دکتر آیدین پورمسلمی
بسیاری خط و الفبای زبان پارسی را عربی میدانند و معتقدند پس از سقوط شاهنشاهی ساسانی و چیرگی اعراب بر ایران این خط از اعراب و رسمالخط قرآن از سوی ایرانیان به عاریت گرفته و جایگزین الفبا و خط پهلوی شده است. این باور تا آن حد رسمی و رواج یافته است که نهتنها بسیاری از ما ایرانیان نیز آن را پذیرفته و الفبا و خط مکتوب خود را عربی میدانیم بلکه این نظریه در بسیاری تارنماهای مرجع و حتی دانشنامه مجازی ویکیپدیا به همین صورت ثبت شده و کافی است شکلگیری خط عربی و خط فارسی را در این دانشنامه و یا دانشنامههای مشابه مورد مطالعه قرار دهیم تا بازتکرار این ادعا که خط پارسی ریشهای عربی دارد را بهوضوح ببینیم. بسیاری برای دفاع از هویت ایرانیِ این خط به چند تفاوت چون چهار حرف “پ، ژ، گ، چ” و یا سرکش حرف “ک” در فارسی که در عربی نیست و شکل نگارش “ه” و ”ی” پارسی اشاره کردهاند و میگویند: ”ایرانیان با ذوق و سلیقه خود و با نیمنگاهی به خط پهلوی اوستایی، نقش مهمی را در تکامل خط نوشتاری قرآن و در واقع خط عربی بازی کردند” آنان میپذیرند که این خط عربی است ولی ایرانیان با توجه به زبان خود آن را بومی ساختهاند. گروهی نیز به این روند تاریخی اشاره میکنند که اصولا قرآن توسط حافظان مهاجر و انصار که معروفترین آنان علیبن ابی طالب، طلحه، زبیر، ابوموسی اشعری، عمرو بن عاص و زیدبن ثابت، سعد بن عبید و انس بن مالک و همین طور عایشه و امسلمه از زنان پیامبر اسلام بودهاند از بر میشدهاست و حدود ۲۰ سال پس از درگذشت پیامبر اسلام توسط عثمان خلیفه سوم و شورای چهارنفره زید بن ثابت و عبدالله بن زبیر و سعید بن عاص و عبدالرحمان بن حارث به شکل مکتوب درمیآید که این تاریخ به زمانی پس از فتح ایران توسط عمر بازمیگردد و میتواند شاهدی بر نبود رسمالخط در میان اعراب باشد که البته این نظریهی دوم مخالفانی دارد که نگارش قرآن را در سه مرحله میدانند که از زمان پیامبر اسلام آغاز و در زمان ابوبکر و عثمان کامل میشود و معتقدند که قرآن مکتوب از سالهای نخستین صدر اسلام وجود داشته است.از لحاظ یافتههای باستانشناسی تقریبا شکی در این وجود ندارد که اعراب منطقهی حجاز نوشتن نمیدانستهاند؛ زیرا هیچ نمونه خطی حتی یک مورد از این منطقه یافت نشده است و هیچ نشانهای تا امروز از وجود خط و سواد از اعراب حجاز به دست نیامده است.در این نوشتار من بر آن نیستم که پایگاه استدلال و بحث را این دو نظریه قرار دهم و بیشتر بر آنم که با فرض پذیرش نظر آنان که معتقدند این رسمالخط در عربستان از پیش وجود داشتهاست، پرسش بسیار مهمی مطرح سازم و آن این است که ریشه این خطِ عربی که مفروض پیش از اسلام است در خود عربستان چیست؟ و اگر معتقدید اعراب این خط را پیش از اسلام داشتهاند به این پاسخ دهید که اعراب این رسمالخط را از کجا آوردهاند؟ از لحاظ یافتههای باستانشناسی تقریبا شکی در این وجود ندارد که اعراب منطقهی حجاز نوشتن نمیدانستهاند؛ زیرا هیچ نمونه خطی حتی یک مورد از این منطقه یافت نشده است و هیچ نشانهای تا امروز از وجود خط و سواد از اعراب حجاز به دست نیامده است. ولی از اعراب شمال عربستان که در مجاورت تمدنهای میانرودان بودهاند دو نوشته با قدمت ۲۰۰۰ ساله یافت شده است. این دو سند در شمال شبهجزیره عربستان و در نزدیک تمدن میانرودان تنها سند وجود خط پیش از اسلام نزد اعراب شمال شبهجزیره است. اگرچه نظیری برای این دو نمونه خط از مرکز و جنوب شبهجزیره به دست نیامده است. طرفداران ریشه عربی رسمالخطی که ما امروز به کار میبریم عالیترین استدلال خود را بر تکامل این خط از الفبا و خط نبطی در تمدن همسایه میانرودان میدانند که این خط نبطی خود به ادعای آنان ریشه آرامیِ باستانی دارد. واژه نبطی اشاره به قوم نبط دارد که از حدود ۱۵۰ سال پیش از میلاد در نبطیه میزیستهاند و عربنژاد بودهاند و آرامیها نیز قومی از اعراب شمال عربستان بودهاند که به خاورمیانه مهاجرت کردهاند و در میانرودان ساکن شدهاند. آنان در هزاره نخست پیش از میلاد برای خود حکومتی برپا کردند ولی خیلی زود خراجگزار آشور شدند. زبان آنان آرامی بود و نظریه دیگری نیز وجود دارد که خط آنان یعنی خط آرامی که آن را مادر خط عربی و خطی که ما امروزه به آن خط مینگاریم میدانند، خود از الفبای فینیقی گرفته شده است. البته این داستان مدعیان دیگری هم دارد که میکوشند به این خط ریشهای یهودی دهند. آنان میگویند که آرامیها فرزندان آرام، فرزند سام بودند و کلدانیان از آنان این خط را آموختند و سپس خط عبری را از آن مشتق ساختند و در نهایت ادعا این است که این خط نیز میراث قوم یهود است. در این جستار همان گونه که پیشتر تاکید کردهام این پیشفرض را پذیرفتهام که این خط پیش از اسلام وجود داشته است و یک پرسش مطرح ساختهام که منشاء این خط پیش از اسلام خود از کجا آمده است؟ پاسخ آن مطابق آنچه یاد شد و بر اساس نظریهای که حتی در دانشنامهها منعکس شده است، تمدن میانرودان، قوم نبط و در نهایت تمدن آرامی است که آنان را عربتبار میدانند و همچنین گروهی نیز ریشه نخستین را فینیقیها و یهودیان میدانند. میبینیم که حتی در این استدلال نیز منشا این خط به شمال عربستان و خارج از حجاز و به تمدن میانرودان ارجاع داده میشود و مستقیما ارتباطی به اعراب شبهجزیره ندارد. عمدهترین و محبوبترین نظر این است که آرامیان که خود خراجگزار آشور بودهاند احتمالا این خط را از فینیقیها آموختهاند و تغییر دادهاند.
اصولا با قطعیت آرامینامیدن این خط کمی عجیب و ایجادکننده شبهه تحریف معنادار تاریخ برای هویتسازی گروهی و هویتزدایی از وارثان احتمالی اصلی است و شگفت این است که بدون اندیشه این باور در منابع ما گسترش یافتهاست و بدون طرح پرسش از آن به صرف طرح آن از سوی چند پژوهشگر در آکادمیهای غرب، قطعی تلقی شده است.شکی نیست ما ایرانیان از دیگر ملل بسیار آموختهایم و این روحیه یادگیری در تمام تاریخ ما تداوم داشته است. ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح هرودت سربازان پارس را ارتشی ترسیم میکند که اگرچه لباس شناختهشدهای دارند ولی هر قطعه آن را از یک ملت الهام گرفتهاند که خود نشان از نداشتن تعصب بیجا، پذیرایی و یادگیرندگی و در عین حال قدرت ترکیب و نوزایی و برونگرایی یک تمدن است و قرنها بعد شاردن در سفرنامه خود مینویسد که ایرانیان اگرچه در اختراع در روزگار کنونی پیشگام نیستند (که دلایل تاریخی بسیار دارد) ولی خیلی زود همه چیز را یاد میگیرند و به کار میبندند. بدیهی است که مقاله حاضر از جایگاه قطعیت و دانستگی حتمی علمی نگاشته نشدهاست و مهمترین هدف آن گذاشتن پرسشی مهم پیش روی مراجع، کتابهای درسی و دانشنامههایی است که با قطعیت این خط را عربی میدانند. مبنای این جستار نه قطعیت است و نه انگارهسازی دوسویه “هنر نزد ایرانیان است و بس” و نه عربستیزی است، بلکه هدف اصلی، طرح استدلالی است که شاید ارزش بررسی و تحقیق بیشتر را داشته باشد. امروزه میدانیم که ادعا میشود نخستین خط شناختهشده ایرانیان گونهای اصلاحشده از خط میخی بوده است که به دستور داریوش بزرگ ایجاد شد. نخستین نسخه این خط در زمان داریوش و آخرین آن در زمان اردشیر سوم یافت شده است که نشان میدهد این خط میخی اصلاحشده با ۳۶ حرف که در نوع خود سادهترین خط میخی در مقایسه با دیگر ویرایشهای خط میخی در تمدنهای همسایه بود؛ اگرچه زمانی طولانی دوام نیاورد. همچنین این را نیز میدانیم که هخامنشیان مکتوبات خود را در ارسال به هر ملت با زبان و خط آن قوم مینگاشتند که این حتی در تورات نیز یاد شدهاست که در بخش “استر” جایی که از خشایارشا سخن به میان میآید، تاکید میشود که وی مکتوبات خود را به هر کشور با خط آن کشور مینگاشته است. در این میان الواح یافتشده به زبان آرامی که مکتوبشده به خطی هستند که امروزه آن را خط آرامی و مادر الفبای عربی میخوانند به دلیل گستردگی وسیع جغرافیایی اقوامی که به این زبان در شاهنشاهی ایران تکلم میکردند جایگاهی بسزا داشته است. ولی دو پرسش اینجا مطرح است؛ نخست آنکه بر پایه کدامین سند این خط ”آرامی” خوانده میشود؟ صرفا به این دلیل که نوشتههایی به زبان آرامی به این خط مکتوب شده است؟ پس چه کنیم با دیگر کتیبههایی که به این خط ولی به زبانهای خوزی، انشانی، پارسی، هندی و قبطی و حتی یونانی به دست آمده است؟ و پرسش دوم اینکه آیا در تاریخی پیش از این و در عصر ظهور زرتشت و پس از آن آیا خطی در میان اقوام ایرانی وجود داشته است؟ برای پاسخ به این پرسش نگاهی به بند ۲۰ کتیبه بیستون داشته باشیم که سندی بسیار باارزش از لحاظ تاریخی است. داریوش بزرگ در کتیبه بغستان یا همان بیستون فرمان دادهاست تا نگاشته شود: “داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا این خط من است که من کردم. به جز این، به زبان و خط آریایی هم روی لوح و هم روی چرم نوشته شده. جز آن، پیکر خود را هم بساختم و جز آن، تبارنامهی خود را نوشتم. در پیش من این نوشته خوانده شد. پس از آن، من این نوشتهها را همه جا در میان کشورها فرستادم.”
