پسوند نیایی و گیتیشناسی
سامان حسنی: وندها در زبان پارسیگ[=پهلوی] کاربرد بسیار گستردهای داشتهاند، ولی در زبان پارسی نو کاربرد بسیاری از آنها به کناری نهاده شده است. بنیادیترین شوند آن آمیخته شدن زبان پارسی با واژههای بیگانه و بهرهگیری از دستور زبان عربی میباشد. برای نمونه به جای بهرهگیری از وندها در واژهسازی، از واژههای عربی و روش ساختاری این زبان سود بردهایم. پیامد این کار فراموشیدن بسیاری از وندها در زبان پارسی میباشد. تا جایی که در شناخت شماری از آنها ـ که رد پایشان را در واژهها به جای گذاشتهاند ـ به بیراهه میرویم. در این جستار به دو نمونه از پسوندهای فراموشیده که گاهی نشانه بیشال پنداشته میشوند مینگریم.
——
بخشهای پیشین پیامد آمیختگی زبان پارسی با واژههای بیگانه:
بخش نخست: فراموشیدن واژههای پارسی
بخش دوم: کارواژههای ساده و آمیخته
بخش سوم: تکال و بیشال
بخش چهارم: بیگانهپنداشتنِ واژههای پارسی
——
پسوند نیایی
ز اشکانیان جز نام نشنیده ام | نه در نامه خسروان دیدهام (فردوسی)
یکی از این پسوندهای فراموشیده که گاهی نشانه بیشال پنداشته میشود، پسوند نیایی “ان” میباشد. این پسوند بیانگر آن است که یک کس فرزند کیست یا از کدام خاندان است. این پسوند در زبان پارسیگ روایی داشته است، مانند “ان” در پاپکان [که میشود پسر بابک] و کوادان [که میشود پسر کواد]. این پسوند در زبان پارسی نو فراموش شده و به کار گرفته نمیشود، ولی رد پای آن را در شماری از نامها میبینیم مانند
زرتشت سپنتمان = زرتشت پسر سپنتم
آذرباد مهرسپندان = آذرباد پسر مهرسپند
اردشیر پاپکان = اردشیر پسر پاپک
خسرو کوادان = خسرو پسر کَواد (قباد)
روزبهان = پسر روزبه
اشکان = پسر اشک
وارونه آنچه پنداشته میشود پسوند “ان” در نامواژه اشکان نشانه بیشال نیست، بلکه “پسوند نیایی” میباشد. پس اشکان میشود “پسر اشک” نه “اشکها”.
پسوند “ان” در پایان نامهایی چون روزبهان، مهران، فرخان و خردادن هم میتواند پسوند نیایی باشد، هرچند که به دیسه نام کسان هم به کار رفتهاند. این نامها میتوانند در بنیاد بدین گونه باشند:
روزبهان = پسر روزبه
مهران = پسر مهر
فرخان = پسر فرخ
خردادان = پسر خرداد
چنانچه به دیگر نامهای پارسی پسوند نیایی “ان” بیفزاییم چنین میشوند:
جمشید میشود جمشیدان
آرش میشود آرشان
رستم میشود رستمان
سهراب میشود سهرابان
بهرام میشود بهرامان
اردشیر میشود اردشیران
البته در برخی واژهها پسوند “ان” میتواند هم نشانه بیشال و هم پسوند نیایی باشد. چون پسوند “ان” در “خسروان”. در اینجا با نگاه به واژه پیشین آن میتوان شناخت که “ان” نشانه بیشال است یا پسوند نیایی. برای نمونه به “نامه خسروان” و “جمشید خسروان” نگاه کنید در “نامه خسروان”، “ان” نشانه بیشال است چون خسرو به چم “شاه” میباشد و بیشال آن شده است خسروان (شاهان)، ولی در “جمشید خسروان”، “ان” پسوند نیایی است و میشود جمشید پسر خسرو.
پسوند نیایی در زبان ارمنی به دیسه “یان” در پایان نامهای خانوادگی همچنان کاربرد دارد، مانند آبرامیان، پتروسیان، داوودیان، مارکاریان، مانوکیان، وارتانیان، هاروتونیان و هوسپیان.
این پسوند را در پایان نام خاندانهای فرمانروایان ایرانی نیز میبینیم، مانند هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان، طاهریان، سامانیان و … . نیز برای خاندانهای ترکتبار چون غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان نیز به کار رفته است.
در سدههای پسین به پیروی از زبان تازی بهرهگیری از این پسوند رو به فراموشی نهاده و به جای آن از واژه تازی “ابن” [= پسر] بهره گرفتهایم، مانند محمد بن زکریای رازی، عبدالله بن مقفع و ابن سینا. در زیر به دو نبیگ مقدمه شاهنامه ابومنصوری و تاریخ بیهقی مینگریم تا ببینیم رد پایی از این پسوند مییابیم یا نه.
در شاهنامه ابومنصوری به گونهای درهمریخته از واژه عربی “ابن” و واژه پارسی “پسر”، هم برای نامهای پارسی و هم برای نامهای عربی بهره گرفته شده است، به نمونههای زیر بنگرید:
ویسه پسر پیران، تور پسر افریدون
عبدالله پسر مقفع، مامون پسر هارون ارشید
حسن بن علی مروزی، زادوی ابن شاهوی
ابومنصور بن محمد بن جعفر بن فرخزاد.
