پرسش: لغت فارسی چیست؟ من «مفاهیم» و «اساتید» را تمام عمرم به کار بردهام و برای من این کلمات فارسیاند، حتی اگر روزی عربی بوده باشند. ریشهی کلمه، اصالت کلمه نیست؛ تنها محل تولد کلمه است. کلمهای که ۱۴۰۰ سال است وارد فارسی شده، از من و ما و شما فارسیتر است. کاش فرهنگستان به جای مبارزهی دیرین با «کلمات عربی»، به مبارزه با عادتپرستی بپردازد و به ما نیز یاد بدهد بپذیریم. با زنجیر خود را به تاروپود تاریخ بستن، اصالت ما نیست، مانع به جلو حرکت کردن ماست. زبان، ماهیتی جدا از قانوننویس آن دارد. زبان پویاست، زنده است، زیباست و متعلق به مردم.
—
پارسیانجمن: دوست گرامی، طبیعت هم زنده، زیبا و پویاست؛ ولی انسان ساختار طبیعت را نیز به فراخور نیازهای خود مهندسی کرده؛ زبان که خود پدیدهای انسانی است. از همین رو یکی از شاخههای مهند [=مهم] زبانشناسی، برنامهریزی زبانی است.
علی پارسا در «بازاندیشی زبان پارسی» در این باره چنین مینویسد:
«جنگل وحشی دانستن زبان (به ویژه زبان علمی) به معنی درک نکردن رشد علمی و صنعتی روزافزون و چشمگیر بشر است. جنگل زبان علمی اتفاقا مصنوعی است. جالب این است این اظهار نظرهای به ظاهر اندیشمندانه فقط در مورد واژگان فارسی صدق میکند و همین اندیشمندان وقتی واژگان بیگانهی «اطاله»، «اعاده»، «اضمحلال» و … (واژگانی که بیشتر مردم معنی آن را نمیدانند) را میشنوند بیآنکه نگران آسیبهای این درخت برای خاک این جنگل باشند میکوشند این درخت مصنوعی را به زور هم که شده در این جنگل خودرو بکارند. زمانی که برخی طلاب و فاضلانِ! گذشته درختان مصنوعی تعارض (conflict)، تناقض (contradiction)، »تنافر» تطبیقی (comparative)، متعالی (transcendental) و .. را در این جنگل بیصاحب میکاشتند روان کسی نمیپریشید؛ ولی امروز که درختان طبیعی «همستیزی»، «پادگویی»، «همگریزی»، «همسنجی»، «ترافرازنده» را میکارند همه جنگلبان شدهاند!»
همچنین زبان پارسی و زبان تازی از نگر ردهشناسی در دو ردهی دیگرسان [=متفاوت] قرار دارند. وامگیری گستردهی واژگانی از زبانی که ساختاری یکسره دیگرسان دارد، پیامدهای ناگواری همچون: تیره شدن واژگان زبان وامگیرنده و آسیب دیدن لایههای زیرینِ زبان چون دستورزبان و سامانهی آوایی دارد.
محمدرضا باطنی در جستار «کلمات تیره و شفاف» در اینباره چنین مینویسد:
«به طور کلی میتوان گفت که هرچه میزان واژههای قرضی در واژگان یک زبان بیشتر باشد، شفافیت واژگان آن زبان کمتر است. تیره شدن واژگان یک زبان دو نتیجهی نامطلوب به دنبال خواهد داشت: از یک سو باعث زنگخوردگی و فرسودگی ابزارهای واژهسازی در زبان میشود و به نوعی تنبلی ذهنی و مقاومت منفی در میان اهل زبان میانجامد که تواماً کار واژهسازی برای مفاهیم و پدیدههای تازه را با دشواری مواجه میکند، و از سوی دیگر کار یادگیری واژگان زبان را چه برای اهل زبان و چه برای خارجیانی که بخواهند آن زبان را بیاموزند مشکلتر میکند.»
داریوش آشوری نیز در کتاب «بازاندیشی زبان پارسی» به فراخی دربارهی پیامدهای ناگوار وامواژههای تازی در زبان پارسی سخن گفته است:
«امروزه هزاران واژهی عربی در حوزهی زبانی ما قرار دارد که به علت عادت کردن به وجودشان متوجه زیانهای حضورشان نیستیم. یکی از دلیلهای رایج در دفاع از آنها این است که اینها «فارسی» شدهاند و بسیاری از آنها را ما به معناهایی به کار میبریم که هیچ عربزبانی نمیفهمد؛ اما کسانی که این دلیلها را میآورند متوجه آسیبهای ساختی این «فارسی شدهها» به زبان پارسی نیستند؛ به ویژه امروز که زبان فارسی نیاز دارد از مایههای زبانی خود واژههای تازه بسازد.»
نکتهی پایانی اینکه، فرهنگستانی کنونی واژگان تازی را خودی میداند و همانگونه که از واژهسازیهایش نیز برمیآید کوششی نیز در راستای پیراسته کردن زبان پارسی از واژگان تازی در دستور کار خود ندارد و از همین رو بسیاری از سرهگرایان با رویکرد زبانی فرهنگستان پادورزند [= مخالفاند].
درود بر همه؛
من به شخصه « پارسی انجمن » رو فرهنگستان زبان و ادب پارسی میدونم و
همیشه در سخن گفتن تلاش میکنم تا واژههایی رو به کار ببرم که از سوی
این انجمن جایگزین واژههای بیگانهی رایج شدهاند؛ تا بتونم زبان مادری رو
زنده کنم و به دیگران هم بیاموزم تا اینچنین باشند.
شاید سخن گفتن بدون استفاده از واژگان تازی نخست کمی سخت باشه، ولی
به مرور زمان در ذهن آدم جایگزین واژههای بیگانهای میشه که میپنداشتیم
بکار بستن اونا نشانهی باسوادی و باکلاسی (!) است.
من از « پارسی انجمن » بسیار سپاسگزارم که در جهت پاسداری و پالایش زبان مادری
از زمان و جیب خودش مایه میذاره و امیدوارم بتونم در این زمینه کمکی به این
انجمن بکنم.