برابرهای فارسی برخی از واژه‌های آموزشی

آنچه در پی می‌آید، رایانویسی‌شدۀ دفتر زیر در پارسی‌انجمن است:

بنیاد شاهنشاهی فرهنگستان‌های ایران: فرهنگستان زبان ایران (۱۳۵۳)؛ برابرهای فارسی برخی از واژه‌های آموزشی (شمارۀ ۸).

***

«برابرهای فارسی واژه‌های آموزشی انگلیسی که در این دفتر آمده‌است موردِنیاز و درخواست وزارت علوم و آموزش عالی بوده‌است.

فرهنگستان زبان ایران، برپایۀ روش واژه‌گزینی خود، این واژه‌ها را با تعریف آن‌ها در نخستین شمارۀ جزوۀ «پیشنهاد شما چیست؟» چاپ و برایِ آگاهی از نظر دانشمندان فارسی‌دان جهان منتشر نمود و نیز آن‌ها را در گروه‌های واژه‌گزینی خود مورد بررسی قرار داد.

همۀ پیشنهاد‌ها در شورای فرهنگستان زبان ایران مطرح گردید و، پس از بررسی واژه‌هایی که در این دفتر یاد شده‌است، از میان آن‌ها برگزیده شد. …

فرهنگستان زبان ایران

***

پَذیرانه

admission (fee)

پولی که درهنگامِ ورود یا برایِ ورود به جایی پرداخته می‌شود (ورودیه).

«پذیرانه» از «پذیر» (پذیرفتن) و پسوند «آنه» که در «بیعانه» و «شاگردانه» به کار رفته، ساخته شده‌است.

دَسْتیار

 assistant

یکی از اعضای هیئت آموزشی دانشکده یا دانشگاه، معمولاً از مرتبۀ پایین، که کارش تصحیح برگه‌های آزمایۀ (امتحان) دانشجویان، سرپرستی آزمایشگاه‌ها، یا تدریس است.

اُستادیار

assistant professor

یکی از اعضای هیئت آموزشی دانشگاه که مقام او بالاتر از آموزشیار (instructor) و پایین‌تر از دانشیار (associate professor) است.

دانِشْبَهْر

کسی که درجۀ دانشبهری را به دست آورده‌است (فوق‌دیپلمه).

دانِشْبَهْری

associate

درجه یا عنوانی که برخی از آموزشگاه‌های عالی و دانشگاه‌ها به دانشجویی می‌دهند که دوره‌ای را، که در حد خود کامل ولی پایین‌تر از دانشیابی (لیسانس) است، به پایان رسانیده‌باشد.

این درجه تاکنون «فوق‌دیپلم» نامیده می‌شد که مرکب است از یک واژۀ عربی و یک واژۀ فرانسه.

دانشیار

 associate professor

یکی از اعضای هیئت آموزشی یک آموزشگاه عالی یا دانشگاه که مرتبۀ او پایین‌تر از استاد و بالاتر از استادیار است.

دانشیاب

bachelor (1)

کسی که درجۀ دانشیابی را در یکی از رشته‌های تحصیلی به دست آورده‌است (لیسانسیه).

نگاه کنید به: دانشیابی.

دانشیابی

 bachelor (2)

درجه‌ای دانشگاهی که نشانۀ به‌پایان‌رسانیدنِ برنامۀ دورۀ «لیسانس» است (لیسانس).

پژوهش‌نامه

bulletin(1)

نشریۀ ادواری یک بنگاه علمی.

آگاهی‌نامه

 bulletin(2)

۱) فشرده و گلچینی از خبر‌های مهمِ موردِتوجه مردم که سازمانی منتشر می‌کند.

۲) اعلامیه‌ای که طرح‌ها و برنامه‌های آینده را در بر داشته‌باشد.

پردیزه

campus

مجموعۀ ساختمان‌ها و زمین‌های یک دانشگاه یا آموزشگاه عالی یا آموزشگاه.

«پردیزه» از واژۀ ایرانی باستان pairi daêza به‌معنیِ «دوربسته» گرفته شده‌است. واژۀ «پردیز» نیز برایِ park در نظر گرفته شده‌است.

