پیوند با ما

برای پیوند با ما می‌توانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از به‌روزرسانیهای تارنما می‌توانید هموند رویدادنامه پارسی‌انجمن شوید و نیز می‌توانید به تاربرگ ما در فیس‌بوک یا تلگرام بپیوندید.

    91 دیدگاه فرستاده شده است.

    1. با درود و سپاس
      کوشش شما را در پاسداری از زبان پارسی چراغی روشن در تاریکی و از هم گسیختگی زبان پارسی دیدم, تندرستی و پایداری شما را از خدای مهربان خواهانم.

    2. درود
      درودی به بلندای زاگرس،به بزرگی تاریخ کهن ایران زمین؛به خروشانی کارون،به پاکی خاکم بختیاری…
      بسیار خرسندوخوشحالیم که میبینیم هم میهنانی داریم که خون ایرانی بودن و ایران دوستی در وجودشان موج میزند و هیچگونه پلیدی روزگار نتوانسته بر سر راه پاک آنان ایستادگی کند.
      سپاس .
      با افتخار لینک شدید -پایگاه خبری،فرهنگی،تاریخی آنزان نیوز (انشان بختیاری)
      **تی به ره ویدن تون مین خاک بختیاری هه دیم**(در انتظار حضورتان در خاک بختیاری هستیم)

      • مکوندی گرامی، برخلاف آنچه گفته می شود که خوز به معنی نیشکر است و خوزستان یعنی نیشکرستان! باید بگویم که نی و شکر و نیشکر همه واژگان کهن پارسی هستند. نام خوزستان، پیشتر خوزیستان، خوجیستان، هوگیستان بوده است. هوگ در زبان پارسی پهلوی همان خوک است که در ایران پیش از اسلام نماد زایندگی و فرخندگی و برکت بوده است. این جانور در ایران باستان برای گوشت آن شکار می شده است و شاید هم حتی پرورش داده می شده است و آنچنان در نزد ایرانیان پیش از اسلام گرامی شمرده می شده که در نام شهر خُجَند (معرَّب هوگَند): متبرک و در واژه خجسته (هوگستَگ، خجستَگ): مبارک و فرخنده، نیز به کار گرفته شده است. استان هوگیستان نیز با خوشی آبهوا و پرآبی آن در بیشتر سال جایی فرخنده و متبرک بوده و هست و به دلایل اقلیمی گفته شده دارای رستنگاه های بسیاری بوده و شاید گله های خوک فراوانی نیز داشته است. همه این دلایل به کاربرد نام هوگیستان انجامیدند. امّا با تهاجم و چیرگی مسلمانان، به یکباره خوک این جانور نماد زایندگی و فرخندگی ایرانیان به نماد پلیدی و ناپاکی (نجاست و نجس) دگرگون شد، از این رو، نام این اُستان که از هوگیستان به خوجیستان معرّب شده بود (ولی هنوز نشانی از خوگ دیده می شود) با گذر زمان و دگرگونی فرهنگی ایرانیان، به خوزیستان و سپس خوزستان دگرکون شد تا این که نشانی از این پستاندار و نماد فرهنگی ایرانیان نماند. هوگیستان، گرگر، شوش (سوس)، شوشتر، دژپوهل (دزفول)، هورموز اردشیر (بخشی از اهواز کنونی که مسلمانان آن را ویران کردند)، و خرابه های گوند ای شاهپوهر (یکی از پنج دانشگاه بزرگ جهان آن روزگار) نشانه هایی از این واقعیت تاریخی هستند که زبان مردم این استان، زبان پارسی پهلوی بوده است، اگرچه برخی از ایرانیان ایرانشهر ساسانی نیز عرب تبار بودند. همچنین، بیشتر شبه جزیره عربستان در آن روزگار، تحت عنوان “سیملان” بخشی از ایرانشهر به شمار می رفت و تنها بیابان های گرم و سوزان آن در فرمانروایی ایران ساسانی نبودند. نکته دیگر این که نام شهر بصره نیز عربی شده نام پارسی پهلوی این شهر، “بَسرَگ” است که به معنی دارنده ی جوی های فراوان آب می باشد. امیدوارم توضیحات من انگیزه ای باشد برای مطالعات زبان شیرین پارسی پهلوی (نمودار کیستی راستین ما ایرانیان و ایرانشهریان در دل تاریکی های تاریخ و زمانه) و پژوهش درباره دیگر شهرهای استان خوزستان گرامیمان.

