دکتر منوچهر مرتضوی تبریزی: سرزمین آذربایجان از روزگار دیرین دستخوش پیشامدهای کمرشکن و آماج تیر حوادث بوده ولی هیچ یک از این پیشامدها و حوادث به اندازه تغییر زبان ایرانی این سرزمین و غلبه زبان بیگانه بر زبان آذری تأثرانگیز و پراهمیت نبوده است.
از مجموع تحقیقاتی که تا کنون به عمل آمده این مسئله به ثبوت رسیده است که اگر امروز مردم آذربایجان به زبانی که ممزوجی از زبان آذری و یک زبان بیگانه است سخن میگویند در روزگار گذشته، که چندان از روزگار ما دور نیست، یعنی تا عهد صفویه، به زبان آذری که زبانی صد در صد ایرانی بوده تکلم میکردهاند و بعد از این که قالب زبان و جامه گفتارشان تحت تأثیر عواملی که بحث درباره آنها از حوصله این مقال بیرون است عوض شد طرز فکر و تعبیر و روح زبانشان همچنان ایرانی ماند و از ترکیب استخوانبندی زبان بیگانه با مواد و روح زبان آذری زبانی خاص و ممتاز به وجود آمد که اگر چه استخوانبندی ترکی دارد ولی برای ترکان به دشواری مفهوم است و از سوی دیگر زبان آذری نیز محسوب نمیشود و به همین علت بهتر است آن را «زبان کنونی آذربایجان» بنامیم.
زبان آذری متروک شد ولی همچنان که «آتشی که نمیرد همیشه در دل» مردم آذربایجان فروزان است آثار و طرز اندیشه و تعبیر ایرانی نیز از تار و پود زبان کنونی آذربایجان نمایان میباشد و اگر زبان کنونی آذربایجان را به منزله انسانی تصور بکنیم استخوانبندی و ترکیب و شکل اعضایش ترکی و رگ و پی و خون و گوشت و بالاتر از همه روحش ایرانی و آذری است، و اگر گل رفته و گلستان خراب شده است بوی گل را از گلاب و بقایا و مواد زبان آذری و تعبیرات و اصطلاحات زیبا و طرز تلفظ آن زبان را (که به غلط لهجه ترکی میخوانند) در زبان کنونی میتوانیم بجوییم.
***
از مجموع تحقیقاتی که تاکنون در مورد زبان آذربایجان (اعم از زبان دیرین یا زبان کنونی) به عمل آمده است نتایج زیر گرفته میشود:
۱. مردم آذربایجان در گذشته به زبانی که یکی از زبانهای ایرانی (یا لهجهای از لهجههای زبان ایرانی) بوده سخن میگفتهاند و ما این زبان را «زبان آذری» مینامیم.
۲. زبان آذری مثل زبان کنونی آذربایجان و بیش از آن دارای لهجههای مختلف و متعدد بوده است.
۳. به شهادت جغرافینویسان و دانشمندانی چون یاقوت و مسعودی و ابن حوقل و مقدسی و ابن الندیم، زبان دیرین مردم آذربایجان آذری یا پهلوی یا فارسی بوده است و از نوشتههای این دانشمندان برمیآید که هر معنایی برای آذری قایل بشویم در هر صورت جز شعبهای از شعب زبانهای ایرانی نبوده و نوشتههای حمدالله مستوفی (در نزهت القلوب) نیز، اگر چه یادی از چند قصبه «ترک» یا «ممزوج» میکند، مؤید این است که زبان عموم مردم آذربایجان پهلوی و ایرانی بوده است.
۴. گویندگان آذربایجان مثل شاعران دیگر نقاط ایران به فارسی دری شعر میگفتهاند ولی گاهگاهی تفنن کرده به زبان محلی و لهجه آذری شهر خود نیز شعر سرودهاند و این اشعار، که نمونههای آن به لهجه آذری تبریز و اردبیل و مراغه (احتمالا) در دست است، با صرف نظر از تحریفاتی که به دست نساخ به عمل آمده و به فارسی دری نزدیکتر شدهاند نمونهی زبان آذری یا زبان دیرین آذربایجان به شمار میروند. به عنوان نمونه اشعار آذری میتوان از غزل همام تبریزی و یازده بیتی از شیخ صفیالدین و سه دو بیتی از اطرافیان شیخ و یک غزل و سیزده دو بیتی از شمسالدین محمد مغربی و یک دو بیتی از ماما عصمت و یازده دو بیتی وسه غزل از کشفی و یک دو بیتی از یعقوب اردبیلی ویک دو بیتی از عبدالقادر مراغی یاد کرد.
