فریدون جنیدی (از پیشگفتارِ فرهنگ): در «دینکرت» یکی از نامهها که به دبیره پهلوی برجای مانده است و گزیدهای از اوستای باستان است، پرسشهای فراوان است که پرسنده از دانا میپرسد و یکی از آن نوشتهها چنین است که: چرا دین (اوستا، نمازهای دینی) را به آوازی ناآشنا و نهفته اوستا نام گوییم! و این سخن نشان میدهد که در همان هنگام نیز زبان اوستایی برای گویندگان پهلوی، زبانی نهفته و دور بوده است، چنان که ایرانیان آن را به درستی درنمییافتهاند، و انبوه نامهها که به زبان پهلوی بر اوستا نگاشته میشد همه از برای گزارش واژههای دور از زبان و سخنان دور از اندیشه مردمان بود و برخی از همین گزارشها که به «زند» نامبردار بود، هنوز در دسترس ما هست و از برخی بخشهای اوستا که با ستیزه روزگار از میان رفت، گزیدهها و نوشتههای پراکنده در دفترهای پهلوی برجای مانده است، چنان که نامه «بندهش» از روی یکی از نسکهای اوستای کهن به نام «دامدات نسک» فراهم آمده است.
در بسی از نوشتههای پهلوی این سخن دیده میشود: پت دین گویت: به دین گوید، یا در نوشتههای دینی چنین آمده است… و نویسندگان نوشتههای پهلوی با این سخن، به گفتار ویژه خود اندر میشدند و چنان مینماید که همه این گفتارها از نوشتههای کهن اوستا، یا از آن بیست و یک نسک اوستا که امروز پنج نسک آن را در دست داریم، به زبان پهلوی درآمده است.
انبوه این گزارشها نشان میدهد که اگرچه زبان اوستایی از دیدگاه توده مردمان، زبانی نهفته بوده است، دبیران و نویسندگان و دینیاران، همه آن زبان را به خوبی آموختهاند، چنان که به خوبی آن را ترجمه یا گزارش میکردهاند و دفتر کوچکی که به نام «خورتک اپستاک» یا خردهاوستا از نوشتههای «آتورپات ماراسپندان» بر جای مانده است، به خوبی بازمینماید که آن دانای هژیر هنگام خویش، تا چه اندازه بدان زبان چیره بوده است، که در گزیده خویش، به زبان اوستایی چنین گفتارهای ویژه آورده است که نوشته او، از دیگر بخشهای اوستای نو که شاید یکهزار سال پیش از او نوشته شده است، بازشناخته نمیشود و دگرگونیها تنها در واژهها روی داده است. چنانکه در آن واژههای نو جای واژههای کهن را گرفته است!
پس از اسلام نیز این رشته زنجیر پاره نشد و تا آنجا که در توان اندک موبدان بر جای مانده بود، نامهها به دبیره پهلوی و اوستایی و گاهگاه به گزارش دوباره دفترهای زند، از گفتوشنودهای پهلوی به فارسی دری نوشته میشد و موبدان به دربار خلیفگان رفتوآمد داشتند و در گفتوشنودهای دینی دیدگاه خویش را در میان مینهادند و پیروزی یکی از آنان بر شخصی به نام «گجستک ابالیش» در گزارش دبیران دربار برجای مانده است.
انبوه نوشتهها و دفترهای پهلوی پس از اسلام که برخی از آنها بسی بزرگ و در خور سنجش با کارهای بزرگ فرهنگی دیگر دوران اسلامی است، چونان بندهش، دینکرت، گزیدههای زاتسپرم، نامههای منوچهر … نشانه پویایی فرهنگ بهدینان و یاوری آنان به جنبش فرهنگی ایران است.
از سویی نباید چنین انگاشت که این دستاوردها تنها ویژه موبدان زرتشتی بوده است. گنجنپشتههای بزرگ ایرانی چونان گنجنپشته بزرگ بخارا که پورسینا بدان دست یافت، هنوز سرشار از دفترهای پهلوی و اوستا بوده است. زیرا که در زمانی اندک از سده سوم تا هنگام پورسینا چندان دانشمند و اندیشمند در «ورزرودان» نبودهاند که چنان گنج نوشته بزرگ را فراهم آورند تا کسی چون پورسینا را به شگفتی افکند و بی گمان در آن گنج، نوشتههای پیشین نیز بر جای بوده است!
ترجمه چند بخش از شاهنامه که آزادمرد خراسان، فردوسی ایران، آنها را از روی نوشتههای پهلوی به فارسی دری درآورده است و نیز آگاهی دیگر نویسندگان ایرانی چون ابوریحان بیرونی، مسعودی، تبری، ثعالبی … از زبان پهلوی، به ویژه سهروردی، که بیگمان از روی نوشتههای پهلوی و کهنتر از پهلوی برداشت کرده است نشان میدهد که دیگر ایرانیان نیز از این میدان چندان دور نبودهاند و پرتو تابناک آن گاهگاه بر چهره آن بزرگمردان و بر دفتر ایشان افتاده است و بدان، فروغ و جان و نیرو داده است.
بسی از نسکهای اوستا و به ویژه اوستاهای بایسته که موبدان را برای انجام آیینهای دینی به کار میآمده هماکنون در دست هست و برخی از این دستنوشتهها نمونهای از زیباترین شاهکارهای نگارش دبیره اوستایی است و نشان میدهد که نویسنده چه اندازه در این کار آزمایش داشته تا بدین پایه از زیبایی نگارش رسیده باشد.
پارسیان هند که بازماندگان خراسانیان گریخته به هندوستاناند، پس چند سده ماندن در آن دیار، دفتر و دین و آیین را از دست دادند و چون چنین شد در سال ۸۴۷ یزدگردی پیکی به نام نریمان هوشنگ را روانه مرز نیاکان کردند، تا او بنگرد که آیا هنوز در ایران زرتشتیان میزیند و اگر چنین است از آنان دین و آیین بیاموزد و به هندوستان بازگردد و هنگامی که او با نامه ایرانیان به هند بازگشت، ایرانیان در آن نامه از بزرگان پارسی هند درخواست کردند که «برای یاد گرفتن خط پهلوی و روش درست برگزاری مراسم مذهبی، دو هیربد دانا بیایند و خط پهلوی بیاموزند و شایست نشایست بدانند، در راه خشگان نزدیک است از قندهار تا سیستان نزدیک است و از سیستان تا یزد از این بیم نیست.»
از آن سال تا سال ۱۱۳۷ یزدگردی بیست و دو پیک از هندوستان به ایران آمدند و با آموزشهای پیاپی به هندوستان بازگشتند….
اینجا بود که موبدان و هیربدان دانایان هند سررشته اوستاخوانی و اوستادانی را در دست گرفتند و کانون فرهنگی خویش را فروزان کردند، تا آنکه در سال ۱۷۵۸ میلادی انکتیل دوپرون فرانسوی رهسپار هندوستان شد و در شهر «سورات» اوستا را از روی گفتار «دستور داراب» یکی از موبدان پارسی نوشت و با ترجمه آن در سال ۱۷۷۱ به چاپ رساند و در اینجا اروپاییان را گمان بر این افتاده است که اوستا در این سالها بر دست آن فرانسوی «کشف» گردیده است! اگر گوهری کانی، چون گوگرد یا آهن برای نخستین بار از سنگ و کان به در آورده شود، میتوان از پیدایی آن سخن گفت و در چنین رویداد آن مردمان که زودتر بدان گوهر دست یابند، از دیدگاه دانش پیشرفتهتر به شمار میآیند. چنان که بسی از این گوهرها، چند هزار سال پیش بر دست ایرانیان از دل سنگ به درآمده و به جهانیان پیشکش شده است! چنین کشور، در جهان دارای فرهنگی برتر است که با چشم کنجکاو و رای پژوهنده، پردههای پوشاننده زمان و زمین را یکایک میگشاید و رازهای نهفته را یکایک بازمینماید! کشورهای دیگر، اگر از راه بهرهوری از اندیشههای جهانی، پس از چندی همان پدیدهها را بیاموزند و دریابند، شاگرد و بهرهور اندیشه اینان به شمار میآیند و اگر همان پدیدهها را خود، پس از چند سده، یا چند هزاره دریابند، چند سده یا چند هزاره در کاروان دانش جهانی از اینان دیرتر و دورتر و پسماندهترند.
