مسائل واژه‌سازی (۶)

داریوش آشوری

استاد داریوش آشوری

واژه‌سازی مساله‌ای است موردی و سیر زبان فارسی و واژه‌سازی در این چهل – پنجاه ساله هم پشتیبان این مدعا است. حکمهای کلی از این دست، که می‌توان و باید در برابر هر واژۀ خارجی یک واژۀ فارسی گذاشت حکمی‌ست نادرست و نشدنی. حکم به اینکه بهیچوجه واژه نباید ساخت و واژه‌های خارجی را به همان صورت پذیرفت، حکمی ‌است نادرست و نشدنی؛ و یا تصور اینکه در برابر تمام مفهومها و نامهای تازۀ فرهنگ اروپایی در کتابهای کهن ناگزیر برابری یافت می‌شود، ساده‌اندیشانه است. و درین میانه راه سومی ‌هم هست: باید دید کجا می‌توان یافت و یا باید ساخت و کجا نمی‌توان یافت و ساخت؛ یعنی سنجشی دقیق و مورد به مورد. حتا درین مورد هم نمی‌توان حکم کرد که اگر ساختن واژه‌ای برای مفهومی ‌معین امروز ممکن نباشد، دلیل آنست که امکان ساختن آن یا یافتن برابری دقیق و درست برای آن در آینده نیز ناممکن است. زیرا سیر زبان و آمدن واژه‌ها و قالبهای تازه این امکان را می‌دهد که پس از جا افتادن آنها در زبان راه برای ساختن ترکیبهایی تازه‌تر با آنها یا ساختن شکلهای قیاسی همانند آنها هموار شود. چنانکه ساختن «جشنواره» برای «فستیوال»، برای مثال، راه را برای ساختن «ماهواره» هموار کرد. و آن کس که «پیشوند» و «پسوند» را ساخت راه را برای ساختن «شهروند» هموار کرد. و آن کس که «واژه» را رواج داد راه را برای «واژگان» و «واژه‌نامه» و جز آن هموار کرد. و شاید راه ساختن «جشنواره» را نیز ساختن «سنگواره» (برابر فسیل) پیش از آن هموار کرده بود.

با همۀ نمک‌نشناسیهایی که در حق فرهنگستان قدیم کرده‌اند، این دستگاه حقی بزرگ به گردن زبان فارسی دارد و در جهت نشان دادن راه درست بهره‌گیری از مایه‌های زبان فارسی و پیرایش آن از آمیختگیهای بیهوده با عربی گامی ‌بزرگ برداشته است.

کسانی که می‌گویند بهیچوجه واژه نباید ساخت یا کسانی هستند از رستۀ ادبا و فضلایی که نیازی به بیان مفاهیم و معانی تازه ندارند و معلوم نیست درین معرکه چه می‌کنند. و اگر مدعی باشند که زبان فارسی ارث پدر – مادری ایشان است و بس، نابجا گفته‌اند، و اگر بگویند حد گسترش زبان به آنچه تا کنون بوده است پایان می‌یابد نیز نادرست گفته‌اند. و دیگر کسانی که لج می‌کنند و بی آنکه آگاه باشند دهها واژۀ ساختۀ چهل – پنجاه سال اخیر را بکار می‌برند، اما مدعی هستند که تا همین جا بس. حد زبان همین است که ما بکار می‌بریم؛ که این نیز نادرست است.

اگر دفترِ واژه‌های نو فرهنگستان را، که در سال ۱۳۱۹ چاپ شده است، ورق بزنیم، می‌بینیم که نود درصد واژه‌هایی که آنان آن روز پیشنهاد کردند، امروز جزء زبان هر روزه یا زبان علمی‌ ماست و از برکت کار اعضای آن راه برای ساختن صدها واژۀ بسیط یا مرکب دیگر در زبان فارسی گشوده شده است.

