به نظر شما علت اینکه تعداد فارسی زبانان پیوسته کم و کمتر میشوند این نیست که دور ملتهای فارسیزبان دیوارهایی کشیده شده است و این ملتها از هم کاملاً جدا شدهاند چنانکه مردم ما با تاجیکها و افغانها و کشمیریها، همینطور مردم آن نواحی با ایرانیان نمیتوانند رفت و آمد گسترده داشته باشند؟
غفورف: من باید متذکر شوم که در سالهای اخیر بین دانشمندان ایران و تاجیکستان روابطی به وجود آمده است. همینطور دانشمندان تاجیکستان کوششهایی در جهت نزدیک شدن و ارتباط با افغانستان و ایران نشان میدهند. مثلاً من در همین سفری که به ایران آمدهام دست اندر کار مذاکره برای تشکیل کنفرانسی درباره زبان فارسی هستم. ما تاجیکها نمیتوانیم از ادبیات فارسی در مقیاس جهانی برکنار بمانیم. باید همه اینها را با یکدیگر متحد کرد. هر چه رابطه و برخورد دانشمندان در بین ما در مقیاس جهانی زیادتر شود، هم ایران و هم تاجیکستان از این ارتباط بیشتر بهره خواهند گرفت.
راستی چرا فارسی تاجیکستان با فارسی ایران اینهمه فاصله گرفته است؟ بیشک ما در گذشته مثلاً در دوره بیهقی اینهمه از هم جدا نبودهایم که حرفهای یکدیگر را به سختی بفهمیم.
غفورف: نواحی مختلف ایران همیشه لهجههای متفاوتی داشتهاند، اما وضع تاجیکستان در قدیم بسیار دشوارتر از وضع دیگر نواحی ایران بوده است. برای آنکه در سدههای میانه خانات و خاقانات بسیاری در این نواحی به وجود آمده بودند چون خانات بخارا و خاقانات خوگند (خجند) و خیوه و دیگر … اینها هر کدام در زمینه رابطه تاجیکستان با دیگر نواحی ایران مشکلاتی پدید میآوردند. در نتیجه اینها توانستند تأثیر خود را کم و بیش بر ما بگذارند و سبب شدند تاجیکستان که تا حدودی خود پدید آورنده ادبیات کلاسیک ایران بود، از این ادبیات دور بماند.
این دوری سبب جدایی فرهنگی و زبانی هم شد. اما با وجود اینکه ممکن است واژههایی که ما به کار میبریم برای دیگری نامأنوس جلوه کند در حقیقت ریشههای ایرانی دارد که درخور شناختن است و ما باید از لحاظ گویش یکدیگر را بهتر بشناسیم. فرهنگ تاجیکستان و ایران دارای ریشه بزرگ یگانهای است، فقط شاخههای جداگانهای دارد. به همین دلیل وقتی کسی از تاجیکان به سرزمین شما میآید بیشک خود را در خانه و محیط خویش احساس میکند. من در آغاز صحبتم واقعاً احساس خود را بیان کردم. هنگامی که به ایران آمدم بالطبع خود را در سرزمین نزدیکی یافتم.
سوسیالیسم میگوید بگذارید فرهنگ و ادبیات ملتهایی که در داخل مملکتی زندگی میکنند شکوفا گردد، حتی ملتهایی که در مسیر تاریخ عقب افتادهاند و در فضای ستم و استثمار دچار خفقان شدهاند. با توجه به این اعتقاد، زبان و ادبیات تاجیکستان پس از انقلاب چه تحولاتی به خود دیده است؟
غفورف: تا زمانی که هنوز جمهوری تاجیکستان پدید نیامده بود، سخن از ملیت تاجیک گفتن کار دشواری بود. پس از تأسیس جمهوری تاجیکستان مردم این ناحیه اندک اندک خود را تاجیک اعلام کردند و از این راه بیشتر متحد شدند. این اتحاد به اصطلاح فارسیزبانان آسیای میانه سبب شده است که امروزه تاجیکستان به یک مرکز اتحاد زبانی و فرهنگی بدل شود. این وظیفه چون وظیفه خیلی بزرگی است طبعا مستلزم کوشش فوقالعادهای است. این خود مسأله بزرگی را در برابر ما قرار میدهد و آن این است که ادبیات ما هرچه بیشتر باید کوشش کند که به مردم و زبان مردم نزدیک شود. زبان ادبی ما در این جهت باید حرکت کند و درست که در تاجیکستان اینک تعداد زیادی زبانشناس، دانشمند و ادیب تربیت شدهاند ولی همه کوششها در حال حاضر در این نقطه متمرکز شده است که زبان ادبی ما با زبان عامه منطبق شود. چرا؟ برای آنکه این ادبیات از درون مردم بیرون آمده و متعلق به آنهاست و باید برای آنها مفهوم باشد. متاسفانه جریانهایی مشاهده میشود که سعی میکنند زبان ادبی را از زبان مردم دور نگهدارند. این جریان بویژه در ایران زیاد مشاهده میشود.