        • نخست اینکه شکر را سنسکریت دانسته‌اند نه پارسی. فارسی آن همان خوز است. اینجا چرا «نی» را با آن هم می‌زنید، پیداست چرا.

          دوم اینکه هنگامی که می‌گویید در زمانی چنان بوده و چنان نبوده باید برای آن یادکردی (ارجاع) داشته باشید نه به دلخواه خود بگویید خوک نماد چه بود!
          اگر می‌پندارید که خوزستان با آن رودها به خوک نامور شده پس استانهای گیلان و مازندران را باید ابرخوکستان میگفتند!!

          سوم اینکه خجستک وارون آنچه نوشتید، به مانیک پلید است چراکه برنام اسکندر مقدونی را می‌گفتند اسکندر خجستک

          چهارم اینکه خوک پیش از اسلام نیز از سوی ادیان و مردمان دیگری هم پلید و نجس شمرده می‌شد که نمونه اش را هردودت درباره‌ی مصریان، سکاها (ایرانیان اباختری و نیاکان مردم مازندران، سیستان و سمنان) گفته و همچنین یهودیان که هزارسال پیش از اسلام بویژه در همان استان (همچون دانیال نبی) میزیستند خوک را پلید می‌دانستند:
          «هرودوت مورخ باستان درباره ی این عادت مصریان میگوید :
          «مصریان خوک را جانوری ناپاک و نجس میدانند. اگر کسی در گذرگاهی کمترین تماس با خوک پیدا کند بیدرنگ خودرا بالباس در رود می اندازد تا غسل کند*، بعلاوه خوکبانان حتی اگر مصری باشند یگانه کسانی هستند که در مصر حق ورود به معابد را ندارند و هیچکس با آنان زناشویی نمیکند…» تاریخ هرودوت کتاب ۲ بند۴۷ ترجمه مرتضی ثاقب فر ۱/۲۵۷ انتشارات اساطیر

          *شبیه به غسل ارتماسی در اسلام.

          گویا خوک در میان سکاها نیز ناپاک بوده است. چنانکه هرودوت درباره ی آن مینویسد :

          «می افزیم که آنان (=سکاها) هرگز خوک قربانی نمی کنند ، چون پرورش خوک را در سرزمین خود نمیتوانند تحمل کنند» تاریخ هرودوت کتاب ۴ بند ۶۳ ترجمه مرتضی ثاقب فر ۱/۴۷۶ قسمت دوم این بند به ترجمه ی هادی هدایتی چنین است ” چون نزد انها خوک ناپاک است”»

          چنانکه قرآن میفرماید: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ .شوری۱۳ »
          زیستن ده‌ها پیامبر در ایران پیش از اسلام، دست‌کم به کارکرد پیامبر بودنشان نشانی روی ایرانیان داشته یا نداشته؟

          پنجم اینکه چگونه است که هنوز خوک در جایی همچون استان گلستان به شیوه‌ای آزاد زندگی میکند بیک در خوزستانی که آن را جایگاه خوک میدانی هیچ نشانی از آن دیده نمی‌شود؟
          آیا نباید تندیسی همانند شیر که در آنجا فراوان است از خوک هم می‌ساختند؟

          ششم اینکه چگونه است که ما تندیس دال و شیر و … در برساخته‌های کهن داریم بیک هیچ تندیسی از خوک (این نماد فرهنگی ایرانیان به باور شما) نداریم؟

          هفتم اینکه آسمان ریسمان کردن آسان است. چرا خوجند همان خواجه کند نباشد؟ چرا خور جند نباشد؟

          هشتم اینکه آن سرزمین، جایگاه مردمان عیلامی بود که سیاه چرده و پسوندی زبان و بت پرست بودند چیزی که تنها درباره‌ی مردمان دراویدی همسایه خاوری ایران درست می‌نماید که سرزمین خود را هلتمتی یا به آوایش سامیان آلامتو (ایلام) یا سرزمین خدا می‌دانستند.