کسانی که هوادار واژه‌سازی برای تمام مفاهیم ممکن هستند که از زبانهای دیگر (و در اساس از زبانهای فرانسه و انگلیسی) به زبان ما وارد می‌شود، تصوری خشک و مکانیکی از زبان دارند و از زندگی انداموار (ارگانیک) آن غافلند و گمان می‌کنند که مثل پیچ – مهره‌های ماشین می‌توان پیچی را از دستگاه زبان باز کرد و پیچی دیگر بجای آن بست. حال آنکه ‌اندامۀ (ارگانیسم) زبان چه بسا عنصر خارجی را پس بزند و رد کند. و تازه اگر این کار در حوزه‌ای از زبان یعنی میدان علوم طبیعی آسانتر ممکن باشد در حوزه‌های علوم انسانی و فلسفه به آسانی ممکن نیست و نکتۀ مهمتر اینکه زبان مجموعه ای از واژه‌های کنار هم چیده نیست، بلکه چفت – و – بست درونی آنها، که بافت کلام را می‌سازد، بسیار مهم است و یک جنبۀ مهم کار نشاندن واژۀ تازه در این بافت است و این کار افزون بر دانش، کمی ‌هم هنر و ذوق می‌خواهند.

اگر زمین‌شناسی جای معرفة‌الارض و فشارسنج جای میزان الضغطه و گذرنامه جای پاسپورت و کارآگاه جای مأمور خفیه و قانونگذاری جای تقنینیه و کتابخانه جای بیبلیوتک و سنگواره جای فسیل و زمان‌سنج جای کرنومتر و زندان جای محبس و رونوشت جای کپی و رگشناسی جای معرفة‌العروق و دادستان جای مدعی‌العموم و دستمزد جای حق‌الزحمه و دمِ اسبیان جای ذنب‌الفَرَس و رودۀ کور جای معاء اَعوَر و روده‌بند جای ماساری قا و رنگین‌کمان جای قوس و قزح و … را گرفته است، از برکت کار همان فرهنگستان [رضاشاهی] است.

و اما، راه دیگر برخورد دقیق و موردی با مفاهیم است. در همین پنجاه – شصت سال اخیر شاهد آن بوده‌ایم که دهها و صدها واژه برابر با مفاهیم وارد شده از زبانهای اروپایی، بویژه انگلیسی و فرانسه، ساخته‌ایم و به کار می‌بریم که امروز جزئی از زبان ما شده است. کلمه‌ای مانند «استعمار» (در برابر «کولونیالیسم»)، باتوجه به ریشۀ کلمه اروپایی و به معنای اصلی این کلمه (در زبان یونانی)، یعنی «آبادانی خواستن» ساخته شده است، اما امروز بر اثر کاربرد سیاسی آنچنان باری به خود گرفته که همانند اصل لغت، از ریشه جدا افتاده و معنایی کمابیش ضد آن گرفته است. و آنگاه از همین ماده ترکیبهای «استعمارگری»، «استعمارزدایی»، و «ضد استعمار» را برابر با سه واژۀ انگلیسی یا فرانسه ساخته‌ایم. اما برای واژه‌هایی مانند «امپریالیسم» و «بورژوازی» نتوانسته‌ایم چیزی پیدا کنیم، زیرا این واژه‌ها چنان ابعاد گوناگونی از معنا یافته‌اند که هیچ برابری نمی‌تواند حق معنا را در مورد آنها بجا آورد و کسانی که، مثلاً «فرهنگ بورژوایی» را «فرهنگ سوداگری» ترجمه می‌کنند چه بسا به بُعدهای گوناگون معنای این واژه کمتر توجه کرده‌اند. همچنین است گذاشتن تمدن در برابر «سیویلیزاسیون» و فرهنگ در برابر «کولتور». چه کسی می‌تواند مدعی باشد که این اختیارها نادرست بوده و بهتر بود که همان واژه‌های اروپایی را به کار می‌بردیم؟

بی‌گمان، فرهنگستان قدیم در شتاب بخشیدن به گرایش زبان فارسی به سوی سادگی و دقت و زنده کردن سرمایۀ کهن آن و همچنین آماده کردن آن برای گرفتن و جذب کردن مفاهیم و نامهای علمی‌ و فنی از زبانهای اروپایی نقشی بزرگ داشته است. گرایش فرهنگستان به مایه گرفتن از زبان فارسی و زنده کردن دهها واژۀ فراموش شده، از نظر کارکردی (فونکسیونل) برای زبان فارسی بسیار مهم بوده و راه را برای نسل پسین بسیار هموار کرده است …