چه جریانهایی؟
غفورف: دشوارنویسی، نوشتن به شیوه کلاسیک و به شیوههایی دور از زبان مردم. در زمینه ادبیات کلاسیک نباید فراموش کرد که ما نیازمند ادبیات کلاسیک هستیم، این یک جزء جدانشدنی وجود ماست. باید از ادبیات کلاسیک خود استفاده کنیم ولی گاه میبینم که این استفاده شکل مکانیکی به خود میگیرد. با تعقل و تفکر آمیخته نیست. این البته مضر است. ما در ادبیات کلاسیک واژههای بسیاری داریم که جداً باید از آنها استفاده کنیم ولی هستند واژههایی که به تدریج جای خود را به واژههای تازهای دادهاند. … بنابراین استفاده از ادبیات کلاسیک ما لازم است ولی باید شکل معقول داشته باشد، نه شکل مکانیکی.
می بخشید به اصطلاح حرف تو حرف آمد. شما داشتید درباره تحولاتی که زبان و ادبیات تاجیکستان پس از انقلاب ۱۹۱۷ به خود دید میگفتید.
غفورف: ادبیات همیشه برای مردم باسواد قابل استفاده است. در شوروی بیسوادی لغو شده است. مردم همه باسواد شدهاند و روز به روز بیشتر به فراگرفتن ادب مشغول میشوند. مثل دیگر نواحی شوروی این تحول فرهنگی به آنجا انجامیده است که امروزه تاجیکها به ادبیات خود واقعاً نزدیک شدهاند. در گذشته کسانی که در تاجیکستان شاهنامه فردوسی را میخواندند از هزار نفر بیشتر نبودند و شعرهای فردوسی اغلب از طریق نقالی ارائه میشد ولی در سالهای اخیر مردم انبوه انبوه به ادبیات کلاسیک خود روی آوردهاند. همچنین، در گذشته تاجیکان فقط چند شاعر، فردوسی، سعدی، حافظ و امیرعلی شیر نوایی، را میشناختند. در اتحاد جماهیر شوروی نه تنها ادبیات کلاسیک را به زبان فارسی که بیشتر آنها را به زبان خود مطالعه میکنند. بارها شاهنامه فردوسی و آثار سعدی بویژه گلستان و دیوان حافظ و رباعیات خیام به روسی ترجمه شده است. تازگی کتابی از اشعار فردوسی به زبان روسی ترجمه شده و من مقدمهای بر آن نوشتهام که ۲۵۰ هزار نسخه از آن منتشر شده است. این تیراژ خود نشانه آن است که مردم شوروی در چه مقیاسی از ادبیات کلاسیک ایران استفاده میکنند. یک مثال دیگر، امیر خسرو دهلوی را تعداد اندکی در شوروی میشناختند ولی امروزه به عنوان یکی از مشهورترین شاعران پارسیگو در تاجیکستان و دیگر نواحی شوروی شناخته شده است و مردم با آثار او آشنایی دارند.
درباره شاهنامه گفتید و سوالی درباره کارهایی که روی شاهنامه میشود برایم پیش آمد. سه سال پیش رستم علیاف (ایرانشناس شوروی) به من گفت که شورویها مشغول فراهم ساختن یک واژهنامه شاهنامه هستند. شما میدانید کار این واژهنامه به کجا کشیده است؟
غفورف: در این زمینه کار بسیاری شده و لازم است بشود. نه تنها نسل کنونی بلکه نسلهای آینده باید روی شاهنامه کار کنند. این کتاب عظیمی است که میطلبد نسلهای متعدد روی آن به کار علمی بپردازند و برای همه زمانها امکان کار روی شاهنامه هست. اما درباره خود شاهنامه در گذشته انستیتو خاورشناسی به انتشار متن منقح و انتقادی آن پرداخت که در ۹ جلد انتشار یافت. ولی این متن دارای نارساییها و نقایصی بود و چنین چیزی طبیعی است. به همین دلیل اکنون در صدد برآمدهایم با کمک دانشمندان ایرانی متن تازهای را که نارساییهای کمتری داشته باشد در ایران منتشر کنیم. طبعاً هر نسخه تنقیحی بهتر از نسخه پیشین است و سعی بر این است که در آینده نزدیک این کار را به پایان ببریم.
اما در باره واژه نامه، مرحوم عبدالحسین نوشین واژهنامهای برای شاهنامه فراهم آورده بود که در ایران به همت بنیاد فرهنگ انتشار یافته است ولی این واژهنامه کافی و کامل نیست. دانشمندان شوروی در صددند واژهنامه بسیار بزرگ و کاملی از شاهنامه تهیه کنند. هم اکنون در این زمینه کار ادامه دارد و این کار هم باید با کمک دانشمندان ایرانی انجام شود. ما فکر میکنیم که این کار پرزحمت دست کم شش تا هفت سال دیگر وقت لازم دارد.