اکنون میباید که داوری کرد که در رهنوردی درازآهنگ کاروان دانش جهانیان که در آن، اندیشهها به یکدیگر میپیوندد و سخن و جامه و داستان و پندار و انگاره و نشانه و نماد پدید میآورد و در این رهگذر به نگاشتن اندیشهها میپردازد و دفتر و دیوان و شمار و آمار پیدا میشود… تا بدانجا که دفتری گرامی و بیمانند چون اوستا پدید میآید و هزاران سال بر جان و روان پیروان خود در ایرانزمین و هندوستان میگذرد… اگر در جهان، قارهای پیدا شود که تازه به همه چیز رسیده و همهچیز را از همهجا به زور شمشیر و نیرنگ فراهم آورده… مردمانش و دانایانش به دفتر اندیشه و اندریافت چندهزار ساله ایران بر بخورند و گمان برند که آن را «کشف» کردهاند، به آنان چه میشاید گفت؟!
انبوهی از نویسندگان و پژوهندگان ایرانی این زمان،که در هر کار چشم به دست و گوش به فرمان اروپاییان دارند، چنین گمان میکنند که ایرانیان، در آموزش اوستا، وامدار پژوهندگان اروپاییاند، باز آنکه چون نیک بنگریم، اروپا و دستگاه دانش و پژوهش جهان، در آموزش اوستا وامدار ایرانیاناند.
پس از انکتیل دوپرون، بورنف فرانسوی به ترجمهای از اوستا به سانسکریت که بر دست دستور نریوسنگ پارسی انجام گرفته بود، دست یافت و در سال ۱۸۳۳ هات نخست یسنا را به یاری آن با یادداشتهای فراوان به چاپ رسانید و به گفته اروپاییان اوستاشناسی از آن هنگام پایه علمی به خود گرفت.
اکنون اروپا خویش را کانون اوستاخوانی و اوستاشناسی میداند و دانشمندان آن دیار هرگاه که بایسته میبینند، از آزمایشهای خویش در آموختن سانسکریت نام میبرند که در پرتو آن اوستا نیز بازشناخته میشود!!
پس باید دید که آنان زبان سانسکریت را چگونه آموختند!
ایرانیان به خوبی در یاد دارند که پزشک نامی ایران برزویه با سرمایهای فراوان از سوی انوشیروان به هندوستان رفت و در کار شناسایی داروهای گیاهی هندی رنج برد و نامهای به نام «پنجاتنترا» را که به زبان سانسکریت در گنجنپشت پادشاه هند بود، در همانجا خواند و ترجمه کرد و آن را به نام کلیلک و دمنک به ایران آورد و آنگاه که در زمان خلیفگان بر دست روزبه پارسی(ابن مقفع) به زبان تازی ترجمه گردید، با زبان تازی ره به اروپا گشود و بدینسان اروپاییان نخستین بار به کوشش همهجانبه ایرانیان به یک نامه سانسکریت دست یافتند!
پس از آنکه نصرالله منشی به فرمان سامانیان ترجمه آن دفتر به تازی را که بر جای مانده بود، به فارسی بازگرداند و سدهها در دست بود. از آنجا که خواندن آن که سخت به تازی آمیخته بود، خوانندگان فارسیزبان را به ویژه در هندوستان دشخوار میآمد و مصطفی خالقداد ایرانی به فرمان اکبرشاه آن را از روی نوشته سانسکریت دوباره به فارسی ساده درآورد که به نام پنجاکیانه یا پنج داستان، که همان کلیلک و دمنک باشد، برگرداند.
پس از اسلام دانشمند فرزانه ایران، ابوریحان همراه با لشکر خونخوار محمود به هندوستان رفت و محمودیان را چشم به گنجهای زر و گوهر هند بود و ابوریحان را گوش به سخنان گوهرآمیز برهمنان آن سامان و همگان میدانند که با آنکه برهمنان از آموختن زبان سانسکریت به دیگران خودداری میکنند، در نگاه و سخن و رفتار ابوریحان ما چه دیدند که پی به اندیشه پاکش بردند و دروازههای شهر بزرگ سانسکریت را بر رویش گشودند و او را تا کرانههای دور اندیشه نیاکان ره نمودند!
ابوریحان از هندوستان با دفتر بزرگ و پر از شگفتی مالالهند بازگشت و محمودیان با تکههای زر و گوهر که از تندیسههای بتکده سومنات به یغما برده بودند.
سخن از مصطفی خالقداد رفت. همو ترجمان جوگ باشست، بزرگترین دفتر اندیشه هند، است.
دیگر رهنورد بزرگ ایرانی در جهان اندیشه هندوستان میرغیاثالدین علی قزوینی است که دفتر بزرگ مهابهارات را به فارسی درآورد که آن را شاهنامه هندوستان میخوانند.
دیگر نویسنده و ترجمان ایرانی داراشکوه خواهرزاده آصفخان تهرانی است که دست به کار بزرگ ترجمه اوپانیشادها به زبان فارسی زد و همین نامه بزرگ است که بزرگترین آموزگار اروپاییان در زبان سانسکریت به شمار میرود و آنان نخستین بار با این کتاب از زبان سانسکریت آگاه گردیدند… و با این کتاب به زبان سانسکریت ره بردند و دیگر دفترهای بی شمار ایرانیان که ترجمه از سانسکریت بود، در این راه پرشگفتی رهنمای آنان بود.
و اکنون فرزندان آنان را گمان بر این افتاده است که: «زبان اوستایی دستور ندارد، ما به یاری دستور زبان سانسکریت پی به دستور زبان اوستایی بردهایم!»
فرزندان آن نیاکان فرزانه که جهان را به تیغ خامه خویش گشوده بودند و بر فراز ابرهای اندیشه، در آسمان بیکرانه دانش پرواز میکردند و به همه سوی جهان، دانش و فرهنگ و دفتر و دیوان گسیل داشتند و جهانیان از پس گذشت هزارهها هنوز وامدار کوشش و بینش آناناند… فرزندان آن نیاکان، اگر چندی دست بر روی دست گذارده و چشم به دهان دیگران دوزند… شایسته چنین سخنان و سزاوار چنین داوریها و در خور چنین سرشکستگی هستند!
جوانان ایران بر پای خیزید! و گرد و غبار روزگار ستم جهانخواران را از سر و روی و چشم و گوش خویش بپردازید و باور کنید که خون آن نیاکان در رگهای شما روان است و مغز و اندیشه و اندریافت شما بازمانده و یادگار آن بزرگان است!
بر پای خیزید و فرهنگ خویش را بازشناسید و جایگاه خویش و کشور خویش را در جهان بازیابید و ارزش دستاوردهای بیشمار فرهنگی پدران و مادران خویش را در پهنه میدان فرهنگ جهانی بازبینید و در این زمان که هیاهویی خفیف، از جنبش آبخیزهای ژرفای دریای جان ایرانیان به گوش میرسد و از همهسو جنبش های فرهنگی تازه را پدیدار میآورد… در این زمان که بیش از هر زمان جان ایرانیان را نیاز بیداری و آگاهی فراگرفته است، در این زمین که پیش از هر زمین دیگر کانون فروزش فرهنگ جهان بوده، در این سرزمین که اکنون نیز کانون و میانه جهان است… سر بلند دارید و به رهاوردهای گذشته خویش ببالید و پای بر ستیغ دماوند بگذارید و از آنجا بنگرید که نیاکانتان چگونه با فروتنی و آزادمنشی، جهانیان را زیستن، و با آزرم به اندیشه دیگران نگریستن آموختند!
این زمان زرین را، که همهمه نهفته بیداری جان ایرانیان، نرمنرمک آشکار میشود از دست مدهید!
این تپش، تپش دل فرهنگ ایران است، آن را دریابید!
این دم، دم گرم جان نیاکان است، آن را فروبرید!
