مرد غرقه دست و پایی میزند
دست هر دم در گیایی میزند (مثنوی)
شهربراز: پس از پایان جنگ جهانی دوم و پاگیری قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی امریکا، زبان انگلیسی شاهد گسترش بیسابقهای در زمینههای بازرگانی و ارتباط جهانی و تبادل اندیشه شد. تا پیش از آن، زبان فرانسه جایگاهی مهمی در رابطههای جهانی داشت. این گسترش زبان انگلیسی نتیجهی پیشرفت دانشی و اقتصادی به ویژه در امریکا است و نه ابزار و عامل آن. متاسفانه عدهای این رابطه را اشتباه فهمیدهاند و حاصل این برداشت نادرست رفتارهای نادرست است. برای نمونه در کشور ما برخی فکر میکنند اگر انگلیسی یاد بگیرند خود به خود همهی دانش امروز را هم آموختهاند و کاربرد واژگان انگلیسی برایشان نشانهی پیشرفته و سواد است!
چنین رفتار نادرستی در کشورهای دیگر نیز دیده میشود. برای نمونه برخی از ترکان و پانترکان گمان میکنند اگر زبانشان را با انگلیسی بسنجد و بگویند زبانشان مانند انگلیسی است خود این امر نشانهی پیشرفته بودن آنان است. پیشتر نوشتهای از پانترکان را آوردم که ادعا کرده بودند زبان ترکی «سومین زبان باقاعده» است اما «پارسی لهجهی سی و سوم زبان عربی» است (اینجا).
نمونهی دیگری که به تازگی بدان برخوردم کوشش یک عربزبان برای توجیه زبان عربی و چسباندن آن به زبان انگلیسی بود. از نظر زبانشناسی، زبان انگلیسی جزو خانوادهی زبانهای هندواروپایی است و زبان عربی جزو زبانهای سامی. این دو خانواده از نظر ساختاری و تاریخی بسیار با هم متفاوتاند. یکی از مهمترین تفاوتهای این دو در ساختارهای دستوری و ساختارهای واژهسازی است. یعنی زبانهای هندواروپایی از ساختار وندی برای واژهسازی استفاده میکنند اما زبانهای سامی از ساختار اشتقاقی. برای نمونه، در زبان پارسی که جزو خانوادهی زبانهای ایرانی از شاخههای مهم زبانهای هندواروپایی است از نام «کار» با افزودن پسوند «-گر» واژهی «کارگر» ساخته میشود. یا از مصدر نوشتن بن «نویس» ساخته میشود که با افزودن پسوند «-نده» میتوان صفت «نویسنده» را ساخت. فعلها و نامها هیچ محدودیت طولی و تعداد نویسه (حرف) ندارند. برای نمونه فعل «شدن» دارای سه نویسه است و فعل «آغالیدن» دارای هفت نویسه و اما فعل «الفنجیدن» (گرد آوردن، اندوختن) دارای هشت نویسه است. در زبان انگلیسی نیز تعداد واژههای فعل هیچ محدودیتی ندارد. فعل go (رفتن) دو نویسه دارد اما فعل concentrate (تمرکز کردن) یازده نویسه. اما در زبان عربی که از خانوادهی زبانهای سامی است فعلهای پایه (مُجرد) یا سه نویسه (سهگانی یا ثُلاثی) دارند یا چهار نویسه (چهارگانی یا رُباعی) و دست بالا، پنج نویسه (پنجگانی یا خُماسی). اما بیشتر فعلهای پایه سهنویسهایاند. از این فعلهای پایه با استفاده از «باب»ها فعلهای جدید و درافزوده (مَزید) میسازند. درازترین باب «استفعال» است که هفت نویسه دارد. برای نمونه از فعل پایهی «کَتَبَ» (نوشتن) در باب «مُفاعِله» مصدر «مکاتبه» (به کسی نامه نوشتن) ساخته میشود. کنندهی کار هم بر وزن «فاعل» ساخته میشود و بنابراین نویسنده میشود «کاتب».
