وام‌واژه‌ها و زورواژه‌ها

وام‌واژه زورواژه

کورش جنتی: از همان زمان که گروه‌های جوراجور آدمیان و شهرآیینی‌ها [تمدن‌ها] با یکدیگر برخورد کرده‌اند، برهمکنشِ اندیشه‌ای و زبانی نیز ناگزیز رخ داده است. از همین رو، اگر سره‌گرایی زبانی را تهی بودن زبان از هر گونه سازمایه‌ی بیرونی و بیگانه بدانیم پس می‌توان گفت این سخن درستی است که هیچ زبانی یکسره سَره نیست و چنین زبانی اگر هم یافت شود تنها درمیان قبیله‌ای رشد نیافته و دورافتاده خواهد بود.

زبان پارسی نیز به فَرنام[عنوان] زبانِ فرهنگ و شهرآیینی ایران، از همان آغاز با شهرآیینی‌های پیرامونِ خود بده بستانِ زبانی، خطی و واژگانی داشته است. زبانِ پارسی در زمان‌های شاهنشاهی‌های هخامنشی، اشکانی و ساسانی با زبان‌های ایلامی، بابلی، هندی، یونانی، سریانی و… در پیوند بوده و بسته به جایگاه و نیاز خود از این زبان‌ها وام‌واژه‌هایی را پذیرفته یا به وارونه، واژه‌هایی را به این زبان‌ها وام داده است. بر این پایه می‌توانیم بگوییم وام‌واژه، واژه‌ای‌ ست که زبانی در روندی زاستاریک[طبیعی] و به میاجی نیاز زبانی خود از زبانی دیگر می‌ستاند. در این داد‌و‌ستد، زبانِ هازمانی[جامعه‌ای] که در زمینه‌ی دانش و آروینِ[تجربه‌ی] زیستی در زینه‌ی[درجه‌ی] پایین‌تری قرار داد بیش‌تر کنش‌پذیر و ستاننده است تا کنش‌گر و دهنده.

با این همه، همیشه هم برخوردهای زبانی دوستانه و دوسویه نبوده است. در بسیاری از جنگ‌ها گروه پیروز می‌کوشیده است تا افزون بر چیرگی سیاسی و ماندگار کردنِ آن، به چیرگی فرهنگی و زبانی نیز دست یابد. از همین رو گفته‌اند: «تا زمانی که زبانِ ملتِ شکست‌خورده از میان نرفته باشد، آن ملت، شکست نخورده است.»

در چنین بوتارهایی[شرایطی] داد‌وستدِ زبانی بر پایه‌ی نیازهای واژگانی و زبانی نیست و گروه پیروز می‌کوشد تا واژگان و هتا ساختار زبانی خود را بر زبانِ گروه شکست خورده زورآور[تحمیل] کند.

بر این پایه، بسیاری از واژگان عربی و مغولی در زبان پارسی زورواژه هستند نه وام‌واژه. برای نمونه هنگامی که زبان پارسی واژه‌ها‌ی زیبای «پزشک» و «سپاس» را دارد دیگر نیازی به واژه‌‌های «طبیب» و« تشکر» نداشته است واین واژگان تنها به میانجی چیرگی سیاسی گروه پیروز به زبان پارسی زورآور شده‌اند.

از دیگر سو، در زمان‌هایی که هازمانی از نگر ترازِ دانش و فناوری در جایگاه فرودست باشد، چاره‌ای ندارد که یا به ورود یک‌سویه‌ی واژگان از زبانِ فرادست در دانش و فناوری تن دهد یا در جایگاهی کنش‌پذیر و پدافندی به ساخت هَموگ‌هایی[برابرهایی] برای واژگان تازه بپردازد.