اگر باید چنین کنیم، نخستین کار بایسته در زمینه پژوهش زبانهای ایرانی، شناختن نخستین سنگهای پی ساختمان است و برای دستیابی بدین، میباید که به واژههای کهن ایرانی دست یافت. پس میباید که این فرهنگ یکی از باورهای استوار برای جنبش فرهنگی ایران به شمار رود و شگفتا که گزارنده این فرهنگ، احسان بهرامی، سالها دفتر را به دست گرفته و به این در و آن در میرفت تا راهی برای چاپ آن بیابد و همه سازمانهای فرهنگی پاسخ سرد به وی میدادند و برخی از آنان نام اوستا را به گوش نشنیده بودند… و یکی از نشانههای یک همبستگی نیرومند ملی در جنبشی که جان ایرانیان را در این هنگام، فراگرفته، امروز آشکار میشود که میبینیم کاری که در همه آن زمان دراز، به انجام نرسید، امروز فرجام مییابد!
اوستا
امروز زبانی را که دفترهای پیشین ایران بدان نوشته میشود زبان اوستایی میخوانیم و این واژه خود در نوشتههای اوستا به چشم نمیخورد که در نوشتههای پهلوی به گونه اپستاک دیده میشود.
درباره این واژه سخنان فراوانی گفته شد. آنچه بهتر از همه است، این است که گروهی اوستا را از ریشهی وید گرفتهاند که دانش باشد و گروهی دیگر نیز آن را از ویستی که آن نیز دانش و آگاهی است، میدانند. این دو ریشهیابی به گمان نگارنده دور از خود واژه است زیرا که اوستا در گونه کهنتر زبان پهلوی اپستاک بوده و با «و» آغاز نمیشده است، باز آنکه اگر چنین نیز بیندیشیم، این واژه با پیشوند «ا» معنی بیدانشی، یا ناآگاهی را به خود میگیرد. و از سویی، چون این واژه در نوشتههای پهلوی آمده، میباید معنی پهلوی آن را به دست آورد و ریشهیابی کهنتر از آن چنان که با دگرگونی وات سنگینتر «پ» به وات سبکتر «و» درست نمینماید.
در این بیگمانیم که اسکندر گجستک چون به دژنپشت ایران رسید، از روی نادانی و کینهوری و رشک آن گنجینه بزرگ جهانی را که بر روی دوازده هزار پوست گاو به دبیره زرین نوشته بودند، بسوخت و خاکستر کرد و به دریا ریخت… ایرانیان چند سده از دفتر و نوشته خویش دور بودند، مگر گروهی اندک که آن دفترها را در خانه پنهان و نهفته میداشتند! و از آن هنگام تا زمان پادشاهی بلاش اشکانی، چهار سده ایرانیان را دفتر و دیوانی نبود. تا آنکه بلاش بفرمود تا دفترهای پراکنده و پنهان را که در دست برخی موبدان و دبیران بازمانده بود، گرد آوردند. از سرتاسر ایران تنها بیست و یک نسک پیدا شد و چون آن همه را در یکجا گرد آوردند، دیدند که سه گونه گفتار است. چند دفتر گاسانیک یا سرودههایی چون گاثاها چند دفتر مانتریک که نمازها و آفرینها و یادهای بایسته در آیینها را دربرمیگیرد و چند دفتر داتیک که داد و دهش و آفرینش یزدان و نیز داد و قانونهای کشور بزرگ باستانی که بازمینماید! چون خواستند که آن نسکها را به دبیره پهلوی بنویسند، برخوردند که واکهای ویژه آن زبان ناآشنا را نمیتوان با این دبیره نوشت… آنگاه فرزانگان فراهم نشستند و از روی دبیره پهلوی دبیرهای برساختند که دارای ۴۴ نگاره بود و همه آواهای شگفت آن زبان نهفته را بدان توان گفت!
اینجا معنی اوستا یا اپستاک روشن میشود.
چهار سده مردمان ایران دفترهای دانایان پیشین را ناپیدا میدیدند.پستاک پهلوی گونهای دیگر از پیتاک پهلوی است که در فارسی آن را «پیدا» میخوانیم و اوستا بر روی هم «ا + پیدا= ناپیدا» معنی میدهد و چون نامی را که چهار سده بر زبان و روان مردمان ایرانشهر گذشته بود، نمیتوانستند دیگر کرد، همان نام بر آن دفترها ماند و با دگرگونگی از پهلوی به فارسی به گونه «اوستا» درآمد و بهترین گواه این سخن نیز همان گفتار دینکرت است که به گونه ناآشنا و نهفته اوستا نام از آن یاد کرده است!
چون ایرانیان چهار سده از گرامیترین یادگارهای نیاکان خویش به دور مانده بودند، همه آن نسکها را به گونه فرمان دین پذیرا گشتند و سر بر فرمان نیاکان نهادن را با جان و دل خواستند و چون پیامبر ایرانی زرتشت بود، همه آن نوشتهها را از زرتشت خواندند و اوستا نام نامه دینی ایرانیان را به خود ویژه کرد. باز آنکه امروز روشن میشود که اوستا نامی کهن نیست و نامی است که ایرانیان در زمان گم بود و ناپیدا بودن آن دفترها بر آن نهاده بودند و به جز بخشی از آن که «گاثاها» بوده باشد هیچ نسک دیگرش از زرتشت نمیباشد و به دین زرتشتی پیوند ندارد. مگر آنکه همه آنها تراوش اندیشه ایرانیان در زمانهای دور و دراز زندگی و فرهنگ ایرانی است. برخی از این کتابها پس از زرتشت نوشته شد و برای آنکه آن را در دید زرتشتیان به راست به شمار آورند، در هر بخش آن پرسش و پاسخی میان زرتشت و اهورامزدا آوردهاند و چون پاسخ از سوی اهورامزدا داده میشود پس کار کردن بدان، خویشکاری هر زرتشتی گرویده است! برخی از آنها چون وندیداد و یشتها دیدگاههای کهن ایرانی و پیش از جدایی هندوان از ایران است که پس از زرتشت با شیوه تازه (اوستای نو) نوشته شده.
هندیان زبان کهن خویش سانسکریت را «سمز کرته بهاشا» مینامند که زبان ویراسته شده و زبان بهشده و خوب شده معنی میدهد و چون دستور آن زبان بر زبان اوستا نیز دستور میراند، نشان میدهد که در زمانی دور، هنگامی که هنوز هندوان و ایرانیان در ایرانویج میزیستهاند، ایرانیان کهن برای نگارش دفترهای خویش زبانی ویراسته به جز از زبانی که بر زبان مردمان روان است، آراسته بودهاند و آن همین زبان است که امروز سه گونه گویش آن را در سانسکریت، اوستا و فارسی هخامنشی بازمییابیم.
پس بهتر آن میبود که ما نیز این زبان را زبان فرهنگی کهن ایران بنامیم، اما چون از آن زمان که اسکندر گجسته دوازده هزار دفتر دانایان پیشین ایران را سوزانده است، بیست و دو سده بیش میگذرد و در این بیست و دو سده همواره این نسکها با همین نام خوانده شده است، نمیتوان آن را دگرگون کرد… ما نیز میباید که آن را اوستا بنامیم، شاید که همین نام، همواره یادآور کار زشت تباهکاران تاریخ باشد!
درباره این دفتر
احسان بهرامی گزارنده این دفتر از بیست و چهار سال پیش آغاز به کار آن کرده بود و چون در آغاز کار بنیاد نیشابور اندیشیدم که میباید فرهنگی از واژههای اوستایی فراهم آوریم و بهتر آن است که این فرهنگ ترجمه فرهنگ کانگا باشد که گام نخست را پشت سر یک ایرانی نژاده گذاشته باشیم. با موبد فرزانه رستم شهزادی سخن را در میان نهادم که با یاری وی و موبدان فرزانه اردشیر آذرگشسب و فیروز آذرگشسب این کار را بیاغازیم. وی به من گفت که این کار چندی پیش انجام شده و یک دفتر آن نزد ایشان بود به من نمود و گوشزد کرد که همین کار، با ویرایش و نگرشی تازه، تو را به هدف میرساند و نیاز به دوباره کاری نیست!
