عبدالله: زبانی به نام «تاجیکی» وجود ندارد (بخش نخست)

Safar Abdollah

گفت‌وگوی اسفندیار آدینه با صفر عبدالله، دانشمند تاجیک، درباره هویت ایرانی و تاجیکی

 

«صفر عبدالله» از فرهنگیان شناخته شده تاجیک است که سالهاست در خارج از تاجیکستان زندگی می‌کند، ولی چنانکه خودش می‌گوید، دل و یادش همیشه با زبان و فرهنگ و سرزمینش است.

وی در دانشگاه ابولیخان شهر آلماتی در قزاقستان به تدریس زبان و ادبیات فارسی به دانشجویان مشغول است و پژوهشهایی درباره فرهنگ و تمدن ایرانی انجام داده است. در سفر اخیر آقای عبدالله به تاجیکستان فرصتی فراهم شد که اسفندیار آدینه با ایشان به گفت‌وگو  بنشیند.

 

استاد، خواهشمندم در باره فعالیتهایتان در قزاقستان اطلاع بدهید.

من مدت بیش از بیست و اند سال است که در قزاقستان زندگی می‌کنم. سالهای اول که آنجا آمدم، تدریس زبان فارسی چنانکه باید راه‌اندازی نشده بود. در آغاز پدید آمدن جمهوری صاحب‌استقلال قزاقستان من آنجا آمدم و در زمینه ایران‌شناسی کارهایی را آغاز کردیم. در پژوهشگاه خاورشناسی (آن زمان پژوهشگاه نبود، یک مرکز خاورشناسی وابسته به پژوهشگاه اویغور‌شناسی بود) ما بخشی را برای کارهای ایران‌شناسی شروع کردیم. بنده در آنجا مدت زیادی کار کردم، همزمان در دانشگاههای قزاقستان از زبان و ادبیات فارسی تدریس می‌کردم. در این مدت کسان زیادی فارغ‌التحصیل شدند و خوشبختانه، تعداد کسانی که هم اکنون به زبان فارسی می‌توانند راحت صحبت کنند، یا حداقل بخوانند و ترجمه کنند، از فارسی به قزاقی یا به روسی، زیاد شده است. گذشته از این، من سال 2007 در قزاقستان مجله‌ای را با نام «ایران‌نامه» به زبان روسی راه‌اندازی کردم که این مجله الآن در حدود چهارصد صفحه منتشر می‌شود. تا کنون سی شماره از این مجله انتشار یافته است، ولی حالا متأسفانه از سبب تحریمها علیه ایران ما با مشکلات مالی روبرو شدیم و نشر مجله به دشواری انجام می‌شود.

در زبان قزاقی حدود 3068 واژه مشترک است که از زبان ما به زبان قزاقی اقتباس شده است، به ویژه از فارسی ورارود، چون ارتباط مستقیم بوده و الآن هم هست. شما در خیابانهای قزاقستان بسیار به آسانی با واژه‌های داروخانه، آشخانه، کوچه، شهر، آبادانی (در شکل اودانی!) و یا بسیار نامهای قزاقی روبرو می‌شوید که مشترَک است. جالب این است که نام اسفندیار در شکل اَسپَندیار در میان قزاقها خیلی فراوان است، نام رستم هم فراوان است. یعنی نه تنها نامهای عادی ایرانی، بلکه نامهایی است که ما به آنها افتخار ملی داریم و این نامها نامهای حماسی ماست، نامهایی که در شاهنامه آمده است، مثل نام بیژن. حتی نامهایی که در ترکیبش واژه «گل» هست، خیلی فراوان است، 125 نام زنانه قزاقی را من گردآوری کردم که در ترکیبش واژه گل آمده است، از قبیل گل‌بدن، گلناز، گلنار، گلدانه، گلبهرام، و غیره.

