سخنی با همزبانان
فردوس احمدی: من و همزبانانم جایى در تاریخِ افغانستان گُم شدیم. من از قصهی پر غصهی پارسی دری با شما سخن میگویم. از مرثیهاى که چشم را گریان میکند و دل را بریان. این سوز جگر را مگر میتوان در پیکر واژهها ریخت. واژهها میدرند و پاره میشوند و پیراهن بر تن خود چاک میکنند. واژهها لب و دهانم را میسوزانند و گویى تکههاى گداختهى آتشاند در میان انگشتانم.