King Darius says: By the grace of Ahuramazda this is the inscription which I have made.Besides, it was in Aryan script, and it was composed on clay tablets and on parchment. Besides, a sculptured figure of myself I made. Besides, I made my lineage. And it was inscribed and was read off before me. Afterwards this inscription I sent off everywhere among the provinces. The people unitedly worked upon it
علاوه بر این مکتوب تاریخی و ارزشمند که بدان اشاره شد، سند دوم دیگری نیز در دست است که راه را بر ادعای جعلیبودن و یا معاصربودن این سند (این روزها بعضی از این حیله برای تهاجم به تاریخ ایران و هویتزدایی از ایرانیان بهره میگیرند) و هرگونه انکار و مغلطه دیگری میبندد. این سند دوم رونوشتی از کتیبه بیستون است که در جزیره الفیل مصر یافت شده است که اصالت تاریخی سنگنوشتهی نخست را عملا مورد تایید قرار میدهد. این کتیبه و رونوشت آن از این رو میتواند ارزشمند باشد که در آن داریوش شاه بهصراحت خطی را که به طور رایج و شاید عامدانه “آرامی” نامیده شده است، آریایی میخواند و خود بر این تاکید میورزد که به دستور او الواح به این خط در ممالک متحد شاهنشاهی پارس گسترش یافت و این میتواند آغاز به چالشکشیدن این نظریهی از لحاظ علمی نامستدل ولی رواجیافته باشد که هخامنشیان این خط را از آرامیان به عاریت گرفته و خط رسمی خود ساختهاند.اعراب تا آنجا که تاریخ گواه است، خط نداشتهاند و خطی که از حمیر و انبار به عربستان رفته و در زمان پیدایی اسلام نشر یافته است، عربی نیست بلکه زبان عربی به این خط نوشته میشده است و چون آثار مکتوب در قرون نخستین اسلامی و پس از آن، به زبان عربی نوشته میشد، خطی که با آن زبان عربی ثبت میشد، به نام “خط عربی” مشهور شد و به همین راحتی هویت و ریشه خط دگرگون شد و سپس در سالهای اخیر تلاش شد برای یک نظریه غلط تاریخی، بنیان علمی نه کشف، بلکه اختراع شود. ولی اینکه حتی خود ما ایرانیان این خط را بدون پرسش و تحقیق عربی بنامیم بسیار دردناک است.اگر بخواهیم در مورد این خط بیشتر گفتوگو کنیم باید اشاره کنیم که ماجرا به امکان وجود خطی برمیگردد که حتی پیش از شاهنشاهی پارس و زایش کورش بزرگ در میان آریاییان و به صورت مشخص قوم ماد که یکی از دو قوم مادر ایرانیان است، رواج داشته است. این خط میتواند پس از تسلط مادها بر قوم ویرانگر “آشور” که تمدن غالب میانرودان بوده است توسط آنان در این منطقه رواج یافته باشد. دیائوکو که او را نخستین پادشاه ایران میدانند در حدود ۷۵۰ سال پیش از میلاد به عنوان خردمندترین مرد قوم ماد از سوی شورایی از قبایل ماد به پادشاهی رسید. او دولتی قدرتمند را پایهگذاری کرد که به بزرگترین پادشاهی آن زمان بدل شد. فرزند او “فرورتیش” در ۶۷۰ پیش از میلاد توانست امپراتوری آشور را شکست دهد و هم او بود که پس از اتحاد با سکاها و پارسها که دیگر اقوام آریایی اتحادیه ایران بودند، پادشاهی پارس را به کمبوجیه پدر کورش سپرد. برخی ممکن است این نقد را داشته باشند که پیش از آنکه مادها موفق به شکست آشور شوند برای مدتی خود خراجگزار آشور بودند و چه بسا که در این مدت این خط را خود از آشوریان آموخته باشند؛ نکته بسیار خوبی است ولی پاسخ آن این است که در آن زمان خط آشوریان، میخی آشوری بودهاست و دقیقا نکته اینجاست که کتیبههای موسوم به خط آرامی مربوط به این عصر در آشور وجود ندارد و در واقع زمانی که آشور و سارگون دوم بر ماد در ۷۱۳ پیش از میلاد چیره شد خط آشوریان میخی بود و هیچ کتیبهای از این خط آرامی از آشور در این تاریخ سراغ نداریم و جالب اینجاست که پیدایش این نمونههای خط همگی به دوران پس از غلبه مادها بازمیگردد که فرض ارتباط میان این چیرگی و نفوذ فرهنگ ایرانی در این منطقه را در سالهای بعد بهویژه پس از فتح بابل از سوی کورش بزرگ تقویت میکند. گروهی ممکن است به شباهت زیاد تعدادی از حروف الفبا در فینیقی و آرامی برای اثبات منشاگرفتن خط آرامی از الفبای فینیقی اشاره کنند که این شباهت کاملا حقیقت دارد و شباهت این دو خط تنها به دلیل ابجدبودن نیست، بلکه تنها نگاهی به حروف آنها شباهت آنها را آشکار میسازد. یافتههای باستانشناسان کاربرد نخستین خط فینیقی را حدود ۱۰۵۰ سال پیش از میلاد برآورد کردهاند ولی نکته اینجاست که همان طور که اشاره شد یهودیان نیز خط خود را- البته خط پالئو هبرو یا عبری کهن – مادر خط موسوم به آرامی میدانند و برای اینکه از فینیقیها عقب نباشند قدمت آن را بیش از هزار سال پیش از میلاد عنوان میکنند. ولی آنچه نه به ادعا بلکه به لحاظ سند تاریخی محرز است استفاده یهودیان از خط مشابه آرامی در حدود ۷۰۰ پیش از میلاد است که در طایفهای محدود از آنان به نام سامریون هنوز نیز استفاده میشود. من در این بخش مایلم در برابر ادعای ریشه فینیقی و یهودی این خط که هردو در بدو امر بسیار قانعکننده به نظر میرسند چند پرسش مهم مطرح کنم که میتواند از لحاظ تاریخی پرسشهایی قابل مطالعه باشند. نخست به ادعای یهودیان میپردازم که این خط را میراث خود و فرزندان سام میدانند؛ نخست آنکه ادعای قدمت بیش از سههزار سال تا امروز این خط نزد یهودیان اثبات نشدهاست و در رابطه با نمونه نخستین خط یافتشده از آنان در ۷۰۰ پیش از میلاد نیز لازم است به نکتهای ظریف توجه شود و آن اینکه همان گونه که اشاره شد این خط هنوز در میان سامریون که اقلیتی بسیار کهن و پایبند از یهودیان هستند متداول است. ولی پرسش اینجاست که این سامریون کیستند که آنان را در استفاده از خطی که آن را پالئوهبرو یا عبری کهن و منشا نخستینِ آرامی میخوانند متمایز ساخته است؟ وقتی به جستوجوی ریشههای تاریخی سامریون میرویم به نکته بسیار جالبی میرسیم و آن این است که بنا بر ظن غالب، این طایفه از یهودیان، همان گروه محدود از یهودیانی هستند که سارگون ۲ فرمانروای آشور آنان را به موطنشان بازگرداند و وجود این خط در میان آنان درست از لحاظ تاریخی با عصری همزمان است که آشور برای نخستین بار بر ماد غلبه یافت و در نتیجه با آنان آشنا شد. این نکتهای است که میتواند کنجکاوی تاریخی هر محققی را درباره این همزمانی تحریک کند. در رابطه با ریشه تاریخی فینیقی این خط و در توضیح انتقال الفبای فینیقی به میانرودان اغلب در منابع گفته میشود دریانوردان فینیقی این خط را پخش کردهاند؛ چون کار اصلی این مردم تجارت بوده است. ولی شاید با توجه به تمام این داستان بتوانیم از خود بپرسیم تاجران صادرکننده خط آیا ممکن است در اصل واردکننده خط بوده باشند؟ و اصولا از کجا میتوان مطمئن بود که فینیقیها که مردمانی اهل سفر بودند خود این خط را از جایی دیگر به سرزمین خود نیاوردهاند؟ در این بخش این بحث را نادیده میگیرم که برخی پژوهشگران حتی بر این باورند که فنیقیها خود گروهی از ایرانیان بودند که ازسواحل خلیج پارس به منطقه لبنان امروزی کوچ کردهاند. نکته کلیدی اینجاست که در این جستار برخلاف ظاهر بسیار منطقی استدلالِ منشا فنیقی و یهودی وقتی در جستوجوی منبع نخستین پیدایش خط برمیآیید پرسش بیپاسخ میماند ولی به شکل معناداری تاریخها تماما با برخوردهای ایرانیان و اقوام سامی در ارتباط است که خود میتواند فرضیه سومی را اعتبار بخشد که تا امروز به شکل معناداری نادیده انگاشته شدهاست. این امکان وجود دارد که با سقوط دولت آشور توسط مادها، خط آریایی در این سرزمین و میانرودان رواج یافته باشد و مکتوبات به زبان آرامی به این خط نگاشته شده باشد و اصولا ادعای اینکه این خط آرامی است چون زبان آرامی به وسیله این خط مکتوب شده است، همان اندازه نامربوط است که بگوییم چون ایرانیان پارسی سخن میگویند پس خط آنان هم پارسی است. موضوع خط و زبان دو مقوله مجزا هستند و وجود نگارش به یک زبان دلیل نامیدن خط به آن زبان نیست؛ همان طور که ما اگرچه زبان فرانسوی و اسپانیولی داریم ولی خطی به نام خط اسپانیول و یا فرانسه وجود خارجی ندارد. بنابراین وجود لوحهایی به زبان آرامی که زبانی بسیار رایج در آن عصر بودهاست، دلیل محکمی برای آرامیخواندن خط استفادهشده در آن لوحها نمیتواند باشد. جالب اینجاست که این خط نه فقط در میان بخشهای آرامی بلکه همان طور که اشاره شد در تمامی قلمرو ایران باستان یافت شده است و این دیگر دلیلی است که این پرسش را پیش میآورد که چرا بهراستی این خط را با اصرار آرامی میخوانند؟ به این خط کتیبههایی به زبانهای خوزی، انشانی، پارسی، هندی و قبطی به دست آمدهاست و حتی به زبان یونانی هم کتیبه در دست است؛ ولی مسلما این خط، هندی یا قبطی و یا انشانی نیست؛ همانطور که آرامی هم نیست و اصولا با قطعیت آرامینامیدن این خط کمی عجیب و ایجادکننده شبهه تحریف معنادار تاریخ برای هویتسازی گروهی و هویتزدایی از وارثان احتمالی اصلی است و شگفت این است که بدون اندیشه این باور در منابع ما گسترش یافتهاست و بدون طرح پرسش از آن به صرف طرح آن از سوی چند پژوهشگر در آکادمیهای غرب، قطعی تلقی شده است. شگفت نیست که واضعان این نظریه میکوشند حتی این گونه وانمود کنند که هخامنشیان خط را از آرامیان آموختند و به دلیل مزایای آن این خط را به خط بینالمللی خود بدل ساختند؛ نه اینکه این خط به خود ایرانیان تعلق داشته است! ولی خوشبختانه هنوز آن دو سند ارزشمند در دست است که میتواند بنیان قطعیت این نظریه نامستدل تاریخی را با چالشی جدی مواجه سازد. “تغییر شکل الفبای ایرانی به صورت کنونی، پس از اسلام روی داد و آن چنین بود که شعوبیهی ایرانی برای تسهیل در فراگیری الفبا کوشیدند و حروف همسان را از نظر صورت و ردیف صوتی در کنار هم قرار دادند تا برای نوآموزان، فراگیری آن آسان باشد و نامش را “الفبای پیرآموز” گذاشتند. اعراب تا آنجا که تاریخ گواه است، خط نداشتهاند و خطی که از حمیر و انبار به عربستان رفته و در زمان پیدایی اسلام نشر یافته است، عربی نیست بلکه زبان عربی به این خط نوشته میشده است و چون آثار مکتوب در قرون نخستین اسلامی و پس از آن، به زبان عربی نوشته میشد، خطی که با آن زبان عربی ثبت میشد، به نام “خط عربی” مشهور شد و به همین راحتی هویت و ریشه خط دگرگون شد و سپس در سالهای اخیر تلاش شد برای یک نظریه غلط تاریخی، بنیان علمی نه کشف، بلکه اختراع شود. ولی اینکه حتی خود ما ایرانیان این خط را بدون پرسش و تحقیق عربی بنامیم بسیار دردناک است. تعصب و قومگرایی بیشک مردود است، ولی اجازه ندهیم متعصبان و قومگرایان عرب و یهود هویت و تاریخ سرزمینمان را دگرگون کنند و بخشی از مراکز علمی غرب در تعطیلی اغلب کرسیهای ایرانشناسی و تعصب بر پروژههای گریکورومن (یونانی- رمی) به دلایل سیاسی به این ادعاها با نظر مثبت بنگرند و آنها را تایید کنند و دانشنامهها با این تحریف نوشته شوند؛ همان گونه که اندکاندک با نام خلیج پارس به دلایل سیاسی چنین میشود. نگذاریم با قطعیت خط و الفبای ما را عربی بخوانند؛ زیرا در حالی که در خوشبینانهترین حالت، این نظریه قطعی نیست و باید که نظریه دوم نیز در مراجع رسمی مستند شود. کافی است تاریخ پیدایش الفبای فارسی و الفبای عربی را در فضای مجازی جستوجو کنید تا ببینید چه حجم عظیمی از این تحریف و قلب تاریخ از سوی آنان و حتی خود ما بازتکرار میشود تا آن جا که خود ما نیز این تحریف را به تاریخ رسمی خود بدل ساخته ایم. در پایان، چند تصویر از خط نبطی مورد ادعای نظریهپردازان الفبای عربی و همچنین نمونههایی از خط اوستایی را به نمایش میگذارم تا خود قضاوت کنید کدام به رسمالخط کنونی نزدیکتر است و آیا حتی همین ادعای مطرحشده درباره انشعاب خط عربی از نبطی قابل پذیرش است یا خیر! جالب این است که حتی خطی که آن را کوفی مینامند و پس از فتح بیستون یافتهاند، سراسر پهلوی و اوستایی است که تصویر مقایسه آن را هم در زیر قرار میدهم و در نهایت قضاوت نهایی و تصمیم در گسترش این مطلب با شما.