دفتر را گرفتم و ناشکیبا و بیآرام به خانه بردم و بررسی کردم… اما سالها گذشت تا احسان بهرامی را بیابم و درباره آن با وی سخن گویم. او از پیشامدهای نابهنجار دست از شهر شسته و به کشاورزی روی آورده بود و هیچکس آگاهی او را نداشت! تا آنکه پس از چند سال جستوجو دست روزگار او را به گونهای که در اندیشهام نمیگنجید به من رساند. بیدرنگ کار را آغاز کردیم و از آن زمان هفت سال میگذرد که از کار ویرایش، حروفچینیهای ششگانه، صفحهآرایی و ویرایش نادرستیهای چاپی و نگرش دوباره آن پرداختهایم و بیگمان چاپ این فرهنگ از آغاز کار چاپ در ایران تاکنون دشخوارتر از همه کارهای چاپی بوده زیرا که افزون بر دیندبیره و گاه دبیره پهلوی و سانسکریت، در هر برگ آن چهار گونه حروفچینی داریم که هر گروه آن جداگانه چیده شده و بریده شده و در جای خود چسبانده شده است و برخی از برگهای این دفتر هست که از ۷۵ تکه جداگانه سر هم شده باشد و اکنون اینچنین ساده به چشم نگرنده میآید! کار حروفچینی این فرهنگ نیز بسیار فنی بود و بویژه آوانویسیهای فارسی و لاتین آن که با نشانه (آکسان)های بیشمار کسی را میخواست که تحصیلات بالاتر از لیسانس ادبیات داشته باشد و در این کار، ا. گرمانیک، نویسنده و پژوهشگر ارمن و سرپرست بخش پژوهشهای ارمنی بنیاد چون کار را ناگزیر دید با همه گرفتاریهای خویش به یاوری ما برخاست که اگر نگرش تیز و دلسوزی همهجانبه وی در کار نمیبود، این بخش از فرهنگ با نادرستیهای فراوان به دست خواننده میرسید. نگرش او تا بدانجا بود که گاهگاه لغزشهایی را که کمابیش در یک کار بزرگ روی میدهد(و آوانویسیهای مرا نیز دربرمیگرفت) با دیده تیزنگر درمییافت و مرا نیز آگاه میکرد. همو بود که بخش فهرست انگلیسی را نیز در دفتر چهارم نگریست و در کار آن یاوری بس ارزنده کرد.
احسان بهرامی که در آغاز نمیدانست این کار از دیدگاه فن چاپ تا چه اندازه فنی و دشخوار است، گاهگاه برمیافروخت و نیازمند بود که من با آرامش و لبخند و امید، آتش وی را که سالها در اندوه چاپ فرهنگ هر زمان تندتر میشد فروبنشانم. خوشبختانه فروتنی و دید دانشمندانه وی، یاور خوبی در ویرایش فرهنگ بود و در هر دیدار، بررسی انبوه واژههای تازه و نگرش و ویرایش دیگر بایسته بود و هر بار، با گفتوگو و شنیدن سخنان من با من همرای میشد.
کار فهرستبرداری که بیش از یکسد هزار فیش داشت، چشم راست آن یار نازنین را بیمار کرد چنانکه برای درمان و کاردپزشکی به کشور دانمارک رفت و هنوز نیز کار درمانش به پایان نرسیده است که فرهنگ از پس ۲۴ سال به چاپ میرسد.
هیچ کار بزرگ از نادرستی و لغزش برکنار نیست و من خود به خوبی میدانم که اگر یکبار دیگر این فرهنگ را بازنگرم، دهها لغزش چاپی و ویرایشی و شاید لغزش در گفتار یا هر لغزش دیگر در آن بیابم.
بنابراین از استادان خردمند و خوانندگان فرزانه که به چنین لغزشها برمیخورند، خواهش دارم که آن نادرستی را از فرهنگ بپیرایند و بر من نیز ببخشایند که کاری را که انجام آن در خور چند گروه دانشی و فنی بوده است و تاکنون در ایران مانند نداشته است، به تنهایی انجام دادهام و یاور من یکی دو دوست وفادار بودهاند که هر کدام گاهگاه دست مرا گرفتهاند. پس این فرهنگ با نگرش ایرانیان میباید که پیراستهتر و آراستهتر گردد و در آینده به گونهای بهتر از این به دست ایرانیان رسد.
اورمزد روز و امرداد ماه ۱۳۶۹ خورشیدی
بارگیریِ پوشینهی «یک»، «دو»، «سه» و «چهار» «فرهنگ واژههای اوستا».
—————————————————
دیگر نِبیگهای «پارسیانجمن»
پارسیِ سره
ابوالفضل بیهقی (۲۵۳۵)؛ چند سخن که دبیران در قلم آرند؛ ویراستهی صادق کیا (مهر)؛ تهران. بارگیری از «اینجا».
پرتو، ابوالقاسم (۱۳۷۷)؛ واژهیاب (فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه)؛ سه دفتر؛ چاپ دوم. بارگیری از «اینجا».
جلالی، تهمورس (۱۳۵۴)؛ فرهنگ پایه (واژههای پارسی و بیگانه زبانزد در فارسی کنونی به پارسی سره)؛ کتابخانهی ابن سینا؛ چاپ نخست. بارگیری از «اینجا» (۱۳ مگابایت).
حسابی، محمود (۱۳۶۸)؛ وندها و گهواژههای فارسی؛ سازمانِ انتشاراتِ جاویدان. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
حسابی، محمود (۱۳۷۲)؛ فرهنگِ حسابی (فرهنگِ واژگانِ انگلیسی به پارسیِ سره)؛ وزارتِ فرهنگ و دانشگاهِ صنعتیِ امیرکبیرِ تفرش. بارگیری از «اینجا» (۱۳ مگابایت).
حکمت، علیاصغر (۱۳۳۰)؛ پارسیِ نغز؛ تهران: ویژهیِ انجمنِ ایرانیِ سازمانِ فرهنگیِ یونسکو. بارگیری از «اینجا» (۷ مگابایت).
شاملو، محسن (۱۳۵۴)؛ واژههای فارسی؛ تهران: پدیده. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
فدایی اسپهانی، میرزا نصرالله خان (۱۳۷۴)؛ فرهنگ فدایی (برخی واژگان سرهی پارسی)؛ به کوشش حسن مرسلوند؛ الهام. بارگیری از «اینجا» (۲۴ مگابایت).
فروزانفر، بدیعالزمان (۱۳۱۹)؛ فرهنگِ تازی به پارسی (بخشِ نخست از الف تا ر)؛ فرهنگستانِ ایران. بارگیری از «اینجا».
فرهنگستان ایران (۱۳۱۹)؛ واژههای نو (از خردادماه ۱۳۱۴ تا اسفندماه ۱۳۱۹)؛ تهران: دبیرخانه فرهنگستان. بارگیری از «اینجا» (۵ مگابایت).
فرهنگستان زبان پارسی (۱۳۹۰)؛ واژهنامه پارسی سره. بارگیری از «اینجا» (۲ مگابایت).
فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ بارگیری پنج دفتر از واژههای فرهنگستان. بارگیری از «اینجا».
کسروی، احمد؛ واژهنامهی زبان پاک. بارگیری از «اینجا».
کیانوش، حسن (۱۳۸۱)؛ واژههای برابر فرهنگستان ایران؛ تهران: سروش. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).
لوایی، محمدعلی (۱۳۱۹)؛ آرایش و پیرایشِ زبان؛ فرهنگستان. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
نوشین، عبدالحسین؛ واژهنامک (فرهنگِ واژههای دشوارِ شاهنامه). بارگیری از «اینجا» (۶ مگابایت).
نویسندگان پارسیانجمن (۱۳۹۵)؛ نامهای ایرانشهری؛ ویراستاران دانشی: علیرضا حیدری و فرشید ابراهیمی؛ پارسیانجمن. بارگیری از «اینجا».
وحیدی، حسین (۱۳۷۵)؛ واژگان اقتصادی (انگلیسی-عربی-فارسی)؛ انتشارات تهران با همکاری ماهنامهی چیستا؛ چاپ نخست. بارگیری از «اینجا» (۵ مگابایت).
هاجری، ضیاالدین (۱۳۸۶)؛ فرهنگ بیست هزار؛ بهآفرین. بارگیری از «اینجا» (۲۴ مگابایت).
