دگرگونی واژگان فارسی

داریوش آشوری: فرهنگ و تمدن مدرن که به دنبال جنبش رنسانس در اروپا شکل گرفت و سپس جهانگیر شد، با دید نوینی که نسبت به جهان و انسان پدید آورد، سبب انقلاب عظیمی‌ در شکل زندگانی انسان شد. این انقلاب که در علم و فلسفه و هنر و تکنولوژی و نظام سیاسی و اقتصادی و همۀ نهادهای اجتماعی و شیوه‌های رفتار انسان رخ داده است، ناگزیر بازتاب سرراستی در زبانهای حامل این تمدن و فرهنگ داشته و این زبانها را همگام با خود پیش برده و دگرگون کرده است. این دگرگونی هم دهها هزار و چه بسا صدها هزار واژۀ تازه و هم شیوه‌های بیان تازه‌ای در خور زمینه‌های گوناگون زندگی و اندیشۀ مدرن پدید آورده است.

سپس با جهانگیر شدن این تمدن و فرهنگ و فروشد فرهنگها و تمدنهای کهن در برابر نیروی زورآور آن و پراکنده شدن عوامل فرهنگی، اقتصادی، تکنیکی، و سیاسی آن و نهادهای مربوط به آنها در سراسر کرۀ زمین، ناگزیر همۀ زبانهای دیگر نیز زیر نفوذ زبانهای اروپایی، بویژه انگلیسی و فرانسه، و سپس آلمانی و ایتالیایی و زبانهای دیگر، دگرگون شده‌اند و این دگرگونی که همراه با دگرگشت ساخت و شکل زندگی کمابیش در همۀ جامعه‌ها رخ داده، سبب  وامگیری گستردۀ واژگان اروپایی و دگرگونیهای واژگانی و معنایی ژرف در زبانهای دیگر شده و بر اثر کولونیالیسم اروپایی و آمیختگی زبان استعمارگران با زبانهای بومی ‌در آسیا و آفریقا زبانهای تازه‌ای نیز پدید آورده است. بدینسان، تمدن مدرن نخست یک انقلاب زبانی در قلمرو اروپای غربی و سپس در سراسر جهان به وجود آورده است. زبان فارسی نیز از دایرۀ این ماجرا بیرون نبوده و می‌توان گفت که در مدتی کمتر از صد سال، نخست آرام – آرام و سپس با شتابی روز افزون، از نظر واژگان و نیز شیوۀ بیان و رفتار با زبان دگرگشت ژرفی در آن راه‌یافته که همگام با دگرگونیهای شگرف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در ایران بوده است. بدین معنا که با دگرگونی شکل زندگی و راه یافتن اندیشه‌ها و هنجارها و رفتارها و ابزارهای تازه و اسباب تازۀ خورد – و – خوراک و پوشاک و مسکن و پدید آمدن نهادهای نوین سیاسی و اقتصادی و نظامی‌و اجتماعی و فرهنگی و دگرگون شدن چهرۀ زندگی شهری و روستایی ناگزیر واژگان و اصطلاحات و شیوۀ بیان هماهنگ با این شکل از زندگی نیز پدید آمده و رواج یافته است. بر اثر این تحول ژرف و همه سویه بخش بزرگی از عناصر زبانی متعلق به شکل و شیوۀ زندگی گذشته، از لوازم و اسباب مادی آن زندگی گرفته تا مفاهیم و اندیشه‌ها و نیز زبان و اصطلاحات مربوط به نهادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی سنتی، جای خود را به دسته‌ای دیگر از واژه‌ها و مفهومها و برداشتها سپرده و نیز بسیاری از واژه‌های موجود در زبان دگرگونی معنایی یافته و بار معنایی تازه ای وام گرفته‌اند. البته رخنۀ عناصر مادی و معنوی زندگی مدرن در یک جامعۀ سُنت پرست و فروبستۀ دیرینه به آسانی صورت نگرفته و با ایستادگیهای سخت روبرو بوده و همچنین بحرانهای سخت سیاسی و اجتماعی پدید آورده که هنوز نیز ادامه دارد. همینگونه، زبان نیز به آسانی دگرگون نشده، بلکه در جامعه ای که قرنها زیر فرمانروایی ادبیات و دانشهای سنتی خود بوده و ادیبان و اهل مدرسه در آن محور ادب و دانش و فرهنگ بوده‌اند، ناگزیر با مقاومتهای سرسختانه روبرو بوده است. اما هجوم سیلابوار اندیشه‌ها و عوامل فرهنگی و فنی مدرن به درون جامعۀ سنتی ایران و پدید آمدن نهادهای نوین و قشر دانش آموختگان و کارشناسانی که حامل فرهنگ و تمدن مدرن اند، ناگزیر این سدهای مقاومت را شکسته و واقعیت زندگی و عمل همراه با دیگر عوامل، زبان را نیز دگرگون کرده است.