با درود و سپاس از نوشتار و گزارش دکتر آیدین ارجمند
بدون هیچ جانبداری و گروندگی با اندیشه شما در باره این نوشتار همراه و هم اندیش میباشم و بر این باورم که تازیان چه داشته اند که خط داشته باشند! و من هم بیمناکم از این که گروهی بسیار از هم میهنان ارجمندم کمترین آگاهی از گذشته گرانبها و تمدن ایران زمین ندارند و بیشتر از هر چیز بیگانگان را پاس میدارند!
با آنکه می پنداشتم در این پهنه اندکی می دانم که آن ها را در کتاب: ” زبان شناسی و کارنامه ی زبان پارسی” آورده ام، در برابر دانستگی های ژرف دکتر آیدین پور مسلمی،دانشجویی بیش نیستم. نوشتار ایشان براستی بر پایه ی خرد، اندیشه ی راستین نگاشته شده و می باید انگیزه ی سرافرازی ایرانیان باشد.
نیز از درون دل و اندیشه از فرهنگستان زبان پارسی و گردانندگان آن سپاسگزارم . کوشش بسیار ارزنده ی شما والاترین یاری در راه زنده کردن و پیشبرد فرهنگ جهانگیر ایرانی و تمدن بی همتای ایرانی است. براستی که هزاران آفرین بر شما.
پسنویس: از دیدگاه رده ی الفبا نادرستی هایی در بسیجیدن آن دیده می شود. نیز شماری اندک از واژه ها یا نادرست گزیده شده اند، یا گزیده های بهتر برای آن ها باشنده است که نگاشته نشده اند. اگر زمان بسنده داشته باشم، یادآور خواهم شد.
با سپاس بی پایان از استادانم
بهروز تابش
درود
هتا اگر نویسمان عربی ریشۀ ایرانی داشته باشد باز هم هیچ ارجی ندارد و باید دور افکنده شود مانند هامدبیره (نویسمان پهلوی) زرتشتیان پی بردند که نویسمان پهلوی نابَوَندک (ناقص) است، سپس کوشیدند با دیندبیره نوشتن. ما نیز به خوبی میدانیم نویسمانمان هرچند ایرانی یا ناایرانی باشد چون نابوندک است باید نویسمانی بسیار بهتر از آن را برای نوشتن گزیدن. همین نویسمان ما را به عربها نزدیک کزده است چرا مانند ارمنیها و هندیها نویسمانی ویژه نداشته باشیم که دیگران با شگفتی اندر آن بنگرند. یا دست کم نویسمان آریایی لاتینی را به کار بریم. بر پایۀ پژوهشها نویسمان عربی از نبطی گرفته شده که خود از آرامی است بهتر نویسمانهایی را که از آرامی زاده شده اند بررسی کنید تا آنجا که خوانده ام و دانسته ام ایرانیان هیچ نویسمانی ویژۀ خویش نداشته اند اگرچه نویسمانهایی کمابیش بوندک (مانند باستان پارسی و اوستای) برای خویش پسیچانده ایم (تهیه).
بهتر است به جای بن گدشته از اسم مصدر بهره بریم که درستتر است. ویرایش نه ویراست – گردش نه گشت – پردازش نه پرداخت – شناسش نه شناخت ….
د آخر این دیگر چه منطقیست؟!این چه نفرت کوریست دگر؟!نکنه باید چرخ را هم خودمان اختراع کنیم؟!کجای این گیتی به زبان و خط سراسر خالص سخن میگویند و مینویسند؟!د آخر منطق هم خوب چیزیست!!!ای کاش به جای این همه هیجان پوچ کمی،تنها کمی خرد داشتیم!!!مگر مردمان روم خط خود را که برگرفته از یونانی بود تغییر دادند؟!مگر یونانیان خط خود را که برگرفته از فینیقی بود دگرگون کردند؟!مگر هندیان که خط خود را از همین آرامیان برگرفتند خط خود را تغییر دادند که ما انجام دهیم؟!یعنی چه ؟!این نفرت کور دیگر چیست؟!این نژاد پرستی پلشت و خودستایی و تکبر دیگر چیست؟!اصلا فلسفه ی شکل گیری زبان و خط چه بوده؟!!!امان ازین افراط و تفریط ها!پیش از سخن گفتن و نوشتن ای کاش کمی درنگ کنید!
ببخشید نویسه لاتین نیز از یونانی و هر دو از فنیقی که یک قوم سامی نژاد و سامی زبان و خویشاوندان عرب ها بوده اند گرفته اند، پس اگر میخواهی خط برگزینی که به اقوام سامی ارتباط نداشته باشد باید بروی از نوع ابداع کنی و من در اوردی بسازی که احتمال پذیرشش بسیار کم هست. زیرا همه میخواهند خطشان تاریخ داشته باشد و کهن باشد و فرهنگ و تمدنی حالا نه از ابتدا و نه ابداع کننده از اغاز ان را داشته باشند
ایشون میتونه خط چینی بنویسه اصلا تا خیالش راحت باشه که به عربی ربطی پیدا نمیکنه
تو ثابت کن قومی به نام سامی وجود داشته
بسیار نیک بود، درود بر شما. منم خیلی دلم میخواد که زبان دیندبیره اوستایی ساسانیان رو فرابگیرم اما شوربختانه جایی و یا آثاری و یا اپلیکیشنی رو سراغ ندارم که یاد بدن، و خیلی خوبه که بهمون آموزش بدن این زبان رو و تا کلمات عربی رو از نویسانمان و گفتگوهامون بزداییم.
تواز کجا یقین کردی اعراب در بیابانهای بی آب و علف خط داشتند و ایران به وسعت شام تا چین خط نداشته. خودت هم میدانی این خط از پهلوی اوستایی ساخته شده
دیدگاه نادرست و ناسازگار با الگوواره ی آکادمیک جهانی است که استوارانه میگوید که دبیره ی پهلوی و اوستایی از دبیره ی آرامی گرفته شده اند و دبیره ی تازی نیز از دبیره ی نبطی و آنهم در جای خود از دبیره ی آرامی باز گرفته شده است. ایرانیان هرگز دبیره ای از خود نداستند چرا که دبیره ساخته و پرداخته ی دیگران ، در دسترشان بود: نخست دبیره ی ایلامی ، پس از اینکه پارسیان شوش و انشان را گرفتند و سپسپ دبیره ی آرامی، پس از انیکه هخامنشیان ، بابل و میانرودان را فروگرفتند. همواره، چیز ها از روی نیاز پیدا میشوند و چون ایرانیان نیازی نداشتند و دبیره ها از پیس بودند، از همان ها نیز سود جستند، فزون بر این، فرهنگ و شهرمندی بابل و آسور ( که آرامیان هم بخشی از ان بودند) بسیار کهن تر و پیشرفته تر از آنزمان ایرانیان بوده. پس این نوشتار از روی میهن پرستی نابجا و نه از روی پژوهش بیسویانه نوشته شده، از بنمایه ها، تنها آنچه را که در راستای آماج ” میهن پرستانه” بوده آورده شده و از انبوه فرتور ها، تنها انهایی که بدرد این آماج میخوردند، پیشکش گردیده است و از اینرو، این نوشته ارزش آکادمیک ندارد.
دوست عزیز سخن شما بسیار ناقص است
نخست اینکه دبیره ی پارسی به احتمال بسیار زیاد از دبیره ی جیرفتی در کرمان گرفته شده
و حالا اگر هم سخن شما در این مورد که دبیره ما از آرامی ها گرفته شده باشد درست هم باشد باز هم سخن شما در این مورد بسیار بد و نا قص بود
در این مورد باید بگویم که جدا از تمام اشتباهاتی که در دیدگاهتان بود خود دبیره آرامی برای آرامی ها نیست!