زبان پارسی امروز در چنین ایستاری[موقعیتی] قرار دارد و تا رسیدن به جایگاهی همتراز با کشورهای گُوالیده[توسعه‌یافته] ناگزیر است یکی از راه‌های بالا را برگزیند: یا مانند هند و پاکستان دروازه‌های زبانی‌اش را در برابر سیل واژگان انگلیسی بگشاید و در پایان زبان پارسی نیز آمیزه‌ای شگفت از انگلیسی، عربی، فارسی و … شود یا با بهره بردن از دستگاه به‌راستی نیرومند واژه‌سازی در زبان‌های پیشوندـ پسوندی از مایه‌های زبانی آشنای خودش برای واژگان تازه هموگ‌سازی[برابرسازی] کند.

این که زبان پارسی به کدام سو می‌رود و کدام راه را برمی‌گزیند بستگی بسیاری به خودآگاهی ملی ما دارد. زبان پارسی استوارترین ستون‌پایه‌ی هویت ایرانی و اندیشه‌ی ایرانشهری است. اگر این مِهَند[مهم] را در نیابیم، واژگان انگلیسی بر سر زبانمان همان بلایی را می‌آورند که منشیان و نویسندگان (دریغا که با سرافرازی) سده‌ی ششم به پس، با کاربرد بی‌رویه‌ی واژگان عربی بر سر زبان پارسی آوردند.

 

جستارهای وابسته

  • دُژواژه چیست؟دُژواژه چیست؟ محمد عشوری- این واژگان كه در خواندن و نوشتن دشواری‌ می‌زایند، چهره‌ی زبان را می‌آلایند و بزرگتر از همه دستور زبان را می‌گسلانند و بی‌اعتبار می‌گردانند، نام دژواژه را می‌سزند كه مفهوم واژه‌ی گزاینده و دشمن […]
  • درنگی بر نوشته‌ی دویچه‌وله درباره‌ی نوواژگان فرهنگستاندرنگی بر نوشته‌ی دویچه‌وله درباره‌ی نوواژگان فرهنگستان پارسی‌انجمن: نوشتارهایی از این دست یا آگاهانه و از سر دشمنی با زبان پارسی است یا ناآگاهانه و از سوی کسانی نوشته می‌شود که شوربختانه به انگیزه‌های فرهنگی، سیاسی و .. ریشخند کردن زبان پارسی و فرهنگ ایرانی خود را از نشانه‌های روشنفکری می‌دانند. […]
  • سره‌گرایی دانشیک و سره‌گرایی ادبیکسره‌گرایی دانشیک و سره‌گرایی ادبیک کورش جنتی- در جهان کنونی آینده‌ی یک زبان را توانمندی آن زبان در بیانِ فرایافت‌های دانشیک خویشگانیده [مشخص] می‌کند و این مِهَند[مهم] از راه سره‌گرایی ادبیک به دست نمی‌آید. کامیابی زبان پارسی در راهی که به سوی پیشرفت و توانمندی، پیشِ روی دارد بیش از هر چیز وابسته به کاربستِ شیوه‌های واژه‌سازی دانشیک […]
  • چرا باید واژگان پارسی را به کار ببریم؟چرا باید واژگان پارسی را به کار ببریم؟ کورش جنّتی- زیستن در جهان امروز، نیازمند زبانی ست که با ویژگی‌های این جهان نوین سازگار باشد. رویکرد سنتی به زبان، پاسخگوی نیاز زبانی ما در رویارویی با این جهان نوین نبوده و نیست. بنابراین یا باید با پایفشاری بر روش‌های ترادادی و کهنه، بیینده‌ی ناکارآمدی و مرگ آرام زبانمان، دست کم در زمینه‌ی دانش و فناوری باشیم یا با پذیرفتن راهکارهای […]
  • سرنوشت نوواژه‌هاسرنوشت نوواژه‌ها کورش جنتی- اگر زمینه‌ی اندیشگی درخوری در میان گویشوران یک زبان وجود نداشته باشد، نوواژه هراندازه هم که سَخته و شایسته باشد بخت بالایی برای پذیرفتاری همگانی نخواهد داشت. از همین رو فراهم کردن نوشتارهایی نگریک [نظری] در راستای پرداختن به اهمیت زبان پارسی و پالایش آن، زمینه و بستر اندیشگی نیازین برای پذیرش نوواژه‌ها را نیز فراهم […]
  • چهار سوی جغرافیایی در زبان پارسیچهار سوی جغرافیایی در زبان پارسی «کوروش جننتی» در این یادداشت چهار سوی جغرافیایی در زبان پارسی را بررسی کرده و نشان داده که برابر واژه‌ی مشرق در زبان پارسی «خورآسان» بوده است. بر همین پایه غرب را که جایگاه فروشد خورشید است «خوروران» می‌گفتند. جنوب را نیمروز و شمال را که در فرهنگ و جهان‌بینی کهن ایرانی سرزمینی نفرین‌شده و جایگاه دیوان و ریمنان (تبهکاران) بوده است، […]