فهرست

catalog (= catalogue)

صورت یا سیاهۀ منظمی از چیزها، معمولاً به‌ترتیبِ الفبایی و اغلب همراه با توصیف آن‌ها.

فهرست‌نامه: هرگاه فهرست صورت کتابی داشته‌باشد، می‌توان به‌جایِ آن «فهرست‌نامه» به کار برد.

فَرْنشین

chairman

۱) رئیس یک سازمان یا کمیته که ادارۀ جلسه‌های آن سازمان یا کمیته با اوست و معمولاً می‌تواند برایِ به‌انجام‌رسانیدنِ کارها اِعمال قدرت کند.

۲) استاد یا معلمی که رئیس یک گروه آموزشی باشد.

واژۀ «فرنشین» از «فر» به‌معنیِ «پیش» و «نشین» به‌معنیِ «نشیننده» ساخته شده‌است که بررویِ‌هم به‌معنیِ کسی خواهدبود که مقدم بر دیگران می‌نشیند.

هَماموزگان

class

۱) گروهی از شاگردان که مرتبۀ آموزشی همانندی دارند.

۲) گروهی از شاگردان که زیر نظر یک آموزنده به‌طورِ منظم در جلسۀ درس معینی برایِ شنیدن سخنرانی‌ها، بحث، یا قرائت درس‌ها شرکت می‌کنند.

این واژه از «هم» و «آموزه» به‌معنیِ «درس» و «ان» پسوند جمع، ساخته شده‌است.

آموزْگاه

 classroom

اتاقی در یک آموزشگاه یا دانشگاه که «هماموزگان» در آن برایِ درس گرد می‌آیند (کلاس درس).

این واژه از «آموز» به‌معنیِ «آموزش» و «گاه»، پسوند مکان، ساخته شده‌است.

دانشکده

college

۱) هر یک از بخش‌ها و آموزشگاه‌های وابسته به یک دانشگاه که در رشتۀ ویژه‌ای درجۀ دانشگاهی می‌دهند.

۲) بخش ویژه‌ای از یک دانشگاه.

«کالج» در این معنی‌ها با faculty برابر است.

همایش

 congress

مجمعی از نمایندگان و فرستادگان کشورهای گوناگون که برایِ گفت‌وگو، ترتیب و تنظیم، یا پیشرفت موضوعی که موردِعلاقۀ همگان است تشکیل می‌شود (کنگره).

این واژه از «هم» و «آیش»، اسم مصدر از «آمدن»، ساخته شده‌است که بررویِ‌هم به‌معنیِ «گردِهم‌آمدن» خواهدبود. واژۀ انگلیسی Congress نیز از واژۀ لاتینی Congressus آمده‌است که مرکب است از “com” به‌معنیِ «هم» و “gradi” به‌معنیِ «رفتن».

آموزه

course (1)

۱) یک درس از یک برنامۀ آموزشی.

۲) یک واحد آموزشی (درس).

آموزگان

 course (2)

مجموعه‌ای از واحد‌های درسی که تشکیل یک رشتۀ تحصیلی را می‌دهند و می‌توان در آن رشته درجۀ دانشگاهی گرفت.

 برنامۀ آموزشی

 curriculum

همۀ رشته‌ها یا درس‌هایی که یک مؤسسۀ آموزشی ارائه می‌کند.

زینه

 degree

عنوانی که یک آموزشگاه عالی یا دانشگاه به دانشجویی که رشته‌ای از تحصیلات را به پایان رسانیده‌است می‌دهد (درجۀ تحصیلی).

واژۀ «زینه» از واژه‌های مصوّب فرهنگستان پیشین در برابر degré فرانسه و «درجۀ» عربی است بدون هیچ‌گونه توضیح دربارۀ معنی و کاربرد آن.

گروه آموزشی

 department

بخشی از یک آموزشگاه یا دانشکده که رشتۀ ویژه‌ای از دانش در آن درس داده می‌شود.

گواهینامه

diploma

سندی که نشانۀ به‌پایان‌رسانیدنِ تحصیل یا گرفتن درجه‌ای از یک مؤسسۀ آموزشی است.