آرامی ها این دبیره را از فینیقیه در مصر باستان کپی برداشته اند
در ضمن خود یونانی ها هم دبیره خود را از فینیقیه در مصر برداشته اند
و تمام جهان امروز به جز کشور های شرقی مانند چین و ژاپن و کره که از دبیره ی چینی استفاده میکنند تمام جهان از دبیره ی مصری استفاده میکنند
قوم کوچک آرامی تنها کاری که کرد این دبیره را از مصر به آشور و از آنجا به امراطوری ماد و از آنجاهم به امپرایوری هخامنشیان و از ان طریق هم به بسیاری از نقاط جهان به وسیله ی هخامنشیان وارد شد
اگر ادعا بر آفریدن این دبیره است پس مصری ها صاحب آن هستند
اگر ادعا بر سر پخش کردن این دبیره است پس هخامنشیان که آن را به تمام جهان صادر کردند صاحب آن هستند
و اگر ادعا بر سر تکامل این دبیره است پس باز هم برای ایران است چرا که حداقل از زمان ماد ها یعنی چهار هزار سال پیش تا به امروز این دبیره به دست ما فرگشت و تکامل یافته
در ضمن این در ان صورت است که دبیره ی جیرفتی کرمان را که بیش از شش هزار سال قدمت دارد و عده ای آن را مادر دبیره ها خاور میانه میداند نادرست باشد چرا که گر درست باشد یعنی دبیره جیرفتی به ماد و از آنجا به ملت های آسیای میانه راه یاقته است که خود آرامی ها هم جزشان هستند
این دبیره به هر شکل که بیندیشیم غریب به یقین ایرانیست
در پاسخ به آن دسته از دوستانی هم که میگویند حتی اگر این دبیره ایرانی باشد چون اعراب و یهودی ها نیز از آن استفاده میکنند ما آن رانمی خواهیم نیز باید بگویم که
کرسی چهار هزار سالیمان را که زمان هخامنشیان از راه جاده ابریشم به از ایران به ژاپن راه یافت اکنون ژاپنی ها به نام کردند
سیمرغمان چهار هزارسالیمان را جمهوری آذربایجان دارد میدزدد
باد گیر یزد را هم اعراب داشتند میدزدیدند
دبیره یمان را هم اعراب دزدیده اند
بقیه دارند مال ما را میدزدند و شما هم دو دستی تقدیم کردید؟
این دبیره ی ماست و مدارک کافی هم برای ادعایمان موجود است و اگر خودمان آن را پس بزنیم هرگز هیچکس آن را به ما نخواهد داد
شک هم نکنید که با پس زدنش دبیره ی ما عوض نمیتواند بشود
سپاسگزارم
اوج نا آگاهی شما همین جا مشخص میشود که نمیدانید کره و چین و ژاپن خط جداگانه دارند. نویسه کره ای دارای حروف جداگانه و راحت است اما چینی بسیار سخت است و از کاراکتر های مختلف تشکیل شده. کره ای ۲۸ حرف دارد و یک سری قوانین که این خط را پادشاه سه جونگ *(کره ای ها به آن سه جونگ بزرگ میگویند) آن را ابداع کرده و زایده اوست. برای اینکه خط چینی بسیار سخت بود این خط را ابداع کرد تا همه مردمان بتوانند به راحتی خط بیاموزند و با سواد شوند.
بهتر نیست به جای به صف کشیدن واژه ها و آسمان ریسمان بافی به پرسشهای مقاله پاسخ بگیویید ؟! خوب شما بفرمایید این دبیره آرامی ریشه اش در کجاست؟! سبقه اش چیست؟! چرا در تمدن آشور اثری از آن نیست؟! چرا در کتیبه داریوش آمده این خط من است؟! و هزار چرای بی پاسخ دیگه
دیدگاهتون در این باره که کتیبه های یافته شده در جیرفت، دویست سیصد سال کهنتر از کتیبههای سومری هستند چیست؟ کم کم باید همه فرضیه های پیشین را دور ریخت. گرچه در تحول خط تمدن میان رودان نقشی بسزا داشته اما آغاز خط گویا از جیرفت کرمان بوده است.
با سپاس از نویسنده گرامی و پذیرش نوشته ایشان باید افزود که ایرانیان همان دبیره کوفی را نیز بهتر و پیراسته تر کردند با افزون تیل(نقطه) و آواها (زیر و زبر و جد)و آنرا از گنگی و ناجوری درآوردند(براستی اگر این دبیره و خد مال آنها بود چرا باید اینهمه سال بمانند تا ایرانیان یک سر و سامانی به آن بدهند!؟) دیگر با کارهایی که ایرانیان برای هنجارمندی و دادان یک سرو شکل هنجارمند(قاعده مند : صرف و نحو زبان تازی) و سیل وازه های ایرانی که به این زبان روان کردند(بی گمان میگویم که درصد بسیار فراوانی از وازه های این زبان از زبان ایرانی گرفته شده که سپس به زبان مادر با ریخت تازی شده برگشته) که شد این زبانی که اکنون تازیان به آن مینازند و نیرومند ترین زبان جهان میدانندش!! باری هنگامی که رود را گل آلود کردید سرچشمه گم میشود! و کار در این کشور و سرزمین تا آن اندازه به سرسپردگی و بندگی رسیده که کسی هم که تلاش میکند که از فرهنگش پدافند کند گروهی سرسپرده و گروهی انیرانی و پانهای گوناگون تندی به جوش و خروش در میایند و او را شوونیسم و نزاد پرست و دچار خیالپردازی میهن پرستانه میخوانند(بدور از نویسنده گرامی و همه ی کسانی که دل در گرو سربلندی ایرانشهر دارند!)
سلام من خیلی به آن دو سند که گفتی در شمال عربستان پیدا شده اندخیلی نیاز دارم چطور بدست بیارم عکس تصویر رونوشت
با تقدیم احترامات،
از نویسنده گرامی یک خواهش داشتم اینکه نمونه الفباء خط نبطی را به ایمیل من بفرستید، من زیادی از آنها را دارم اما همه شان یکسان نیستند،
نمونه خط ایکه شما بنام خط نبطی معرفی کردید دوست دارم الفباء اش طور ترجمه بدست آرم وبدانم چطوری نوشته میشود،
با تشکر،
تازی از ما بسیار چیزها برده است. اما اینرا اعتراف نمیکند. از این بدتر تازی-زدگان و تازی-پرستان اند
چگونه می توان عضو شد؟
—
درود به شما
به اینجا بنگرید:
http://www.parsianjoman.org/?page_id=531
پارسیانجمن
خواهشمند است مقالات و تحقیقات را با فرمت پیدیاف هم روی سایت قرار دهید تا به توان به عنوان مرجع از آن استفاده کرد یا مقاله را پخش نمود البته با ذکر نامه نویسنده.
باسلام خدمت دوستان
باید عرض کنم که بنده با دوستمان آقای mazdak نظره موافق دارم و اینکه درباره تکمیل خط عربی باید بگویم که تکمیل این خط منسوب به حضرت اسماعییل (ع) فرزند حضرت ابراهیم (ع) می باشد چراکه ایشان برای تکیل این خط وزبان زحمات بسیار کشیدند و به خاطر همین زحمات به ابو العرب نیز ملغب می باشند . در ادامه باید بگویم که چگونه است که خطی به این دقت و کمال در سرزمینی خالی از تمدن بوجود آمده باشد و اینکه اگر ما برای نوشتن قرآن این همه خدمت و زحمت کشده اییم پس چرا آنرا به فارسی ننوشته اییم . در رابطه با خطوطی که در گذشته در ایران استفاده شده نیز باید بگویم که خط میخی داریوشی یا همان پهلوی در اصل کپی شده از خط میخی عیلامی می باشد و این خود ثابت می کند که خط در ایران در تمام اعصار پدیده ایی وارداتی بوده و واقعییتی است تلخ که باید پذیرای آن باشیم .
در باره نژاد و عملکرد فینیقیها هم مراجعه شود به کتاب تاریخ تمدن اثر ویل دورانت .
واقعا؟؟؟؟؟ استاد گرام نظرتون درباره خط اوستایی چیه؟! یا سغدی؟! یا پهلوی؟! اصلا مقاله رو مطالعه کردین یا صرفا نیت این بود که بوقی زده باشید؟!
با درود به دوستان گرامیم. از همه ی دیدگاه ها بهره بردم ولی پرسش اینجاست که چه کسی گفته ایلامیان ایرانی نبوده اند؟ در حال حاضر باور نو بر این هست که پارسیان و آریاییان نیز بومی فلات ایران بوده اند و اگر هم مهاجرت داشته اند ولی با ایرانیان آمیزش و یکی شدند. همه ی فلات ایران از شهر سوخته تا شوش زیر سپهر یک تمدن و فرهنگ بوده و همین ایرانی بودن آنست. حال چطور شد ایلام را از زیر سپهر تمدن و فرهنگ ایران خارج کردید؟ مانند این می ماند که ایران بزرگ را سانسور کردید و تنها به مردمی که شاید و شاید در هنگامه های کهن وارد ایران شدند پرداخته باشید!
شما اول نوشتن زبان خودت رو یاد بگیر تا نظرِ رو ننویسی نظره فرق اِ ربط رو با ه یاد بگیر بعد برای ما دم از تحقیق بزن وقتی سوادت در حد کودک ابتدایی هم نیست ادعاهات بدرد خودت میخوره. انقدر خود تحقیر بودن نشان از بیماری و خرافه پرستی دارد
بسیاری مثل شما اصلا انگار نخوندند طرف چی نوشته، هر کدوم دوباره تکراری از همون منابع تحریفی که نگارنده نام برده نوشتند. عربها هیچ خطی نداشتند، شواهد تاریخی به روشنی تایید میکنند. نه تنها خط نداشتند بسیاری از واژگان ایرانی در قرآن آمده، مثلا واژه فردوس که از پردیس ایرانی گرفته شده. در ضمن ابراهیم شخصیت تاریخی نیست، مانند موسی …
سوالی داشتم و آن اینکه،آیا این مقاله در مجامع بین المللی مطرح شده؟ امکان دسترسی به ترجمه انگلیسی یا آلمانی این مقاله هست؟
درود بر شما.
نه شوربختانه.
۱۹th July 2017
I do not want to answer to Dr. Ayedin Por-Moslemi now. I write in Persian language below in Latin alphabet just two sentences. If Dr.Moslemi wants ,he can answer
der nask(ketab) ” dastor emlaye “sal chap 1390 arjmand ali ashraf sadeghi der roye haa-ye 5 ,6 wa 7 nabeshte ast : ” khat maa az khat arabi garefte shode ast wa khat arabi az khat fanaghi eghtebas shode ast wa fanaghi manand arabi mota-alegh be khanwade zaban haa-ye sami ast. “,
با درود دوست عزیز فرمایش شما نیمه درست است
خط فینیقی عربی نیست بلکه مصری است.
و تقریبا تمام دبیره های جهان نیز از مصر ریشه گرفته اند
به جز چین
درودتان، من نیز همانند شما میاندیشم. در نگاه من نیز بهتر است که با ساخت ۹ نشانه برای آواهای ( َ ِ ُ آ ی و) و به کار بردن کمینهی واژگان عربی برای به کار نبردن (ح ع ص ض ط ظ) میتوانیم مشکل این دبیره را از میان برداریم، به جای این که هر ۳۲ نشانهی دبیرهای فارسی را به کناری نهیم و آغاز به یادگیری دبیرهی دیگری بکنیم. کسانی که میگویند باید از دین دبیره بهره ببریم، به پندار خام خود میاندیشند که میتوانند از زبانهای اوستایی و پارسیگ بهره ببرند و واژگان و دستور آنها را در زبان فارسی وارد کنند و انتقام خود را عربهای ۱۴۰۰ سال پیش بگیرند، اما به این نمیاندیشند که این هر دو مدتها است که از یادها فراموش شدهاند و بنا بر دیدگاه زنده یاد ملکالشعرای بهار کسانی همانند فردوسی و دقیقی، که گفتارشان در آن روزگار به گفتار پارسیگ نزدیک بوده است، در برخی از داستانهایشان دچار کژی از ریشهی پارسیگ آن شده است و همین نمایانگر ناآشنایی نسبی ایشان که فارسی زبان بودهاند با زبان پارسیگ است و وارد کردن بیواسطهی واژگان و دستور این زبانها سبب آسیب رساندن به زبان فارسی میشود. با به کارگیری دین دبیره ما تنها میتوانیم از شیوهی گفتار نسکهای اوستایی زردشتی که در زمان ساسانیان نوشته شدهاند آگاه شویم، بدون آن که چم آن نوشتهها را دریابیم و چیز زیادی به زبان فارسی زیاده نمیشود. کنار گذاشتن دبیرهی کنونی و به کار بردن دین دبیره سبب گسست فرهنگی ما و گذشتگانمان میشود، همان رویدادی که پس از یورش اسکندر و عربها و فراموشی دبیرهای میخی پارسی باستان و ایلامی و دبیرهی پهلوی شد و ما را برای سدهها به گذشته میراند و ما حتی از خواندن چکامههای سنگنوشته شدهی آرامگاه فردوسی نیز باز میمانیم. برای وامواژهها نیز چنین است، ما هیچ زبانی در جهان نداریم که با زبانهای دیگر داد و ستد نکند. حتی زبانی همانند آلمانی که به راحتی واژگان جدید میآفریند در دل خود وامواژههای بسیاری دارد و تنها زبانهایی که برای قبیلههای دور از تمدن زندگی میکنند هستند وامواژه ندارند، چه بسا خود آنان نیز از ربان قبیلههای دیگر وامواژه داشته باشند! برخی واژگان نامهای خاص هستند که نمیتوان برابری برای آنها ساخت، مانند پیتزا، شوفاژ، آلمان، آدم و حوا و … و نمیتوان نامهایی همانند ناصر یا عبدالله را با یاریدهنده و بندهی خدا برابر سازی کرد! برخی دیگر نیز چنان با بافت زبان پیوند خوردهاند که دیگر نمیتوان آنها را بیگانه دانست. برای نمونه، واژگان اخبار، مجازات، خروجی و … دیگر واژگانی فارسی هستند و در زبان عربی به این چم کاربرد ندارند. وامواژهها سبب شیوایی زبان میشوند و کاربرد آنها به شکل میانهروی سبب نیرومندتر شدن زبان میشود، به همان شکل که انگلیسی برای هر مفهومی چندین واژه دارد و گرفتن وامواژهها از این زبان میتواند سبب ناتوانی آن شود. همچنین وامواژهها ادبیات را نیز دلپذیرتر میکند، برای نمونه، در چکامه برای این که وزن چکامه خدشه دار نشود میتوانیم به راحتی از وامواژهیهای برابر یکدیگر بهره ببریم.