          نهم اینکه داریوش هخامنشی ۲۴بار و خشایارشاه ۱ بار نام خوزستان را به دیسه‌ی اوجا و اوجیا در سنگنوشته‌هایشان بکار برده‌اند در برابر می‌بینیم که در زبان پهلوی خوک همان خوک یا هوک است:
          http://pahlavi.surge.sh

          خوب است که مردم از خرد دور نشوند و به پندار چندان فرو نروند که پس از چند روز و شب زندگی پاسخگوی دهنکجی خود به خدا شوند. سخنان شما مرا به یاد ذبیح بهروز می‌اندازد که سخنانش را از روی پیوندگرایی (تعصب) دانسته و دانشوران زیربارش نمی‌رفتند.

          • با درود، وحید گرامی، نام هوگیستان در کتاب تلموت آمده است و شوربختانه سخنان من نیز با واگ واگ کردن واژگان آن به گونه ای اوگارده (سانسور و حذف) شده اند که شما از خواندن همه آن بی بهره مانده اید. شهر خُجَند در تاجیکستان هوگَند گفته می شود که درستی سخن مرا نشان می دهد. در پیوند با یافته شدن خوک در استان خوزستان نخست این که من به نماد بودن خوک و نه پوشش جانوری استان پافشاری نمودم و دیگر آن که از همان زمان ساسانیان کیشوَر (اقلیم) و آبهوای ایران دستخوش خشکی شده است. من در جایی از هستی دریاچه ای در زمان ساسانیان چیزی دیدم که امروزه نیست. همین گونه، دریاچه ارومیه بسیار بزرگتر بود و اکنون با خشکی چند دهه ای، می بینیم که رفته رفته به شوره زاری دگرگون می شود. سخن از هزار و چهارصد سال است! درباره خوردن خوک در ایران، اگرچه در ایران پس از اسلام خوک ناپاک شمرده می شود، با این همه، گهگاهی می شنویم که برخی از ایرانیان (دستکم ترسایان) خوک و خرگوش را شکار می کنند و می خورند و همان گونه که همه می دانیم گوشت خوک در بیشتر کشورهای ترسایان خورده می شود. در ایران پیش از اسلام نیز خوک شکار می شده است که شاید برای خوردن گوشت و شاید تنها برای سرگرمی و کارآزمایی در تیراندازی با کمان باشد. با این همه، چنان که آیین پندار، گفتار و کردار نیک ایرانیان پیش از اسلام را به یاد بیاوریم که در آن ایرانیان به پرهیز از شکار جانورانی مانند سمور آبی فراخوانده و دستور داده شده اند، به گمان نمی رسد که شکار خوک برای کارآزمایی در تیر انداختن باشد که فردوسی می گوید “میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است” و شکار خوک بیشتر به گمان می رسد که برای خوردن گوشت آن بوده باشد. هوگیستان سرزمین جلگه ای است که از یک سر به شاخاب پارس و از سوی دیگر به کوه های زاگرس می رسد و جدای از سرزمین ایلام است که از همان اوان فرمانروایی کوروش از ستمگری فرمانروای بابلیان رهانده شدند و آزادانه به ایران هخامنشی پیوستند. از دیدگاه زمانی زبان و کیش (خط) میخی هخامنشیان تا زبان پهلوی ساسانیان پس از یورش اسکندر مقدونی گُجَستَگ (ملعون، و نه هوگَستَگ: فرخنده، خجسته) تا سلوکیان و اشکانیان پارتی دگرگونی هایی بسیار یافته است و کیش پهلوی اشکانی و ساسانی نیز خود تا اندازه ای ناهمگون هستند (چه برسد با کیش میخی هخامنشیان). خرَد و خرَدورزی گم شده ای است که باید با خواندن نوشته ها و اندیشیدن بسیار به دست آید و با شتاب زدگی و بررسی داستان (تاریخ) زبان و فرهنگ را با پاسُخگویی در برابر خدایی که مردمی را آزاد آفریده است و به شگفتی آفرینش به اندیشیدن واداشته است، همخوانی ندارد. اندیشیدن نادرست بهتر از به بند کشیدن اندیشه در تار و پودی است که به نام خدا بر اندیشه و مغز مردم می بافید. در بررسی دانشیگ نیز خرسندی مردم اگرچه دانشوران دیگر و پذیرش یافته های دانشیگ از سوی آنان آرمان خردمندان نیست اگرچه دانش برای آسایش مردم است. یکی از چکامه سرایان بزرگ ایران نظامی گنجوی است که در زمان چیرگی تورکان و گسل فرهنگی سترگ پس از چیره شدن آنان و پیش از آنان، از بهرام گور ساسانی و داستان های کهن زمان ساسانیان می سراید تا یادآور داستان و کیستی مردم به آنان باشد. او نه برای خوشایند زورمندان بیگانه لب گشوده و کلک می فرساید و نه برای خوشایند مردمانی که شاید بیشتر آنان از داستان خود ناآگاه بوده و گرفتار خوراک تابستان و پوشاک زمستان بودند و همین است که کار او بسیار ارزنده است آنچنان که ایران ستیزان شغال خویی چون استالین و چاکران دیروز و امروز چنگ بر کیستی خود این چکامه سرا انداخته اند، نا آگاه از آن که چکامه های او ایرانی بودن راستین او و ایرانی بودن مردمان اران (جمهوری آذربایجان کنونی) را به خوبی نشان می دهند که چکامه سرا نه برای زر و زور که به دوستاری و مهر میهنش چکامه سروده است. پس ویزایینَگ (تعصُّب) در سخن من جایی ندارد و دانشوران را خردورزی باید تا از پیش داوری پرهیختن.

