دکتر محمد حیدری ملایری
در پارسی واژهای هست که در بسیاری گویشها به کار میرود ولی در زبان رسمی دیده نمیشود. این واژه «آلِش» (āleš) است به چمارِ (معنی) «عوض، بدل». به این نمونهها آتانِش (توجه) کنید:
آلش (āleš) = عوض (آشتیانی)
آلش کردن = عوض کردن (آشتیانی)
الش (aleš) = عوض به جای دیگر (تاتی، تالشی)
آلش = دادوستد، مبادله، تعویض (تبری)
آلشا کردن، آلش هاکردن = عوض کردن (تبری)
آلش = جفت رحم پس از زایمان (تبری)
آلو (ālu) = جفت زایمان (تبری)
الش (aleš)، الیش (ališ) = عوض، بدل (تربت حیدریهای)
الیش کردن = عوض کردن، لباس عوض کردن (تربت حیدریهای)
آلش (ālaš) = عوض (سنگسری)
آلیش (āliš) = عوض (سمنانی)
آلُش (āloš) = عوض (لاسگردی، سرخهای)
الش (aleš) = عوض، بدل (قاینی)
الش کرده = عوض کردن، بدل کردن (قاینی)
آلش (āleš) = عوض (کرمانی)
آلش کردن = عوض کردن (قمی)
آلشی = عوض، اشتباهی (قمی)
آلِشت (ālešt) = عوض (لری)
آلِشت کِرده (ālešt kerde) = عوض کردن (لری)
آلِشتی = بچهی نحیف، عوض شده توسط اجنه (لری)
آلِشت = عوض (لکی)
آلِشت کردن = عوض کردن چیزی با چیز دیگر (لکی)
الیش (ališ) = عوض، تبدیل (هزارگی، افغانستان)
این واژه بااینکه چنین کاربرد گستردهای در سراسر پهنهی ایران دارد در واژهنامهی دهخدا جایگاه و دریافت سزاواری نیافته است. به کوتاهی بسیار میگوید:
آلش: (ترکی، ا مص) تبدیل، تعویض.
به شواناییِِ (احتمالِِ) بسیار، چیزی که لغتنامه را به اشتباه انداخته ترکیب «آلِش-ورش» است در ترکی به چمار «داد و ستد». «آلش» در ترکی به چمار «میگیریم» است از ترکی آذری âlmâx یا âlmâgh («گرفتن») و «ورش» از vermâgh یا vermâx(«دادن»). همچنین در دهخدا درآیهی ترکی «آلش دگش» را میبینیم، به چمار «بازرگانی، تجارت»، که بخش دوم آن ازdegišmâx «عوض کردن» است.
به هر روی، این «آلش» ترکی هیچ پیوندی با «آلش» پارسی ندارد و ما در این گفتار میکوشیم نشانههایی به دست دهیم در راستای ایرانی بودن این واژه.
بسیار شگفتانگیز است که واژهی بیگانهای بیآنکه در پارسی رسمی-ادبی کاربرد داشته باشد چنین در گویشهای گوناگون پارسی راه یافته باشد.
ما در اینجا پیش مینهیم که «آلِش» سرانجام از پوروا-ایرانی harH* به چمارِ «دادوستد کردن، معاوضه کردن، تجارت کردن، خراج پرداختن» (۲۰۰۷ Cheung) میآید. از این ریشه پدیدارانه (ظاهراً) هیچ واژهی اوستایی یا پارسی باستان به ما نرسیده است، ولی در زبانهای ایرانی میانه و نوین دو دسته واژه از آن سرچشمه میگیرند؛ یکی با پیشوند، دیگری بی پیشوند.
۱) گروه پیشونددار: واژهی پارسیِ گوهر (guhar)، گهری (gohari)، گهول (gahul)، گهولیدن (gahulidan) به چمار «بدل کردن و عوض کردن» باشد. این واژه از پوروا-ایرانی *hi-harH- میآید. در کردی (کورمانجی): guhér، guhérin، guhartin، gōrin و (سورانی) gōr-، gōrān«عوض کردن، بدل کردن» به کار میروند. در گورانی gurγān «عوض کردن». این واژه همچنین در فرهنگها به دیسهی «کلوج،کلوجیدن، کلوچ، کلوچیدن» ضبط شده است.
واژهی پارسی میانه wihīr-«تغییر،دگرشد» نیزازآنِ این گروه است.
۲) گروه بی پیشوند: در پارسی میانه harg و halg «وظیفه، باج، خراج، کار، کوشش». این واژه به عربی رفته و به دیسهی «خرج» و «خراج» به پارسی بازگشته است. در سُغدی arsk «کار، کنش»، در یغناوی ark «کار»، در یدغهای horγ، در مونجی hōr(g)«کار»، و در خُتَنی hära-«چیز، دارایی».