۵. چنانکه اشاره کردیم ز بان دیرین مردم آذربایجان، آذری، از شعب زبان ایرانی بوده و همانطور که زبان کنونی آذربایجان دارای لهجههای متعدد است و زبان مردم تبریز با زبان مردم اردبیل و مراغه از لحاظ طرز تلفظ و بعضی واژههای اختصاصی یا اصطلاحی تفاوتهایی دارد زبان آذری نیز شعب متعدد داشته است و مردم شهرها و دههای آذربایجان به لهجههای گوناگون این زبان سخن میگفتهاند و به نظر میرسد اختلافی که بین لهجههای فرعی زبان کنونی آذربایجان وجود دارد معلول اختلافی باشد که بین لهجههای زبان دیرین مردم نقاط مختلف این سامان وجود داشته.
۶. تسلط قوم مغول و حکومت ایلخانان در آذربایجان، بر خلاف تصور گروهی که آن قوم را تغییردهنده زبان ایرانی مردم آذربایجان و مروج زبان ترکی میدانند موجب تغییر زبان آذربایجان نبوده است و منطقا نیز نمیبایست تسلط قوم مغول که متکلم به زبان مغولی بودند موجب غلبه زبان دیگر (یعنی ترکی) بشود. چنین به نظر میرسد که تأثیر تسلط مغول از لحاظ زبان محدود به ورود مقداری لغات مغولی و اصطلاحات دیوانی، که در کتابهای دوره مغول و بعد از آن دیده میشود، بوده است واگر تسلط مغول کمکی به غلبه و رواج زبان ترکی کرده باشد جز این نخواهد بود که مسلما تسلط قوم مغول که از هر حیث به ترکان نزدیکتر از ایرانیان بودند بر نفوذ ترکان و اهمیت زبان آنان افزود و عوامل ایرانی را که در برابر توسعه تدریجی زبان اقلیت نیرومند ترک در این سرزمین مقاومت میکردند تضعیف کرد و به طور غیر مستقیم زمینه مساعد و مناسبی برای نفوذ و توسعه زبان بیگانه ایجاد کرد.
۷. مقارن تشکیل سلسله صفویه زبان ترکی در آذربایجان جانشین زبان آذری شد و رسمیت زبان ترکی در دربار صفویه و نفوذ و تقرب ترکان در پیشگاه سلطان صفوی و عوامل دیگر موجب شد که زبان ایرانی مردم این سامان جای خود را به زبان بیگانه ترکی بسپارد.
۸. اگر «اصطلاحات و عبارات اناث و اعیان و اجلاف تبریز» که در چهارده فصل پایان رساله مولانا روحی انارجانی آمده مربوط به زمان تألیف رساله مذکور و زبان مردم تبریز در پایان سده دهم و آغاز سده یازدهم هجری باشد معلوم میشود که تا زمان سلطان محمد خدابنده و حمزه میرزای صفوی هنوز کار زبان آذری یکسره نشده بود و اناث و اعیان و اجلاف تبریز به زبان آذری سخن میگفتند، ولی البته این رساله باید با دقت کامل مورد تحقیق قرار گیرد و از لحاظ زبانشناسی و مقایسه با آثار دیگری از زبان آذری که در دست است و همچنین از این لحاظ که آیا در زمان تألیف رساله مردم تبریز به همین زبان سخن میگفتهاند یا اینکه این زبان مربوط به زمانهای گذشته است بررسی شود (۱).
۹. اگر چه زبان آذربایجان عوض شد و در عهد سلاطین صفوی که بانی وحدت سیاسی و مذهبی ایران بودند آسیبی بزرگ به وحدت زبان ایران وارد آمد ولی زبان آذری یکباره و سراسر از بین نرفت، بلکه مواد لفظی و معنوی زبان دیرین آذربایجان در زبان کنونی باقی است و زمینه ایرانی زبان آذری در زبان کنونی آذربایجان کاملا جلوهگر میباشد.
۱۰. در زبان کنونی آذربایجان واژههای آذری و فارسی (بطور کلی ایرانی) فراوان است و تقریبا همه نامهای پیشهها و اصطلاحات کشاورزی و دامداری و خانهداری و صدی هشتاد اعلام جغرافیایی و اسامی امکنه آذربایجان ایرانی و فارسی میباشد و لغات ترکی زبان آذربایجان بیش از سی در صد مجموع لغات این زبان را شامل نیست (۲).
۱۱. علاوه بر واژهها و اصطلاحات ایرانی (آذری و فارسی) که در زبان کنونی آذربایجان وجود دارد بسیاری از تعبیرات و امثال مستعمل در زبان کنونی آذربایجان ترجمه تعبیرات و امثال و ترکیبات فارسی (بطور کلی ایرانی) میباشد.
۱۲. چون اکثر مواد لفظی و معنوی زبان کنونی آذربایجان ایرانی است و در حقیقت زبان کنونی آذربایجان از قالب ترکی و مواد ایرانی (آذری، فارسی، عربی مستعمل در فارسی) و ترکی (که چنانکه گفتیم بیش از سی درصد مجموع مواد زبان را شامل نیست) تشکیل یافته است زبان فعلی آذربایجان با زبان ترکی اصیل اختلافات فراوانی دارد تا جایی که زبان آذربایجان برای ترکان و زبان ترکی برای مردم آذربایجان کاملا مفهوم نیست و بهتر است این زبان را زبان «آذری جدید» یا «ترکی آذری» یا «زبان کنونی آذربایجان» بنامیم نه «زبان ترکی» چنانکه به غلط مصطلح است.