 

بگویید که این مجله با حمایت مالی چه کسی یا سازمانی منتشر می‌شود؟

من همه کار این مجله را تنها انجام می‌دهم و یک نفر دستیار هم دارم که کارهای فنی را انجام می‌دهد و شماره آماده‌شده را به صورت الکترونیک به رایزنی فرهنگی ایران می‌دادم که آنها در ایران چاپ می‌کردند و می‌آوردند. به دلایل برای من چندان ناروشن، متأسفانه، نمی‌دانم که رایزن فرهنگی کنونی توانست یا نتوانست به آن طرف توضیح بدهد، امسال و تا حدودی در سال گذشته مشکل مالی داشتیم. با وجود مشکلات مالی، سال گذشته من همه شماره‌ها را درآوردم و به ایشان وا‌گذار کردم، حالا منتظریم که این مشکلات رفع شود. این مجله مجله‌ای است که از سوی بزرگترین خاورشناسان و ایران‌شناسان قلمرو شوروی سابق بسیار خوب ارزیابی شد و چند نفر هم نوشتند که بهترین مجله علمی در زمینه خاورشناسی به زبان روسی است. کار مجله را من رایگان انجام می‌دهم و برای من هیچ گونه سود مالی ندارد.

در این مجله من توانستم بهترین مقالات علمی را که از سوی بزرگان ایران نوشته شده، به زبان روسی ترجمه و چاپ کنم. همچنین، از ایران‌شناسان جهان، هم از ایران‌شناسان اروپا، هم روسیه و کشورهای مشترک‌المنافع. خیلی متأسفم که الآن با مشکلات مالی روبرو هستیم. این مشکلی که بعضی کشورها، متأسفانه با ایران دارند، مسائل تحریمها و اینها به ما هم اثر کرد. ولی خوب، من کارهای خود را در زمینه ایران‌شناسی ادامه‌ می‌دهم و در برابر این در قزاقستان تقریباً هر سال یکی دو کنفرانس بین‌المللی برگزار می‌کنیم در زمینه‌های زبان، ادبیات، تاریخ، فرهنگ، تمدن، فلسفه، عرفان ایرانی و در این همایشها متخصصان هم از ایران، هم از کشورهای دیگر شرکت می‌کنند. چندین مجموعه مقالات علمی هم به زبان روسی و گاهی هم به زبان فارسی انتشار یافته است.

بعضی از اقوام ترکی‌زبان ترک شده هستند، نه این که ترک باشند. مثل بعضی از کشورهایی که عرب شده‌اند، یعنی معرب. مثلاً، ما نمی‌توانیم بگوییم که اویغورها یا ازبکها از لحاظ نژاد اقوام کاملاً ترکی هستند، چون من احساس می‌کنم که حدود 70 درسد از ازبکها، تاجیکهای ازبک شده هستند که در سد سال آخر ترک شده‌اند. روند ترک شدن تاجیکها از قرن 16 میلادی شروع شد. در این باره خیلی از بزرگان نوشته‌اند، از جمله هِرمان وامبری و دیگر و دیگرها، ولی این روند ادامه‌ دارد. یا مثلاً اویغورها که خیلی زیاد خون سغدی دارند و شهرهای ختن و کاشغر از شهرهای ایرانی بودند. یا آذریها یک کشور مصنوعی در قفقاز ساختند با نام آذربایجان که این یقیناً آذربایجان نیست، چون مرز آذربایجان تا رود ارس است که استاد عنایت‌الله رضا بسیار خوب در کتاب «اران و آذربایجان» در این باره نوشته و ثابت کرده است و هیچ شکی در آن نیست. اینها ارّان و شیروان بودند که امروز با اهداف سیاسی آذربایجان می‌گویند. خوب، اینها همه ایرانی بودند، فقط زبانشان را از دست دادند.

 

اصلاً در قزاقستان آیا مردم به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی توجه دارند؟ چون از قدیم مردم قزاق با فارسی‌زبانان رابطه‌های خاصی داشته‌اند.