مشخصات مقالهای که خواندم چنین است:
بررسی زبانشناختیِ تاثیر زبان انگلیسی بر واژهسازیِ زبان عربی
نوشته: وجیه حَمَد عبدالرحمان
ترجمه: عباس امام
فصلنامهی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
سال دوم، شماره اول، بهار ۱۳۷۵ خ.
اصل مقاله هم به زبان انگلیسی نوشته شده با عنوان زیر:
Wajih Hamad Abderrahman. A Linguistic Study of the Impact of English on Arabic Word-formation, in Islamic Studies, 34:2 (1995), pp. 223-231
در معرفی نویسنده چیزی ننوشته بود و پس از جستوجو در اینترنت دریافتم که «وجیه بن حَمَد عبدالرحمان» (یا در نگارش عربی: عبدالرحمن) در سال ۱۹۵۵ م. (۱۳۳۴ خ) در فلسطین زاده شده و در سال ۱۹۷۷ م. (۱۳۵۶ خ) از دانشگاه کویت مدرک کارشناسی زبان انگلیسی را گرفته و در سال ۱۹۸۱ م. (۱۳۶۰ خ.) از دانشکدهی مطالعات خاوری و افریقایی (SOAS) دانشگاه لندن مدرک دکتری خود را گرفته است. عنوان پایاننامهی دکتری او چنین است:
Wajih Hamad Abderrahman, The Role of Derivation in the Process of Neologisation in Modern Literary Arabic, A Comparative Study of Neologisation in Arabic and English
نقش اشتقاق در فرایند نوواژسازی در عربی ادبی نوین (مطالعهی همسنجی نوواژسازی در عربی و انگلیسی)
وی هم اینک استاد زبان انگلیسی در دانشگاه «ملک عبدالعزیز» در شهر مدینهی عربستان سعودی است.
به نظر میرسد این مقاله بر پایهی همان پایاننامهی وی باشد. وجیه عبدالرحمان در مقالهی خود چنین ادعایی میکند:
فرایند اشتقاق در زبان عربی با آنچه در زبانهای هندواروپایی دیده میشود فرقی ندارد. برخی برداشتهای نادرست دربارهی زبان عربی ناشی از کاربرد اصطلاحات فنی سنّتی است که قرنها پیش وضع شدهاند و چنانچه برای بررسی زبان عربی و ساختار آن از اصطلاحات فنّی زبانشناسی نوین استفاده کنیم به دریافت و فهم بهتری دست خواهیم یافت. در زمینهی تحلیل تکواژی زبان عربی نیز غفلت از واکههای کوتاه در کتابت این زبان، باعث گمراهی پژوهشگران میشود.
گرچه شاید علت این امر تا حدی هم به این دلیل باشد که برخی مشتقهای ساخته شده (مثل اسمِ مکان، اسم زمان، اسم آلت، مصدر مرّه، اسم حالت و اسم حرفه) در زبانهای هندواروپایی وجود ندارند. افزون بر این، خط عربی، که فقط مصوتهای بلند در آن نمایش داده میشوند، ظاهراً بر تجزیه و تحلیل واژهسازی این زبان تاثیر اساسی دارد.