فرهنگ
اسدی توسی (۱۳۱۹)؛ لغت فُرس؛ پیرایشِ عباس اقبال؛ با سرمایۀ عبدالرحیم خلخالی؛ تهران: چاپخانۀ مجلس. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
افنان، سهیل محسن (۱۹۶۹)؛ واژهنامهی فلسفی (فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه، پهلوی، یونانی و لاتین)؛ بیروت: دارالمشرق. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
اوحدی بلیانی، تقیالدین (۱۳۶۴)؛ سرمهی سلیمانی؛ پیرایش و گزارش محمود مدبری؛ تهران: مرکز نشر دانشگاهی. بارگیری از «اینجا» (۷ مگابایت).
انجو شیرازی، میرجمالالدین حسین (۱۳۵۱)؛ فرهنگِ جهانگیری؛ ویراستهی رحیم عفیفی؛ دانشگاهِ مشهد.
بارگیری از «اینجا».
برهان، محمدحسینبنخَلَف تبریزی (۱۳۴۲)؛ برهان قاطع (پنج پوشینه)؛ محمد معین؛ کتابفروشی ابنسینا. بارگیری از «اینجا».
بریجانیان، ماری و رییسی، طیبهبیگم (۱۳۷۳)؛ فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بارگیری از «اینجا» (۸ مگابایت).
جلالی نائینی، محمدرضا (۱۳۷۵ و ۱۳۸۴)؛ فرهنگِ سنسکریت ـ فارسی؛ دو پوشینه؛ تهران: پژوهشگاه. بارگیری از «اینجا».
حسین، محمد بشیر؛ فهرست فعلهای فارسی با معنای آنها. بارگیری از «اینجا» (۵ مگابایت).
حسینی مدنی تتوی، عبدالرشید پور عبدالغفور (۱۳۳۷)؛ فرهنگ رشیدی به همراه معربات؛ دو پوشینه؛ پژوهش و ویراستاری محمد محمدلوی عباسی؛ تهران: کتابفروشی بارانی. بارگیری از «اینجا».
خانلری (کیا)، زهرا (۱۳۴۸)؛ فرهنگ ادبیات فارسی؛ بنیاد فرهنگ ایران. بارگیری از «اینجا» (در ۸.۴ مگابایت و ۵۸۰ رویه).
دهخدا و همکاران (۱۳۷۷)؛ لغتنامه؛ دانشگاهِ تهران؛ چاپِ دومِ رایانهای. بارگیری از «اینجا».
شعبه تألیف فرهنگهای فارسی بنیاد فرهنگ ایران (۱۳۵۷)؛ فرهنگ تاریخی زبان فارسی (بخش نخست آ – ب)؛ بنیاد فرهنگ ایران. بارگیری از «اینجا» (۲۰ مگابایت).
سُرورى، محمدقاسم بن حاجىمحمد کاشانی (۴۱-۱۳۳۸)؛ فرهنگِ مَجمَعُالفُرس؛ به کوششِ محمد دبیرسیاقی؛ سه پوشینه؛ چاپِ نخست؛ تهران: علمی. بارگیری از «اینجا» (۲۰ مگابایت).
شریک امین، شمیس (۱۳۵۷)؛ فرهنگ اصطلاحات دیوانی دوران مغول؛ تهران: فرهنگستان ادب و هنر ایران. بارگیری از «اینجا» (۲ مگابایت).
عمید، حسن (۱۳۸۹)؛ فرهنگ فارسی عمید. بارگیری از «اینجا» (۶ مگابایت).
قواس، فخرالدین مبارکشاه (۱۳۵۳)؛ فرهنگ قواس؛ به کوشش نذیر احمد؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. بارگیری از «اینجا» (۶ مگابایت).
کانگا، دستور کاووسجی (۱۳۶۹)؛ فرهنگ واژههای اوستا؛ گردانشِ احسان بهرامی؛ نشر بلخ. بارگیری از «اینجا».
کیا، صادق (۱۳۴۹)؛ فرهنگ؛ تهران: وزارت فرهنگ و هنر. بارگیری از «اینجا» (۲ مگابایت).
مصاحب، غلامحسین و … (۱۳۸۱)؛ دایرهالمعارف فارسی؛ کتابهای جیبی. بارگیری از «اینجا» (۲۳ ذفتر).
معین، محمد (۱۳۸۶)؛ فرهنگ فارسی؛ دو پوشینه؛ اَدِنا. بارگیری از «اینجا».
نخجوانی، محمد پور هندوشاه (۲۵۳۵)؛ صحاحالفرس؛ به کوشش عبدالعلی طاعتی؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب؛ چاپ دوم. بارگیری از «اینجا» (در ۸ مگابایت).
نفیسی، علیاکبر (۱۳۵۵)؛ فرهنگِ نفیسی؛ پنج پوشینه؛ تهران: کتابفروشیِ خیام. بارگیری از «اینجا».
ریشهشناسی
آریانپور کاشانی، منوچهر (۱۳۸۴)؛ فرهنگ ریشههای هندواروپایی زبان فارسی؛ اصفهان: جهاد دانشگاهی. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
مقدم، محمد (۱۳۴۲)؛ راهنمای ریشهی فعلهای ایرانی (در زبان اوستا و فارسی باستان و فارسی کنونی)؛ علمی. بارگیری از «اینجا» (در ۵.۲ مگابایت).
مینورسکی، ولادیمیر (۱۳۷۹)؛ نامهای جغرافیایی و ریشههای تاریخیِ آنها در آتروپاتن (ماد)؛ گردانشِ رقیه بهزادی؛ پژوهنده. از «اینجا».
نورایی، علی (۲۰۱۳)؛ فرهنگ ریشهی واژگان فارسی. بارگیری از «اینجا» (در ۲۲ مگابایت و ۸۸۴ رویه).
هرن، پاول و هوبشمان هاینریش (۲۵۳۶)؛ اساسِ اشتقاقِ فارسی؛ گردانشِ جلال خالقی مطلق؛ پوشینهی نخست (آـخ)؛ بنیادِ فرهنگِ ایران. بارگیری از «اینجا» (در ۱۱ مگابایت).
BARTHOLOMAE, CHRISTIAN (1904); ALTIRANISCHES WORTERBUCH; STRASSBURG. ‘Download here‘
Cheung, Johnny (2007); Etymological Dictionary of the Iranian Verb; Leiden. ‘Download here‘
Justi, Ferdinand (1895); Iranisches Namenbuch; Marburg. ‘Download here‘
تاریخِ زبانِ پارسی
ابوالقاسمی، محسن (۱۳۷۳)؛ تاریخِ زبانِ فارسی؛ تهران: سمت. بارگیری از «اینجا».
اورمر، خلیلاله (۱۳۹۰)؛ زبانِ دری، فارسیِ میانه و فارسیِ باستان؛ کابل: آریانا. بارگیری از «اینجا».
بهار، محمدتقی (۲۵۳۵)؛ سبکشناسی؛ چاپ چهارم؛ سه پوشینه؛ تهران: امیرکبیر. بارگیری از «اینجا».
تویسرکانی، قاسم (۱۳۵۰)؛ تاریخی از زبان تازی در میان ایرانیان پس از اسلام (از آغاز فرمانروایی تازیان تا برافتادن خلافت عباسیان)؛ تهران: دانشسرای عالی. بارگیری از «اینجا».
گلگلاب، حسین و کیا، صادق (۲۵۳۷)؛ فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران؛ انتشارات فرهنگستان زبان ایران، شمارهی ۱۹. بارگیری از «اینجا».
مسکوب، شاهرخ (۱۳۸۵)؛ هویت ایرانی و زبان فارسی؛ فرزان روز؛ چاپ سوم. بارگیری از «اینجا».
ناتل خانلری، پرویز (۱۳۶۵)؛ تاریخ زبان فارسی؛ سه پوشینه. بارگیری از «اینجا».
لوائی، محمدعلی (۱۳۱۶)؛ توانایی زبان پارسی؛ تهران: چاپخانهی مجلس شورای ملی. بارگیری از «اینجا».