در پی همین دگرگونیهای فراگیر و ژرف است که ما امروز با هزاران واژۀ وام گرفته از زبانهای اروپایی در حوزۀ زندگی روزانه تا قلمروهای تخصصی گوناگون روبرو هستیم. این واژه‌ها از وسایل ترابری (حمل و نقل) گرفته تا خوراک و پوشاک و هر زمینه ای از زمینه‌های زندگی مادی و معنوی امروزی را شامل می‌شود. برای یادآوری مشتی از آشناترین آنها را نام می‌بریم: اتوبوس، مینی بوس، تاکسی، موتور، ماشین، کلاج، ترمز، رادیو، تلویزیون، کاست، کت، کراوات، ژاکت، بلوز، دوپیس، کتلت، سوپ، سالاد، اسپاگتی، پوره، ترافیک، پارک، پارکینگ، پارکوی، اتوبان، پست، تلگراف، تلفن، تمبر، پاکت، پوستر، گرافیک، اوزالید، افست، تئاتر، سینما، تنیس، پینگ پونگ، فوتبال، والیبال، فیزیک، شیمی، ایدئولوژی، سوسیالیسم، ناسیونالیسم و هزاران واژۀ دیگر که در صدها زمینۀ علمی‌و فنی به کار می‌روند.

در جوار این وامگیری زبانی، با ورود نهادها و ابزارها و تکنیکهای نوین می‌بینیم که صدها واژۀ فارسی از درون دگرگونی معنایی یافته و با نیازهای علمی ‌یا اداری یا سیاسی و فرهنگی و فنی زندگی نوین سازگار شده‌اند و، در واقع، بار معنایی خود را از واژه‌های معادل خود در زبانهای فرانسه و انگلیسی گرفته و از معنای دیرین خود یا گسسته‌اند و یا رابطۀ چندانی با آن ندارند. از این دست است واژه‌هایی که امروز در زبان سیاسی و اجتماعی ما بسیار رواج دارند مانند: حزب، سیاست، دولت، فرهنگ، آزادی، قانون، ملت، انقلاب، طبقه، روزنامه، جامعه، اداره، که در جوار یا ذیل هر یک از آنها دستگاه اصطلاحات تازه ای شکل گرفته است. بر این مجموعه می‌توانیم در زمینۀ زندگی مادی و اسباب و اشیاء هم واژه‌هایی مانند یخچال، برق، دنده، فرمان، صفحه و صدها مانند آنها را بیفزاییم که امروز در قلمروهای تازه ای به کار می‌روند و اشیاء تازه ای را می‌نامند.

در کنار اینها صدها واژه یا ترکیب نوساختۀ فارسی قرار می‌گیرد که برای بیان مفاهیم تازه در زمینه‌های گوناگون ساخته شده‌اند مانند: همه پرسی، واژگان، جشنواره، ماهواره، سنگواره، بهداشت، بهداری، بهیار، بخشنامه، آیین نامه، ابر قدرت، رسانه، دور بُرد، هوا بُرد، هواپیما، دانشکده، دانشگاه، گذرنامه، برنامه ریزی، آسیب شناسی، مردمشناسی، و جز آنها.

همچنین کاربرد برخی از واژه‌ها موجود در زبان برای بیان مفاهیم علمی، فنی، و اداری جدید، همچون پرستار، پاسبان، بازرس، کارآگاه، پرونده، دادخواه، دادرس، مدیر، روان، هنجار، و جز آنها.

با این دگرگونیهاست که در عین حال صدها یا هزاران واژۀ مربوط به شکل زندگی گذشته نیز اندک – اندک از قلمرو زندگی امروز بیرون رفته و تنها در لغت نامه‌ها یا کتابهای کهن باید سراغشان را گرفت، مانند: قبا، شبکلاه، چراغ موشی، کرسی، کُماجدان، بند انداز، کحال، حکیمباشی، نزله بند، جِنگیر، بَزَک، شمشیرگر، تَرکش دوز، علاف، رویگر، سربینه، هشتی، طاقچه، اندرونی، بیرونی، قورچی، سورچی، عملۀ خلوت، داروغه، محتسب، و جز آنها.