سلام
اشکالات و ایراداتی در نمودارهای پایان مقاله است. لطفاً بررسی و رفع نمایید. ضمناً هرچند خط کنونی ما شباهت های اندکی با خط اوستایی دارد ولی به صورت بنیادین متفاوت از هم هستند. فرمایش شما مانند این است که بگویید خط انگلیسی همان خطی است که ما استفاده می کنیم چون مثلا ل در خط ما شبیه L در انگلیسی است.
باتوجه به اینکه من مطالعات بسیار زیادی در خط اوستایی نموده ام، به هیچ عنوان نمی توانم این را بپذیرم که خط کنونی ما برگرفته از همان خط اوستایی است. این خط مختص نگارش عربی توسط ایرانیان طراحی شده و اصلاً مناسب زبان فارسی نیست که کاربرد آن تاکنون آسیب های آوایی و نگارشی فراوانی به زبان پارسی وارد کرده است.
پس بفرمائید ایرانیان چنین خط باشکوهی را برای اعراب پدید آوردند ولی برای خود نتوانستند.مواظب باش ناسا تو را ندوزده به خدا راست میگم آخه خیلی مخی.
دبیره در خط عربی حروف پهلوی اوستایی فقط و با الف عوض شده وبقیه همگی با چرخاندن و کج وراست کردن خط پهلوی ساخته شده اند
درود
دوستان گرامی ما در سایت تاریخ پارسی آموزش خط های باستانی همچون میخی و اوستایی را در سایت گذاشته ایم. علاقه مندان میتوانند با بازدید از سایت تاریخ پارسی این خط ها را بیاموزند.
https://parshistory.com/category/آموزش-خط-های-باستانی/avesta-scripts/
مقاله ای که سراسر نشان از تعصب داشت به همین جهت بیراهه رفته و سعی در فریب خواننده دارد.
با سپاس از از دکتر پورمسلمی نوشته شما بسیار درست و منطقی ست و بنده بسیار سود بردم . و در پاسخ به آن دسته مخالفان باید گفت ایران سرزمین دانش و ایرانی جوینده دانش از دیرباز تا کنون بوده است و پیدایش و شکوفایی خط را میتوان به ایران نسبت داد نه تازیانی که همه ی تمدنشان جز آدم کشی و چند زن داری و زنده بگور کردن دختران چیز دیگری نمیتوان یافت.
از دیدگاه هر ایرانی میهن دوست، کیش (خطّ) ایران زمین و آریایی همان کیشی است که بر روی پول های ساسانیان و پیش از یورش اعراب دیده می شود. تا زمانی که ما به کیش پهلوی ننویسیم و نخوانیم، و زبان پارسی پهلوی را آن چنان که باید یاد نگیریم و یاد ندهیم، زبان پارسی جان خواهد باخت. مگر زبانی بدون نگارش آوای آن ماندگار می تواند باشد؟
درود بر شما برادران
اگر دبیرهها را آدمیان آفریدند، آدمیان را کی آفرید؟
و اگر دبیرهها را مغزها و اندیشهها آفریدند، مغزها و اندیشهها را کی آفرید؟
دبیره ابزاری است برای گفتوگوی مردم با یکدیگر و گفتوگو با خداوند.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪﺍ ﻛﻪ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﻲ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ.
أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ
ﻣﺒﺎﻫﺎﺕ ﻭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺑﺮ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ [ ﺑﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﻛﺜﺮﺕ ﻧﻔﺮﺍﺕ ] ﺷﻤﺎ ﺭﺍ [ ﺍﺯ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ ﺩﻳﻨﻲ ﻭ ﻳﺎﺩ ﺁﺧﺮﺕ ] ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ;(١)
ز یزدان دان نه از ارکان که کوتهدیدگی باشد
که خطی کز خرد خیزد تو آن را از بنان بینی
نوشته اند اعراب تا زمان اسلام خط نداشتند پس عهدنامه قریش چه بوده است؟ آیا این عهدنامه شفاهی بوده است که موریانه آنرا خورده؟؟؟
زمانی که عهد نامه قریش اومد اسلام وجود داشت قبل از اسلام هم تاجاران تازی میرفتن به پرشیا برای داد و ستد بعدش از اونجا خط سریانی رو که یکی از خط های رایج در ایران ساسانی بوده رو میبرن کوفه و به خط کوفی معروف میشه بین خودشون و با اون خط عربی مینوشتن مثله فینگلیش که با خط انگلیسی پارسی مینویسن عرب هیچ وقت خط نداشته از خودش
تا جایی که من میدونم کوفه در زمان ابوبکر (شاید ۲۵ سال پس از پیدایش اسلام)در یک فرسنگی حیره ساخته شد
مگر داستانهاشان جز از شاهنامه بوده؟؟ مگر خودشان نمیگن اولین عرب عاربه از یمن بنام یعرب بن قحطان بود؟ مگر یمن استان ایران نبود؟؟ تازه بعدم که از حروف اوستایی ساختند نه نقطه ونه زیروزبر داشت همه را یزید فارسی و خلیل بن احمد وقالب را هم سیبویه شیرازی ساخت حالا تو برا ما باستانشناس شدی که بله خدا حروف عربی روساخت زیرشنهای روان گذاشت عربا پیدا کردند
با درود به پیامدهنگان این جستار
اینکه در این جا دیدگاهای بسیار نزدیک یا دور از هم اورده شده. این خود یک میدانی برای برخورد اندیشه و راه یابی به گزینه درستر خواهد بود و نباید با سخنانی نا شایست به دیگری تاخت
واز استاد پور مسلم خواهش دارم الف بای دبیره ارامی را یک بار دیگر با سداهای ها نشانه واینکه چرا برای نمونه نشانه یا حرف عین را در ارامی متنند oکه نشانی از چشم دارد برگزیده اند
با سلام خدمت همه هم وطنان گرانقدر
خط ایرانی ما بیشتر از هزار سال عمر نکرده که به یکباره و به دلایل واهی کنار گذاشته بشه.
(حتما چند وقت بعدشم میخوایم تقویم خورشیدی رو کنار بگذاریم(مقل بعضی ها…) یا بعدشم بجای نوروز ، کریسمس رو به هم تبریک بگیم (مثل ولنتاین بجای روز اسفندگان ایرانی )ووو …)
نظر جناب خیامی که داشتن خط دوم (فنی) هست خیلی منطقی تر و کاراتر به نظر می رسه. جالبه دوستان بدونن که اتفاقا خیلی وقته (از سال ۱۳۹۱) که استانداردی توسط سازمان نامگذاری ایران تهیه و به تصویب سازمان ملل هم رسیده و پس از اون به تمام وزارت خانه ها هم ابلاغ گردیده است:اینم آدرس وبگاه::
fa.alefbaye2om.org
یا توی ویکی پدیا و گوگل «لاتین نویسی فارسی» رو جستجو کنین.
این استادارد در حال حاضر در نقشه گوگل ، فرهنگ نامه معین و عمید و حتی سایت ثبت احوال برای آوانگاری(تلفظ درست) نام ها در حال استفاده است:
vajehyab.com
و
http://www.sabteahval.ir/tab-65.aspx
پس عملا مساله حل شده هست. پس سر خودتونو درد نیارین.
و شما هم زحمت خوندن این شیوه نامه(استاندارد لاتین نویسی فارسی) رو بکشین
یا حق..
زبان و خط یک مردم راه پیوند آنان با فرهنگ و اندیشه نیاکان و تاریخ خود می باشد، از این روی، بر ایرانیان است که با زبان پارسی پهلوی و نشانگان نگارش واگ های آن، همان گونه که بر روی سکه های ساسانی یافته می شود، آشنا شوند و هر خطی مانند خط عربی کنونی و الفبای لاتین به گمراهی کشاندن مردم و جلوگیری از پیوند ایرانیان با تاریخ شکوهمند میهن و نیاکانشان می باشد. محتوای این مقاله نیز برای من گنگ بوده و پاسخگوی نیاز ما ایرانیان ایرانخواه نیست. ما نشانه ای از خط فارسی کنونی را بر روی سکه های ساسانی نمی بینیم و از این روی من در حدّ خودم با کاربرد خط کنونی فارسی به جای خط پارسی پهلوی سازگاری نداشته و مخالفم. فرقی ندارد چه استاد ارجمند فره وشی و چه استاد و دانش آموخته دیگر، واقعیت این است که کاربری این واگ ها و نشانگان فارسی کنونی که ظاهراً در راستای بی بهره ساختن مردم از تاریخ و فرهنگ آریایی خود به وسیله بیگانگان و همزمان با تحمیل زبان بیگانه بر مردم ایران انجام گرفته و شوربختانه تا به امروز نیز تداوم یافته است، یکی از دلایل آسیب دیدگی زبان پارسی پهلوی است که آوانگاری خود را نیاز دارد و با حروف الفبای کنونی قابل انتقال نیست. از سویی، استفاده از نشانگان آوانگاری لاتینی شده نیز مشکل پیوند مردم با نوشته های نیاکان خود را رفع نمی تواند بکند و ما اساساً خط پهلوی را داریم و نیازی به حروف الفبای کنونی و لاتین عاریتی نیز نداریم.
با درود.
۱٫آدرس اول یکی از پیشنهادهای الفبا بر مبنای الفبایِ لاتین است که عنوان الفبای دوم دارد.
ایشان یکی از کسانی می باشد که چنین الفبایی را پیشنهاد کرده است. کمن نیز خود الفبایِ پارسی آوایی را پیشنهاد کرده ام نه به عنوان جایگزین الفبایِ فارسی. بلکه الفبایی که برای هر صدا فقط و فقط یک حرف دارد. این الفبا برایِ تلفظٍ واژه هایِ فارسی به گونه یِ درست یا دالخواه.الفبایی برایِ نو آموزانِ فارسی در خارج از ایران. چاپخش دوم کتاب الفبایِ پارسی آوایی را به رایگان می توانی در اینجا یابیدو بارگیری کنید. اگر بخوانید بسیار سپاسگزارم که نظراتتان را برایم بنویسید.
https://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=63505
۲٫ آدرس دوم که نوشته اید واژه یاب است.