مایل هروی، نجیب (۱۳۷۱)؛ تاریخ و زبان در افغانستان (عللِ تشتتِ فرهنگی و اجتماعی)؛ چاپِ دوم؛ تهران: موقوفاتِ دکتر محمود افشار یزدی. بارگیری از «اینجا».
مسلمانیان قبادیانی، رحیم (۱۳۷۶)؛ زبان و ادبِ فارسی در فرارود؛ تهران: وزارت امور خارجه. بارگیری از «اینجا».
هدایت، صادق؛ «دربارهی ایران و زبان پارسی»؛ ماهنامهی سخن. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
دستورِ زبانِ پارسی
باطنی، محمدرضا (۱۳۴۸)؛ توصیف ساختمان دستورزبان فارسی (بر بنیاد یک نظریهی عمومی زبان)؛ امیرکبیر. بارگیری از «اینجا» (۶.۶ مگابایت).
پژوه، محمد (۱۳۴۶)؛ شالوده نحو زبان فارسی؛ چاپ نخست؛ تهران: شرکت کانون کتاب. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
خیامپور، عبدالرسول (۱۳۴۴)؛ دستور زبان فارسی؛ چاپ پنجم؛ تبریز. بارگیری از «اینجا» (۳ مگابایت).
شفیعی، محمود (۱۳۷۷)؛ شاهنامه و دستور یا دستور زبان فارسی برپایهی شاهنامهی فردوسی و سنجش با سخن گویندگان و نویسندگان پیشین؛ چاپ دوم؛ دانشگاه تهران. از «اینجا» (۹ مگابایت).
قریب، عبدالعظیم؛ بهار، ملکالشعرای؛ فروزانفر، بدیعالزمان؛ همایی، جلال و یاسمی، رشید (۱۳۶۶)؛ دستورِ زبانِ فارسی (پنج استاد)؛ به کوششِ امیر اشرفالکتابی؛ سازمانِ انتشاراتِ اشرفی. از «اینجا» (۳ مگابایت).
لوائی، محمدعلی (۱۳۱۶)؛ وندهای پارسی؛ تهران: چاپخانهی مجلس شورای ملی. از «اینجا» (۴ مگابایت).
معین، محمد (۱۳۳۷) مفرد و جمع و معرفه و نکره (طرح دستور زبان فارسی – ۵)؛ دانشگاه تهران. بارگیری از «اینجا» (۱۱ مگابایت).
مشکور، محمدجواد (۱۳۵۰)؛ دستورنامه در صرف و نحو زبان پارسی؛ تهران؛ شرق؛ چاپ هفتم؛ ۳۸۷ رویه. بارگیری از «اینجا» (۳ مگابایت).
ناتلخانلری، پرویز (۲۵۳۵)؛ دستور زبان فارسی؛ نشر بابک. بارگیری از «اینجا» (۳ مگابایت).
نشاط، محمود (۱۳۶۸)؛ شمار و مقدار در زبان فارسی (شامل نکات دستوری و علمی عدد و برخی کاربردهای آن)؛ تهران: امیرکبیر. بارگیری از «اینجا» (۱۳ مگابایت).
نگهت سعیدی، محمد نسیم (۱۳۹۲)؛ دستور معاصر زبان دری؛ چاپ دوم؛ کابل: نشر امیری. بارگیری از «اینجا» (۹ مگابایت).
همایونفرخ، عبدالرحیم (۱۳۶۴)؛ دستور جامع زبان فارسی؛ به کوشش رکنالدین همایونفرخ؛ علمی.بارگیری از «اینجا» (۱۷ مگابایت).
Hafezian, Mohsen (2009); Persian Verbs, morphology and conjugations; Canada: Multissage. ‘Download here‘
آواشناسی
نوابی، ماهیار؛ آواشناسیِ زبانِ پارسی. بارگیری از «اینجا» (کمتر از ۱ مگابایت).
وحیدیانِ کامیار، تقی (۱۳۷۹)؛ نوایِ گفتار در فارسی؛ دانشگاهِ فردوسیِ مشهد. بارگیری از «اینجا» (۲ مگابایت).
دبیره
بهروز، ذبیح (۱۳۶۳)؛ خط و فرهنگ؛ چاپ دوم؛ فروهر. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
صادقی، علیاشرف و زندی مقدم، زهرا (۱۳۹۴)؛ فرهنگ املایی خط فارسی؛ تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ چاپ هفتم. بارگیری از «اینجا» (۳ مگابایت).
قریب، بدرالزمان (۱۳۸۶)؛ خطِ میخیِ فارسیِ باستان: اقتباس یا ابتکار، میراثی از کوروش یا داریوش؛ تهران: فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی و بنیادِ ایرانشناسی. بارگیری از «اینجا».
فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ دستور خطّ فارسى . بارگیری از «اینجا» (کمتر از یک مگابایت).
پارسی در دیگر زبانها
آذران، حسین (۱۳۸۲)؛ واژههای ایرانی در زبان سوئدی؛ نشر بلخ؛ ۲۲۸ رویه. بارگیری از «اینجا» (کمتر از ۲ مگابایت).
الشیر، السیّد ادّی (۱۳۸۶)؛ واژههای فارسیِ عربیشده، برگردان حمید طبیبیان؛ امیرکبیر. از «اینجا» (اندکی بیش از ۵ مگابایت).
امامشوشتری، محمدعلی (۱۳۴۷)؛ فرهنگ واژههای فارسی در زبان عربی؛ تهران: انجمن آثار ملی. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).
ایوازیان، ماریا (۱۳۷۱)؛ وامواژههای ایرانی میانه غربی در زبان ارمنی؛ تهران: مطالعات و تحقیقات فرهنگی. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).
ریاحی خویی، محمدامین (۱۳۶۹)؛ زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی؛ پاژنگ؛ چاپ نخست. از «اینجا» (کمتر از ۵ مگابایت).
سجادیه، محمدعلی (۱۳۶۴)؛ واژههای ایرانی در زبان انگلیسی؛ بنیاد نیشابور. از «اینجا» (کمتر از ۴ مگابایت).
مشکور، محمدجواد (۲۵۳۷)؛ فرهنگِ تطبیقیِ عربی با زبانهای سامی و ایرانی (المعجم المقارن بین العربیه و الفارسیه و اللغات السامیه)؛ دو پوشینه؛ تهران: بنیادِ فرهنگِ ایران. از «اینجا».
هدایت، شهرام (۲۵۳۶)؛ واژههای ایرانی در نوشتههای باستانی (عبری ـ آرامی ـ کلدانی)؛ دانشگاه تهران. از «اینجا» (کمتر از ۱ مگابایت).
گویشهای پارسی و زبانهای ایرانی
آلاحمد، جلال (۱۳۷۰)؛ تاتنشینهایِ بلوکِ زهرا؛ چاپِ پنجم؛ تهران: امیرکبیر. بارگیری از «اینجا» (زیر ۳ مگابایت).
انصافپور، غلامرضا (۱۳۷۷)؛ تاریخِ تبار و زبانِ مردمِ آذربایجان؛ فکرِ روز. بارگیری از «اینجا».
بارتولومه، کریستیان (۱۳۸۴)؛ تاریخچهی واجهای ایرانی؛ گردانش و گزارش دکتر واهه دومانیان؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بارگیری از «اینجا» (زیر ۳ مگابایت).
پهلوان، چنگیز (۱۳۹۲)؛ خودآموز کردی کرمانجی (مجموعهی زبانهای حوزهی تمدن ایرانی). بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).
پهلوان، چنگیز (۱۳۹۲)؛ خودآموز کردی سورانی (مجموعهی زبانهای حوزهی تمدن ایرانی)؛ نشر فراز. بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).
پهلوان، چنگیز (۱۳۹۵)؛ یادداشتهای زبانِ زازا/ دِملی؛ دفترِ نخست؛ مجموعهی زبانهای حوزهی تمدنِ ایرانی ۳. بارگیری از «اینجا».
جوادی، عباس (۱۳۹۷)؛ تحولِ زبانِ آذربایجان در گذرِ زمان (پاسخ به صد پرسش دربارهی تحولِ زبانِ مردمِ آذربایجان در بسترِ تاریخ و فرهنگِ ایران و منطقه)؛ به کوششِ حمید آستانه؛ نشرِ نبشت. بارگیری از «اینجا» (۲ مگابایت).