۱۳. علاوه بر مواد لفظی و معنوی ایرانی که در زبان کنونی آذربایجان وجود دارد، و یادگار زبان دیرین این سرزمین و نماینده این حقیقت میباشد که قالب و استخوانبندی زبان فعلی (قالب و استخوانبندی ترکی) بر زبان اصلی و بومی مردم آذربایجان تحمیل شده است، هنوز گروهی از مردم آذربایجان به زبانهایی که از شعب زبان ایرانی بشمار میروند سخن میگویند (زبان هرزنی و کرینگانی و خلخالی) ولی ذکر این نکته خالی از فایده نیست که بعضی از زبانشناسان در اینکه این لهجهها را بتوان از بقایای زبان آذری دانست تردید دارند. (۳)
ادامه دارد …
بخش دوم را در «این جای» بخوانید
پینوشت
۱. برای اطلاع تفصیلی از بخش دوم رسالهی مولانا روحی انارجانی که به لهجه محلی مردم تبریز است رجوع شود به منابع زیر:
مقالهای از شادروان عباس اقبال در معرفی رساله انارجانی، شماره سوم سال دوم مجله یادگار.
متن رساله و آوانوشت بخش دوم آن با یادداشتها و تصحیحات استاد سعید نفیسی در (فرهنگ ایرانزمین)، جلد دوم، دفتر چهارم ص ۳۷۲ – ۳۲۹.
ایرانکوده (شماره ۱۰) که بخش دوم رساله مذکور بدون عکس و آوانوشت (Transliteration) و معنی با اغلاط و اشتباهاتی چاپ شده.
متن کامل بخش دوم رساله با آوانوشت کامل و معنی و یادداشتهای مفید و عکس عین متن از دوست دانشمند نگارنده آقای دکتر ماهیار نوابی که در شمارههای سوم و چهارم سال نهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز به چاپ رسیده است.
مقاله «نمونهای چند از لغت آذری» از دوست دانشمند و محقق آقای ادیب طوسی در شماره چهارم سال نهم نشریه دانشکده ادبیات تبریز ص ۳۶۶ و ۳۶۷.
آقای ادیب طوسی بخش دوم رسالهی مولانا روحی انارجانی را «نمونهی نیمهآذری» میدانند و معتقدند که این قسمت به زبان قدیم آذری نیست و در اثر دخالت زبان دری و لغات خارجی تغییراتی در آن راه یافته است و انتساب این چهارده فصل به زبان مردم تبریز در زمان تألیف رساله محل تردید میباشد.
۲. برای واژههای ایرانی و واژههای غیر ایرانی مصطلح در زبان فارسی امروزین که در زبان ترکی آذربایجان رواج دارد رجوع کنید به کتاب «زبان کنونی آذربایجان» تألیف آقای دکتر ماهیار نوابی.همچنین برای اسامی قریهها و قصبات و شهرها و امکنه آذربایجان و کلمات آذری )بطور کلی ایرانی) که در زبان فعلی آذربایجان موجود است رجوع شود به مقاله «نمونهای چند از لغت آذری» از آقای ادیب طوسی در شماره ۴ سال هشتم و شمارههای ۲ و ۳ و ۴ سال نهم نشریهی دانشکده ادبیات تبریز.
۳. رک مقاله: The Ancient Language of Azerbaijan در.Trans. Philol. Soc سال ۱۹۵۴ ص ۱۷۷ – ۱۵۷ از پروفسور W. B. Henning و مقاله «زبانها و لهجههای ایرانی» از آقای دکتر احسان یارشاطر در شماره ۱ و ۲ سال پنجم مجله دانشکده ادبیات تهران ص ۳۷ ح ۱.
ایضا رجوع شود به مقاله «نکتهای چند از زبان آذری»، شماره سوم دوره ششم نشریه دانشکده ادبیات تبریز؛ و مقاله «فعل در زبان هر زنی»، شماره زمستان سال ۱۳۴۱ و شماره بهار سال ۱۳۴۲ نشریه دانشکده ادبیات (هر دو از نگارنده این سطور).
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموندِ رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگِ ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
«… و سه دو بیتی از اطرافیان شیخ و یک غزل و سیزده دو بیتی از شمسالدین محمد مغربی و یک دو بیتی از ماما عصمت و یازده دو بیتی وسه غزل از کشفی و یک دو بیتی از یعقوب اردبیلی ویک دو بیتی از عبدالقادر مراغی یاد کرد.»
در این چند سطر ۶ بار “دوبیتی” آمده، که همه یه آنها با فاصله نوشته شده اشت. واژه یه “دوبیتی” یک یکا یه معنائی-ست، و نه می شود آن را به ریخت ه “دو بیتی” نوشت، زیرا در آن صورت با “۲ بیت ی” اشتباه می شود.
درست آن است که پیوسته نوشته شود.