۳٫ آدرسِ سوم ، دست کم برای من قابل دسترسی نبوده است.
تا آنجایی که من می دانم مساله تلفظ و نگارشِ نام هایِ فارسی حل نشده است. هم اکنون در ایران یک توافقِی که فرهنگستان معرفی کرده باشد ندیده ام.
با درود.
۱٫آدرس اول یکی از پیشنهادهای الفبا بر مبنای الفبایِ لاتین است که عنوان الفبای دوم دارد.
ایشان یکی از کسانی می باشد که چنین الفبایی را پیشنهاد کرده است.
۲٫ آدرس دوم که نوشته اید واژه یاب است.
۳٫ آدرسِ سوم ، دست کم برای من قابل دسترسی نبوده است.
تا آنجایی که من می دانم مساله تلفظ و نگارشِ نام هایِ فارسی حل نشده است. هم اکنون در ایران یک توافقِی که فرهنگستان معرفی کرده باشد ندیده ام.
با درود.
۱٫آدرس اول یکی از پیشنهادهای الفبا بر مبنای الفبایِ لاتین است که عنوان الفبای دوم دارد.
ایشان یکی از کسانی می باشد که چنین الفبایی را پیشنهاد کرده است.
۲٫ آدرس دوم که نوشته اید واژه یاب است.
۳٫ آدرسِ سوم ، دست کم برای من قابل دسترسی نبوده است.
تا آنجایی که من می دانم مساله تلفظ و نگارشِ نام هایِ فارسی حل نشده است. هم اکنون در ایران یک توافقِی که فرهنگستان معرفی کرده باشد ندیده ام.
افسوس که در چنین جای گرانسنگی چنین نوشته ای پر از بی آگاهی میبینم –
اینکه این خط را فارسی یا عربی بخوانیم بی شک به هرچه خوانده شود انچه را که ابن مقله پارسی و ابن بواب پارسی درباره این خط انجام داده اند بر کسی پوشیده نیست اما جناب دکتر چند ادعای دور از دانشگاهی کرده اند که لازم دانستم یااورشان شوم –
گفته اید از لحاظ باستان شناسی تقریبا شکی در ان نیست که عربهای حجاز نوشتن نمیدانستند اگر از حجاز منظورتان غرب عربستان است که هم از لحاظ تاریخی و هم از لحاظ باستان شناسی ثابت شده است که خط داشتند و اینکه گفته اند هنگام اسلام تنها هفده نفر خواندن میدانستند طبق ذکر اسامی مشخص میشود که منظور مکه است و انها تمامی از مکه هستند و طبعا خارج از مکه نیز بسیاری بوده اند –
دولت معن یا مَعَین یکی از قدیمیترین دولتهای عربی است که در یمن برپا شدهاست، وآغاز این دولت تقریباً از سال ۱۳۰۰ قبل از میلاد تا انقراض آن در سال ۶۳۰ قبل از میلاد بطول انجامیدهاست و از انها کتیبه های بیشماری به دست امده – میتوانید با یک سرچ کوچک به هر زبانی درباره انها انبوهی اطلاعات کسب کنید – انها از شمال یمن تا منطقه شمال عربستان حکومت میکردند —
نوشته هایی که در منطقه حایل و نجد و همچنین یمن از مهمترین اثار باستانی شبه جزیره عربی است که تنها از خط ثمودی بیش از دو هزار موجود است و قدمت انها به قرن نهم پیش از میلاد میرسد همچنین در شمال عربستان و بیابان سوریه سی هزار لوح و کتیبه از عربی شمالی کشف شده که قدمت انها به قرن هفتم و ششم قبل از میلاد میرسد در منطقه وسط و شرق عربستان نیز الواح و نقشهای بیشماری با همین قدمت پیدا شده –
اینکه گفتید نمیتوان خط ارامی را به این دلیل که با ان ارامی مینوشتند ارامی نامید – اگر درست است پس چه اصراری دارید که خط را به نام خود کنید ؟ اما بدانید که ان خط اریایی نیست چرا که انها از کنعانیها گرفتند و کنعانیان زبانشان بسیار به عربی نزدیک است معانی نام حروفشان با معانی عربی یکی است مثلا سمک برای سین همان سمک عربی به معنای ماهی است جمل یا گمل برای حرف جیم همان جمل عربی است پس ابتدای این خط به هیچ عنوان ربطی به پارس و ایران ندارد مردمان پارسی و ایرانی مانند هر انسان خردمند دیگر بهترینها را برمیگزینند و هرگاه اختراعی پیش از خود دیدند دوباره برای اختراع ان دستبکار نمیشوند انرا میگیرند و بر ان میافزایند پارسیان و ایرانیان انقدر افتخارات بزرگ دارند و انقدر بر دانش دنیا افزوده اند که نامیدن خط شان چیزی بر انها نمیافزاید و کم نمیکند همانقدر که اگر این خط را عربی بنامیم پارسیان بر تارک فرهنگ عربی و فرهنگ اسلامی مینشینند پارسیان و عربها بیش از سه هزار سال است که با هم زیسته اند و اولین اشنایی انها هنگام اسلام نبوده انگونه که پاره ای بی خبران میاندیشند – پارسیان در عمان و بحرین شرق عربستان کنونی و یمن و عراق و شام در پهنایی بسیار طولانی با هم بوده اند و در زمان ساسانی بنا بر نوشته کرتیر بخشی از ایرانیان محسوب میشدند و حتی انها را کرتیر اریایی خوانده و بسیاری از انها زرتشتی بوده اند بگذریم از شرح این هجرانم و این خون جگر – تنها به یاد داشته باشیم کخه عربان با پیروزی ساسانیان بر روم شاد شدند و برای مبارزه با قران داستان رستم و سهراب می خواندند
سلام خوشم اومد از دیدگاهتون،بنده سوالاتی دارم که اگه افتخار بدین باهم در ارتباط باشیم ایمیل بنده :
yasin.alvani@gmail.com
کلا یک دهم شبه جزیره عربستان قابل سکونت نیست، چه برسد به اینکه ۱۴۰۰ سال چه جمعیتی کمی مطمئنا داشتند. عمانی و بحرین هم مکران و بهران نام داشتند، کشور مصنوعی دستساخته عراقی هم وجود نداشت. اینکه مردمان عربزبان امروزی ر با محدوده جغرافیای امروزه از جمعیت معدود عرب آن زمان بدانید واقعا خندهآورِ. جمعیت کوچکی در شمال شبه جزیره با شهرنشینی تمدنهای میانرودان آشنا بودند، مابقی بیابانی و شترچران بودند چه برسد به آثار باستانی و اختراع خط. شما یک مقاله بنویس و با سند و مدرک پرسشهای نگارنده ر پاسخ بده، نه اینکه مخاطبان ر به سرچ حواله بدی. مهمترین دلیل چنین تحریفی دشمنی تاریخی با ایران و دیگری خود قرآن که با خط ایرانی نوشته شده. شما یک سند معتبر بیار که اعراب از این خط پیش از اسلام چیزی نوشته باشند
امیدوارم نویسندهی گرامی از گستاخی برخی در نمایش دیدگاهشان نرنجند. چراکه بفرمودهی حضرت علی(ع) «شخصیت هرکس در دهانش پنهان است. تا دهانش را باز کند شخصیتش آشکار خواهد شد»
هنگامی که داریوش بزرگ که شاید نوآورترین پادشاه ایران (بگفتهای نابغهی باستان) که از عرابه مرگ تا برج کمانداران و راه شاهی و … را پدید آورد به آشکارا میگوید این خط آریایی است. گروهی چه پافشاری دارند که حدس و گمانهای ۲۵۰۰ سال بعد را درستتر از سخن چنین شخصیتی بدانند؟
خندهدار این است که برخی که میکوشند داشتههای ایران را نابود کنند خود را وطنپرست هم وانمود میکنند!!
وقتی دریای پارس به دریای عرب و خلیج فارس به خلیج عرب و اسب ایرانی به اسب عربی معروف میشود، خط فارسی هم به دیگران پیشکش خواهد شد.
شما درنگرید به کسانی که همزمان با آموزش نژادپرستی (در اصل دینستیزی)، این دبیرهی فارسی را چگونه انگ بیگانگی میزنند و ایرانیانی که با خط جیرفت دست کم ۶ هزار سال پیشینهی نویسندگی دارند را ناتوان میشناسانند!!
تنها یک نکته را به نویسندهی گرامی گوشزد کنم که اعراب یمن خطی به نام مسند داشتهاند که در این نوشته دربارهاش سخنی نیامده. این را گفتم که نژادپرستان (در واقع اسلامستیز و غربزده) بدانند میهنپرستان واقعی از روی عقل و منطق سخن میگویند نه تعصب و خودستایی.
با درودو سپاس. این دیدگاه گرچه درست است و ریشه ی همه ی خظ ها یک نیای مشترک دارد.اما خط پارسی حقیقی خط دبیره ی اوستایی میباشد. زیرا که نیاکان ما در زمان ساسانی این خط را به شیوه ای اصولی فقط ویژه ی زبان پارسی ساختند.و خط فارسی کنونی چون برای زبان ما ساخته نشده دارای کم و کاستهای زیادیست. که برای بهبود بخشیدن آن نیاز هست یا خط کنونی را بیشتر تغییر دهیم یا خطی دیگر جایگزینش کنیم.
خط اوستایی همانطور که از نامش پیداست دین دبیره بوده یعنی خط زبان اوستایی که زبان دینی زردشتیان بود..این نکته نخست،نکته دوم،خط کنونی ما به غیر از ایراد اعراب گذاری که جزو الفبا نیست و موجب سردرگمی خواننده میشه و همینطور وجود کاراکتر های بی استفاده در زبان امروز ما ایراد بزرگ دیگری نداره و کسانی که خواهان تغییر خط هستن دشمنان فرهنگ و ادبیات ایران زمینن…این رو نمیفهمند که تغییر خط موجب گسست فرهنگی ایران میشه!مشکلات تغییر خط و گسست فرهنگی در تاجیکستان،آذربایجان و ترکیه رو نمیبینند چون نفرت از مسائل موهوم و نژادپرستی و تکبر و خودستایی این ها رو کور و کر کرده!!تا هرچه میبینند میخواهند از روز نخست تغییرش بدهند!اگر به این ها باشد میخواهند حتی چرخ را هم از ابتدا بسازند!!!!هیچ چیز در دنیا خالص نیست هیچ زبانی هیچ خطی!همین خط لاتین برگرفته از یونانیست که خود آن خط هم ریشه در خط فینیقی دارد!کلا در دنیا سه سامانه نوشتاری بزرگ مجزا از هم وجود دارد!سامانه نوشتاری چینی،سامانه نوشتاری فینقی که در دوران کنونی از تایلند تا آمریکا رو در برگرفته و سامانه نوشتاری کارتولی که مختص زبان های قفقازی همچون گرجیست….باشد که کمی خرد را پیشه ی خود کنیم….
