امیرحسین اکبری شالچی: در پیشگفتار فرهنگ دهخدا از نویسندگانی کهن یاد شده که کوشیده بودهاند واژگان پارسی را به همتایی واژگان تازی به کار گیرند. بزرگترین آنان دو مغز بزرگ ایرانِ تاریخی، بیرونی و پورسینا، هستند. دهخدا واژگان بهکاررفتۀ هر کدام از آنان را جداجدا آورده. من گزیدۀ آنها را در اینجا بههم کردهام و واژهنامۀ کوچک کنونی را پدید آوردهام. نویسندگانی که واژگانشان در این نوشته آمده ایناناند: پورسینا، بیرونی، خواجه نصیرالدین توسی، برگرداننده و گزارشگر داستان حی بن یقظان، جوزجانی شاگرد پورسینا، ناصر خسرو حجت جزیرۀ خراسان، باباافضل کاشی، محمد غزالی، آذرکیوانیان، و نیز فهرست تفسیر کشفالاسرار و عده الابرار که گویند نوشتۀ خواجه عبدالله انصاری است، این سرچشمۀ واپسین را من خود افزودهام و در دهخدا از آن واژهای نیامده است. روشن است که بسیاری از این واژگان را چند تن از بزرگان نامبرده به کار بردهاند و ویژۀ یکی از آنان نیست.
ابد: ناانجام
ابدیت: پایندگی
اِتباع: پسروی کردن
اتحاد: ساختگی
اتصال دادن: پیوندانیدن
اتصال: پیوستگی
اتصال: پیوستن
اختلاط: آمیختن
اختلاط: آمیزش
اختلاف: شدآمد
ادراک کردن: اندریافتن
ادراک: اندریافتن
ادراک: یابندگی
ادراک: یافت
ادراک: یافتن
اراده: خواست
استتار: پوشیدگی
اسم (دستور زبان): نام
اصرار: پژوژناکی
اصلالجواهر: گوهر گوهران
اضطراب: تبش
اعراب فارس: کردان دشتنشین
آلات: افزار
آلت: افزار
امتزاج: آمیختن
امتزاج: آمیزش
آمر: کاربندنده
امکان: شاید بودن
آمنو: استوار گیرید
امّی: نادبیر
آنجهانی: اخروی
انحطاط: فروشدن
انسان: مردم
انسانیت: مردمی
انفصال: گسستن
انقطاع: گسستن
اولیّت: نخستی
باحث: پژوهنده
باصره: بینایی
باصره: نگرنده
الباقی (صفت خدا): همیشههست
باقی: ناگذرنده
بالاراده: به خواست
بالایین: علیا
بایسته: لازم
بدیهه: نااندیش
برق: درخش
بصیر: بینا
بطیءالحرکت: گرانرو
بلااراده: بهناخواست
بم: آوای درشت
به خاطر داشتن: یاد داشتن
بیان: گزاردن
بیحرکت بودن: آرمیدن
تأثیر: کارگری
تأخر: سپسی
تبدیل کردن: جز کردن
تحت: فروسو
تحتانی: زیرین
تحریص: انگیزش
تحریک: انگیزش
تدبر: دراندیشیدن
تربیت: پرورش
ترکیب: آمیختن
تشابهت: مانست
تشبیه: مانندگی
تشقیق: شکافتن
تعجیل: شتابزدگی
تعدد: بسیاری
تعلّق: بستگی
تعمیرکننده: آبادانیکن
تفسیر کردن: گزاردن
تفسیر: گزارش
تکبر: برتنی
تکبر: بزرگخویشتنی
تماماً: به همهای
تمنا: به آرزو خواستن
تنفس: دم زدن
تنقیض: کاهیدن
تواب: بازپذیر
توأم با شک و تردید: گمانآمیغ
توکل: پشتی داشتن
تولید سیب: سیبگری
تولید: زایش
ثابت کردن: درواخ کردن
ثقل: گرانی
ثقیل: گران
ثقیلالحرکت: گرانرو
ثلث بودن: سهیکی
ثلث: سهیک
ثواب: کرفه
جاذب: اندرکشنده
جاری کردن: روانیدن
جانب: پهلو
جانب: سو، سوی
جاهد: واکوش
جذب: اندرکشیدن
جرّ: کشیدگی
جرم: تنومند
جزء: بهر
جزء: پاره
جسد: تن
جسم: تنومند
جسمانیت: تنومندی
جماع کردن: پاسیدن
جمع شدن: فراهم شدن
جملگی: به همهای
جمیعاً: همگنان بههم
جنات النعیم: بهشتهای بانار
جهت علوی: بَرسو
جوهر: گوهر
جوهرالجواهر: گوهر گوهران
الحاح: پژوژ
حادث: نوشُده
حاش الله: پَرغَست
حاشیه: کرانه
حال: جایگیر
حثیثالحرکت: زودْرو
