
واژههاى آشناى ناآشنا
ضياءالدين هاجرى- هرگاه كه شاهنامه را به دست مىگيرم تا اندكى بخوانم و دمى بررسى و پژوهش كنم، يا با خواندنش از دلتنگى بيرون آيم و از اندوه رهايى يابم، شگرفى و شگفتى واژگانش چنان گيج و منگ و هاج و واجم مىكند كه رُك و ساده مىگويم كه هنوز آن گونه كه بايد و شايد چيزى از آن نمىدانم و به راز و پوشيدگى واژگانِ بزرگ سرايندهاش، همانا بخرد فرزانهى بىهمتاى توس، پىنبردهام.