آدمگری
ابطال: بیکارکُنی
اتاق: خانهچه / xāna-ča/
اتصال: پَیوند
اتفاقی: سرِ راهی
اجرا(ی نمایش): انجام
اجرا: انجامیابی
احتمال قوی داده شدن: باور رفتن
اختصاص دادن: جدا کردن، بخشیدن
اخراج کردن (از محلّ کار): از کار راندن
ادا کردن (نماز): گُزرانیدن
ارتباط: بستَگی
ارتباط دادن: پَیوندیدن
ارتفاع: بَلندی (← دهخـ)
ارتقا دادن: بَلند برداشتن
ارتقا: بالارَوی
از قرار معلوم: اَز اَفتَش
آزادی بیان: آزادی سخن
ازدیاد: بالارَوی
استحکام: استواری (← دهخـ)
استراحت: دَمگیری
استرداد: برگردانی
استفاده کردن: بهرَه برداشتن
استفراغ کردن: پَرتافتن
اسکان: بودوباش
اسهال: دلرَوی
اطلاع: آگهی
اطلاع حاصل کردن: آگهی یافتن (دهخـ← آگهی)
اعتقاد: باوری
اعصاب کسی خرد شدن (کنایه): سر ( ِکسی) وَیران شدن
اعمال زور: زورآوری
افتتاح: کُشادَهشَوی (دهخـ← کشاده)
افراطیگری: تندگرایی
اقامت: بودوباش، باشِش
اقامتگاه: باشِشگاه
امضا کردن: دست ماندن
امکان شغلی: جای کار
امنیت: آرامی
امور خارجه: کارهای بیرونَه
انتشار یافتن (چیزی در جایی): دامنْ پهن کردن
انتشار یافتن (ویروس): پهن شدن
انتقال: گُذرِش
انتقال دادن: گذراندن
انفجار: تَرکَش
انفجاری: تَرْکَندَه (دهخـ← ترَکیدن)
اهتزاز (پرچم): پَرافشانی
اهمیت زیاد دادن: بهای ارزشمند دادن
اواسط: میانَهها
باطل: بیکار
بهخاطرِ: از رویِ
بدون مشکل و مانع: آزادانَه
بدون وقفه: بیایست
بعداً: پس
بکارت: دختری (← دهخـ)
بلاعوض (وام): بیبازگشت
به اهتزاز درآوردن (پرچم): افروختن
به نظرِ: از بینِشِ
به نظر رسیدن: بَه چشم رَسیدن
بهعنوانِ: همچون
بهمناسبتِ: بخشیدَه بَه
بیاعتنا: بیپروا
بیتفاوت: بیپروا (← دهخـ)
بیتوجه: بیپروا
بیعُرضه: بیهنر
بینظموترتیب: بیسرشتَه
پاتیناژ (ورزش): یخبازی
پارتیبازی: آشنابازی
پلورالیسم (سیاست): چنداندیشی
تأسیس یافتن: بنیاد شدن
تأسیس: بنیاد
تجدید نظر (دادگاه): بازبینی
تجسس: کافتوکاو
تجسس (پلیس): پژوهش
تحت تأثیرِ: در زیر سایَۀ (کنایه)
تحتالبحری: زیرآبی
تحریک: برانگیزش
تحمل نمودن: برداشت کردن، برداشتن
تحویل دادن: سُپاریدن
تخصیص یافتن: جدا شدن
تدارک: آمادَگی
تدارک دیدن: آمادَگی دیدن
تدبیرشده: اندیشیدَه
ترجیح دادن: برتری دادن
ترک کردن: پَرتافتن
ترکیب (شیمی): آمیختَه
ترم (دانشگاه): نیمسالَه
ترموس چای: چایگیرک
تزئین نمودن: آرا دادن
تسهیل: آسانکاری
تسویه کردن (حساب را): برابر کردن
تشویش: پروا
تصاحب: ازخودکُنی
تصاحب نمودن: از خود کردن
تصفیهشده (آب): پاک
تظاهر: خودنشاندِهی
تعداد: شمار
تعمیر کردن: ساز کردن
تغییر دادن: دیگر کردن