به این ترتیب است که امروز با هزاران واژه ای که زبان فارسی دراین صدساله از زبانهای اروپایی وام گرفته و یا چند هزار واژه ای که برای بیان مفاهیم نوین علمی‌و فنی و سیاسی و فلسفی و اقتصادی و اجتماعی و اداری و جز آنها از درون خود بیرون داده و یا با بخشیدن و بار معنایی تازه برای نیازهای نوین بسیج کرده و همچنین با بیرون رفتن صدها واژه از گردونۀ کاربرد روزانه یا ادبی یا علمی‌و اداری و فنی، دستگاه واژگانی این زبان دگرگونی شگرفی یافته است. این تحول شگرف نه تنها در زبان کارگاه صنعتی و کارخانه و وزارتخانه و ارتش و مدرسه و دانشکده که در کارگاه هر خیاط و نجار و آرایشگر و آشپز نیز رخ داده و نه تنها نام اشیاء تازه فراوانی به آنها راه یافته که شیوه‌ها و هنجارهای نوین کار و کارکرد ماشینها و دستگاهها نیز زبان و اصطلاحات دیگری را طلبیده است که یا از زبانهای اروپایی گرفته یا از درون خود پدید آورده است.

و اما، این دگرگونیها تنها مربوط به واژگان زبان و محدود به آن نیست بلکه شیوۀ گفتار و نوشتار و حتا کمابیش ساخت نحوی زبان را نیز دربرمی‌گیرد. گرایش به شیوۀ نوین گفتار و نوشتار رفته – رفته تمامی ‌شیوۀ رفتار با زبان و صورت بیان اندیشه‌ها را دگرگون کرده است. دور افکندن شیوۀ نثر پر آب – و – تاب و گرانجان منشیانه، که در آن کمابیش معنا فدای لفظ می‌شد و زبان بازیچه‌ای در دست نویسنده بود، و پرهیز از بازیهای زبانی سنتی و به کارگفتن زبان برای بیان مفاهیم جدید و دقت بخشیدن به آن و گسترش دامنۀ کاربرد آن در زمینه‌های علمی، فنی، ادبی، سیاسی، نقد هنری و جز آنها، از جملۀ این دگرگونیهاست. چنین رفتاری با زبان، که فرهنگ و تمدن مدرن می‌طلبد، ناگزیر بسیاری از معیارهای ذوقی و ادبی سنتی را برهم زده و معیارهای تازه ای به جای آن نشانده است. نزدیکی زبان نوشتار به گفتار و اصل – قرار – گرفتن سادگی و روانی و رسایی نوشتار کمابیش بخش عمده ای از عادتها و شیوه‌های نوشتاری دیرینه را بر هم زده و، در نتیجه، نثر فارسی را از وَرای چند قرن دوباره به ساده نویسی و روانی نخستین آن در سده‌های چهارم و پنجم و ششم نزدیک کرده است. یکی دیگر از آثار این گرایش، که عوامل سیاسی و، ایدئولوژیک نیز در آن اثر داشته است، کاهش میزان آمیختگی فارسی با عربی است. این آمیختگی در نثر ادیبانه و منشیانه و ملایانه گاه تا به جایی رسیده بود که از زبان فارسی در نوشتار جز مشتی حرف ربط و اضافه و مقداری دستور زبان کمابیش چیزی باقی نگذاشته بود و در چند سدۀ اخیر نثرهایی داریم که بیش از نود درصد واژه‌های آن عربی است، اما گرایش به سادگی و روانی و همچنین ضرورت کاربرد علمی‌و فنی زبان فارسی در پهنۀ نیازهای نو سبب شده است که این میزان از آمیختگی فارسی با عربی پیوسته رو به کاهش رود و زبان فارسی هر چه بیشتر به مایه‌های واژگانی خود تکیه کند و از جمله بسیاری از واژه‌های از یاد رفتۀ فارسی که در منتهای شعر و نثر کهن دیده می‌شود زندگانی دوباره یابد و این روند تا به امروز همچنان ادامه دارد و کار پاکسازی و ساده سازی زبان فارسی بسیار پیشرفت کرده است. یکی از آثار مهم زبانی برخورد با تمدن و فرهنگ نو زنده شدن دستگاه واژه‌سازی زبان فارسی و دوباره – زایا – شدن آنست. بدین معنا که در دوران نخست این برخورد به سبب عادتهای دیرینه هنوز واژه‌سازی به سبک عربی و در قالب زبان عربی رواج داشت و اگر به عنوانهای کتابهایی که در دوران نخست پس از بنیانگذاری مدرسۀ دارالفنون ترجمه شده، توجه کنیم این نکته بخوبی روشن می‌شود. اما سپس دورانی فرا رسید که نویسندگان و مترجمان از شیوۀ کهن رویگردان شده و به ساده کردن زبان و نزدیک کردن شیوۀ بیان به سبک بیان اروپایی پرداختند و این سرآغاز آن بود که زبان فارسی دوباره استقلال خود را بازیابد و قواعد ترکیب سازی و آوردن واژه‌های نو در آن به یاد آورده شود. البته، رشد ناسیونالیسم نوین در ایران همچنین آگاهی به اینکه زبان فارسی از خانوادۀ زبانهای هند – و – اروپایی ست و دارای ساخت خویشاوند با آنها، در این جریان بسیار موثر بود تا اینکه بنیانگذاری «فرهنگستان» در سال ۱۳۱۴ این کار وارد مرحلۀ نوینی کرد. «فرهنگستان» با نهادن چند صد واژه و اصطلاح اداری و علمی‌و فنی، که بیش از هشتاد درصد آنها هم اکنون در زبان فارسی به کار می‌رود، نشان داد که زبان فارسی با پیروی از قاعده‌های ترکیب سازی خود، میدان بسیار پهناوری برای گسترش دامنۀ واژگان خود دارد و همین شیوه را تا کنون نویسندگان و مترجمان ایرانی که با متنهای علمی‌ و فلسفی و فنی سر – و – کار دارند، دنبال کرده و در این چند دهه صدها واژۀ علمی و فنی و فلسفی و هنری بر گنجینۀ واژگان فارسی افزوده‌اند، چنانکه اکنون زبان فارسی نسبت به پنجاه یا صد سال پیش توانایی بسیار برای بیان مفاهیم مدرن یافته و بخش کمابیش مهمی‌از آن را در خود جذب کرده و، در نتیجه، همان نسبت به زبان سنتی و دیرینه فاصله گرفته و از آن دور شده است.