واژۀ «گواهینامه» از واژه‌های مصوب فرهنگستان پیشین دربرابرِ واژۀ فرانسۀ diplôme است ولی نه برایِ همۀ درجه‌های تحصیلی. برایِ دیپلم‌های تحصیلات عالی «دانشنامه» ازطرفِ آن فرهنگستان پیشنهاد شده و به تصویب رسیده‌بود. چون «دانشنامه» را ابوعلی‌سینا در معنی دائرهالمعارف (encyclopédie) به کار برده‌است و این واژه برابر فارسی مناسبی ندارد «گواهینامه» برایِ همۀ درجه‌های تحصیلی ابتدایی و متوسطه و عالی پیشنهاد و تصویب گردیده و «دانشنامه» برایِ encyclopédie منظور شده‌است.

گُزینشی

elective

اختیاری (optional)، دوره یا درس اختیاری (درسی که دانشجو در برگزیدن آن آزاد است).

شایَنده

emeritus

شخص بازنشسته‌ای که از عنوانِ منصبی که پیش از بازنشسته‌شدن داشته‌است افتخاراً استفاده می‌کند. مانند:

Professor emeritus

واژۀ «شاینده» از «شایستن» به‌معنیِ «لایق و سزاواربودن» گرفته شده‌است. واژۀ انگلیسی emeritus نیز از لاتینی emeritus آمده‌است که مرکب است از پیشوند ex- به‌معنیِ «بیرون، بیرون از» و merere به‌معنیِ «به‌دست‌آوردن و شایستگی‌داشتن».

آزمایه

 examination

آزمونی نوشتاری یا گفتاری که معلم از شاگردان یک کلاس یا از شاگردی به‌تنهایی به عمل آورد تا پیشرفت و چگونگی یادگیری آن‌ها یا او را در دورۀ معینی معلوم سازد (امتحان).

چون «آزمایش» از واژه‌های مصوب فرهنگستان پیشین دربرابرِ واژۀ فرانسه experience است «آزمایه»، که می‌تواند معنی نزدیکی با «آزمایش» داشته‌باشد، دربرابرِ examination پیشنهاد شده‌است.

دانشکده

faculty

بخشی از یک دانشگاه که معمولاً کار آموزش چند رشته یا چند گروه آموزشی در آن انجام می‌گیرد و درجه‌های دانشگاهی می‌دهد.

پَرْدازانه

 fee

پولی که باید برایِ استفاده از امتیاز یا خدمتی پرداخت و مقدار آن را قانون یا مؤسسه‌ای که آن امتیاز را می‌دهد تعیین می‌کند.

این واژه از «پرداز» و پسوند «آنه» ساخته شده‌است، مانند «شاگردانه» و «بیعانه».

پژوهانه

fellowship

پولی که یک مؤسسۀ آموزشی یا سازمان و بنیاد ملی یا خصوصی برایِ پژوهش، یا بررسی، یا نوشتن کتابی به کسی می‌دهد (حق‌التحقیق).

این واژه از «پژوه» به‌معنیِ «پژوهش» و پسوند «آنه» ساخته شده‌است.

پیوسته‌کار

full time

کسی که در سراسرِ وقتِ مقرر برایِ خدمت، در سازمانی کار می‌کند (تمام‌وقت).

پیوسته‌کاری

کارکردن در سراسرِ وقتِ مقرر برایِ خدمت، در سازمانی.

نگاه کنید به: پیوسته‌کار.

پایه

 grade

هر یک از پایه‌های تحصیلی در دانشگاه، دبیرستان یا دبستان که معمولاً مُعرِّف یک سال تحصیلی است (کلاس).

آموزشیار

 instructor

کسی که در یک آموزشگاه عالی یا دانشگاه درس می‌دهد و مقام او پایین‌تر از مقام‌های آموزشی رسمی مانند استادیاری، دانشیاری و استادی است (مربی).