در کار واژه‌سازی و برابریابی برای واژه‌ها و مفاهیمی‌ که از غرب می‌رسند از صدر مشروطیت به این سو دو و شاید چند مرحله می‌توان شناخت. نخستین مرحله آن بود که با همان میراث نثر دست–و-پا شکسته و دست-و-پاگیر و نیمه جان به ترجمۀ مفاهیم و متنهای اروپایی پرداختند و در این مرحله به علت عادات گذشته و همچنین ارتباطی که هنوز کما بیش میان حوزه‌های گوناگون فرهنگ اسلامی‌ وجود داشت، یا واژه‌هایی عربی‌مآبانه جعل می‌کردند و یا از اسلامبول و قاهره وارد می‌کردند. بدون شک، اینکه نخستین واژه‌هایی که در آن دوره یا دوره‌های بعدتر ساخته شد، عربی آب کشیده یا آب نکشیده بود (واژه‌هایی مانند اعتصاب، انقلاب، تمدن، میزان‌الحراره، میزان‌الضغطه، میزان‌الارتفاع، مدعی‌‌العموم، مستدعی‌علیه، دولت کاملة الوداد، و مانند آن، در زمینه‌های علوم، سیاست، حقوق، و جز آن) دنبالۀ همان عادتی بود که زبان فارسی را تابع مطلقی از عربی‌مآبی نویسندگان می‌کرد و گشتن به دنبال لغت و ترکیب در زبان فارسی را نشانۀ بی‌سوادی می‌دانست. فرق زبان فارسی در برخورد با جهان مدرن و جهان‌بینی آن با زبانهای اروپایی این بود که آن زبانها جوان و نوخاسته بودند و همگام با مراحل تحول و تکوین تمدن غرب همچون زبانی برای این تمدن جوان و تازه نفس شکل گرفتند و گسترش یافتند، اما زبان فارسی زبانی فرسوده و درمانده بود، در خور تمدنی فرسوده و درمانده. آشکار است که در کشمکش این دو پیر و جوان کدامیک پیروز خواهد شد.

اگر زبانی به نام فارسی با ساختمان دستوری و واژگان خود وجود دارد، این زبان می‌تواند و باید از سرمایۀ خود مایه بگیرد.

مشکل ما این بود که در رویارویی با تمدن غرب نمی‌توانستیم به آسانی ترک عادات و «خرق عادات» کنیم و با همۀ احساس خفت و خواری باطنی از خود و شیفتگی به تمدن غرب، خسته‌تر و ازپا افتاده‌تر از آن بودیم که بتوانیم یکباره پوست بیندازیم و صورت تمدن تازه را به خود بگیریم و در این دشوار هزار دشواری بر سر راه بود که یکی از آنها زبان بود. شگفت نیست اگر که کسانی می‌خواستند لغتی تازه برای مفهومی ‌تازه به کار برند به هوای نثر سنتی به ضرابخانۀ زبان عربی بروند و گاهی چیزهایی جعل کنند که در قوطی هیچ المنجدنویسی پیدا نشود. زیرا فارسی زبان عوام بود و فارسی مُعرِب زبان خواص. اما گرایش به سادگی زبان که با نثر سیاسی و روزنامه‌نویسی آغاز شد راه خود را به سوی فارسی‌گرایی باز کرد که گرایشی است درست. این گرایش، البته، با پدید آمدن ملت‌باوریِ (ناسیونالیسم) مدرن نیز مناسبت داشته است، اما بر روی هم این اثر سودمند را داشت که زبان فارسی را بر روی پایۀ اصلی و طبیعی خود برگرداند و این زبان از توش-و-توان افتاده را جانی تازه داد. این گرایش نشان داد که اگر زبانی به نام فارسی با ساختمان دستوری و واژگان خود وجود دارد، این زبان می‌تواند و باید از سرمایۀ خود مایه بگیرد. بدون شک، روزگار زبان‌بازی و دانش‌فروشی منشیانه و ناشیانه سرآمده بود و زبان گرایش به این یافته بود که مایۀ رساندن معناها و اندیشه‌ها باشد. و البته این راه دشوار و پر نشیب-و-فرازی ست که هنوز تا نیمه نیز نرسیده و یک دورۀ بزرگ آشوب، همراه با آشفتگی فرهنگ و تمدن، ناگزیر همراه آن بوده است و هنوز نیز معلوم نیست که موجهای این آشوب کی فرو خواهد نشست.