بله، مسئله این است که باید به مردم توضیح داد. مردم عادی که نمی‌دانند، ولی بخشی از قلمرو کنونی قزاقستان جزء ایران باستان بوده. مثلاً در ادبیات ما با شهرهایی با نام اسفیجاب و طراز بسیار روبرو می‌شوید. شهر طراز همان شهری است که رودکی سمرقندی می‌گوید:

روی به محراب نهادن چه سود؟

دل به بخارا و بتان طراز،

ایزد ما وسوسه عاشقی،

از تو پذیرد، نپذیرد نماز …

یا شهر طراز در «شاهنامه» و در کتابهای دیگر بارها آمده است. اسفیجاب هم از شهرهای سامانیان بود. طراز هم شهر سامانیان بود که اسماعیل سامانی در آن جا زرتشتیان را به زور مسلمان کرده بود و در بعضی از کتابهای تاریخ آمده که مردمان شهر طراز مسلمان‌اند و زبانشان فارسی. وقتی از طراز خارج می‌شوید به خرگاههای خلخها روبرو می‌شوید. خوب، این شهرهایی است که زمانی فرهنگ و تمدن ایرانی در آنها بسیار نقش مؤثر داشته است. نقش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را در هر کجایی از مناطق آسیای مرکزی و قفقاز می‌توانید شما احساس کنید و هر کسی که به تاریخ بسیار علاقه‌مندی دارد، این چیز را خوب می‌داند.

گذشته از این، وقتی اگر درباره خود مردم قزاق بگوییم، این مردمی است که با ما از دیرزمان ارتباط تاریخی داشتند. در زبان قزاقی حدود 3068 واژه مشترک است که از زبان ما به زبان قزاقی اقتباس شده است، به ویژه از فارسی ورارود، چون ارتباط مستقیم بوده و الآن هم هست. شما در خیابانهای قزاقستان بسیار به آسانی با واژه‌های داروخانه، آشخانه، کوچه، شهر، آبادانی (در شکل اودانی!) و یا بسیار نامهای قزاقی روبرو می‌شوید که مشترَک است. جالب این است که نام اسفندیار در شکل اَسپَندیار در میان قزاقها خیلی فراوان است، نام رستم هم فراوان است. یعنی نه تنها نامهای عادی ایرانی، بلکه نامهایی است که ما به آنها افتخار ملی داریم و این نامها نامهای حماسی ماست، نامهایی که در شاهنامه آمده است، مثل نام بیژن. حتی نامهایی که در ترکیبش واژه «گل» هست، خیلی فراوان است، 125 نام زنانه قزاقی را من گردآوری کردم که در ترکیبش واژه گل آمده است، از قبیل گل‌بدن، گلناز، گلنار، گلدانه، گلبهرام، و غیره.

خلاصه، ما خیلی چیزهایی داریم در آنجا که باید مطالعه شود و باید کشورهای فارسی‌زبان توجه بیشتری داشته باشند. چند سال پیش با دکتر سعید محمدباقر کمال‌الدینی، استادیار دانشگاه پیام نور از شهر یزد، ما یک فهرست نسخه‌های خط فارسی محفوظ در کتابخانه ملی قزاقستان را به زبان روسی انتشار دادیم که آنجا نسخه‌های بسیار نادری بود. از جمله، دو نسخه آثار عبدالرحمان جامی که در هیچ جایی از گوشه دنیا نبود. قدیمی‌ترین نسخه‌ها بود. یکی «تحفه‌الاحرار» که 23 سال قبل از مرگ عبدالرحمان جامی در شهر بلخ کتابت شده، دست روزگار چگونه آن را به قزاقستان برده، به آلماتی که ما آن را باز پیدا کنیم، این خودش بسیار جالب است، ما این کتاب را هم منتشر کردیم.

تقسیمات حدود جغرافیایی در آسیای میانه‌ به طور غیر علمی و غیر منطقی صورت گرفت که در این باره استاد بارتولد هنوز در سالهای 1924 و 29 دو بار به کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی نامه نوشته و گفته بود که این کاری که می‌کنید، غیر منطقی است. چون شهرهایی که در آن همیشه فارسی‌زبانان به سر می‌بردند، از جمله سمرقند و بخارا، در اسناد کمیته مرکزی آمده است که این شهرهای تاجیکان هستند، ولی با توجه به منافع اقتصادی کشور شوروی موقتاً در جمهوری برادری ازبکستان خواهند بود. با توجه به این که کشور واحدی به نام «شوروی» بود و مشکلی هم در زمینه رفت و آمد نبود، تاجیکها که هنوز خودشناسی ملی زیادی نداشتند، راضی شدند و این مثل همان مقال روسی است که «هیچ چیزی جاویدانه‌تر از آن چیز موقت نیست.» این موقت حالا جاویدانی شد.