تفتیش: کافتوکاو
تقاطع (خیابان): بُرِش
تقدیم شدن: پیشکَش شدن
تلقی شدن: نامبَر شدن
تلقی کردن: نگرانیدن
التماس نمودن: زارَه کردن (دهخـ ← زاره)
تمدید کردن (مهلت را): دراز کردن
تنزل: پایینرَوی
تهیهشده: آمادَهنمودَه
توجه کردن: نگاه کردن
توضیح دادن: رَوشنی انداختن
تولید کردن: آفریدن
جایز دانستن: روا دیدن
جرم (دندان): سنگ
جعلی: ساختَه
جفت جنین: همرهک / ham-rah-ak/
جوانب: پهلوها
چِرکین: کثیف (← دهخـ)
چندطبقه (ساختمان): بَلندآشیانَه
حاصل نمودن: پَیدا کردن
حاکی: بازگویندَه
حداقل: کَمَش
حمّال: بارکَش
حوصلهی کسی را سر بردن: بیزار کردن
حیف نان: نمیشدنی / na-mī-šud-an-ī/
خارجی: بیرونَه
خاطرنشان کردن: یادرَس شدن
خالی از سکنه: بیآدم
خرجی (زندگی): پایْدَم
دائمالخمر: میزدَه
در ادامۀ: بَه دنبالَۀ
در اهتزاز بودن: بالافشانی کردن (پرچم)
در نظر گرفته شدن: نگراندََه شدن
درجه: زینَه
ذوب شدن: آبشَوی
راحت باش! (نظامی): آزاد
رأی دادن: آواز دادن
رشته (درسی): فن
رضایتبخش: خرسندیآور
رطوبت: نمناکی
رونق پیدا کردن: اَوج یافتن (کنایه)
ریاست: سروری، راهبری
رییس (اداره/ شرکت): سردار
رییس: راهبر
زلزله: زمینجُمبی/ زِمینجُنبش/ زمینجُمبَه
زوایا: پهلوها
زینت: زیب (← دهخـ)
زینت بخشیدن: آرا دادن
سرعت بخشیدن: تیزاندن
سفینهی فضایی: کشتیِ کَیهانی
سکوت: خاموشی
سهبعدی: سهاندازَه
سیفون: آببرایک / āb-bor-āy-ak/
سیل: آبخیزی (دهخـ← آبخیز)
شایعه: آوازَه
شلوغ (راه): سیرآدم
شلیک: تیرپرانی
شلیک کردن: پرّاندن/ پراندن
شوت (فوتبال): پَرتافْت
شیوع (بیماری): پهْنشَوی (دهخـ← پهن شدن)
شیوعیابنده (بیماری): دامنگستر
صدا: آواز
صریحاً: رویراست
صعبالعبور: دشوارگذر
ضبط کردن (روی نوار): بَه نوار برداشتن
طبقِ: از رویِ
طبقه: آشیانَه
طلاق: ازهم جداشَوی
طنابکشی: بَندکشی (مسابقه)
طول: دَرازی
طولانی شدن: بَه دَرازا کَشیدن
ظرافت: نازکی
ظریف: نازک
عازم: رفتِگار
عامل (بیماری): برانگیزندَه/ انگیزَه
عبور: گُذِرش
عدم وضوح: نارَوشنی
عرض: پهنا (← دهخـ)
علناً: رویراست
عملی نمودن: پیادَه ساختن
عوض کردن (کانال تلویزیون/ رادیو و مانندشان): تاو دادن (دهخـ← تاو)
عوض کردن: دیگر کردن
غلیظ (چای): غوس / γavs/
غیبگو: بینَک
غیر قابل قبول: نمیشدنی / na-mī-šud-an-ī/
غیور: بانَنگ (دهخـ← ننگ)
فاصلۀ طبقاتی: شکاف اجتماعی
فرق داشتن: دیگر بودن
فضا: کَیهان
فضانورد: کیهاننورد
فیلمبردار: نوارگیرندَه
قابل استفاده: بَکار
قبلاً: پیش
قبلی: پیشترَه
قدیمی (دوست): دیرینَه
قطع: بُرِش
قطعه (موسیقی): پارچَه
قطور (کتاب): غوس / γavs/