سیر زبان و آمدن واژه‌ها و قالبهای تازه این امکان را می‌دهد که پس از جا افتادن آنها در زبان راه برای ساختن ترکیبهایی تازه‌تر با آنها یا ساختن شکلهای قیاسی همانند آنها هموار شود. چنانکه ساختن «جشنواره» برای «فستیوال»، برای مثال، راه را برای ساختن «ماهواره» هموار کرد.

یکی از مراحل مهم تحول زبان فارسی تشکیل «فرهنگستان ایران» است در سال ۱۳۱۴ شمسی هجری. با همۀ نمک‌نشناسیهایی که در حق فرهنگستان قدیم کرده‌اند، این دستگاه حقی بزرگ به گردن زبان فارسی دارد و در جهت نشان دادن راه درست بهره‌گیری از مایه‌های زبان فارسی و پیرایش آن از آمیختگیهای بیهوده با عربی گامی ‌بزرگ برداشته است. اگر دفترِ واژه‌های نو فرهنگستان را، که در سال ۱۳۱۹ چاپ شده است، ورق بزنیم، (از «اینجا») می‌بینیم که نود درصد واژه‌هایی که آنان آن روز پیشنهاد کردند، امروز جزء زبان هر روزه یا زبان علمی‌ ماست و از برکت کار اعضای آن راه برای ساختن صدها واژۀ بسیط یا مرکب دیگر در زبان فارسی گشوده شده است. اگر زمین‌شناسی جای معرفة‌الارض و فشارسنج جای میزان الضغطه و گذرنامه جای پاسپورت و کارآگاه جای مأمور خفیه و قانونگذاری جای تقنینیه و کتابخانه جای بیبلیوتک و سنگواره جای فسیل و زمان‌سنج جای کرنومتر و زندان جای محبس و رونوشت جای کپی و رگشناسی جای معرفة‌العروق و دادستان جای مدعی‌العموم و دستمزد جای حق‌الزحمه و دمِ اسبیان جای ذنب‌الفَرَس و رودۀ کور جای معاء اَعوَر و روده‌بند جای ماساری قا و رنگین‌کمان جای قوس و قزح و … را گرفته است، از برکت کار همان فرهنگستان است. بی‌گمان، فرهنگستان قدیم در شتاب بخشیدن به گرایش زبان فارسی به سوی سادگی و دقت و زنده کردن سرمایۀ کهن آن و همچنین آماده کردن آن برای گرفتن و جذب کردن مفاهیم و نامهای علمی‌ و فنی از زبانهای اروپایی نقشی بزرگ داشته است.

کسانی که می‌گویند بهیچوجه واژه نباید ساخت یا کسانی هستند از رستۀ ادبا و فضلایی که نیازی به بیان مفاهیم و معانی تازه ندارند و معلوم نیست درین معرکه چه می‌کنند. و اگر مدعی باشند که زبان فارسی ارث پدر – مادری ایشان است و بس، نابجا گفته‌اند، و اگر بگویند حد گسترش زبان به آنچه تا کنون بوده است پایان می‌یابد نیز نادرست گفته‌اند. و دیگر کسانی که لج می‌کنند و بی آنکه آگاه باشند دهها واژۀ ساختۀ چهل – پنجاه سال اخیر را بکار می‌برند، اما مدعی هستند که تا همین جا بس. حد زبان همین است که ما بکار می‌بریم؛ که این نیز نادرست است.