          • با درود و آرزوی بهروزی، آقای وحید هم میهن گرامی، هوگیستان در داستان (تاریخ) ایران بوده و در بخشی از مادَیان (کتاب) Babylonia Judaica in Talmudic Period از آن و داستان آن نوشته شده است و نام روستاگ (شهر) کنونی اهواز نیز در زمان ساسانیان و به زبان پارسی “هورموز اردشیر” نیز آمده است که به فرمان اردشیر پاپکان ساسانی ساخته شد. در مادَیان “شهرستانیهای ایرانشهر” آمده است که این شهر و رام-هورمیزد را هورمیزد پسر شابوهر ساخته است. واژه هوگ در هوگَند (خُجَند) امروزی و در روستای هوگند در دوازده هزارمتری باختر شهرستان بشرویه نیز نام امامزاده ای به همین نام می باشد. در ایران باستان چیهر (طبیعت) ارزشمند و ارجمند بود و جانوران و میوه ها نماد شمرده می شدند مانند سَگ که نماد نستوهی و پَترِش (مقاومت) بوده است و در نامیدن کوهستان سَگَند یا همان سَهَند کنونی به کار رفته است. هوگَند مانند مَرَند، زَرَند، هوراند، هَرَند، چَرَند، پَرَند،و اَمَند نامیده شده است و هوگ نماد زایندگی و فراوانی چیزهای نیکو بوده است و هوگستَگ همان فرخنده و خجسته است و شاید نام این دام از هو: نیک و وگ: پسوندی با چیم (معنی) کوچک ساخته شده است. شما با آیه ای از قرآن به پلید شمردن این دام در دین های ابراهیمی پرداخته اید و بر پایه آن به پلیدی هوگ در ایران پیش از اسلام گمان برده اید. باید گفت که در ایران کهن آیین های بیشتر زرتشت، مهر (میتراییسم)، زوروانی، نیز دین های مانی، مزدک و اندکی بودایی، ترساگی (مسیحیت) و کلیمی (موسوی) رَواگی (رواج) داشتند و از این رو نمی توان بر پایه آموزه های دین های ابراهیمی درباره فرهنگ خوراک مردم داوری نمود. همچنین، پیروان دین ترساگی خود گوشت هوگ را می خورند و بوداییان نیز! درباره کلیمیان و فرهنگ خوراکی آنان نمی دانم. در ایران، هوگ شکار می شده و اگر پند فردوسی “میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است” را به یاد داشته باشیم، نمی توان شکار آن را برای آمادگی در تیراندازی و سرگرمی دانست و شاید برای خوردن گوشت آن شکار می شده است. من درباره فراوانی هوگ در هوگیستان گمان می کنم، و اگر هم در ایران کنونی هوگ در آن جا یافته نشود، کیشوَر (اقلیم) و آبهوای ایران آن روزگاران (۱۸۰۰ تا ۱۴۰۰ سال پیش) با اکنون همگون نبوده و در نوشته ها و گفته ها دریاچه هایی هستند که امروزه با نیستند یا بسیار کوچک هستند. سرگذشت دریاچه بختگان و زایده رود و دریاچه ارومیه یادتان نرود! زبان پارسی و کیش میخی هخامنشیان با زبان و کیش پارسی پهلوی ساسانیان پس از اسکندر و سلوکیان و اشکانیان پارتی ناهمگونی هایی دارد. گوجَستَگ در زبان پارسی پهلوی به چیم ملعون است و نه هوگَستَگ که همان فرخنده است! بی (امّا) شما مرا که تنها یافته های خود را از زبان و فرهنگ ایران کهن و برای یک انجمن زبان پارسی نوشته ام برنتافته و به خدایی می سپارید که می پبوسید (انتظار دارید) مرا رنج رساند که چرا چنین نوشتم! برادرجان، نه این ها، خود ریشه های (اصول) دین اسلام را نیز باید با مغز و خرَدورزی آزادانه دریابید و بپذیرید. بر پایه آموزه های دانشمندان دین اسلام دین را به پیروی (تقلید) نباید پذیرفت. جغرافیای ایلام جدای از جایگاه هوگیستان است و ایلامی های خسته از زورگویی فرمانروای بابل، از نخستین مردمانی بودند که به پارس های پیرو کوروش بزرگ بنیانگزار ایران هخامنشی پیوستند و این پیوندی با گفتگوی ما درباره هوگ و هوگند و هوگیستان نیز ندارد. در پایان، این که خرَد و خرَدوَرزی نیازمند بهره گیری آزادانه از نیروی خرَد و اندیشه است که خداوند دانا و توانا به ما مردمان بخشیده است و این دهن کجی در برابر خدا نیست و بیشتر از خدا و پیشتر از خدا باید از تیر خشم و ویزایینَگ (تعصُّب) آفریدگان خدا که خود را نزدیک به او و برتر می یابند، باید سنگر گرفت که خرد خدادداد را بر پایه گمان خود از خدای بزرگ به بند کشیده و خردورزی و بررسی ایز (حتی) واژگان یک زبان را دهن کجی به او می شمارند. برادر خدایی که این همه کهکشان با این همه ستارگان و اَپاختَران (سیّارات) را آفریده از دهن کجی (اگر دهن کجی می پنداری) خشمناک نمی شود و شاید هم چون پدر و مادری مهربان از دیدن چهره کودک خنده اش هم بگیرد! خدای بزرگ کوچک نیست! من آقای ذبیح بهروز را نمی شناسم و اگر او نیز به یافته هایی مانند یافته های من دست یافته است، مانند شامروت های (تکرارهای) آزمایش دانشیگ (علمی) به دست چندین پژوهشگر ناآگاه از کار هم است که همین درستی سخنان ما را نشان می دهد. پیوند در زبان پارسی به چیم دودمان و خویشاوند است و کاربرد آن برای تعصُّب درست نمی نماید. شاد و تندرست و بهروز باشید.