یعنی دست کم در هزار و چهار صد سال گذشته که صرف و نحو عربی آموزش داده میشده و از مفهوم وزن و باب و صیغه برای توضیح واژهسازی عربی استفاده میشده است همه اشتباه و نتیجهی «برداشت نادرست» بوده است! و علت این «گمراهی» هم آن است که در خط عربی واکههای کوتاه (یعنی زیر و زبر و پیش) نوشته نمیشوند. اگر واکههای کوتاه در خط عربی وارد شوند پژوهشگران میبینند که زبان عربی با زبانهای هندواروپایی هیچ فرقی ندارد! یعنی استاد زبانشناسی تفاوت بین زبان و خط را نمیداند. خط تنها شیوهای برای نمایش زبان است. مردم بیسواد خط نمیدانند اما زبان را میدانند و برایشان فرقی نمیکند که در خط عربی واکههای کوتاه نوشته شود یا نه. همان طور که در خود نام این نویسنده «رحمان» به صورت «رحمن» نوشته میشود یعنی نه تنها واکهی کوتاه بلکه واکهی بلند «آ» نیز نوشته نشده است و با افزودن واکههای کوتاه و بلند در خط، چگونگی واگویی (تلفظ) نام او تغییر نمیکند. البته این نگارش شاید به شیوهی تلفظ عربی «رحمان» نزدیک باشد.
جالب آن که وجیه عبدالرحمان مقالهای هم به همین عنوان دارد:
“Misconceptions about the Structure of Arabic in the Light of Modern Linguistics”,
International Conference on Standard Arabic in the 21st Century: Linguistic Issues and Challenges, 24-26, 1996,
International Islamic University,
Malaysia
برداشتهای غلط دربارهی ساختار زبان عربی در پرتو زبانشناسی نوین،
همایش بینالمللی دربارهی زبان عربی استانده در سدهی بیست و یکم: مشکلها و چالشهای زبانشناسی.
دانشگاه بینالمللی اسلامی.
مالزی. سال ۱۹۹۶
عبدالرحمان با چشمپوشی از تفاوتهای ساختاری دستوری زبان عربی و انگلیسی مینویسد:
زبان عربی اکنون این توانایی را در خود یافته است که مرزهای محدودِ زبانی خود را پشت سرگذارد و در حوزهی فراخِ قرابتِ فرهنگی و زبانی با خانوادهی زبانهای معاصر غرب که حکم سرمشق آن را پیدا کردهاند گام نهد.
البته در متن ترجمه روشن نیست که این گفته از حود عبدالرحمان است یا گفتاوردی (نقلی) از استتکویچ (Jaroslav Stetkevych) استاد زبان عربی در دانشگاه شیکاگو.
عبدالرحمان اصرار دارد که این شباهت زبان عربی به زبانهای هندواروپایی نه به خاطر این کیب (shift) نوین بلکه در اساس همین طور بوده است و در هزار و چهار صد سال گذشته همه اشتباه میکردهاند! تازه از این موضوع گله هم میکند:
گویی دستگاه اصطلاحاتی و یافتههای زبانشناسی معاصر در مورد ساختارِ صرفی زبان عربی مصداق ندارد و حتّی برخی زبانشناسان اصرار دارند تا برای توصیف ساختار زبان عربی از اصطلاحات سنّتی که قرنها پیش از این ساخته و پرورده شدهاند استفاده کنند. نتیجه این که واژهسازی اشتقاقی عربی با واژهسازی زبانهای هندواروپایی کاملاً متفاوت شمرده میشود.
وی میپندارد اگر از اصطلاحهای مربوط به زبانهای هندواروپایی (که به اشتباه آن را اصطلاح زبانشناسی معاصر میداند) برای توصیف زبان سامی عربی استفاده کنیم آن گاه زبان عربی دیگر تفاوتی با زبانهای هندواروپایی نخواهد داشت:
به نظر من، تفاوت اساسی اشتقاق در زبان عربی و در دیگر زبانهای هندواروپایی ناشی از این است که متاسفانه در محافل زبانشناسی معاصر برای توصیف واژهسازی زبان عربی، به جای استفاده از اصطلاحات زبانشناسی نوین مانند base (ستاک، ماده اصلی) و affix (وند) هنوز هم کماکان از اصطلاحات زبانشناسی نظیر صیغه، اوزان، ابواب و اصطلاحات تکواژی معنایی استفاده میشود.
