استاد داریوش آشوری
یکی از نویسندگان در مقالهای در مخالفت با کار فرهنگستان نوشته است که زبان را «شاعران و متفکران» میسازند نه هیچ مرجع رسمی. این سخن، بیگمان، در مرتبهای درست است، اما باید دید در کدام مرتبه از زبان. زبانی که شاعران و متفکران به کار میبرند مرتبهای است ورای زبان ابزاری که «وسیلۀ ارتباط»اش میدانند. یعنی، مرتبهای است که زبان با تمام ذات خود که همانا «پدیدارگری»ست، و با ذات انسان نسبت بیمیانجی دارد، پدیدار میشود. در آن مرتبه دیگر زبان وسیله و ابزار نیست، بلکه شاعر و متفکر وسیلهای میشود که زبان در کمال ذات خود از پرده بدر آید و جلوهگری کند و به همین دلیل است که آن مرتبه، مرتبۀ ظهور «استتیک» زبان نیز هست. اما فروتر از آن مرتبه، مرتبۀ ابزاری زبان را داریم برای خواستههای گوناگون بشری. یعنی، میتوان گفت بر حسب حضور بشر در ساحَتهای گوناگون وجود، زبان نیز ساحتهای گوناگون دارد، و نخستین ساحت آن ساحت ابزاری است که با حضور بشر در ساحت طبیعت و به کار گرفتن آن همچون ابزار مناسبت دارد. این زبان هم میتواند گوشۀ چشمی به زبان شعر و تفکر داشته باشد، همچنانکه آن نیز به این، اما همچنان جدا از هم در مراتب جداگانه میمانند. زبان علم و زبان روزمره و زبان رسانههای همگانی از شمار «زبان ابزاری» هستند و چون کارکرد در آن شرط است، میتوانند مرجع و حتا دستگاه و تشکیلاتی نیز برای سامان یافتن داشته باشد و این مرجع نامی مانند «فرهنگستان» خواهد داشت. این سخن نیز که زبان مال «مردم» است و تنها «مردم» حق دارند لغت بسازند نیز کلیگویی و مبهمگویی است، زیرا معلوم نیست مراد از «مردم» چه کسانی هستند؛ مراد عامهاند یا اهل هر رشته و حرفه. اگر مقصود عامه است، عامه را با زبان حرفهای و فنی رشتههای گوناگون چه کار؟ و اگر مقصود خواص هر رشته و حرفهایست، باید گفت که سر رشتۀ آنها از کار زبان و نازککاریهای آن چه بسا کمتر از آن است که به آنان شایندگی کامل برای واژهسازی بدهد. چنانکه متخصصان «تاسیسات» برای خود واژۀ «گرمایش» را برابر با Heating ساختهاند. و همه میدانیم که مصدر «گرمودن» نداریم که از آن گرمایش ساخته شود و نیازمندی ایشان به واژه ایشان را وادار به جعل این لغت کرده است. و در عین حال، ضد آن یعنی Cooling را میگویند «تبرید» – که بسیار خُنَک است!
سیاست فرهنگستان زبان ایران در زمینۀ بهرهگیری از مایههای زبان فارسی و حتا زبانهای ایرانی برای گسترش زبان علمی و فنی سیاستی است درست و ناگزیر، ولی اگر این سیاست مطلق و بیهیچ استثنا بخواهد اجرا شود، گرفتاریها و تنگناهای خاص خود را پیش میآورد.
باری، با گسترش علوم و فنون در روزگار ما، که اهل هر رشته از علوم و فنون در گسترش آن دست دارند، زبان ابزاری نیز گسترش بسیار یافته است و ما امروزه، بنا به روح زمان و با به تعریف، در مرتبۀ کمال «حیوان ابزارساز » (Homo faber) ناگزیریم زبان ابزاری خود را گسترش دهیم، و به عبارت دیگر، زبان ابزاری فرنگی راترجمه کنیم و بکار گیریم. و این برای آنکه سر – و – سامانی داشته باشد مرجعی هم میخواهد و این مرجع ناگزیر فرهنگستان است. البته فرهنگستان میتواند یک دستگاه ساماندهنده و اصلاحکننده و پیشنهاددهنده برای زبان رشتههای علمی و فنی و دستگاههای اداری و جز آن باشد.