اصلاً از قدیم‌الایام مردمان ترک و ایرانی در کنار هم می‌زیستند و با هم روابط خوبی داشتند، تبادلات فرهنگی داشتند، اما در سالهای بعد از شوروی که تقسیمات مرزی شد، می‌شود گفت که آنها تا اندازه‌ای از هم جدا شدند؛ چون آن زمان مثلاً گرایشهای پانترکیستی به وجود آمد.

در زمانهای بسیار قدیم، البته، اقوام ایرانی در آسیای مرکزی زندگی می‌کردند. هنوز اقوام ترک از سیبری و آلتای نیامده بودند. آنچه ما از تاریخها می‌دانیم، در ایران شرقی یا در امروزه آسیای مرکزی اقوام سغدی، باختری، خوارزمی و سکایی زندگی می‌کردند. سکایها از اقوام بیابان‌گرد ایرانی بودند که از اِستِپهای جنوبی روسیه تا دُن و دنیپر و دانوب و در سواحل اروپای شرقی زندگی می‌کردند و این نامهایی هم که گفتم، دُن و دنیپر و دانوب همه‌اش نامهای ایرانی و سکایی هستند. چون تاریخ عوض شد، اقوام ایرانی و آریایی از این منطقه‌ها به سوی ایران و هند کوچ کردند و آهسته آهسته اقوام دیگری به قدرت رسیدند. از قرن هفتم میلادی ترکها، خانات ترک، خاقانهای ترک، توانستند دولتی بسازند و یواش یواش به آن سرزمینهایی که قبلاً اقوام ایرانی بودند، راه یافتند.

البته، هم آقای برتولد اشپولر آلمانی و هم استاد واسیلی بارتولد و دیگران معتقد هستند که اقوام ترک به آسیای میانه‌ هرچند می‌آمدند و راهزنی می‌کردند و می‌رفتند، اما نفوذ چندانی نداشتند. هنوز در زمان سامانیان نیز. ولی از قرن 11 میلادی به بعد آهسته آهسته اینها خیلی از جهان را غصب کردند، از جمله بر ایران نیز حکومت کردند و در هزار سال آخر، پادشاهان ایرانی نیز از اقوام ترک بودند. هرچند بسیاری از آنها فرهنگشان با فرهنگ ایرانی مخلوط شده بود، ولی نژادشان ترک بود. از محمود غزنوی شروع کنیم، در ایران تا زمان رضاشاه پهلوی، استثنا تنها کریم‌خان زند است، مابقی همه از نژاد ترک و مغول بودند. یعنی در این هزار سال آخر، فرهنگ ما با فرهنگ ترکی خیلی آمیزش یافته و بدون تردید تأثیر و تاثّر دوجانبه بوده است.

همه ایرانیان را در ابتدا تاجیک می‌گفتند، چون کلمه «تاچی» یا «تائوچی» در زبان چینی به معنای ایرانی است. ترکها هم از آنها گرفتند. چون ما در کنار ترکان و در احاطه ترکان زندگی می‌کنیم و تاجیکستان جزیره‌ای ایرانی است که در میان ترکان است، این نام را به ما اطلاق کردند و یا به ما نسبت داده شد. از این لحاظ، نام تاجیک به اینها به صورت اتوماتیک وا‌گذار شد، به ویژه بعد از کشورگشایهای انگلیس و روسیه که از قرن 16 میلادی برابر شروع کردند. این دو ابرقدرت دو امپراتوری بزرگ ساختند و ما را پاره‌پاره کردند و مسخرگی به جایی رسید که مثلاً خواهر در افغانستان زندگی می‌کرد، برادر در تاجیکستان، نام زبان برادر را «تاجیکی»، نام زبان خواهر را «دری» گفتند.