 

برگرفته از: آشوری، داریوش (۱۳۷۵)؛ بازاندیشی زبان فارسی (ده مقاله)؛ تهران: نشر مرکز.

 

 

جستارهای وابسته

  • گفت‌وگوی مسعود لقمان با داریوش آشوری درباره رویارویی زبان فارسی با دنیای مدرن (1)گفت‌وگوی مسعود لقمان با داریوش آشوری درباره رویارویی زبان فارسی با دنیای مدرن (1) داریوش آشوری با گذر از کنش‌های سیاسی، اجتماعی، ادبی و فلسفی، اکنون در «خانه‌ی‌ وجود» یعنی عرصه‌ی زبان به سر می‌برد و کوششی خستگی‌ناپذیر برای بالا بردن سطح گفتمانی درباره مباحث زبانی در ایران آغاز کرده که کتاب‌هایی چون «فرهنگ علوم انسانی»، «بازاندیشی زبان فارسی» و «زبانِ باز» دستاورد این کوشش‌ها و […]
  • فارسی شکر استفارسی شکر است داریوش آشوری در این جستار می‌گوید که «فارسی شکر است» بازتابي ست کوتاه و گذرا از ماجرایِ درگیریِ بزرگِ تاریخی در فضایِ بیرون از زندان میانِ شکلِ کاربُردیِ فارسیِ دورگه‌یِ آمیخته با عربی در زبانِ دیرینه‌یِ «فضلا» و «علما»یِ سنّتی، از یک سو، و شکلِ کاربردیِ تازه‌یِ آن زیرِ نفوذِ زبانِ فرانسه، از سویِ […]
  • آمیختگی فارسی و عربی از زبان داریوش آشوریآمیختگی فارسی و عربی از زبان داریوش آشوری
  • فرهنگستان زبان و سیاست آن (۸)فرهنگستان زبان و سیاست آن (۸) استاد داریوش آشوری: سیاست فرهنگستان زبان ایران در زمینۀ بهره‌گیری از مایه‌های زبان فارسی و حتا زبانهای ایرانی برای گسترش زبان علمی ‌و فنی سیاستی است درست و ناگزیر، ولی اگر این سیاست مطلق و بی‌هیچ استثنا بخواهد اجرا شود، گرفتاریها و تنگناهای خاص خود را پیش […]
  • واژه‌سازی در چند مرحله (۷)واژه‌سازی در چند مرحله (۷) استاد داریوش آشوری- در روزگار ما گرایش به آنست که زبان فارسی به پشتیبانی قاعده‌ها و قالبهای خود و با سرمایۀ خود واژه‌های تازه بسازد، در عین حال این امکان فراهم شده است که آنچه در چهل - پنجاه سالۀ اخیر ساخته‌اند و نارساست نیز اصلاح شود و ترکیبها و واژه‌هایی کوتاهتر و بهتر جانشین آنها […]
  • داستانِ تنوینداستانِ تنوین استاد داریوش آشوری: راهِ حلِ درستِ مسأله نه تغییرِ شکلِ نگارشیِ این تکواژِ وابسته‌یِ قیدساز از [-اً] عربی به [-ن]-ِ فارسی، بلکه بازگشت به ساختارِ درست و سالمِ ساختمانِ قید در زبانِ فارسی ست. یکی از راه‌هایِ آن یادآوریِ دو باره‌یِ واژه‌هایِ فارسی ست که واژهایِ عربی‌تبار با ساختارِ دستوریِ عربی جایِ آن‌ها را […]

دیدگاهی بنویسید.


*