سیاست فرهنگستان زبان ایران در زمینۀ بهرهگیری از مایههای زبان فارسی و حتا زبانهای ایرانی برای گسترش زبان علمی و فنی سیاستی است درست و ناگزیر، ولی اگر این سیاست مطلق و بیهیچ استثنا بخواهد اجرا شود، گرفتاریها و تنگناهای خاص خود را پیش میآورد. اگر فرهنگستان نخواهد هیچگونه نفوذی از زبانهای دیگر را در فارسی بپذیرد، ناگزیر است که مقدار زیادی جعل و اختیار خودسرانه کند که سرانجام خوبی در پی ندارد.
اگر، مثلاً فرهنگستان نخواهد واژهای مانند «کتاب» را که چندین ترکیب با آن داریم، مانند کتابفروشی، کتابداری، کتابخوانی، و جز آن، و یا کلمهای مانند فیلم را که از آن ترکیبهای فیلمبرداری، فیلمسازی، فیلمخانه، و جز آن را داریم، بپذیرد، آیا دست خود را در مورد امکانات گسترش زبان فارسی در زمینۀ کتابداری و فیلمسازی نبسته است؟
اگر، مثلاً فرهنگستان نخواهد واژهای مانند «کتاب» را که چندین ترکیب با آن داریم، مانند کتابفروشی، کتابداری، کتابخوانی، و جز آن، و یا کلمهای مانند فیلم را که از آن ترکیبهای فیلمبرداری، فیلمسازی، فیلمخانه، و جز آن را داریم، بپذیرد، آیا دست خود را در مورد امکانات گسترش زبان فارسی در زمینۀ کتابداری و فیلمسازی نبسته است؟ سیاست فرهنگستان قدیم در این مورد میتواند الگوی خوبی باشد، آن فرهنگستان، با پذیرفتن «بمب» ترکیب بسیار خوب «بمباران» را ساخت و همچنین «کتابشناس» و «کتابخانه» را، و حتا واژههایی مانند «مدال» و «مفاصا» را پذیرفت، اما در برابر توانست «آمار» را جانشین «احصائیه» و «دستگاه گوارش» را جانشین «جهاز هاضمه» کند و با این کار، چنانکه گذشت، در بهکرد و گسترش میدان زبان فارسی سهمی بسزا داشته باشد. بنابراین، چه جای آنست که فرهنگستان نخست اثبات کند که «فن» ریشۀ سامی ندارد و سپس بپذیرد، بلکه با دیدی کارکردی (فونکسیونل) باید این کلمۀ کوتاه و رسا را که به آسانی میتوان با آن دهها ترکیب ساخت، پذیرفت. التبه سیاست نرمش ناپذیر فرهنگستان در مورد اختیار کردن واژههای فارسی و ایرانی (به معنای عام) میتواند حد افراطی دیگری باشد در برابر عربمآبی گروهی دیگر و از این میانه برآیندی برآید که به زبان فارسی آن توانایی و چالاکی را بدهد که از عهدۀ وظیفههای کنونی خود برآیند.
پایان
این بخش برگفته از جستار «پیرامون نثر فارسی و واژهسازی» است که در کتاب بازاندیشی زبان فارسی (ده مقاله)؛ تهران: نشر مرکز آمده است.
—
بخشهای پیشین این جُستار
فارسی دری و فارسی دری وری (۱)
جنبش مشروطیت و دگرگونی نثر فارسی (۲)
پیرایش و بازسازی زبان (۳)
مسالۀ واژهسازی (۴)
دو گونه برخورد با زبان (۵)
مسائل واژهسازی (۶)
واژهسازی در چند مرحله (۷)
—
دیدگاهی بنویسید.