شۆربختانه سامیها و سامیگرایان ، امرۆزه بر آن باورند که با پۆل و فریبکاری میتوانند تاریخ را نادرست بنویسند و آب را به آسیاب نژاد سامی ببرند ؛ خوشبختانه همانجۆر که در این نوشتار دکتر آیدین پورمسلمی خوانده میشود ، تاریخ نویسان غربی- سامیگرا نمیتوانند تاریخ راستین را دگرگۆن کنند . مهند آنست که این الفبا امرۆزه ایرانی هست و نوسازی از الفبای اوستایی میباشد ، و فرامۆش نشود که دستۆر زبان عربی را سیبۆیه شیرازی برای تازیان نوشته است ، اگر تازیان الفبایی میداشتند ، پس چرا دستۆر زبان نداشتند ؟ و یک نکته دیگر اینست که در خود قرآن الله گواهی میدهد که همه مردم قریش میگفتند که سلمان پارسی هست که به محمد نشان میدهد و به زبانش میگذارد که چنین بگۆ و …… اگر نوشتەای هم پیدا بشود که در زمان پیدایش اسلام باشد ، که نیست ، بدانید که سلمان پارسی استاد محمد عرب قریشی در آن نغش (ق) داشته است .
اوستایی دبیره،دبیره ی پره(کامل)ایست.حتی شماری از دوستان آنرا تا حدی بهدیسی نیز کرده اند.اما از دید من پایه های ادبیات ما با دبیره کنونی ای که با آن می نویسیم بنا نهاده شده است و نمی توان آن را از ادبیاتمان زدود.چه بسا ترکیه ای که از نگر بازه تاریخی دیر تر آنرا به کار برد و حتی ادبیات آن هم بسیار بعد تر از پارسی شکل گرفته بود و از نگر غنای ادبی هم به پارسی نرسیده است، پس از زدودن آن و به کار گیری از الفبای لاتین باعث شد تا بخش بزرگی از گنجینه تاریخی و فرهنگی آن کشور بی کاربرد بماند.بنا بر این اگر اکنون بخواهیم چنین کاری کنیم سد در سد با مشکلات بزرگی مواجه خواهیم شد.اما می توان دست به اصلاحاتی زد تا این دبیره را هر چه بیشتر به فرهنگ و زبانمان نزدیک کنیم و آنرا با نیازهای زبانی خود تطبیق دهیم.برای نمونه می توانیم نشانه های تنوین را بزداییم یا همان چند واژه عربی تانیث دار که در واژگان دینی ما وجود دارند را بزداییم و یا آنرا از حالت تانیث خارج کرده به ه یا ت تغییر دهیم.و یا وام واژه ها را تا جایی که معقول است از زبانمان پاک کنیم و یا بسیاری از حروف عربی را که دارای همزه اند بی همزه کنیم و یا از معادل های پارسی شان استفاده کنیم.
با سلام و درود خدمت نویسنده گرامی . در دانش نامه آزاد ویکی مدیا آمده است که حس فعلی را ایرانیان ساخته اند تا ساده نویسی شوند بعد ها خود از همان خط بهره مند شدند ولی فراموش نکنید با حمله اعراب به ایران زمانی اکثریت ایرانیان به ناچار عرب زبان شدند و بعد ها دوباره به فارسی یا همان پارسی دری روی آوردیم از این رو خطی که مینویسم و میخوانیم شکل گرفت تا پیوندی میان پارسی و تاز باشد الفبای پیر آموز که بدان مینگاریم یاخته دست ایرانیان به زور عرب زبان آن زمان از روی خطوط کوفی و اوستا و کمی هم پهلوی ساخته شده است و ساده سازی. ولی جد این خط هم جد خطوط پهلوی بوده و از پهلوی وارد کوفه شده و کوفیان برای خود تغییراتی دادند تا قابل استفاده باشد. بع ها هم همان اتفاقات که گفتم تا به پیرامون رسیدیم و خطی کامل برای پارسی داریم وغ مانند همه خطوط نقص هایی هم دارد که به آن عادت داریم.
اعراب ازخود خطی ندارند .
نباید نام این خط را عربی گماشت
اینجانب نیز بسیار با شما موافقم و قبلا هم در اینباره مطالعه کرده ام.شیوه ی نوشتاری کنونی آمیخته ای از فرهنگ ها ادب ها و آموزه ها خصوصا ایران است.خط ما به جایجای جهان راه یافته و مردمان آن مکان بر اساس نیاز و خواست خویش آنرا تکامل داده اند.این نوشتار به عراق رفت،به عربستان رفت و در هر سه جا ایران و عراق و عربستان.تکامل یافت.سپس همه با هم در آمیختند و نوشتار کنونی را پدید آوردند.همین نقطه هایی که ما در نوشتار به کار می بریم در زبان کوفی نبود و بعد از ادغام با نوشتار پارسی تر اینچنین شد
برخی از یادداشتنویسان هرگز نوشتهی بالا را نخواندهاند و تنها جایی یافتهاند که پنداشتههای خود را با دیگران همرسانی کنند.
پرسشهایی که پیشتر پاسخ داده شده را دوباره میپرسند. سخنهایی که بیپایه بودنشان آشکار شده را دوباره مینویسند.
اینها نشان از کاستیهای روانی و پرورشی دارد که گروه بسیاری از هممیهنان یاد نگرفتهاند که دانستههای خود را بروزرسانی کنند یا با دگرگون کردن آنچه با آن خو گرفتهاند کنار بیایند. سخن درست را بپذیرند و خرد را تراز درستی و نادرستی بدانند نه دلخواستههایشان را.
نویسمان و زبان بگفتهی سراستاد کزازی، آیینه فرهنگ است. مردمانی که در روزگار راهزنی و خونریزی دانشگاه داشتهاند باید نویسمان و زبانی میداشتند که از آن بهره ببرند. راهزنان نیاز به آن نداشتند. آنها نیاز به سنگدلی و شمشیر داشتند.
ساختن یک نویسمان هیچ کاری ندارد. یک کودک هم میتواند بسازد. بیک باید به آن نیاز داشت که آن را ساخت. تنها مردمان فرهیخته هستند که نیاز به این کار فرهنگی دارند.
مگر دریافتن اینها چه اندازه هوش میخواهد که گروه بیشماری از هممیهنان ما از آن ناتوانند؟
یا شاید میتوانند دریابند بیک نمیخواهند که دریابند.
دوست دارند که خود را از درد سرخوردگیهای دینی و فرهنگی برهانند.
نا کارآمد ترین و پیچیده ترین و سخت آموز ترین خط های جهان را در چین و کره و ژاپن بکار میبرند. این سه خط یکسان نیستند ولی هر سه از روش نقوش مفهومی به جای علائم آوایی استفاده میکنند.
چین بزودی بزرگترین اقتصاد جهان خواهد شد. ژاپن مرغوب ترین کالا های جهان را میسازد و کره بازار های جهانی را فتح میکند. کودکان خردسال این کشور ها باید هزاران نقوش پیچیده مفهومی را بیاموزند تا بتوانند بخوانند و بنویسند و این کار را به راحتی انجام میدهند.
اسرائیلی ها از خط عبری برای خواندن و نوشتن استفاده میکنند و در بسیاری زمینه ها پیشرفت کرده اند.
روس ها و یونانی ها و بسیاری دیگر هم به همین منوال.
هر سال میلیونها توریست میروند به هندوستان و بازدید از تاج محل و بر در و دیوار ان اشعار شعرای پارسی کوی را به خط زیبای پارسی میبینند و از هنر خطاطی ایران به حیرت می آیند.
کودکان خردسال در ایران پس از دو کلاس درس میتوانند روزنامه بخوانند و هزار سال است که ایرانیان با همین خط زیباترین ادبیات جهان را برای ما به جای گذاشته اند.
حالا یک مشت بیسواد نادان که تیتر استاد و دکتر را یدک میکشند میگویند خط فارسی ناقص اس و مانع پیشرفت علمی و ادبی زبان پارسی است.
اگر ژاپن و چین و کره توانستند با خط خر چنگ قورباغه خود پیشرفت کنند ایرانی ها هم میتوانند با همین خط پیشرفت کنند.
اینهمه خود زنی و وطن فروشی و تخریب فرهنگ و غرب گدایی و بی هویتی دیگر بس است. خجالت بکشید.
دست مریزاد!
بدون آن که ادعای دانش و فهم این همه نوشته و دیدگاه های مختلف را داشته باشم ،به عنوان یک ایرانی بیش از ۵۰ سال دور از ایران، آرزو دارم که در نگارش زبان فارسی اجبارا اعراب ( حرکه ها) رعایت شوند و کلمات نگارشی باشند نه گویشی ( بطور مثال بروید را ننویسیم برین !!!) تا همه ایرانیان و نیز بیگانگان که مشتاق فراگیری زبان فارسی هستند بتوانند آن را به درست ترین وجه بخوانند و تلفظ کنند.
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
جدا از اینکه به اصطلاح رسم الخط فارسی از عربی گرفته شده یا عربی از پهلوی گرفته،امروزه با توجه به پیشرفت های تکنولوژی در زمینه ی هوش مصنوعی و سیستمهای تبدیل متن به گفتار و تبدیل عکس به متن،و آینده ای که مطمئنا بیش از اینها پیشرفت دز این زمینه ها خواهد داشت،یک ضعف بزرگ در این رسم الخط ظاهر شده که تا پیش از اینها اصلا به چشم نمی آمد و آن پیوسته نویسی در این سیستم نوشتاری هست..چند شکل داشتن حرف ها ..مثلا ب اول و ب غیر اول..یا اینکه بسیاری از حروف،تفاوتشون فقط یک نقطه کمتر و بیشتر هست..این موضوع باعث شده سیستمهای تبدیل عکس به متن برای زبانهای فارسی و عربی نتونن به خوبی توسعه پیدا بکنند..بنا بر این بایستی با توجه به نیازهای زبانی زبان فارسی و مسایلی که در قرن ۲۱ به عنوان یک چالش برای ما محسوب میشوند،یک سیستم نوشتاری کاملا جدید و هماهنگ با دنیای امروز جایگزین این سیستم نوشتاری شود
همچنین با توجه به خانواده ی زبانهای ایرانی که از نوع زبانهای غیر پیوسته هستند(اگر اصطلاح رو اشتباه میگم عذر میخوام)بایستی سیستم واژه سازی زبان فارسی فعال تر بشه تا بتونه برای دنیای امروز و نامهایی که برای تکنولوزی های جدید گذاشته میشه نام ها و اصطلاحات مناسب تری بسازه،وگرنه نیازمند استفاده از واژگان انگلیسی خواهیم بود که باعث آسیب بیشتر به زبان میشه
سلام.
گرچه نویسنده محترم هیچ دلیل قانع کننده ای ارائه نداده اما
ان رن زیبا روی ( خط ارامی ) که طلاقش دادیم یا به زور از ما گرفته شده..
هروز نگوییم که (قبلا زن من بوده.)
اگر عرضه داشتیم نگاه می داشتیمش تا دیگران تصاحب نکنند و به عقد خود درنیاورند.
با درود به نویسنده گرامی آنچه در بالا نوشته اید کهنه شده و ارزش آکادمیک ندارد. فاکت های آن هم همه ساختگی هستند. بهتر است آگاهی های خود را از زبانشناسی و تاریخ زبان پارسی آپدیت کنید.
شما که «آپدیت» کردهاید بفرمایید که تا ما «آپدیت» نشدهها هم بفهمیم و از این کهنگی درآییم!