حدّت نظر: تیزدیداری
حدّت: تندی
حرارت: تبش
حرکت ارادی: جنبش بهخواست
حرکت سماویه: جنبش آسمانی
حرکت: جنبش
حفظ بودن: یاد داشتن
حکمت: فرزانگی
حکیم: دانای راستدان نیکودان
حکیم: فرزانه
حیران: گوشوان
حیله: کیدآوری
حیوان: جانور
حیوانیّت: جانوری
خائن: کژپیمان
خارج شدن: بیرون شدن
خالق: باشاننده
خزانهدار: گنجور
خسوف: گرفتگی ماه، گرفتن ماه
خشونت: درشتی
خفا: پنهانی
خفت: سبکساری
خفّت: سبکی
خلاص: رهایش
خلط: آمیختگی
داخلی: اندرونی (زاویه)
در مدتی مدید: بروزگار
درّاج: پروازکن
دقیق: باریک
دقیقالفکر: باریکاندیش
دلیل: رهبر
دنیوی: اینجهانی
دوستگان: رفیق مخفیانۀ زن
ذائقه: چشایی
ذواسم (دستور زبان): نامدار
ذوعقل: باخرد
الذین اتّبعوا: پیبران
رایج: رونده
رسم: نهاد
رونده: سیاره
سابح: آشناکن
ساکن بودن: آرمیدن
ساکن: آرمیده
سامعه: شنوایی
سریعالحرکت: زودرو
سطر: رده
سفلی: زیرین
سفیه: سبکخرد
سفیه: کمدان
سقوط: زیریدن
سقوط: فروشدن
سماوی: سپهری
سمت فوقانی: برسو
سمیع: شنوا
سیّاره: گردنده
شارح: گزارنده
شامّه: بویایی
شامّه: بوینده
شأن: فَر، فره
شباهت: مانندگی
شباهت: مانندگی
شرح: گزاردن
شرح: گزارش
شرکت (شرکت کردن): انبازی
شرکت: انبازی
شفاعت: خواهشگری
شهوت: وایَست
شوق: خواستاری
شوکت: فَر، فره، فرهی
صاحب شوکت: فرمند
صاحب: خداوند
صاعد (صعودکننده): بالارونده
صامت: ناگویا
صعب: دشخوار
صعبالوصول: دشخواریاب
صعوبت: دژواری
صغیرالجثه: خُردتَن
ضاری: زیانکار
ضخامت: ستبرا
طاغی: گرافکار
طاقت آوردن: تاوَستن
طالب علّت: چراییجوی
طالب علم: دانشجوی
طبع: نهاد
طرح: افکندن
طریق معتدل: راه میانه
طلوع: برآمدن
طوعاً: از میان جان
طول: درازا
طول: درازی
ظرفیت: گنجایی
ظل: سایه
ظهور: پیدایی
عابد: پرستگار
عارف: شناسا
عالی: برسو
عدد: شمار
عدم ادارک: نایابندگی
عدم سکون: بیآرامی
عدم ظهور: ناپیدایی
عدم کیفیت: بیچگونگی
عدم: نابودن
عدم: نیست شدن
عدم: نیستی
عرابه: گردون
عرض: پهنا
عقبماندگان: پَسان
عقل عملی: خرد کارکن
عقل ناطق: خرد سخنگوی
عقل نظری: خرد دانا
عقوبت: باداَفراه
علّت: چرایی
علم اعداد: علم شمارش
علم: دانستگی
علیا: زبرین
عمود شدن: راست ایستادن
عمود: راستا
عناصر اربعه: چارگوهر
غروب: فروشدن
غرور: برتنی
غفار: آمرزگار فراخآمرز
غفور: آمرزگار
غیر ذیعقل: بیخرد
غیر گوهر: جزگوهر
غیر ناطق: ناگویا
فاتبعونی: بر پی من بایستید
فاعل: باشاننده
فاعل: کارکن
فاعل: کارگر
فاعل: کننده
فرد: طاق
فرض کردن: انگاشتن
فرض کردن: نهادن
فسحت: فراخی
فعل: کنش
فهم: دریافت
فهمیدن: به جای آوردن
فوقانی: زبرین
قائم: ایستاده
قابل: پذیرا
قابل: پذیرنده
قابلیت: پذیرایی
قبول: پذیرایی
قدرت داشتن: برتافتن
قدرت: تاوَست
قدم نهادن: راه زدن
قدمت: پایندگی
قسط: راستکاری و داددهی
قسمت: بهر
قصد کردن: دریازیدن
قطارقطار: کتارکتار
قوت دادن: به برگ داشتن
قوّت: نیرو
قوۀ ادراک: قوت آگهی و یابندگی
قوی: نیرومند
قید: بندوَری
کثرت: بسیاری
کسوف: گرفتن آفتاب
کفران: ناسپاسی
کمعقلی: تهیساری
کموزیادی: کمابیشی
کنجدگری: تولید کنجد
کوکب ثابت: ستارۀ برجا
کوکب سیار: ستارۀ روان
کیفیت: چگونگی
کیفیت: چونی
لازم بودن: دربایستن
لامکان: ناجایگیر
