۲. کارواژههای ساده و آمیخته
سامان حسنی: یکی دیگر از آسیبهایی که درپیِ آمیختگی زبان پارسی با واژههای بیگانه به این زبان رسیدهاست همانا بهکاربردنِ کارواژههای آمیخته[فعل مرکب] بهجایِ کارواژههای ساده[فعل بسیط] است. هرچند در آغاز شمار اندکی کارواژههای ساده با واژههای عربی ساخته شد (همچون طلبیدن، بلعیدن، رقصیدن و فهمیدن)، این روش بهزودی فراموش گردید و واژههای بیگانه کارواژههای آمیخته را به دنبال خود آوردند. برایِنمونه، هنگامیکه «سؤال» جایگزین «پرسش» شد، بهجایِ «پرسید» گفته شد «سؤال کرد». یا اینکه زمانیکه «عفو» جایگزین «بخشش» شد، بهجایِ «بخشیدن» گفته شد «عفوکردن». وقتی واژۀ «فکر» بهجایِ «اندیشه» آمد، بهجایِ «اندیشید» گفته شد «فکر کرد». یا هنگامیکه «امتحان» بهجایِ «آزمون» نشست، بهجایِ «آزمودن» گفته شد «امتحانکردن» و…
پیامد این روش این بود که بسیاری از کارواژههای ساده هم در زبان پارسی بهدیسۀ کارواژه آمیخته نوشته شوند (مانند پژوهیدن که شده پژوهشکردن، پاسیدن که شده پاسدادن، فراموشیدن که شده فراموشکردن، نکوهیدن که شده نکوهشکردن، رهانیدن و رهیدن که شدهاند رهاکردن و رهاشدن، پناهیدن که شده پناهگرفتن، گریستن که شده گریهکردن، پریشیدن که شده پریشانشدن، پرسیدن که شده پرسانکردن (در پارسی افغانستان) و…).
بهکاربردنِ کارواژههای آمیخته زبان پارسی را ناتوان ساختهاست. راه چاره در این است که نخست از بهکاربردنِ کارواژههای آمیخته برایِ واژههای پارسی خودداری کنیم. برایِنمونه، بهجایِ «آغازکردن» بگوییم «آغازیدن»، بهجایِ «پژوهشکردن» بگوییم «پژوهیدن». دیگر اینکه، بهجایِ واژههای بیگانه واژههای پارسی را به کار ببریم تا بتوانیم از کارواژههای ساده بهره بگیریم. برایِنمونه، بهجایِ «استراحتکردن» بگوییم «آسودن» و بهجایِ «فکرکردن» بگوییم «اندیشیدن». در دیگر گویشها، بهویژه گویشهای روستایی، کارواژههای سادۀ فراوانی وجود دارد که میتوان از آنها بهره گرفت؛ مانند «چُکیدن» به چم «در گل فرو رفتن» و چاییدن به چم «سرماخوردن». در پایان، ساختن کارواژههای ساده میباشد، چنانکه حیدریملایری واژۀ «نپاهیدن» را بهجایِ «مشاهدهکردن» و «لوییدن» را به جای «حلکردن» ساختهاست. در زیر برایِ هر یک از گروهای یادشده نمونههایی میآوریم:
نمونۀ نخست: از بهکاربردنِ کارواژههای آمیخته برایِ واژههای پارسی خودداری کنیم و بهجایِ آن از کارواژههای ساده بهره بگیریم، آنچنانکه در گذشته بودهاست.