وی برای توجیه نظر عجیب خود مثال میزند. او میگوید:
در واژههای عربی مکْتَب (دفتر کار)، مَصْنَع (کارخانه)، مَلْعَب (زمین بازی)، و مَضْوَا (نورسنج) که بر وزن «مَفعل» ساخته شده است با نگاهی به ساختار این واژهها میفهمیم که آنها بر اساس الگوی «وند + ستاک» ساخته شدهاند و در سه مثال اول پیشوندِ «مَـ» نام مکان میسازد و در مثال آخر نشانگر نام ابزار است.
باید پرسید اگر ساختار زبان عربی بر پایهی «وند + ستاک» است چرا نام فاعل «تعلیم» میشود «مُعلِّم» (moallem) و نام مفعول آن میشود «مُعلَّم» (moallam)؟ اینجا از چه وندی استفاده شده است؟ چرا جمع «مکتب» میشود «مکاتب»؟ چرا در اینجا از وند استفاده نشده است؟ جمعهای شکسته (مکسر) در عربی را چه میکند؟ آنها از چه وندی استفاده میکنند؟
وی از استِتکِویچ نقل میکند:
در حال حاضر، چارچوب نحوی زبان عربی با پویاییهای فکری جدید و عمدتاً غیرسامی معاصر سازگار است. هم چنین به گفتهی وی ذهنیت عربی معاصر بیش از پیش به صورت شاخهای از ذهنیت غربی معاصر در آمده به طوری که مقدار کمتر و کمتری از عادات فکری سامی و الگوهای زبانی سنتی و ویژگیهای ساختاری این زبان را حفظ کرده است.
مثالهایی که از تاثیر ساختار زبانهای هندواروپایی و به ویژه زبان انگلیسی بر زبان عربی آورده شده جالباند:
– فکرولوجی (ideology)
– اُسطورْلوجی (mythology)
– کائنلوجی (ontology)
حال آن که معمولا و پیش از این، برای اصطلاحهای انگلیسی بالا از ترکیب «علم الـ…» استفاده میشد. مانند «علم الاساطیر» برای mythology (استورهشناسی) یا «علم الوجود» برای ontology (هستیشناسی). نمونهی دیگر «علم اللغه» به جای linguistics (زبانشناسی) است.
زبان عربی بر خلاف زبانهای هندواروپایی پسوند و پیشوند ندارد. اما به نوشتهی استتکوویچ، که در همین مقاله آمده است، این نوآوری در استفاده از پیشوند، نخست کار لبنانیها و سوریها، به ویژه شاعران مهاجر این کشورها به امریکا بوده است. این هم چند نمونه از تاثیر انگلیسی بر زبان عربی در این زمینه:
افزودن پیشوند نفی به اسمها و صفات:
لازمان (timeless)
لا سِلْکی (wireless)
لا اخلاقی (immoral)
لا طَبَقی (classless)
لاعروبه (the anti-Arabism)
جالب است که در زبان پارسی از همان سدههای نخستین این گونه ترکیبها ساخته شده و به کار رفته است، مانند: لاادری (agnostic)، لاادریگری (agnosticism)، لااُبالی (careless)، لاابالیگری (carelessness)، لامکان، لامذهب و … تازه در زبان پارسی از «شیء» عربی ترکیب «لاشیء» (نابود) ساخته شده و آن را در باب «تفاعل» هم صرف کرده و «تلاشی» (نابودشوندگی) و «متلاشی» (نابودشونده) را ساختهاند!
عبدالرحمان نمونههای دیگری از واژههای ترکیبی را میآورد که در زبان عربی برای کمبود ساختاری و برابرسازی برای واژههای انگلیسی مجبور شدهاند محدودیت وزن و تعداد نویسههای فعل را نادیده بگیرند.