لذیذ: خوشخوار
لقاح پذیرفتن: بار گرفتن
لمس کردن: بساویدن
لمس کردن: بسودن
لمسکننده: پاسنده
مؤثر: کارگر
مؤخر: سپسین
مادتالمواد: مایۀ مایهها
مادّۀ اولی: مایۀ نخستین
مأکول: خوردنی
مانع: بازدارنده
ماهیت: چهچیزی
مایه: ماده
مبتدی: نوکار
مبدع: نوکار
متأخر: سپسین
متبعت: همداستانی
متتبّع: پژوهنده
متحرک بالاراده: جنبندۀ بهخواست
متحرک: جنباننده
متعصب: ستیهنده
متعفن: گندا
متفکر: اندیشهگر
متقی: پارسا
متقی: پرهیزیده
متمایل شدن: گرایستن
متمایل: گراینده
متمنی: واینده
متوسط: میانگین
متوسط: میانگین، میانگی
مثل این که: مانا که
مَثَل: سان
مَثَل: نمون
مَثَل: نمون و سان
مثْل: هامسان
مَثَل: وانشان
مثلث: سهسو
مجاورت: آمیختن
محافظ: گوشدار
محصنه: شوهردار
محفوظ: گوشیده
مختلط: آمیخته
مخلصون: پاکراهان
مُدرِک: اندریابنده
مذوق: چشیده
مرئی: دیداری
مرئی: دیدنی
مراقب: گوشوان
مربع بودن: چهارسویی
مربعمستطیل: چهارسو
مزاحم شدن: کاویدن
مساوی: یکسان
مستضعفین: تافتگان و کوفتگان
مستقیم: راست
مسخره کردن: افسوس گرفتن
مسلم: گردننهاده
مسموع: شنودنی
مشرق: برآمدگاه آفتاب
مشرک: باخداانبازگیر
مشکل: دشخوار
مشموم: بوییدنی
مصاحبت: همدیداری
مصرّیت: پژوزناکی
مضرّ: زیانکار
مطیع: فرمانبردار
معاش: زیِش
معاشرت: آمیختن
معامله کردن: بازار کردن
معترف: خستو
معدوم: نایافته
معرفت: شناخت
معرفت: شناختن
معلوم: دانسته
مغرب: فروشدنگاه/ فروشدنگاه آفتاب
مفسّر: گزارنده
مفعول: کرده
مقاومت کردن: تاوَستن
مقّر: خستو
مکان: گاه
مکر: کیدآوری
ملاحضه: نگرش
ملاقات: همدیداری
ملاقاتکننده: هامدیدار
ملبوس: پوشیدنی
ملت: کیش (این واژه در آن زمان چم nation نمیداده است.)
ملک وحی: سروش
ملموس: بسودنی
ممتنعالوجود: نابایستههستی
ممکن بودن: شایستن
منبع: آبخیزگاه
منجم: ستارهشمر
منصف: نیمهگاه
منفعل: کارپذیر
منفعلی: کردگی
موالی: نیازادگان
موثر: کارکن
موثر: کارگر
موجد: باشاننده
موجِد: پدیدآرنده
موجد: هستکننده
موجود گردیدن: انبوسیدن
موجود: یافته
موجود: هست
مومن: گرونده
میانگی: وسطی
میل کردن: گرایستن
ناشیشده: شکافته
ناطق: سخنگوی
ناطق: گویا
نامی: افزاینده
نامی: روینده
نبات: رستنی
نبات: روینده
نبی: وَخشور
نجات: رهایش
نجار: درودگر
نظر کردن: نگریدن
نظر: نگرش
نفس ناطقه: جان گویا
نفس: خود
نفس: روان
نقش: نگار
نقص: کاهش
نقصان: کاهش
نمّامی کردن: سخن چیدن
نموکننده: افزاینده
نورالانوار: شید شیدان
همشکل: هامگون
واجبالوجود: ناچارباش
واجبالوجود: ناچارهست
واجبالوجود: هرآینهبود
واجبالوجود: هرآینههستی
واسطه: میانجی
واسطه: میانگین، میانگی
وجدان: یافت
وجدان: یافتن
وجود: بودِش
وجود: بودن
وجود: بوشن
وجود: هستی
وحدت: یکتایی
وحدت: یکی
وسط: بهینهگزیده
وسطی: میانین
وسوسه کردن: برایستاد کردن
وضع: نهاد
واضع: نهنده
وهم: پندار
یقین: درواخ
یقین: واخ
یوم ازل: ناآغازروز
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموند رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگ ما در فیسبوک یا تلگرام بپیوندید.
سپاسگزارم؛ بسیار به کار آمد. من دانشجوی خرددوشگی(فلسفه)ام و واژگانی درباره و بسته به رشته ام در اینجا فراوان بود.