 

اما امروز چه طور؟ امروز هم تبادلات فرهنگی در آن سطحی هست که پیش بود؟

بدون تردید، امروز هم مثلاً رابطه فرهنگی ایران با قزاقستان و کشورهای دیگر آسیای مرکزی باید رشد بیشتری داشته باشد. چون همه کشورهایی که می‌خواهند پیشرفت کنند، باید با همسایگان خود ارتباط خوبی داشته باشند و این ارتباط به سود همگان است. من مطمئن هستم که چون کشورهای آسیای مرکزی راه مستقیمی به آبهای آزاد ندارند، خوب است که با ایران ارتباط قوی داشته باشند و از طریق ایران رسیدن به بازارهای جهانی، از جمله به بازارهای اروپا، راحت‌تر است و این کارها را می‌کنند و من امیدوارم که روز از روز ارتباط ایران و ایرانیان، از جمله تاجیکان، با همه کشورهای همسایه که در آنها اقوام ترکی زبان به سر می‌برند، گسترش یابد و مستحکم‌تر شود.

البته، بعضی از اقوام ترکی زبان ترک شده هستند، نه این که ترک باشند. مثل بعضی از کشورهایی که عرب شده‌اند، یعنی معرب. مثلاً، ما نمی‌توانیم بگوییم که اویغورها یا ازبکها از لحاظ نژاد اقوام کاملاً ترکی هستند، چون من احساس می‌کنم که حدود 70 درسد از ازبکها، تاجیکهای ازبک شده هستند که در سد سال آخر ترک شده‌اند. روند ترک شدن تاجیکها از قرن 16 میلادی شروع شد. در این باره خیلی از بزرگان نوشته‌اند، از جمله هِرمان وامبری و دیگر و دیگرها، ولی این روند ادامه‌ دارد. یا مثلاً اویغورها که خیلی زیاد خون سغدی دارند و شهرهای ختن و کاشغر از شهرهای ایرانی بودند. یا آذریها یک کشور مصنوعی در قفقاز ساختند با نام آذربایجان که این یقیناً آذربایجان نیست، چون مرز آذربایجان تا رود ارس است که استاد عنایت‌الله رضا بسیار خوب در کتاب «اران و آذربایجان» در این باره نوشته و ثابت کرده است و هیچ شکی در آن نیست. اینها ارّان و شیروان بودند که امروز با اهداف سیاسی آذربایجان می‌گویند. خوب، اینها همه ایرانی بودند، فقط زبانشان را از دست دادند.

اما در همین صد سال اخیر بعضی جنبشهای ناسیونالیستی پیدا شدند. زمان قدیم همه می‌گفتند که ما مسلمانیم، بعد از شوروی و تقسیمات مرزی‌اش که به این مردم نامهایی داده شد، اختلاف نظرهایی میان آنان پیدا شد، به ویژه میان فرهنگیان. همین طور، بسیاری از تاجیکان می‌گویند که ازبکها تاجیک هستند یا ازبکها می‌گویند که تاجیکها ازبک هستند؟

خوب، این جای دارد. مسئله این است که ما در روزگاری به سر می‌بریم که در جهان روند رو آوردن به ریشه‌ها، به تاریخ، به فرهنگ و تمدن خود و خودشناسی در اوج است. بعضی کشورها که در آسیای میانه‌ جای پایی آنچنانی ندارند، وقتی به تاریخ نگاه می‌کنی، آن طرفتر تاریخ بروی، جایی ندارند، چون از آنها اسمی نیامده است، خوب چه باید بگویند؟ اینها مجبور هستند که یک چیزهایی هم ببافند و بگویند که ما هم بوده‌ایم. مثلاً، یک زمان آقای اسلام کریمف، رئیس‌جمهور ازبکستان، علما را دعوت کرده و گفته ثابت سازید که سه هزار سال قبل هم ازبکها در اینجا بودند. در صورتی که ازبکخان، خان اردوی زرین، در سال 1392 به دنیا آمد. چه گونه می‌شود که ازبکها سه هزار سال قبل بوده باشند؟ اقوام ترک بودند، البته. مثلاً نه سه هزار سال قبل، ولی خیلی پیشتر از ازبکها آنها بودند. ولی واقعیت این است که ازبکها از اقوام جدید هستند در این منطقه. خوب، فکر می‌کنید آنها چه باید بگویند؟ آنها باید بگویند که آره، ما همین طور هستیم؟ خوب، اینها چیزهایی هست که من نمی‌دانم چگونه برایتان توضیح بدهم.