از بررسی دقیقِ هر یک از فرهنگهای جدید آشکار میگردد که در دو دههی اخیر صدها نوواژه از این دست ساخته شده است و این امر را تنها در پرتو توجه به تاثیر زبان انگلیسی در واژهسازی زبان عربی میتوان توضیح داد. ذیلاً چند شاهد مثال یاد میشود:
biochemical کیمیحَیوی
electrochehmical کیمیکهرُبی
electromagnetic کَهروطیسی
thermonuclear نَووَیحَراری
وجیه عبدالرحمان که میگوید زبان عربی مانند زبانهای هندواروپایی است اینجا نشان میدهد که چندان به سخن خود باور ندارد. باز همان ذهن سنتی و شرط زبان عربی برای شمار نویسههای ستاک (سه، چهار یا پنج) سبب میشود که عبدالرحمان پیشنهاد دیگری بدهد:
شایان ذکر است که بیشترِ این نوع ترکیبهای مرخّم که اخیراً وضع شدهاند از نظر ساختاری، با قواعد سنّتی واژهسازی در زبان عربی (صَرف) وفق ندارند؛ چون در این قواعد، محدودیتهایی از نظر حروف اصلی کلمه (حداکثر پنج حرف) وجود دارد. نگارنده، برای آن که پارهای از این ترکیبها با قواعد ساختاری واژهسازی عربی سازگار باشند ساختهای کَحَوی، کَمَری، کَهْرَسی، نَحْرَری را به ترتیب به جای biochemical و electrochemical و electromagnetic و thermonuclear پیشنهاد میکند.
اما وجیه عبدالرحمان در جای دیگری از مقالهی خود، گویا ناخواسته، به دلیل اصلی این همه کوشش و موضوع بحث – یا به قول عربها «ما نَحنُ فیه» (واکه های کوتاه را هم افزودهام!) – اشاره میکند:
چه بسا تاثیر شگرف انگلیسی بر عربی از این رو باشد که فرهنگ معاصر عرب هویتی است عاریتی که میکوشد تا خود را به اروپاییها و غربیها شبیه سازد.
جستوجو در یکی دو پایگاه بزرگ مقالههای دانشگاهی (مانند پرو-کوئست) اثری از این نویسنده نشان نداد. هم چنین نقدی بر این مقاله نیز پیدا نکردم. شاید بتوان نتیجه گرفت که این مقاله و نویسندهی آن اثر مهمی نبوده است. بنابراین میتوان پرسید هدف «فصلنامهی فرهنگستان زبان فارسی» از ترجمهی چنین مقالهای چیست؟ مقالهای که دارای اشکال اساسی زبانشناسی است و ادعا میکند اگر در توصیف زبان عربی به جای وزن و باب و صیغه از اصطلاحهای وند و ستاک استفاده کنیم خواهیم دید که زبان عربی فرقی با زبانهای هندواروپایی ندارد. ارزش علمی این مقاله چه بوده است؟ مترجم محترم نیز توضیح یا یادداشتی ننوشته که هدف از ترجمه را بیان کند. آیا هدف آشنایی با وضع زبان عربی در برخورد با دنیای علمی نوین است؟ در این صورت بهتر بود همان کتاب یاروسلاو استتکویچ را معرفی میکرد که نویسندهی آن از استادان برجسته و سرشناس زبان عربی است و برای نوشتن کتاب خود بیش از ده سال وقت گذاشته است و هم این کتاب یکی از کتابهای معتبر در این زمینه است.
نام کتاب: زبان عربی ادبی نوین
نویسنده: یارسلاو استتکویچ
سال: چاپ نخست ۱۹۷۰ م./۱۳۴۹ خ.
ناشر: دانشگاه شیکاگو
(در سال ۲۰۰۷ م/ ۱۳۸۶ خ. ویراست تازهای از کتاب چاپ شده است)
شاید هم هدف فرهنگستان از ترجمه و چاپ این مقاله توجیه رعایت قاعدههای زبان عربی در زبان پارسی است؟! یا استفاده از واژهها و ریشهها و صرفهای عربی برای ساخت واژههای نو در فرهنگستان زبان پارسی است؟ حال آن که بر پایهی همین مقاله، امروزه عربزبانان برای واژهسازی به زبانهای هندواروپایی دست یازیدهاند!