گرایش فرهنگستان به مایه گرفتن از زبان فارسی و زنده کردن دهها واژۀ فراموش شده، از نظر کارکردی (فونکسیونل) برای زبان فارسی بسیار مهم بوده و راه را برای نسل پسین بسیار هموار کرده است، چنانکه ‌اندازۀ آمیختگی فارسی با عربی از هشتاد درصد به چهل – پنجاه درصد و گاه کمتر رسیده است و مهمتر از همه اینکه کاربرد واژه‌ها بر اساس دستور زبان فارسی جای تقلیدهای خنک از عبارتبندی عربی را گرفته است.

 دنباله دارد …

این بخش برگفته از جستار «پیرامون نثر فارسی و واژه‌سازی» است  که در کتاب  بازاندیشی زبان فارسی (ده مقاله)؛ تهران: نشر مرکز  آمده است.

جستارهای وابسته

  • فارسی دری و فارسی دری وری (1)فارسی دری و فارسی دری وری (1) استاد داریوش آشوری- سه سرچشمۀ مایه‌دهنده برای بهکرد نثر فارسی و توانگر کردن آن و سلامت بخشیدن به آن یکی بیشتر نثرهای کهن تا قرن هفتم، دیگر زبان شعر، بویژه غزل و منظومه و مثنویها، و سوم قالبهای دستوری و سرمایۀ لغت در گفتار امروزیان است که در گویشهای مردم این سرزمین زنده […]
  • جنبش مشروطیت و دگرگونی نثر فارسی (2)جنبش مشروطیت و دگرگونی نثر فارسی (2) استاد داریوش آشوری- با جنبش مشروطیت ما وارد دورۀ تازه‌ای می‌شویم که دگرگونی زبان را نیز ناگزیر می‌کند. با مشروطیت و زمینۀ آن ما وارد روزگاری می‌شویم که روی سخن ادبیات دیگر نه با امیران و وزیران یا گروه سرامدان اهل فن بلکه با عامۀ مردم […]
  • پیرایش و بازسازی زبان (3)پیرایش و بازسازی زبان (3) استاد داریوش آشوری- در کار پیرایش زبان فارسی اساس کار می‌باید بازشناختن آسیبهایی باشد که به این زبان، بویژه به نثر آن، از راه دست اندازیهای خودسرانه و ناشیانه و منشیانه رسیده است و بازگردانیدن آن بر پایه‌های درست و استوار خود […]
  • مسالۀ واژه‌سازی (4)مسالۀ واژه‌سازی (4) استاد داریوش آشوری- آشفتگی کار زبان خود بازتابی است از آشفتگی کار جهان ما. جهانی بسامان زبانی بسامان دارد، زیرا زبان آیینه است و در خود بازمی‌نمایاند که هر قومی ‌در چه جهانی به سر می‌برد و نسبت او با همه چیز - در میان زمین و آسمان و فراسوی آسمانها - چگونه و در چه مرتبه‌ای است […]
  • دو گونه برخورد با زبان (5)دو گونه برخورد با زبان (5) استاد داریوش آشوری- بسیاری از دشمنان واژه‌سازی ... برآنند که باید همان واژه‌های بیگانه را که ایشان با آن آشنا هستند بکار برد تا ایشان به زحمت نیفتند. این گروه هوادار واژه‌های «بین‌المللی» هستند. اما هرکس که به جد با کار زبان و بویژه نوشتن سر - و - کار داشته باشد، می‌داند که چنین حکمهایی تا چه حد نارساست. […]
  • گفت‌وگوی مسعود لقمان با داریوش آشوری درباره رویارویی زبان فارسی با دنیای مدرن (1)گفت‌وگوی مسعود لقمان با داریوش آشوری درباره رویارویی زبان فارسی با دنیای مدرن (1) داریوش آشوری با گذر از کنش‌های سیاسی، اجتماعی، ادبی و فلسفی، اکنون در «خانه‌ی‌ وجود» یعنی عرصه‌ی زبان به سر می‌برد و کوششی خستگی‌ناپذیر برای بالا بردن سطح گفتمانی درباره مباحث زبانی در ایران آغاز کرده که کتاب‌هایی چون «فرهنگ علوم انسانی»، «بازاندیشی زبان فارسی» و «زبانِ باز» دستاورد این کوشش‌ها و […]

دیدگاهی بنویسید.


*