    3. پاينده با ايران آريائي

      سرزمين پرشكوه ما

      با افتخار سايت با ارزش شما را لينك نمودم وبلاگ گنج جنگ صنايع هوايي خاطرات قهرمانان ارتش در جنگ هشت ساله

      پايدار باشيد هموطنان من

    4. با درود به همه ی دست اندرکاران این تارنگاشت!

      دوستی فرهیخته، تارنگاشت تان را نشانم داد. دیدن نمونه ی کارها خرسندیم را برانگیخت و امیدم را به آینده افزود.

      یرای همگی آرزوی کامیابی در کاری که در پیش گرفته اید، دارم

      با مهر ب. الف. بزرگمهر

    5. با درود و ادب بسیار
      و شادباش برای راه اندازی چنین پایگاهی که شایسته است و بایسته بود. زبان و ادب پارسی بیش از هر زمان دیگری به پاسداشت و نگهداشت نیازمند است. روزگاراان در نشیب و دشواری دستمان را گرفته و امروز به یاری ما نیاز دارد که آن نیز در فرجام به پایداری و ماندگاری خویشتن ایرانی مان خواهد انجامید. شاید بیش از دیگر مردمان زبان و ادب پارسی به چیستی ما گره خورده و بار سنگین همبستگی تاریخی را به دوش کشیده است و از این رو زبان و ابزار یک قوم نبوده که زبان ملی و تاریخی همه ی قومها و تبارهای ایرانی بوده و همه ی زبانهای ایرانی در توانمندی او کوشیده اند و او نیز به همگان سود رسانیده است. به هر روی پیروز باشید و تندرست و دیر زیوید و آزاد برای ایران و فرهنگ دیرپایش!
      بدرود-زاگرس زند