نهاد

institution

الگوی (pattern) سازمان‌یافته‌ای از رفتار گروهی (دسته‌جمعی) که کاملاً جا افتاده‌است و به‌عنوانِ یکی از بخش‌های بنیادی یک فرهنگ پذیرفته شده‌است.

آموزشکده

junior college

مؤسسه‌ای آموزشی که ازنظرِ مرتبه پس از دبیرستان قرار دارد و آموزشی دوساله می‌دهد که با آموزش دو سالِ نخستینِ کالج برابر است و دانشجویان را برایِ رفتن به دانشگاه آماده می‌سازد.

اَرْزه

mark

نمادی (a symbol) که معلم برایِ نشان‌دادنِ نتیجۀ ارزشیابی خود از درس و رفتار شاگرد به کار می‌برد.

واژۀ «ارزه» از «ارزیدن» ساخته شده‌است و می‌تواند معنایی نزدیک به «ارزش» داشته‌باشد.

دانشور

 master (1)

کسی که درجۀ «دانشوری» را به دست آورده‌باشد (فوق‌لیسانسیه).

نگاه کنید به: دانشوری.

دانشوری

 master (2)

درجه‌ای دانشگاهی بالاتر از لیسانس و پایین‌تر از دکتری (فوق‌لیسانس).

ویژه‌نِگاشت

 monograph

کتاب یا رساله یا جزوه‌ای دربارۀ یک موضوع ویژه و معمولاً محدود.

بَرْخه‌کار

 part time

کسی که در بخشی از وقتِ مقرر برایِ خدمت، در سازمانی کار می‌کند (غیرتمام‌وقت).

این واژه از «برخه» به‌معنیِ «بخش، بهره» و «کار» ساخته شده‌است.

بَرْخه‌کاری

کارکردن در بخشِ مقرری برایِ خدمت، در سازمانی.

نگاه کنید به: برخه‌کار.

پیش‌بایست

 prerequisite

١) شرایط لازم تحصیلی که یک دانشجو باید داشته‌باشد تا بتواند به تحصیلات خود ادامه دهد.

۲) درسی که لازم است دانشجو خوانده‌باشد تا بتواند درس دیگری را برگزیند.

چهارک

 quarter

هر یک از دوره‌های دوازده‌هفته‌ایِ یک سال تحصیلی، هرگاه به چهار بخش شود. معمولاً یک دوره از این چهار دورۀ تحصیلی دورۀ تعطیلات تابستانی است یا کلاس‌های تابستانی در آن تشکیل می‌شود.

دَربایست

required

آنچه لازم و ضروری است.

دَربایست

 requirement

شرط اصلی و لازم برایِ چیزی.

پژوهش

research

بررسی ژرف و جامعی که هدف آن دست‌یافتن به حقایق تازه و تعبیر درست آن‌ها و تجدیدنظر در نتیجه‌ها و نظریه‌ها و قانون‌های پذیرفته‌شده، در پرتو این حقایق تازه‌به‌دست‌آمده و یا کار بستن آن‌ها باشد (تحقیق).

فَرانما

schedule

طرح پیشنهادی نوشته‌شده‌ای برایِ انجام‌دادنِ کارهایِ آینده که معمولاً هدف و زمان و ترتیب هر یک از کارهایی را که باید انجام گیرد و مواد و ابزارهایی را که برایِ انجام‌دادنِ آن کارها لازم است معلوم می‌سازد.

دَبستان

 school

گروهی از دانشمندان، هنرمندان، نویسندگان و جز آن‌ها که از یک استاد آموزش گرفته‌اند یا به‌سببِ همانندی روش و شیوه و اصول به یکدیگر همبستگی یافته‌اند. مانند:

The Platonian school of philosophy

برای معنی عام آموزشی school انگلیسی و école فرانسه به پیشنهاد فرهنگستان پیشین واژۀ «آموزشگاه» به تصویب … رسیده‌است.

نیمسال

semester

١) یک دورۀ شش‌ماهه.

۲) یکی از دو بخش پانزده تا هجده‌هفته‌ایِ یک سال تحصیلی.

واژۀ انگلیسی semester از واژۀ لاتینی semestris به‌معنیِ «شش‌ماهه» آمده‌است و آن مرکب است از six به‌معنیِ «شش» و mensis به‌معنیِ «ماه».