شاید نخستین وظیفه کسانی که در زمینه ادبیات کلاسیک کار میکنند این باشد که یک متن پاکیزه و اصیل، یک متن تصحیح شده و درست از آثار به دست دهند، اما این به خودی خود هدف نمیتواند باشد. هدف باید این باشد که پس از تهیه متن درست به ارزیابی اثر بنشینیم و چند و چون آن را بسنجیم. فرض کنید از آثار نظامی یک متن درست تهیه کردهایم اما بعد ضرورت دارد که مثلاً اشخاص داستانی نظامی را به عنوان یکی از ابعاد کار ارزشیابی کنیم. فرض کنید لیلی را در کتاب لیلی و مجنون و شیرین را در کتاب خسرو و شیرین، تا ببینیم هر کدام چه ارزشهایی دارند. در شوروی در این زمینه چه کردهاند؟
غفورف: کارهای بزرگی در این زمینه انجام شده است. ما گذشته از انستیتوهای خاورشناسی متعددی که در شهرها و دانشگاههای مختلف داریم در تاجیکستان یک انستیتوی ویژه ایرانشناسی داریم که در آنجا به این مسایل توجه میکنند. مثلاً در مورد نظامی، همان که مثال زدید، آثار متعددی تا کنون نوشته شده است. درباره جهانبینی نظامی، درباره اندیشههای فلسفی نظامی، درباره ویژگیهای ادبی و هنری نظامی، و حتی کار میکنیم روی اثر نظامی بر امیر خسرو. اینها چیزهایی است که ما دقیقاً در پی آنیم ولی چنین کارهایی بواقع چنان گسترده است که پایانناپذیر است.
پس چگونه است که ما از شورویها آنقدر که در زمینه تاریخ ایران کارهای نیک دیدهایم درباره ادبیات ندیدهایم؟ آیا شما در تاریخ بیشتر از ادبیات کار میکنید یا تا کنون کردهاید؟
غفورف: نه، چنین نیست. بسیاری کتابها هست که ترجمه نشده است. شما مترجم روسی هم کم دارید.
با اینهمه کارها که در شوروی درباره ایران میشود میتوانید بگویید در کشور شما چند ایرانشناس هست؟
غفورف: من نمیتوانم در این زمینه رقم دقیقی ارائه کنم ولی میتوانم بگویم که بیش از هزار دانشمند به معنی وسیع کلمه در رشته ایرانشناسی کار میکنند که اگر تصور کنید هرکدام از این دانشمندان ده نفر به عنوان همکار دارند که از لحاظ مقام علمی به درجه آنها نمیرسند، ده هزار نفر در کارهای مربوط به ایران شناسی دست دارند. شاهنشاه شما در دیدار خود از شوروی به این نکته به صراحت اشاره کردهاند که در هیچ یک از کشورهای جهان به اندازه شوروی در زمینه ایرانشناسی کار و کوشش نشده است.
در چند دانشگاه شوروی کرسی ایرانشناسی وجود دارد؟
غفورف: دانشگاههای لنینگراد، مسکو، تفلیس، ایروان، باکو، تاشکند، سمرقند و دوشنبه که هر سال صدها ایرانشناس تربیت میکنند. گذشته از اینها تعداد زیادی انستیتوی پژوهشهای علمی وجود دارد که ضمن فعالیت در زمینه ایرانشناسی به پرورش پژوهندگان نیز میپردازند.
وضع مطبوعات فارسیزبان در تاجیکستان چگونه است؟
غفورف: نخست باید بگویم که آثار تاجیکی هم به خط کنونی فارسی منتشر میشود و هم به خط روسی، اما مطبوعات به خط روسی است. در تاجیکستان تعداد زیادی روزنامه و مجله به زبان مردم تاجیک منتشر میشود. مجلههای مخصوص بررسی ادبیات نیز هست که هم به زبان تاجیکی و هم به زبان روسی منتشر میشود. مثل صدای شرق و پامیر که این یکی به زبان روسی و برای مردم غیر تاجیک منتشر میشود.
از نشریات فارسی زبانی که در ایران منتشر میشود هیچ به تاجیکستان میآید؟
غفورف: مجله سخن که مرتب میرسد. روزنامه اطلاعات، مجلات و روزنامههای دیگری هم میآید ولی باید یادآور شوم که وضع مبادله کتابها و نوشتهها بین دو کشور وضع رضایت بخشی ندارد.
از ما چه ساخته است؟
غفورف: یکی از کارهایی که به نظر من خیلی اساسی است فرستادن کتابها و مجلهها و روزنامهها از ایران به کتابخانه آکادمی علوم تاجیکستان و کتابخانه تاجیکستان و کتابخانه فردوسی در تاجیکستان است. چه بسا اتفاق میافتد کتابهایی یا مقالاتی در ایران ترجمه میشود که اهل فن تاجیکستان از آن آگاهی ندارند. بنابراین باید در تقویت روابط دانشمندان دو کشور کوشید؛ باید دانشمندان دو کشور آگاهی یابند از آنچه در آنجا و آنچه در اینجا منتشر میشود. در این صورت میتوانید رابطهها را مستحکمتر کنید.
از شما که فرصتتان را به من دادید و از استاد عزیز دکتر عنایت الله رضا که زحمت ترجمه را کشیدند متشکرم.
***
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموندِ رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگِ ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
دیدگاهی بنویسید.