با این وضع، آیا توجیهی دارد که فرهنگستان زبان «پارسی» برای astronomy به جای «اخترشناسی» از «نجوم» استفاده کند که معنای آن «ستارگان» است نه ستارهشناسی؟ بعد برای اخترشناس از وزن مُفعّل عربی – شاید هم به قول وجیه عبدالرحمان پیشوند «مـُ» و میانوند تشدید! – برای ساختن «مُنجّم» استفاده کند؟! (نجوم در اصل «علم النجوم» بوده است یعنی «دانش ستارگان» یا همان اخترشناسی یا ستارهشناسی!) نمیدانم برابر فرهنگستان برای astrology چیست؟ حال آن که امروزه در زبان عربی برای astronomy از «علم الافلاک» و برای astrology از «علم التنجیم» استفاده میشود.
در زمانهای که عربزبانان در «گیاه» زبان انگلیسی چنگ زدهاند تا از این موج بیرون بجهند آیا خردمندانه است که ما به زبان عربی چنگ بزنیم؟
پینوشت
باید توجه داشت که چون زبان عربی زبانی از خانوادهی سامی است که پایهی آن بر اشتقاق استوار است افزودن ساختار وندی زبانهای هندواروپایی در عمل میتواند به ساختار آن زیان برساند. که چون خود بحث جداگانهای است وارد آن نشدم.
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموند رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگ ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
۱۷th July 2017
az dost basayarr arjmand shahr baraz wa ranj-beri eshan der aagahanidan merdom sepas gozaram
baa pozesh az bozorg haa,nokhost ke charand haa-e in tazi na-khan ra khandam, man ra khande gareft be gaw-rishi in tazi wa Ph.D. amrekaye ash. zod be andishe am aamed ,yek zaban-zad tondi ke der astan herat der chanin kar haa-ye poch mi goyand. in tar-gah jaa-ye nabeshtan gaep haa-ye ser-bazari .
nist, az in-ro an zaban-zad ra ne mi nawisaem
خب به خط فارسی بنویس ما هم بفهمیم. شما دیگر خط را هم عوض کردهای؟ گام به گام!
۱۹th July 2017
arjmand fezan tan-dorost bashi
man az rayane (internet) nask-khane yaa nabig-khane kar mi giram. ager zaban-negare (alef-ba) tazi der dast-ras man bashed, bawer ne maayed ke yek waje baa zaban-negare-ye tazi (arabi) ne mi ne wisam.. gahi berkhi gozare haa be gone-ye ast , ke baayed be parsi nabesht,chon ager be englisi yaa deger zabani neweshte shawad ,khanende khahahd danist ama an chegone-gi (kayfayaet) wa meze-ye parsi ra nekhahad resand
man be merdom ser-zamin ferhang parsi zaban mi nawesam. paare-ye gozare haa ke baa arzesh yaa mahand baashand be englisi mi nawesam , chon zaban-negare parsi der dast-ras am nist
man khahan be kar-giri zaban-negare-ye latin be jaa-ye zaban negare-ye tazi nistam. maa baayed be zaban khosh-aahang wa tawana parsi yek zaban-negre-ye ziba wa aasan be sazim wa an ra be kar borim. az nachari kenon gahi be zaban-negate-ye latin mi nawesam
omid daneste shode baashid
Dear Mr.Ferzan , I do not want to write Persian in Latin alphabet ,but some time some matters are enjoyable to write and read in Persian. I try to don write as much as possible Persian in Latin alphabet ,but some time must do it. We must prepare for Persian language an easy and beautiful alphabet and use it. qudos.talash@mail.com
بسیار زیبا.
درود