بَرْرَسی

study

مطالعۀ دقیق یا تجزیه‌وتحلیل یک پدیده یا یک مسئله، معمولاً در موضوعی محدود.

هَمْسِگالی

symposium

مجمع یا کنفراسی برایِ بحث دربارۀ موضوعی.

واژۀ انگلیسی symposium از لاتین گرفته شده‌است و لاتینی آن از واژۀ یونانی sumposion به‌معنیِ «مهمانی شراب» آمده‌است و مرکب است از “sun-” به‌معنیِ «هم، باهم» و “posis” به‌معنیِ «نوشیدن». پس معنی لغوی سمپوزیوم «باهم‌نوشیدن» است. واژۀ همسگالی از پیشوند «هم» و «سگال» از «سگالیدن» به‌معنیِ «اندیشیدن، رای‌زدن و مشورت‌کردن» و پسوند «ی» ساخته شده‌است.

آزمون

test

١) چیزی که به‌عنوانِ پایه و مبنای ارزشیابی به کار رود.

۲) فنی (تکنیکی) برایِ اندازه‌گیری عینی سجایای شخصی و استعداد‌های یک فرد و دانسته‌های او ازراهِ سنجش واکنش رفتاری او دربرابرِ انگیزه‌ها و موقیعت معینی که استاندارد (standard) دانسته شده‌است، با واکنش رفتاری دیگران دربرابرِ آن انگیزه‌ها و موقیعت.

۳) آزمایه‌ای (امتحانی) که برایِ تعیین معلومات و قدرت ذهنی شاگردان در طول سال تحصیلی یا نیمسال تحصیلی از آن‌ها به عمل می‌آید و موضوع آن محدود به بخشی از درس‌های آنان در مدت سال می‌باشد.

پایان‌نامه

thesis

رساله‌ای پژوهشی و بنیادی که دانشجویِ داوطلبِ گرفتن یکی از درجه‌های دانشگاهی به راهنمایی مستقیم استاد می‌نویسد.

«پایان‌نامه» در واژه‌های مصوّب فرهنگستان پیشین تنها برایِ درجۀ دکتری یاد شده‌است.

آموزانه

tuition (fee)

پولی که برایِ آموزش، به‌ویژه در یک مؤسسۀ رسمی آموزشی پرداخته می‌شود (شهریه).

واژۀ «آموزانه» از «آموز» به‌معنیِ «آموزش» و پسوند «آنه» ساخته شده‌است.

اُستادِ دیدارگر

visiting professor

استادی که دانشگاه او را برایِ زمان معینی (مثلاً یک سال تحصیلی) دعوت می‌نماید تا در آنجا تدریس کند (استاد مدعوّ).»

 