7 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. سپاس از متنی که گذاشته‌اید. در مورد ساخت برابرنهاد برای واژه‌های جدید با شما هم‌عقیده هستم؛ ولی در مورد به کارگیری واژه‌های کاملاً ناآشنای پارسی برای واژه‌های مرسوم فارسی (که البته بیشتر عربی هستند) موافق نیستم. تغییر واژه‌ای که بیش از 1000 سال بر روی زبان مردم جاری است و جایگزینی آن با واژه‌ای که اکنون کاملاً برای فارسی‌زبان ناآشناست، اگر نگوییم غیر ممکن، کار بسیار بسیار سختی است. اگر اکنون به جای «تشکر»، «سپاس» را به کار می‌بریم (تازه آن هم به سختی) به این دلیل است که سپاس به گوشمان آشناست و واژه‌ای زنده است و سال‌های سال به عنوان مترادف «تشکر» به کار رفته است؛ حالا ما می‌توانیم، به لطف نشریات و رسانه‌ها، در کشمکش طبیعی بین این واژه‌های مترادف کمی اعمال زور کنیم؛ ولی در مورد «گوالیده» و «هموگ‌سازی» من بعید می‌دانم اصلاً این واژه‌ها وارد رقابت شوند.
    ببخشید که چیزی که نوشتم در مورد محتوای متن شما نبود؛ فقط به دلیل اینکه هنگام خواندن متنتان به دلیل ناآشنا بودن با واژه‌هایی که به کار گرفته بودید به سختی توانستم روی متن تمرکز کنم، این نقد را نوشتم.

  2. درود بهنوش گرامی. من نیز با بخشی از نگر شما همداستانم. مشکلِ مِهادینِ زبان‌پارسی تک‌واژه‌های دیر آشنای بیگانه نیست. با این همه به نگرم ناآشنا بودن را دلیل بسنده‌ای برای بکار نبردن واژگان پارسی نیست. در دو نوشتارِ«سرنوشتِ نوواژه‌ها» و «زبانِ دانشیک و زبان ادبیک» کوشش شده است این پُرسمان‌ها بازنموده شود.

  3. خانم بهنوش!
    1- فرض شا غلط است! واژه پزشک جایگزین واژه طبیب شد که بیش از هزار سال دیرینگی داشت. در همه شهرها و روستاها طبیب رایج بود اما جایش را داد به پزشک ناآشنا! پس شدنی است!

    2- خیلی از واژگان ممکن است خودشان جا نیافتند اما راه را برای جا افتادن دیگر واژه های مرتبط باز کنند.

    3- خیلی از واژه ها الان تک واژه اند اما از کجا معلوم که بعدا هم تک واژه باقی بمانند و تکثیر نشوند؟ پزشک هم در نگاه اول تک واژه بود ( و به زعم شما دردی را دوا نمی کرد و نقشش در زبان مانند طبیب است) اما الان چشم پزشک، دندانپزشک، دامپزشک، روانپزشک، پیراپزشکی، …. ساخته شده است!