ود بر شما. آیا راه ارتباطی با آقای دکتر آیدین پورمسلمی وجود داره؟
اینقدر به کتاب نسک نگین هی عربا ازما کلمه گرفتند هی ما گفتیم این عربیه بریم یه چیزدیگه بسازیم مثل امروز که در را درب میگن یا زیر را ذیل گفتند شدن عربی…. کتاب:cut up:بریده وکوتاه-قبلا نوشته ها بشکل تومار بود آنرا بریدند و رویهم گذاشتند و به آن cut up: بمعنی بریده و کوتاه گفتند تونارtoonar یا تومار بمعنی بلند است
بیایید آنچه پذیرفته شده را مبنا قرار بدهیم و بر اساس آن این موضوع را بررسی کنیم،،چیزی که در مورد پژوهشای مربوط به خط پهلوی مرتب به آن بر می خوریم گرفته شدن از این و آن و دوباره الگو گرفتن از آن و این است،حتی در مورد دیگر خطوط ایرانی هم مبنا و تاثیرات به جاهایی که خارج از تمدن ایرانی سعی در معرفی و تثبیت شده اند و تا حدی هم موفق بوده اند ارجاع داده می شود اما همزمان به اینکه تغییرات مهمی نیز در ایران بر روی خط اتفاق افتاده مستقیم و یا غیر مستقیم اشاره می شود،،،آنچه در اکثر پیشرفتها بشری دیده میشود داد و ستدی بین فرهنگها و دوران های مختلف تاریخی بود و امریست طبعیی و پذیرفته شده اما اینکه مهمترین بازیگر که تحولات مهمی را در آن همکاری به عهده دارد،،فقط به عنوان گیرنده معرفی می شود،،،تمام هر آنچه گفته شده را زیر سوال میبرد و بی اعتبار می سازد
پیشنهاد می شود کتابم را که در اینجا می یابید، بخوانید و نظراتتان را بنویسید.
https://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=63505
هرگز هیچ گونه الفبایی خارج از فرهنگ و دبیره یِ (خطِ) پارسی زیبندگیِ جاگزینیِ الفبای کنونیِ پارسی را ندارد. اگر بهسازی ای در دبیره و دستورِ زبانِ پارسی نیاز باشد، که هست، کاری است بس سترگ که بزرگانِ علم و ادب، همواره، هر چند کُند و تنها، بدین بزرگ پرداخته و می پردازند. به امیدِ آنکه روزی نه چندان دور همآهنگانه دست به بهسازی و ویراییِ (اصلاحِ) الفبایِ پارسی بزنند.
تاریخ نشان داده است که گفتمانِ دگرگونیِ الفبایِ پارسی، هم چون خودِ اندیشمندانِ فرهیخته و میهن دوستی که هدفی جز رشد و بهروزی ایرانشهریان نداشته اند، به یک حادثه یِ تاریخیِ گذشته بدل شده است. به هر حال اگر ضعفِ دبیره (خط)، دلیلی برنیاز به دگرگونیِ الفبایِ زبانی می بود، می بایستی بسیاری از زبانهایِ بزرگ و زنده یِ دنیا، دبیره یِ زبانِ خویش راپیشتر و بیشتر از ما دگرگون می ساختند.
هنگامِ آن است که آستین ها بالا زده شده و کارمایه (انرژی) را در بهسازی و ویراییِ زبان و دبیره یِ پارسی بکار گیریم. بسیاری از فرهیختگان، زبانشناسان و پژوهشگرانِ پارسی زبان، که پیوسته افزون می گردند، واژه های پارسیِ سره را جایگزینِ بخشی از وامواژه ها کرده اند. این خود اندک اندک، دریایی شده که چه بسا بسیاری از اشکالاتِ دبیرۀ پارسی را با خود و درخود می شوید وپاکیزه می گرداند. بخشی از این تلاش ها ودستاوردهایِ آن را می توانید در تارنمایِ (webbsite) پارسی انجمن بیابید. پژوهشگرفرهیخته آقایِ داریوشِ آشوری نیز پیشنهاداتِ مشکل گشایِ بسیاری در بهبودی الفبایِ کنونیِ پارسی، سال هاست که ارائه نموده اند.
در نیم سده یِ گذشته شمارِ بسیاری از پارسی زبانان از کشورهای خود، به انگیزه ها و هدف هایِ گوناگونی به بسیاری از کشورهایِ جهان کوچیده اند. ناگزیر، کاربردِ زبانِ پارسی نزدِ این گروه کم و کمتر شده است. فرزندان و فرزند زادگانِ این گروه نیز کمابیش پارسی را فراموش کرده یا شایشِ (امکان) رشدی را نیافته اند.
زبانِ پارسی یکی از چند سویگان هایِ (ابعادِ) هویتِ هم یِ پارسی زبانان بشمار می رود، چه در ایران، چه در تاجیکستان، چه در افغانستان، ازبکستان ، اروپا، آمریکا و … می زیند.
بیش از چهارمیلیون از ایرانیان در خارج از مرزهایِ ایران زندگی می کنند. هر نسلی از نسلِ پیشینش فاصله ای بیشتر با زبان پارسی پیدا کرده و خواهد کرد. آیا گمان می برید این گروه فارسی را به همان سان که در ایران می آموزیم، به سادگی خواهند آموخت. پاسخم نه است. ۳۸ سال در خارج از ایران زندگی کرده ام. چاره بر آن دیدم که الفبایِ آوایی برگرفته از الفبایِ لاتینی را بر گزینم.
آماج بنیادین دبیره یِ پیشنهادی این است که همه یِ دور از میهنِ ایرانشهریانِ خارج از جغرافیایِ ایران، و هم چنین همه یِ پارسی دوستان بتوانند پارسی را پس از زمانی نه چندان بلند، هر چند با دوری از ایرانِ نازنین، با دبیره یِ پارسیِ آن بنویسند و بخوانند.
الفبایِ پارسی آوایی که در اینجا پیشنهاد شده است به هیچ گونه برایِ جایگزینی الفبایِ پارسی نمی باشد. این الفبا جایگزینِ نقشِ خانواده ها، گروه ها یِ اجتماعی و کوچه و بازار در یادگیریِ پارسی ست بی آنکه نیازی به الفبایِ آن باشد. به عبارتِ دیگر، به گونه ای کمابیش جایگزینِ آموزشِ زبانی (شفاهی) است. تعداد بسیاری از این الفبا مشابه الفبایی ست که دکترمحمد معین در فرهنگ شش جلدیِ خویش بکار برده است که واژه ها را بتوان بسادگی درست تلفظ کرد. در پایان این نوشتار(مقاله) سه صفحه از فرهنگِ فارسیِ معین نشان داده شده است. الفبایِ پیشنهادی، مشابه یِ الفبایِ اسپرانتو، برایِ هر آوایی (صدایی) فقط یک وات (حرف) انتخاب کرده است.
به کمکِ این الفبا می توان بسادگی تمامیِ واژه های فارسی را با تلفظِ دلخواه آن بدرستی نوشت و خواند.
به کمک این الفبا، حتا می توان به گونه ای آسان تر فارسی را آموخت و بزودی مانند پلی از این الفبا گذر کرده به الفبایِ زیبایِ فارسی برسند.
خود ویژگِیِ پویاییِ دبیره یِ پارسی که از الفبایِ هزاران ساله یِ زبانی که چونان چون سنگریزه هایِ هزاران ساله، سرما گرما چشیده، سوده وساییده شده است، سرچشمه می گیرد؛ نسبت به الفبایِ لاتینیِ پیشنهادی اَم، برتریِ چشمگیر و بزرگی دارد که بر کسی پوشیده نیست. نمونه وار می توان گفت که دبیره یِ کنونیِ پارسی، نوشتار ها و به ویژه سروده هایِ گذشته و اکنون را آسان، خواندنی و شنیدنی کرده، بی وابستگی به رندش (تلفظ) یا گویش. بیهوده نیست که رودکی، حافظ، سعدی، مولانا … پروین، اقبال، نیما، اخوان، شاملو، فروغ … را چه فردی از افغانستان یا تاجیکستان یا ایران و … بخواند، آهنگِ سروده در راستای زیباییِ آهنگینِ سراینده یِ آن در گویشِ خواننده نه تنها ناپدید نمی گردد که تواناییِ این دبیره یِ ویژه یِ زبان پارسی را در چند سویگانیِ (بُعدی) خویش، به سادگی و فروتنانه به نمایشی رنگین کمانانه می گذارد. برخی از واژه ها که در سروده دارایِ ایهام است اگر با حروفِ لاتینی نوشته شوند ایهام ناپدید می شود. نمونه اسامی چون دارا که هم اسمِ آخرین پادشاهِ هخمامنشی ست هم صفت است.
هدفِ بنیادین از این دبیره کسانی هستند که پارسی را نمی دانند یا نمی توانند بخوانند وبه کار گیرند. اینان حق و شایستگیِ آن را دارند که این زبانِ شکرین و شیوا را بیاموزند و به کار برند. ایرانیانِ جوانِ خارجِ از ایران و نسل های آینده، بخشِ گرانبهایی (مهمّی) از سازندگانِ ایرانی بهترند. به عبارت دیگر می شود گفت که:
هدف از انتخابِ این الفبا، تلاشی ست ابتدایی جهتِ جابجاییِ یادگیریِ پارسی با الفبایی که نونهالان و جوانانِ ما با آنها آشنا هستند، به یادگیریِ زبانِ پارسی با الفبایِ کنونی اَش. تلاشی برای نگهداری، آموزش وگسترشِ زبان پارسی.
مشکلات زبان پارسی را کمتر کسی ست که در طول زندگی اش با آن دست و پنجه نرم نکرده باشد. بُغضی که از ناتوانی در خوانش حروف الفبای پارسی در اولین روز دبستان، باران اشک را از چشمان ام سرازیر کرد، هنوز در گلو احساس می کنم. اگر دست نوازشگر معلم سخت کوشم که از نوادر روزگار بود، نمی بود، نمی دانم چگونه می توانستم حروفی را مثل “سین”، “صاد”و “ث” را که همصدا بودند، بخوانم و بفهمم. خنده دار تر از همه این که به حرف “ث” می گفتیم، “س سه نقطه”، گویی که “س” های دیگر، نقطه دار بودند.
امروز پس از گذشت بیش از شصت سال از آن روزها در این که این تفاوت ها را فهمیده و بیش از همه پذیرفته باشم، تردید دارم. از حروف “ز”، “ضاد”و “ظین” حرفی نمی زنم که کابوس های دوران تحصیل بودند، هنوز به هنگام انتخاب و نوشتن آن ها، هراسناکم.
آن ها که در پست های کلیدی، تعیین کننده و اثرگذار در جامعه ما بودند، یا کاری نکردند و یا اگر هم کردند، آن طور که بایسته بود نتوانستند دگرگونی بنیادی ایجاد کنند. و آن ها که همّت و شهامت این دگرگونی را دارند، در پست های کلیدی و تعیین کننده در جامعه قرار ندارند. کرم داران عالم را دِرَم نیست و دِرَم داران عالم را کرم نیست.
تلاش و پیشنهاد پدرام حاتمی برای آسان سازی خوانش متون پارسی، به ویژه برای نسل جوانی که در بیرون مرزهای ایران زندگی می کند، نه تنها لطمه ای به زبان پارسی نمی زند، بلکه بر عکس مفید وضروری ست و باعث ماندگاری بیشتر زبان پارسی خواهد شد. به این ترتیب دستکم، فرزندان ما می توانند متون پارسی را با کمک حروف پیشنهادی پدرام حاتمی در کتاب “الفبای پارسی آوایی” او بخوانند و بفهمند چرا که مشکل پایه ای آنان در درک پارسی نیست بلکه در خوانش آن است.
امیدوارم این اثر مورد توجه قرار بگیرد تا بتواند نقش خود را در راه پر پیچ و خم دگرگونی در نگارش و خوانش زبان پارسی، به عنوان مکمل، تمام و کمال ایفا کند.
دست مریزاد و درود بر همت شما پدرام گرامی.