دیهیم، گیتی (۱۳۸۴)؛ بررسیِ خردهگویشهای منطقهی قصران به انضمامِ واژهنامهی قصرانی؛ فرهنگستانِ زبان و ادبِ فارسی. بارگیری از «اینجا».
رجایی بخارایی، احمدعلی (۱۳۷۵)؛ لهجه بخارایی؛ دانشگاه فردوسی مشهد؛ چاپ دوم. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
رضائی، جمال (۱۳۷۳)؛ واژهنامهی گویش بیرجند؛ تهران: روزبهان. از «اینجا».
رضائی باغبیدی، حسن (۱۳۸۱)؛ دستور زبان پارتی (پهلوی اشکانی)؛ تهران: نشر آثار فرهنگستان زبان و ادب فارسی. بارگیری از «اینجا» (زیر ۲ مگابایت).
رضی، هاشم (۱۳۶۷)؛ فارسی باستان (دستور، گزیدهای از کتیبهها، واژهنامه)؛ تهران: فروهر. بارگیری از «اینجا» (۶ مگابایت).
روحی انارجانی (۱۳۵۲)؛ گویشِ آذری (متن و ترجمه و واژهنامهی رسالهی روحی انارجانی)؛ پژوهشی از رحیم رضازادهی ملک؛ انتشاراتِ انجمنِ فرهنگِ ایرانِ باستان. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
ستوده، منوچهر (۱۳۳۵)؛ فرهنگِ کرمانی؛ انتشاراتِ فرهنگِ ایرانزمین؛ تهران: ۱۳۳۵. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
سروشسروشیان، جمشید (۱۳۳۵)؛ فرهنگِ بهدینان؛ با پیشگفتارِ استاد ابراهیم پورداود؛ به کوششِ منوچهر ستوده؛ تهران: فرهنگ ایرانزمین. بارگیری از «اینجا» (۶ مگابایت).
شعار، محمدرضا (۱۳۴۶)؛ بحثی در زبانِ آذربایجان؛ تبریز: کتابفروشیِ مهر. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
شعار، محمدرضا (۱۳۷۸)؛ فرهنگِ واژههای کهن در زبانِ امروزِ آذربایجان؛ بنیادِ نیشابور.
بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
صفا، ذبیحالله (۲۵۳۵)؛ آموزش فرهنگ میهنی: سیری در تاریخ زبانها و ادب ایرانی؛ تهران: شورای عالی فرهنگ و هنر، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
عبدلی، علی (۱۳۶۳)؛ فرهنگِ تاتی و تالشی؛ بندرِ انزلی: دهخدا. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
فرهنگستان زبان و ادب فارسی (۱۳۹۱)؛ راهنمای گردآوری گویشها برای گنجینهی گویشهای ایرانی؛ تهران. بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).
کارنگ، عبدالعلی (۱۳۳۳)؛ تاتی و هرزنی: دو لهجه از زبانِ باستانیِ آذربایجان؛ تبریز: واعظپور. بارگیری از «اینجا».
کانگا، دستور کاووسجی (۱۳۶۹)؛ فرهنگ واژههای اوستا؛ گردانشِ احسان بهرامی؛ نشر بلخ. بارگیری از «اینجا».
کسروی تبریزی، احمد (۱۳۲۵)؛ آذری یا زبان باستان آذربایجان. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
کیا، صادق (۱۳۲۷)؛ واژهنامهی طبری؛ ایرانکوده؛ دانشگاهِ تهران. بارگیری از «اینجا» (۱۱ مگابایت).
کیا، صادق (۱۳۳۰)؛ واژهنامهیِ گرگانی؛ تهران: دانشگاهِ تهران. بارگیری از «اینجا» (۱۱۰ مگابایت).
کیا، صادق (۱۳۵۴)؛ آذریگان (آگاهیهایی دربارهی گویشِ آذری)؛ اندیشهی نیک؛ شمارهی ۲. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
مغدم، م. (۱۳۱۸ یزدگردی)؛ گویشهایِ وفس و آشتیان و تفرش؛ ایرانکوده ۱۱؛ تهران: انجمنِ ایرانویج. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
نارمن شارپ، رَلف (۱۳۴۹)؛ فرمانهایِ شاهنشاهیِ هخامنشی؛ شیراز. بارگیری از «اینجا» (۱۲ مگابایت).
ناطق، ناصح (۱۳۵۸)؛ زبان آذربایجان و وحدت ملی ایران؛ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
Windfuhr, Gernot (2009); The Iranian Languages; Routledge. ‘Download here‘
زبانِ پارسیگ (پهلوی)
بهار، مهرداد (۱۳۴۵)؛ واژهنامهی بندهش؛ بنیاد فرهنگ ایران. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
تفضلی، احمد (۱۳۴۸)؛ واژهنامهی مینوی خرد؛ بنیاد فرهنگ ایران. بارگیری از «اینجا» (۷ مگابایت).
جنیدی، فریدون (۱۳۶۰)؛ نامه پهلوانی (خودآموز خط و زبان پهلوی اشکانی، ساسانی)؛ نشر بلخ. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
فرهنگستان زبان پارسی (۱۳۹۱)؛ واژهنامه کوچک پارسی میانه. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
فرهوشی، بهرام (۱۳۸۱)؛ فرهنگ فارسی به پهلوی؛ دانشگاه تهران؛ چاپ سوم. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).
مکنزی، دیوید نیل (۱۳۷۳)؛ فرهنگ کوچک زبان پهلوی؛ برگردان مهشید میرفخرایی؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بارگیری نسخه پارسی و انگلیسی از «اینجا».
نوابی، ماهیار (۲۵۳۵)؛ مجموعه مقالات ۱؛ به کوشش محمود طاووسی؛ گنجینهی دستنویسهای پهلوی و پژوهشهای ایرانی ۵۰؛ موسسهی آسیایی دانشگاه شیراز. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
هوشنگجی جاماسپجی (۱۸۶۷)؛ واژهنامهی کهن زند – پهلوی (An Old Zand-Pahlavi Glossary). بارگیری از «اینجا» (۷ مگابایت).
KAVASJI EDALJI KANGA (1909); ENGLISH-AVESTA DICTIONARY; FELLOW OF THE UNIVERSITY OF BOMBAY. ‘Download here‘
NYBERG, HENRIK SAMUEL (1974); A MANUAL OF PAHLAVI II (Ideograms, Glossary, Abbreviations, Index, Grammatical Survey, Corrigenda to Part I); Germany. ‘Download here‘
زبانشناسی
– (۱۹۹۶)؛ نوشتههای کسروی در زمینهی زبان فارسی؛ به کوشش حسین یزدانیان؛ سوئد: کتاب ارزان؛ ۶۲۸ رویه. بارگیری از «اینجا» (۱۰.۴ مگابایت).
باقری، مهری (۱۳۷۴)؛ مقدماتِ زبانشناسی؛ چاپِ سوم؛ دانشگاهِ تبریز. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
ناتلخانلری، پرویز (۱۳۴۷)؛ زبانشناسی و زبان فارسی؛ بنیاد فرهنگ ایران؛ چاپ سوم. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
دیگر نبیگها
پاشازاده، کمال (۱۳۳۲)؛ رسالهی برتریِ زبانِ پارسی بر زبانهای دیگر به جز عربی؛ نوشتهی عربی با ویرایش و پژوهش از حسین علی محفوظ؛ انجمن ایرانویج؛ ایران کوده؛ شمارهی ۱۷. بارگیری از «اینجا».
تفضلی، احمد (۱۳۷۸)؛ تاریخِ ادبیاتِ ایران پیش از اسلام، تهران: سخن. بارگیری از «اینجا».
شاهنامهی فردوسی، چاپهای ماکان، وُلرس، مُل، مسکو و خالقی. بارگیری از «اینجا».
شکیب، احمد (بزرگ امید) (۱۳۸۸)؛ آیینهی نوروز؛ انجمنِ نویسندگانِ بلخ؛ کابل. بارگیری از «اینجا» (کمتر از ۱ مگابایت).