جز فارسی، ما زبانی نداریم و در طول هزار سال هم قوم تاجیک بوده، اما هیچ جایی که سخن از زبان می‌رود، زبانی به نام «تاجیکی» وجود ندارد. تعبیری است که استالین و یارانش به ملت ما بار کردند و از سوی دیگر، می‌دانید که در زمان استالین هیچ کسی جرأت رد کردن نداشت. هر کسی رد کرد، سرش از تنش جدا شد.

تقسیمات حدود جغرافیایی در آسیای میانه‌ به طور غیر علمی و غیر منطقی صورت گرفت که در این باره استاد بارتولد هنوز در سالهای 1924 و 29 دو بار به کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی نامه نوشته و گفته بود که این کاری که می‌کنید، غیر منطقی است. چون شهرهایی که در آن همیشه فارسی‌زبانان به سر می‌بردند، از جمله سمرقند و بخارا، در اسناد کمیته مرکزی آمده است که این شهرهای تاجیکان هستند، ولی با توجه به منافع اقتصادی کشور شوروی موقتاً در جمهوری برادری ازبکستان خواهند بود. با توجه به این که کشور واحدی به نام «شوروی» بود و مشکلی هم در زمینه رفت و آمد نبود، تاجیکها که هنوز خودشناسی ملی زیادی نداشتند، راضی شدند. و این مثل همان مقال روسی است که «هیچ چیزی جاویدانه‌تر از آن چیز موقت نیست.» این موقت حالا جاویدانی شد. این چیزهایی است که هر کسی درک می‌کند. می‌دانید، یک نکته بسیار مهم این است که ما ایرانیان آسیای میانه‌ یا تاجیکان (هستیم)، چون کلمه «تاجیک» جز «فارس» معنای دیگری ندارد، پارسی‌زبان یا ایرانی پارسی‌زبان. در قدیمترین کتابها، از جمله در دیوان «لغت ترک» محمود کاشغری هم آمده است که «تاژیک همان فارس است.»

 

واقعا واژه «تاجیک» به معنای نام ملت یا واحدی سیاسی در زمان شوروی مطرح شد. قبل از آن این واژه چه معنا و مفهومی داشت؟

نه، نه، واژه «تاجیک» در زمان شوروی پیدا نشده، خیلی دیرینه است.

 

نه، به معنای یک واحد سیاسی البته.

نه، واحد سیاسی نمی‌گویم، اما به معنای قوم، ایرانیها در قیاس با اعراب خود را عجمی گفتند، یا عربها آنها را عجمی گفتند که معنایش گنگ است، یعنی زبان عربی بلد نیست و در قیاس با ترک تاجیک گفتند. در منابع تاریخی اگر سخن از تاجیک رود، در برابرش ترک هم می‌آید. مثلاً، سعدی شیرازی خودش را چند بار تاجیک گفته، حال آن که او در جنوب ایران امروزی زیسته است. مثلاً می‌گوید:

شاید که به پادشه بگویند،

ترک تو بریخت خون تاجیک.

در یک ترجیع‌بند هم می‌گوید، که:

روی تاجیکانه‌ات بنمای، تا داغ حبش،

آسمان بر چهره ترکان یغمایی کشد.

یا مثلاً مولانا جلال‌الدین رومی چند بار از واژه «تاجیک» استفاده کرده و در جایی هم می‌گوید:

یک حمله و یک حمله، آمد شب و تاریکی،

چُستی کن و ترکی کن، نه نرمی و تاجیکی.

نرمی و تاجیکی در اینجا به معنای روشنفکری در مقابل ترکی‌گری است.