در تاریخ بیهقی وارونه مقدمه شاهنامه ابومنصوری بهرهگیری از واژه “ابن” بسیار اندک است. روش آن بیشتر بدین گونه است که نام پدر را پس از نام پسر آورده است بی اینکه نام پدر دارای پسوند نیایی باشد. مانند عبداللهِ طاهر، حسنِ سلیمان، فضلِ ربیع. برای نمونه در بخشی از این نوشته عبدالله پسر طاهر چندین بار به دیسه “عبداللهِ طاهر” و تنها یک بار به دیسه “عبدالله بن طاهر” آمده است.
به نگر میآید این نوشته روش زبان پارسیگ را دنبال کرده است بدون اینکه از پسوند نیایی”ان” بهره بگیرید. شاید فراموش کردهاند که “ان” در پایان نامهایی چون سپنتمان و روزبهان پسوند نیایی است و پسوند “ان” را بخشی از نام پنداشتهاند. چنانچه ما امروز میپنداریم که نام پدر زرتشت “سپنتمان” است نه “سپنتم”.
هنوز در بسیاری از گویشها این روش دنبال میشود و برای شناساندن کسی، پس از نام او نام پدر و مادرش را میآورند بدون اینکه از پسوند نیایی “ان” بهره بگیرند. برای نمونه گفته میشود:
پرویزِ مهراب = پرویز پسر مهراب
نسرینِ خسرو = نسرین دختر خسرو
ناهیدِ فرنگیس= ناهید دختر فرنگیس
بهمنِ پروین = بهمن پسر پروین
به نگر میآید که نایکنواخت بودن نوشتن نامها در مقدمه شاهنامه ابومنصوری نشانگر آن است که این نوشته دستکاری شده است وگرنه چرا باید در نوشته تاریخ بیهقی که پس از مقدمه شاهنامه ابومنصوری نوشته شده و کاربرد واژهها و زبانزدهای عربی در آن بیشتر است، آن چنان نشانی از بکار بردن واژه “ابن” نباشد؟
پسوند گیتیشناسی
از ایران بشد تا به توران و چین | گذر کرد از آن پس به مکران زمین (شاهنامه)
یکی دیگر از پسوندهای فراموشیده که نشانه بیشال پنداشته میشود پسوند گیتیشناسی “آن” میباشد که در نبیگ وندهای پارسی به آن به گونه “آن جغرافیایی” اشاره شده است. این پسوند در پایان نام کشورها و جاها میآید، مانند
گرگان = در پارسی باستان به دیسه “وَرکانَ” و در زند به دیسه “وِهرکانَ” میباشد.
توران = کشور تور
آذربایجان = آتورپاتکان.
پسوند گیتیشناسی را میتوان در شماری از نامهای دیگر یافت، مانند
اصفهان = در تاریخ بیهقی به دیسه سپاهان میباشد. در اینجا سپاهان بیشال سپاه نمیباشد بلکه “ان” در پایان آن پسوند گیتیشناسی میباشد که به جای سپاه یا شهری که سپاه در آن میباشد، اشاره دارد.
ایران = سرزمین یا کشور “ایر” [ایرلند هم یک چنین چمی دارد]
گیلان = سرزمین تیره گیل
دیلمان = سرزمین تیره دیلم
تهران = شاید بدین گونه باشد: ته+ ری+ پسوند گیتاشناسی “ان”. یعنی پس از ری
چنانچه “ان” در پایان نامهای زیر پسوند گیتیشناسی باشد، بایستی به چم آنها از این دیدگاه نگریست: کرمان، مازندران، شمیران، اران، شروان، سمنان، دامغان، مکران و زاهدان.
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموند رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگ ما در فیسبوک یا تلگرام بپیوندید.
با درود مبحث مربوط به پسوند نیایی وگیتی شناسی رو مطالعه کردم، به آگاهی جدیدی دست یافتم، سپاسگزارم. پیروز باشید
درود برشما.
سپاس از کوشش هایتان دراین راه.
چندی پیش در کانال تلگرامتان دیدم که به جای واژه ی ترور مرگاندن را پیش نهاد کردید.
من هم پیشنهادی برای واژه ی ترور دارم.
واژه ی terror همریشه است با واژه ی terrible که به چمار ترسیدن است.
بنابراین بر پایه ی این ریشه یابی بایدواژه ای که چمار ترس و هراس را برساند برای این واژه برگزینیم.
من واژه ی هاساندن را پیشنهاد میکنم. که دگردیسه ی هراس است.(نگا کنید به واژه نامه دهخدا).
این واژه ی ترزفته(ترجمه)درخور و سرنده ای برای واژه ترور است.
گذشته از آن ترور در همه جا چمار مرگ و کشتن نمیدهد بلکه گاهی هم بر چمار ترس و هراس افکندن است
مانند:
We lived in terror of our father when he was drinking.
ترزفته:
ما در ترس(هاسانش) نوشیدنی خوردن پدرمان زندگی میکنیم.
که چمار ترس و هراس را می رساند.
در پایان اینکه شاید بهتر است هنگام برابریابی برای واژه ای ،همان زبان خاستگاه را به سرنام(عنوان)مرپل(مقیاس) و سنجه برگزینیم تا واژه ای که بر می گذاریم یا می یابیم پرسون تر(دقیق تر)باشو.
سپاس از شما.
با درود
با پسوند نیایی دانش بنده افزایش یافت چون نام خودم فرخان بوده ولی با توجه به جستارهای متعددی که در گذشته انجام دادم و نبود دسترسی در سالهای گذشته به دنیای اینترنت نام خود را از فرخان به عربی فرحان تغییر دادم که امروزه نادم و پشیمان هستم که ریشه اسم پارسی را نشناخته بودم!!!!