قلباً: از دل و جان
کاملاً: بهپرگی / ba pur-r-ag-ī/
کتری برقی: آبگرمکُنَک
کسب کردن: اندوزیدن
کشف کردن: دریافت کردن
گل زدن (فوتبال): بَه نشان رَساندن
لطیف: مهین
لهجه: شیوَه
مؤسس: بنیادگر
مادامی که: تا دمی که
ماده (درسی): فن
مبصر (کلاس): راهبر
مبهم: نارَوشن
متحد شدن(مردم): بِهَمآیی
متحد نمودن: بر هم آوردن
متذکر گشتن: یادرَس شدن
مترجم: ترجمان
متصل ساختن: پَیوندیدن
متصل ساختن (خطهای راه آهن): پَیوست کردن
متصلکننده(ی پل): پَیوندگر
متلاشی کردن (مغز کسی را): پاش دادن
متوقع: چشمدار
متوقف کردن: باز داشتن
مثال: نَمونَه
مجرم: گنهکار
مجسمه: پَیکرَه
مجموعاً: همَگی
محبوب: دوستداشتَه
محدوده: چارچوبَه
محصول (کشاورزی): کِشتَه
محکم: استوار
مدیر (بانک): راهبر
مذاکره: گفتوشنید/ گفتوگُزار
مراقبت: نگاهوبین
مستعمره کردن: زیرِ دست گرفتن (دهخـ← زیردست)
مسموم: زهرآلود
مشترکالمنافع (کشورها): کشورهای پساشوروی/ کشورهای همسود
مصلحت دانستن: روا دیدن
مظنون: گُمانبَر
مطابق: برابرِ
مطابق شدن: راست آمدن
معتقد: باوریناک
معتقد بودن: باور داشتن
معدومالاثر: بینامونشان
معرفی نمودن: شناس کردن
معرکه: هَنگامَه
معزول گشتن: سبکدوش شدن، آزاد کَردَه شدن
مفقودالأثر: بینامونشان
مقارن شدن با: راست آمدن بَه
مقاوم: تابآور
مقاومت: ایستادَهگری
مقصّر: گنهکار (← دهخـ)
مقید: پایبند
منافی عفّت (فیلم): بیشرمی
منتشر کردن (کتاب): برآوردن
منحرف کردن: از راه زدن (کنایه/ دهخـ← از راه کردن)
منشا گرفتن از: برخاستن از
مهاجرت کردن: کوچ بستن
موجود: جایداشتَه
مورد علاقه بودن: پسند بودن
میسر شدن: دست دادن
نجات یافتن: رهیدن
نجّار: درودگر
نظافت: پاککاری
نفخ: دَمِش
نهار: خوراک پیشین (دهخـ← پیشین)
نوظهور: تازَهپَیدا
هلیکوپتر: چرخبال
واقعاً: از راستی
وصل بودن: پیوست بودن
وصلت: پَیوند (← دهخـ)
ویلایی (خانه): زمینَکی
برخی واژه ها بسیار نغز اند: باور رفتن (احتمال قوی داده شدن)، پیوندیدن (متصل کردن)، زورآوری (اعمال زور)، بیپروا (بی اعتنا، بی توجه) سپاریدن (تحویل دادن)، برتری دادن (ترجیح دادن)، کیهان (فضا)، اندوزیدن (کسب کردن)، شیوه (لهجه)، پاککاری (نظافت)، برخاستن (منشا گرفتن)
بسیار زیبا.
فکر میکنم در مدخل زیر:
بینظموترتیب: بیسرشتَه
یک ر جا افتاده باشد:
بینظموترتیب: بیسَررشتَه
در گذشته در ارتش اداره «سررشتهداری» بود. شاید هنوز هم باشد. فکر میکنم کارش شبیه چیزی بود که الان میگویند «تدارکات».
واژهی نهار (در اصل: ناهار) سره است. هرچند دانستن ِ برابرش در میان تاجیکهای عزیز هم دلنشین است.