«آلش» به این گروه دوم پیوند دارد و فرگشتِ دیسش (تشکیلِ) آن چنین است:
*harH- → *arH- → *ark- (مانند یغناوی)→ *alk- → alš
خودآوایِ (مصوتِ) آغازین میتواند بلند باشد یا کوتاه و دو همآوایِ (صامتِ) l(ل) و š (ش) را خودآواهای u، a، و i از هم جدا میکنند، بسته به گویش.
ما در پارسی به واژهی آلش و کَروازِ (فعل) آن «آلشیدن» نیاز داریم. در «فرهنگ ریشهشناسی اخترشناسی و اخترفیزیک» یکی از هموگ (معادل) های change «آلش، آلشیدن» است. همچنین «گَهول، گهولیدن» برای exchange به کار رفته است.
شاید برای آلیش در معنیی به غیر از “[داد]ستد” ریشه ای در زبانهای ایرانی موجود باشد ولی تلاش پروفسور ملایری برای نمایاندن ریشه ایرانی آن قانع کننده نیست. قرار نیست همه تیرهای پروفسورها را به هدف خورده حساب کنیم harH و alk با آلِش بی ربط می نمایند.
بنده سیستانی هستم پدر من همیشه بجای واژه عوض کردن از الش کردن بهره میبردند و این نشان از ایرانی بودن واژه الش میباشد .. امیدوارم این واژه رو بکار ببریم
ولی ترکیب سانسکریتی و اوستایی آر- شئِت یعنی کسب دارایی برای آلِشت لُری بسیار منطقی است. آر[ر] سانسکریت و اَر اوستایی = به دست آوردن کسب کردن، شَئِتَ= دارایی و مال.
من الش نشنیده بودم ولی در کنگاور(زبان فارسی و لری) یک بازی داشتیم – همان الک دولک تهرانی ها- که حرکاتش رو با الش شروع میکردیم….
در زبان ورزنهای (شرق اصفهان)
آلِج کردن به چمار عوض کردن چیزی با چیز دیگر است. برای نمونه وقتی جنسی خریدهایم و از آن خرسند نیستیم آن را با کالایی دیگر از همان فروشگاه آلج میکنیم. همچنین، آلج شدن به معنای اشتباه شدن است. برای نمونه وقتی کفشهای کسی در یک مهمانی با کفشهای دیگری عوض میشود.
درود و مهر و سپاس
در بختیاری نیز ما آلِشت را به همین چم به کار می بریم. از دیدن این نامه در اینجا بسیار خرسند شدم.
درود برشما.واژه ی کوهریدن و جزیدن نیز در چم عوض کردن تبدیل کردن هستند.
سپاس از نوشتارتان.
درود
و سپاس از استاد ملایری
در شیراز “الشت یا الشتی” در چم زشت بکار میرود
الشت و پلشت همراه هم می آیند
بدرود
اسفندیار:
آگهی شاهنامه خوانی
به نام
خداوند هست و خداوند نیست
همه بندگانیم و ایزد یکیست
درود و آرزوی شادمانی
نشست شاهنامه خوانی دادبانان،این هفته سه شنبه١٩اَمرداد ١٣٩۵ در تالار کانون وکلا خ قصردشت، روبروی کوچه ۵٩ با روخوانی و واکاوی “گفتار اندر داستان فرود سیاووش”ساعت ١٨ در تالار کانون،از سوی دادبانان شاهنامه خوان برگزار میگردد.
کمیسیون فرهنگ و هنر،همه همکاران و فرزندان دبستانی را به این نشست فرهنگی فرامیخواند.
گروه شاهنامه خوانی ک فرهنگ و هنر
صرفنظر از این «آلِش»، ایشان دارد زبانی به کلی دیگر ما آفریند. کم کم همین مقدار اندک از سخنان ایشان هم نامفهوم خواهد شد. من حتی برای خود ایشان هم نگران ام.
استاد گرامی
در تاجیکستان نیز با گویش الیش به معنای تعویض کردن بکار برده میشود.
در برخی از دهات یزد نیز همین کلمه با پیشوند عوض، عوض آلیش، با همان معنا مورد استفاده قرار میگیرد.
در گویش گورکانی (استان فارس، شهرستان فیروزآباد، روستای بایگان) که کتابی نیز بدین نام انتشار یافته است. و پر است از واژه های پهلوی، الشت که علشت تلفظ می شود به معنی عوض کردن بکار می رود.