آزمودن بهجایِ آزمایشکردن
آغازیدن = آغازکردن
بررسیدن = بررسیکردن
پژوهیدن = پژوهشکردن
فراموشیدن = فراموشکردن
گردآوردن = گردآوریکردن
گریستن = گریهکردن
کاویدن = کاوشکردن
شکیبیدن = شکیباییکردن
شتافتن = شتابکردن
پالاییدن [پالودن] = پالایشکردن
پرهیزیدن = پرهیزکردن
کوشیدن = کوششکردن
کاستن = کمکردن، کاهشدادن
نمونۀ دوم: از بهکاربردنِ کارواژههای آمیخته که با واژههای بیگانه ساخته شدهاند خودداری کنیم و بهجایِ آنها از کارواژههای پارسی بهره بگیریم:
بهجایِ امتحانکردن بگوییم آزمودن
استراحتکردن = آسودن
اضافهکردن = افزودن
تحقیقکردن = پژوهیدن
ذوبکردن = گداختن
نازلکردن = فروفرستادن
لمسکردن = بساویدن
مطلعکردن =آگاهانیدن
رشد و نمو کردن = بالیدن
حذرکردن = پرهیزیدن
محوکردن = ستردن
فرضکردن = انگاشتن
سعیکردن = کوشیدن
مدحکردن = ستودن
طلوعکردن = برآمدن
عجلهکردن = شتافتن
جدالکردن = ستیزیدن
نمونۀ سوم: در گویشهای روستایی کارواژههای ساده بهفراوانی یافت میشود و میتوان آنها را جایگزین کارواژههای آمیخته نمود. در زیر از چند نمونه از این کارواژهها، که از گویشهای مرکزی ایران گرفته شدهاست، یاد میشود:
پِرزاندن = پرزکردن، خردکردن، پرز = خرد، ریز
پلاسیدن = پژمردهشدن
پُکیدن = منفجرشدن
پِلکاندن = آلودهکردن
پلکیدن = آلودهشدن
تِلیدن = لهشدن
تُلیدن = جوشیدن
تِلاندن = لهکردن
تُمیدن = فرورفتن (مانندِ تورفتن بخشی از ظرف فلزی، همچون کتری و کاسه)
تیفُندن = بههمریختن
چاییدن = سرماخوردن
چغیدن = شکستن چیزی براثرِ سرما
چِریدن = به چیزی محکم چسبیدن
چِلاسیدن = پژمردهشدن
چِلاندن = فشردنِ چیزی برایِ اینکه آب آن گرفته شود (مانندِ چلاندن پارچۀ خیس)
چُکیدن = در چیزی فرورفتن (مانندِ چُکیدن در گِل)
دِراندن = پارهکردن
دِرِزگیدن = پاشیدن چکۀ آب به چیزی
دِرُمیدن = آرامگرفتن
رُمیدن = خرابشدن، فروریختن (مانندِ رمیدن چگار [سقف] خانه یا تونل)
گِلیدن = چرخیدن چیزی بررویِ زمین
گیشگوندن = بازکردنِ چیزی ازهم، درهموبرهمکردنِ چیزی (مانندِ گیشگوندن پشم)
گولیدن = گلوخوردن، چرخیدن چیزی بررویِ زمین
غِرپیدن = بریدهشدنِ چیزی (برایِنمونه، اگر هنگام بیرونآوردنِ هویج از زمین از نیمه کنده شود، میگوییم غِرپید)
غرمیدن = صدای رعد (برایِنمونه، آسمان غرمید)
ماسیدن = چسبیدن
وایسادن = ایستادن
وریسادن = بلندشدن
وِلاییدن = لهکردن چیزی با پا (مانندِ ولاییدن انگور برایِ درستکردن شیره و…)
نمونۀ چهارم: ساختن کارواژههای ساده. در زیر به چند نمونه از کارواژههای آمیخته که حیدریملایری ساختهاست مینگریم:
آنولیدن = لغوکردن
بستاییدن = ضربکردن
پژانیدن = اظهارِنظرکردن
پدواریدن = کشفکردن
پراویدن = اختراعکردن
رزگیدن = مرتبکردن
زَکاردن = انجامدادن
زُییدن = ادعاکردن
فرژاییدن = تلفظکردن
فرشاییدن = حکومتکردن
لوییدن = حلکردن
نپاهیدن = مشاهدهکردن
دنباله دارد …
درود بر شما و خدا قوت
در روستای ما ( اطراف جیرفت وکهنوج کرمان)به رقصیدن میگن چمیدن به رقاص میگن چمکی وچمان
باید از کارواژه های ساده استفاده کرد، اما این بخشی از ساده سازی زبان هست، در زبان سانسکریتی هم این اتفاق افتاد
در انگلیسی هم افتاد و اکثر فعل ها با to do (کردن) ایجاد می شوند (البته در ادامه دوباره این do حذف شد اما برای سوالی کردن در زبان های ژرمانی باید فعل اصلی را به اول جمله آورد که دوباره do ظاهر می شود!)
این گونه فعل سازی ها به زبان پارسی آسیب می زند زیرا رمبیدن و غرمبیدن پیش از این در فارسی بوده اند وریسادن و وایسادن هم همان از برایستادن و واایستادن می آید .