گروهِ نویسندگان (۲۵۳۶)؛ پژوهشنامهی فرهنگستانِ زبانِ ایران. بارگیری از «اینجا» (کمتر از ۵ مگابایت).
مؤذن جامی، محمدمهدی (۱۳۸۸)؛ ادبِ پهلوانی (مطالعهای در تاریخِ ادبِ دیرینهی ایرانی از زرتشت تا اشکانیان)؛ ققنوس؛ چاپِ دوم. بارگیری از «اینجا».
برای بارگیریِ نِبیگهای دیگر یا آشناییِ بیشتر با آنها به «نبیگخانهی پارسیانجمن» درنگرید.
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموندِ رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگِ ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
نخست از شما، و گرداورندهگان این کار ه سترگ سپاسگزار ام.
سپس به چند نکته در مورد ه خطّ ه فارسی و روش ه نگارش آن می پردازم:
برا یه خانش ه بهتر پیشنهاد می شود:
– نویسه ی “ه” را تنها برا ی آوا ی /h/ به کار به بریم، “ه، ـه” را برا ی /e/، و “ه” را برا ی /a/.
– نویسه ی “و” را تنها برا ی آوا ی /v/ به کار به بریم، و به کمک ه نشانهها ای رو ی آن نماد ه آواها ی دیگر اختصاصداده شده به این نویسه را به سازیم. به عنوان ه پیشنهاد، “ۏ” برا ی /o/، “ۉ” برا ی /u/ و “ۊ” برا ی /ow/. واو ناخانا هم حذف شود.
– نویسه ی “ی” را برا ی /y/، و “ی” را برا ی /i/ به کار به بریم.
– به جا ی “تشدید” از تکرار ه حرف استفاده کنیم.
این کمترین کار ی-ست که می شود برا ی بهسازی ی دبیره ی فارسی انجام داد. برا ی نشاندادن ه اثربخشی ی آن یک بند از نوشته ی آقا ی جنیدی، در زیر، بازنـِویسی می شود:
فـَرهیدون ه جـُنـِیدی (اهز پیشگـُفتار ه فـَرهنگ): دهر «دینکـَرت» یـِک ی اهز نامهها که به دهبیره یه پـَهلـَوی بـَرجای مانده، و گـُزیده ای اهز اهوهستا یه باستان هست، پـُرسـِشها یه فـَراوان هست، که پـُرسـَنده اهز دانا می پـُرسـَد، وه یـِک ی اهز آن نـِوهشتهها چـُنین هست که: چـِرا دین را به آواز ی ناآشنا وۏ نـَهـُفته اهوهستانام گۉئیم! وۏ این سـُخـَن نـِشان می دههـَد که دهر هـَمان هـِنگام نیز، زهبان ه اهوهستائی، برا یه گۉیـَندهگان ه پـَهلـَوی، زهبان ی نـَهـُفته وه دۉر بۉده اهست، چـُنان که ایرانییان آن را به دۏرۏستی دهر نه می یافته اهند، وه اهنبوه ه نامهها که به زهبان ه پـَهلـَوی بـَر اهوهستا نـِگاشته می شـُده هـَمه اهز بـَرا یه گـُزارهش ه واژهها یه دۉر اهز زهبان وۏ سـُخـَنان ه دۉر اهز اهندیشه یه مـَردۏمان بۉد، وه بـَرخ ی اهز هـَمین گـُزارهشها که به زهند نامبـُردار بۉد هـَنۉز، دهردهسترهس ه ما هـَست، وه اهز بـَرخ ی بـَخشها یه اهوهستا که با سـِتیزه یه رۉزهگار اهز مییان رهفت، گـُزیدهها وۏ نـِوهشتهها یه پـَراکـَنده دهز دهفتـَرها یه پـَهلـَوی بـَرجای مانده اهست، چـُنان که «بـُندههـِش»اهز رۉ یه یـِک ی اهز نـَسکها یه اهوهستا یه کـُهـَن، به نام ه «دامدات نـَسک» فـَراهـَم آمـَده اهست.
با سپاس!
شۊربختانه نرمافزار ه شما از “ۀ” (ه با دو نقطه) پـُشتیبانی نه می کـُنـَد. مـَتن را یـِک بار دیگـَر بازسازی می کـُنـَم و می فـِرستـَم
خاهـِشمند ام نـِوشتار ه پیشین را با این یـِک ی جایگـُزین کـُنید.
نخست از شما، و گرداورندهگان این کار ه سترگ سپاسگزار ام.
سپس به چند نکته در مورد ه خطّ ه فارسی و روش ه نگارش آن می پردازم:
برا یه خانش ه بهتر پیشنهاد می شود:
– نویسه ی “ه” را تنها برا ی آوا ی /h/ به کار به بریم، “ه، ـه” را برا ی /e/، و “ۀ” را برا ی /a/.
– نویسه ی “و” را تنها برا ی آوا ی /v/ به کار به بریم، و به کمک ه نشانهها ای رو ی آن نماد ه آواها ی دیگر اختصاصداده شده به این نویسه را به سازیم. به عنوان ه پیشنهاد، “ۏ” برا ی /o/، “ۉ” برا ی /u/ و “ۊ” برا ی /ow/. واو ناخانا هم حذف شود.
– نویسه ی “ی” را برا ی /y/، و “ی” را برا ی /i/ به کار به بریم.
– به جا ی “تشدید” از تکرار ه حرف استفاده کنیم.
این کمترین کار ی-ست که می شود برا ی بهسازی ی دبیره ی فارسی انجام داد. برا ی نشاندادن ه اثربخشی ی آن یک بند از نوشته ی آقا ی جنیدی، در زیر، بازنـِویسی می شود:
فـَرهیدون ه جـُنـِیدی (اۀز پیشگـُفتار ه فـَرهنگ): دۀر «دینکـَرت» یـِک ی اۀز نامهها که به دۀبیره یه پـَهلـَوی بـَرجای مانده، و گـُزیده ای اۀز اۀوهستا یه باستان ۀست، پـُرسـِشها یه فـَراوان ۀست، که پـُرسـَنده اۀز دانا می پـُرسـَد، وۀ یـِک ی اۀز آن نـِوهشتهها چـُنین ۀست که: چـِرا دین را به آواز ی ناآشنا وۏ نـَهـُفته اۀوهستانام گۉئیم! وۏ این سـُخـَن نـِشان می دههـَد که دۀر هـَمان هـِنگام نیز، زۀبان ه اۀوهستائی، برا یه گۉیـَندهگان ه پـَهلـَوی، زۀبان ی نـَهـُفته وۀ دۉر بۉده اۀست، چـُنان که ایرانییان آن را به دۏرۏستی دۀر نه می یافته اۀند، وۀ اۀنبوه ه نامهها که به زۀبان ه پـَهلـَوی بـَر اۀوهستا نـِگاشته می شـُده هـَمه اۀز بـَرا یه گـُزارهش ه واژهها یه دۉر اۀز زۀبان وۏ سـُخـَنان ه دۉر اۀز اۀندیشه یه مـَردۏمان بۉد، وۀ بـَرخ ی اۀز هـَمین گـُزارۀشها که به زۀند نامبـُردار بۉد هـَنۉز، دۀردۀسترۀس ه ما هـَست، وۀ اۀز بـَرخ ی بـَخشها یه اۀوهستا که با سـِتیزه یه رۉزهگار اۀز مییان رۀفت، گـُزیدهها وۏ نـِوهشتهها یه پـَراکـَنده دۀز دۀفتـَرها یه پـَهلـَوی بـَرجای مانده اۀست، چـُنان که «بـُندههـِش»اۀز رۉ یه یـِک ی اۀز نـَسکها یه اۀوهستا یه کـُهـَن، به نام ه «دامدات نـَسک» فـَراهـَم آمـَده اۀست.
با سپاس!
درود بر شما که در پاسداری و گسترش زبان پارسی می کوشید. بی گمان تلاش های شمادر راستای شناساندن و در دسترس گذاشتن بنخان های زبان پارسی آینده ی زبانی این کشور را به سوی روشنایی و سربلندی جهانی می برد. زنده باد زبان و فرهنگ ایران زمین.
پاینده و سرفراز باشید.
راستین هستی پرست