جستارهای وابسته

  • بارگیریِ «پژوهشنامه‌ی فرهنگستانِ زبانِ ایران»بارگیریِ «پژوهشنامه‌ی فرهنگستانِ زبانِ ایران» پارسی‌انجمن: فرهنگستانِ زبانِ ایران، به روزگارِ محمدرضا شاه پهلوی، پژوهشنامه‌هایی در زمینه‌ی رشته‌های گوناگونِ زبانشناسیِ ایرانی و زبانشناسیِ همگانی چاپخش می‌کرد. پژوهشنامه‌ی زیر یکی از این پژوهشنامه‌ها […]
  • فرهنگستان دومفرهنگستان دوم احمدِ صفّار مقدّم- فعالیت‌‌‌‌های علمی فرهنگستان در چارچوب دو برنامه‌ی عمده صورت می‌‌‌‌گرفت: یکی برنامه‌ی واژه‌گزینی که به گزینش معادل‌‌‌‌های فارسی برای لغات و اصطلاحات بیگانه اختصاص داشت؛ دیگری برنامه‌ی وسیع تحقیقاتی که بررسی‌‌‌‌ها و مطالعات گوناگون درباره‌ی زبانِ فارسی و به‌‌‌‌طورکلی زبان‌‌‌‌ها و گویش‌‌‌‌های ایرانی را در […]
  • بارگیری پنج دفتر از واژه‌های فرهنگستان زبان و ادب فارسیبارگیری پنج دفتر از واژه‌های فرهنگستان زبان و ادب فارسی خوانندگان پارسی‌انجمن می‌توانند دفترهای پنجم، ششم، هفتم و هشتم فرهنگ واژه‌های فرهنگستان و نیز دفتری که دربردارنده‌ی واژه‌های سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۵ است را از این نشانی بارگیرند.
  • بارگیری «واژگان اقتصادی» دکتر حسین وحیدیبارگیری «واژگان اقتصادی» دکتر حسین وحیدی واژگان اقتصادی (انگلیسی-عربی-فارسی) در ۱۷۴ رویه نوشته‌ی دکتر حسین وحیدی است. ایشان دانش‌آموخته‌ی دکترای اقتصاد و استاد پیشین دانشگاه و هموند انجمن دانشوران پارسی‌انجمن هستند و دهه‌‌هاست که در زمینه‌ی زبان و فرهنگ ایرانشهر می‌پژوهند و می‌نویسند. افزون بر این‌ها، استاد وحیدی هموند فرهنگستان دوم نیز […]
  • بارگیری «فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران»بارگیری «فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران» پارسی‌انجمن: نبیگِ[=کتاب] فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران نمایانگر بخشی از کوششهای این دو نهاد است که هر دو در شناخت ژرفتر زبان پارسی و پاسداری و پالایش آن گامهای استواری برداشتند و کارهای ارزشمندی نیز از خود برای آیندگان به یادگار […]
  • گنجبنه‌ی رایگان «نامه‌ی فرهنگستان» و ویژه‌نامه‌های آنگنجبنه‌ی رایگان «نامه‌ی فرهنگستان» و ویژه‌نامه‌های آن «نامه‌ فرهنگستان» و «ویژه‌نامه‌های نامه‌ فرهنگستان» که برآیند کوششهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی و دربردانده‌ی زمینه‌هایی چون پژوهشهای زبانى و ادبى‌، زبان و فرهنگ ايران باستان‌، فرهنگ مردم‌، سنجشگری نوشته‌های ادبى، ادبیات تطبیقی، دستور، زبانها و گویشهای ایرانی،‌ شبه‌قاره،‌ فرهنگ‌نویسی و گویش‌شناسی است، پیشکش خوانندگان ارجمند پارسی‌انجمن […]

2 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. danesh-kede beraber ast = faculty / Fakultaet
    shamaa peshro ” college ” ham = danesh-kede naweshte yeed. college der keshwer haa-ye gonagon chaem haa-ye gonagon darad. der alman yek saal ra ke danesh-jo haa-ye bi-gaane aamozesh mi binanand; taa pas be danesh-gah perwane-ye aamozesh dashte baashand , Student-Kolleg/college mi goyand

    der aastan haa-ye ham-paymaan amrika shamali be berkhi danesh-gah haa kochak ” college ” mi

    goyand ,ke khod haman” college” chand danesh-kede darad

    be andishe-ye man danesh-kede = faculty dorost ast

    shamaa robero ” school ” nabeshte yeed ” dabestan ” ! der amrika be be dabestan mi goyand : primary-school, be daberestan mi goyand :high-school ,be danesh-kede pazeshki mi goyand : ” medical school ‘ ? khob dast shamaa daerd ne konad ,aafrin ber shama ke hamin chiz haa ra ham tahaye wa aamaade mi sazid

    roshan-saazi bishter kenon der-baayest nist. danesh payaan ne darad

    shamaa yek zban-negare tazi-parsi aamade sazid ke gah gah gareftari haa-ye ra be nawesam ke be kale shama pejohesh-ger haa-ye kar-koshte her-giz ne khahad gozasht

  2. درود بر استاد های گرامی
    اگر واژه های تازه گزیده شده هجاگزاری شودبه تلفظ درست ما نوآموزها بسیار کمک خواهد نمود.
    با سپاس فروان

دیدگاهی بنویسید.


*