  4. برخی گمان می کنند همه واژه های عربی از ۱۰۰۰ سال پیش به فارسی آمده، این گمان نادرست است. اگر شما سخن گفتن مادربزرگان و پدربزرگانتان را نگاه کنید می بینید بسیاری از واژه های عربی که صبح تا شب در رسانه ها رواج داده می شود هرگز در زبان نیاکان ما نبوده است. من در روستا و شهر خودمان بررسی کرده ام، واژه هایی همچون طعم، جدید (نو)، ظهر (نیمروز)، مغرب (شام)، ممنون، معالجه، مداخله، مبارزه، قبر (گور)، اخطار، اخراچ، ابتلا، ازدواج، امکان و صدها واژه عربی دیگر به تازگی به فارسی آمده و هیچ ربطی به ۱۰۰۰ سال پیش ندارد.

  5. درود دوستان. بیش‌و‌کم بیشترین واژگان تازی از سدهٔ پنجم تا سدهٔ سیزدهم(صد سال پیش) وارد زبان پارسی شده‌اند. به چند رویهٔ اغازین نسک (کتاب) «زبان پاک» کسروی بنگرید.

  6. درود و آرزوی شادمانی
    زبان پارسی ، شناسنامه ما ایرانیان هست، هزاران سال نیاکان خردمند ما با این زبان سخن گفته اند، باید بکوشیم و مانند مردری و دیگر یادگارهای پدران از ان نگاهبانی کنیم. در نوشته بالا همانگونه که امروزه سپاس جای تشکر را گرفته است، واژه بستانکار هم جای واژه طلبکار را خواهد گرفت. بگویم که میتوانیم بجای گوالیده همان واژه پیشرفته را بکار ببریم و خواننده را سرگردان نکنیم.جای این واژه در نوشته های دانشگاهی است.
    شاد باش دیر زی

  7. دیدگاه دوستان بسیار خنده دار و ساده اندیشی است که از یاد بردند که چگونه یاد گرفتند بابا آب داد. ابا نخستین سالهای دبستان رو از یاد بردید. من برای شما نمونه می اورم و خود رای بدهید.
    نوزادی بدنیا می آید که چیزی جز گریه کردن نمی تواند بر زبان بیاورد. آیا این کودک نمی تواند سخن بگوید. پس چگونه هست که نوزادی یک واک رو نمی داند در گذر ۳ سال بیش از هزاران واژه رو برزبان می آورد. گفتن مامان و بابا برای نونهال بسیار سخت است. چون این واژه ها تازگی دارد و بیان آنها تازه. مادر وپدر دلسوز بدون که خود بداند نخستین آموزگارهای بچه ها هستند که با همه سختی این واژه ها رو می آموزد . هر واژه ای که تازه به گوشتان بخورد سخت و گنگ است با شنیدن چند بار و تکرار انرا یاد می گیری.
    این سستی وتنبلی از ماست نه زبان و واژه پارسی . اکنون کاربرد زبان پارسی دلخواهی شده . این سخن این واژه غریب است این واژه مال دایناسور هاست ، واژه ریشخند و خنده دار است. اینها بهانه یک کودک هفت ساله که می گوید این غذا بدمزه است پیاز دوست ندارم ، گوشت مرغ بدم می یاید.
    بزرگان و اندیشمندان نخست روی واژه می اندیشند و درباره نادرستی و کاستی آن سخن می گوید ولی ابله هان نخست سخن می گویند پس از ان روی واژه می اندیشند.
    هر واژه تازه ای که ساخته می شود قرار بر این نیست که همگان آنرا یاد بگیرند برخی کاربردی است و تنها بکار گروهی می آید.
    ما با ایران خود بیگانه شدیم با بیگانگان یگانه شدیم

دیدگاهی بنویسید.


*