 

فکر می‌کنید، چرا نام «تاجیک» در ایران یا افغانستان آنگونه که در تاجیکستان یا ورارود رواج یافت و نام دولت شد، نشد؟

به خاطر آن که تاجیکها در احاطه ترکان بودند. متوجه هستید؟ همه ایرانیان را در ابتدا تاجیک می‌گفتند، چون کلمه «تاچی»  یا «تائوچی» در زبان چینی به معنای ایرانی است. ترکها هم از آنها گرفتند. چون ما در کنار ترکان و در احاطه ترکان زندگی می‌کنیم و تاجیکستان جزیره‌ای ایرانی است که در میان ترکان است، این نام را به ما اطلاق کردند و یا به ما نسبت داده شد. از این لحاظ، نام تاجیک به اینها به صورت اتوماتیک وا‌گذار شد، به ویژه بعد از کشورگشایهای انگلیس و روسیه که از قرن 16 میلادی برابر شروع کردند. این دو ابرقدرت دو امپراتوری بزرگ ساختند و ما را پاره‌پاره کردند و مسخرگی به جایی رسید که مثلاً خواهر در افغانستان زندگی می‌کرد، برادر در تاجیکستان، نام زبان برادر را «تاجیکی»، نام زبان خواهر را «دری» گفتند.

 

فکر می‌کنید، چرا این نامها را عوض کردند؟ خوب، نمی‌شد که فارسی بگویند؟

این اهداف سیاسی است. پیداست که تفرقه باید می‌انداختند و حکومت می‌کردند. کار بسیار ساده است. جز فارسی، ما زبانی نداریم و در طول هزار سال هم قوم تاجیک بوده، اما هیچ جایی که سخن از زبان می‌رود، زبانی به نام «تاجیکی» وجود ندارد. تعبیری است که استالین و یارانش به ملت ما بار کردند. و از سوی دیگر، می‌دانید که در زمان استالین هیچ کسی جرأت رد کردن نداشت. هر کسی رد کرد، سرش از تنش جدا شد.

 

چرا نخواستند نام فارسی باقی بماند؟

به خاطر اینکه ایران هست، ایران بزرگ هست. به خاطر این که تاجیکان افغانستان هم آن زمان زبانشان را «فارسی» می‌گفتند یا فارسی کابلی هم می‌گفتند. شما می‌دانید، اول «تاجیکی» خلق کردند، بعد در قانون اساسی افغانستان که سال 1966 در زمان ظاهرشاه پذیرفته شد، زبان فارسی ِ فارسی‌زبانان یا تاجیکان افغانستان را «دری» گفتند. این مسخره‌ای بیش نیست! خوب، پیداست که یک زبان است و پیداست که این کار بسیار آگاهانه طراحی شده بود که ما را پاره‌پاره کنند و حکومت کنند.

 دنباله دارد …

جستارهای وابسته

4 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. در چند سده ی گذشته هیچ دشمنی به اندازه ی روسها نسبت به ایران عزیز و بزرگ کینه و دشمنی نورزیده است. در همین سالهای پس از انقلاب ۵۷، روسها آسیبهای جبران ناپذیری به کشور ما زدن.
    ۱- کمکهای بی اندازه به صدام هم سبب ویرانی میهن ما شد و هم جنگ را به زیان ما تموم کرد.۲-پس از فروپاشی شوروی دوباره دریای مازندران را به دلخواه خود تقسیم کردن و سهم ما را بلعیدن.
    و شگفتی اینجاست که سیاسیون کشور ما با آگاهی از این کینه و دشمنی آشکار، هر روز روابطشان را با روسها گسترش میدن!آنهم روابطی که زیان و عقب ماندگی اقتصادی و فرهنگی را نصیب کشور ما کرده و میکند.

  2. یک سوال از این به اصلاح استاد دارم به گفته شما ایغورا قزاقها اوزبکه ازربایجان ترک نبوه پس این ترک ازکجامده چون شما نزاد پزستها ترکی را قبول نارید ولی اکثر کلمات که بکارمیبرید ترکی است

      • آذربایجان جان و روح ایران است و تاریخ و هویت و فرهنگ با صدای بلند فریاد می زنند آذربایجان ایرانی تر از هر ایرانی می باشد

3 بازتاب

  1. نام های فارسی در قزاقستان و ازبکستان | eastborders
  2. نام های فارسی در قزاقستان و ازبکستان | eastborders
  3. /نفوذ زبان فارسی در آسیای مرکزی و قزاقستان/دموگرافی آسیای مرکزی | southsothiran

دیدگاهی بنویسید.


*