سامان حسنی*
در گویشهای روستایی واژههای بسیاری هستند که میتوان آنها را جایگزین واژههای بیگانه کرد. یکی از این واژهها، واژه “سِر” است که در گویشهای مرکزی ایران روایی دارد. ناگفته نماند واژهای که سخن از آن است با واژه “سِر” که در فرهنگها به چم “راز و پوشیده” آمده پیوندی ندارد و در جستوجویی که در چند فرهنگ داشتم چیزی درباره آن نیافتم.
واژه “سِر” دارای چندین چم است: “بیحس”، “خواب زمستانی” و “لایه سفت و سخت زمین”.
یکی از چمهای این واژه “بیحس” است. چنانچه بخشی از بدن به دلیلی چون سرما یا بیحرکتی دچار بیحسی شود، یا اینکه دندانپزشک برای کار روی دندان، لثه کسی را بیحس کند از این واژه سود میجویند و میگویند: “سر شده است”. برای نمونه:
از بس هوا سرد بود، نوک انگشتانم “سِر” شد.
هنگام خواب روی دستم خوابیدم، دستم “سِر” شد.
دندانپزشک برای پر کردن دندان آن را “سِر” میکند.
دومین چم این واژه “خواب زمستانی” یا به سخنی دیگر در اشاره به خواب زمستانی است. ناگفته نماند در نگر مردم “خواب زمستانی” افزون بر جانوران خونسرد، دربرگیرنده گیاهان و زمین هم هست.
در اشاره به خواب زمستانی جانوران خونسرد برای نمونه میگویند:
مارها در زمستان “سِر” میشوند.
وختی هوا سرد است، زنبورها “سِر” میشوند.
خواب زمستانی یا “سر شدن” درختان، هنگامی است که برگ آنها به تمامی ریخته شده و هیچگونه نشانهای از جوانه زدن و سبز شدن در آنها نیست. این زمان برای بریدن شاخههای درختان مناسب است. برای نمونه:
باغدارها نوک شاخههای درخت انگور را میبرند تا مو میوه بهتری بدهد. اکنون اگر این کار را هنگامی که برگهای مو به طور کامل ریخته و هیچ نشانی از جوانه زدن در آن نیست، یا به زبانی دیگر هنگامی که درخت انگور “سِر” است، انجام دهند به آن “سِربُر” میگویند؛ ولی اگر این کار را هنگامی که درخت انگور گل کرده است، انجام دهند به آن “موبر” میگویند (“بُر” کوتاه شده “بریدن” است).
خواب زمستانی زمین هم هنگامی آغاز میشود که لایه رویی زمین یخ میزند و دیگر درخور کار کشاورزی نیست در این هنگام میگویند: “زمین سِر شده است” و به بیان استورهای آن، زمانی است که “ایزد رپیثون” یا “ایزد گرمای نیمروزی” به زیر زمین رفته تا آبها و ریشه درختان را در برابر دیو سرما نگهبانی کند.
سومین چم این واژه اشاره به “لایه سفت و سخت زمین” است. به لایه سفت و سخت زمین که در زیر “خاک درخور کشاورزی” قرار گرفته “سِر” گفته میشود. برای نمونه میگویند:
برای ساختن ساختمان باید پی آن را آن اندازه بکنی که به “سِر” برسد.
یا اینکه میگویند:
این زمین در خور درختکاری نیست؛ چون اگر زمین را کمتر از یک وجب بکنی به “سِر” میرسد.
اکنون اگر به خواهیم به جای “فعل کمکی” از “فعل بسیط “سود بجوییم، میتوانیم به جای “سِر شدن” و “سِر کردن” از “سِریدن” و “سِراندن” بهره بجوییم. برای نمونه میتوان گفت: دستم در اثر سرما سِرید. دندانپزشک لثههایم را سِراند.
این واژه را میتوان در در دندانپزشکی برای “بیحس کردن لثهها” و در پزشکی برای “بیحسی موضعی” به کار برد.
* مردمشناس، دبیر پیشین ادبیات و علوم انسانی
بادرود فراوان خدمت شما از تلاش شما برای زنده نگه داشتن زبان فارسی سپاسگزاریم شما هم زنده باشید ممنون
سپاس از تلاش های شما
با درود فراوان
نخست : در پاره ای از واژهنامهها واژه “زنبور” تازی دانسته شده است نگر شما در این باره چیست؟
دوم: خَلکردن یا خلاندن یا خلانیدن واژههای است به چم کجبودن و خمکردن یا شکستن که در زبان لُری(بویژه گویش ممسنی) کاربرد فراوان دارد را برخی واژهنامهها خلانیدن پارسی دانسته شده است. واژه Gulf هم در برخی واژهنامهها چم کجبودن دارد
خلیج پارس هم شکلی کج مانند دارد آیا میتوان گفت که خلیج از واژه خَل گرفته شده است
شما چرا چم بکارمیبرید معنوی از مینوی فارسی گرفته شده ومعنی هم ازان ساخته شده
درود دوست گرامی. ما نیز نوشتار استواری در پارسی بودن واژه زنبور ندیدهایم و برهمینپایه واژه را تازی میدانیم. دربارهٔ واژهٔ خلیج هم مانندگیهای بسیاری میان بسیاری واژهها هست ولی تا آن زمان که ریشهدار بودن و درستبودن این مانندگیها در نوشتاری روشمند و دانشیک اثبات نشود، نمیتوان با دلاستواری سخنی گفت.
اینا کوشش میکنند زبان فارسی زنده بمانه ولی مگه عراقیها وعربپرستا میذارن میرن میگردن گندترین واژه های عربی رو درتلویزیون میگن تا جا بیفته مانند کریه المنظر(زشترو)بین ال مللی(جهانی) صعب ال عبور(سخترو)
تِوِر به چم بی حس Tever و سِوِر Sever در لری بختیاری کاربرد دارد.
واژهء زنبور به مینش ریز و خُرد و کوچک است و با واژهء انگلیسی small همریشه است
zanbur = small
z=s
n=m
b برای واگویی بهتر افزوده شده
ur=all
گرچه در گویش همگانی زَمبور هم میگویند.
در آواشناسی ز به س ؛ ن به م ؛ و ر به ل دگریده میشود.
شاید در نگر هامان(عوام) :
زنبور:زَنب + اور
زَنب از زدن یا نیش زدن
و اور ، کُننده که همانer- انگلیسی و -آر در پرستار باشد.
با درود،
در باره یِ واژه یِ “سِر” در گویش فارسی یِ جنوبی (لامِردی) که دنباله یِ لری-ست، “سـِهر” (یا درستتر ِ آن “ثـِهر”) واگفته می شود. در این گویش “سِر”یا “ثـِر” به معنا یِ “کود”[kud]است، و “ثـِرذون” [therdhun]به معنا یِ کوددانی-ست.
من در کار گردآوری یِ واژـِگان ِ “لامردی” هستم، و امید دارم تا پایان سال به انجام به رسد.