    6. با درود فراوان و درد فراوانتر از اینکه چنان به زبانی که به دروغ فارسیش نامیدند ،آلوده شده ایم که یارای نگارش خطی فارسی بهینه نیستم مگر با تلاش . درد ، آنگاه بیشتر نمایان میشود که سعی در پارسی گویی من آموزگار بازنشسته با ریشخند دیگران روبرو میگردد .
      سخت کوشی شما را در این راه ارج می نهم و تلاش خواهم نمود زیباتر سخن بگویم . پویا ، مانا و پایا باشید همواره .

    7. با درود من کارمندم هر روز زجر می کشم از نامه نگاریهای ادارات بخاطر بیسوادی کارمندان و مدیران دولتی دانسته یا نادانسته دارند فارسی را نابود می کنند بعضی وقتها مجبور می شوم مثل آنها نامه بنویسم و مث شکنجه است نمی دانم کی این چند سال می گذرد تا بازنشسته شوم و دیگر کمتر نامه های اداری را ببینم بخصوص تامین اجتماعی بانکها و دادگستری امیدوارم با همکاری همدیگر بتوانیم شمعی روشن کنیم .

      درود به شما که از دردی همسان سخن می‌گویید.
      پارسی‌انجمن

    8. درود و سپاس به همهء سرورانی که در سربلندی زبان پارسی از هیچ کوششی دریغ نمیورزند . زمان درازی نیست که نوشته های شما را دریافت میکنم . در همین زمان کوتاه بسیار سود برده ام و برای این از همهء شما سپاسگذارم ، بویژه نگاه انجمن به زبان پارسی در دیگر سرزمینهای پارسی گو . چنانچه مهربانی نمایید دوست دارم نشریه فصلنامه زبان پارسی را دریافت کنم . هزینه ارسال یا هزینه های دیگر را نیز میپذیرم .
      دوستدار شما
      اسفندیار گفتاری
      :.:
      دوست گرامی درود
      به این نشانی: http://www.parsianjoman.org/?p=1227
      یا به رایانامه‌تان بنگرید.
      پارسی‌انجمن

    9. درود.در کتاب واژه نامه کوچک پارسی میانه در قسمت حرف “و” تمامی آوانگاری های اوستایی با حرف نادرستی که با آوای “i” برابرست نگاشته شده اند لطفا اگر بنده اشتباه میکنم بفرمایید. منبع سخنم از کتاب گات ها از استاد پور داوود هستش که در آغاز کتاب حروف زبان اوستایی رو آوا نگاری کردند. با سپاس

    10. آیا در پارسی هموگی برای “جامد” هست.دکتر ملایری “سخت پای و یا همبست و امبس” را برای rigid و concrete برگزیدهاند ولی فسوسانه برای solid جامد عربی را برگزیده اند همانگونه که می دانیم جداشده های بسیاری از solid هستا می باشد که به ساختار زبان پارسی آسیب می رساند.

      دوست گرامی، برای جامد می‌توان از برابرنهادهایی چون: بربسته، بسته، دِج، فسرده، افسرده || بیجان، بی‌روان || اَنبَسته در جای خود بهره گرفت و برای جامدشدن نیز می‌توان از فسرده شدن یا بیجان شدن بهره برد.
      پارسی‌انجمن

    11. آیا رانه می تواند بگرت سائق را در روانشناسی برساند.با سپاس

      می‌رساند؛ برخی از مترجمان زبردست همچون داریوش آشوری از این هموگ در برگردانهایشان بهره برده‌اند.
      با سپاس

    12. آیا نسکی وجود دارد که دستور زبان پارسی به عربی نگفته باشد.مانند:بن مضارع،افعال،مسند و مسندالیه و….

      شوربختانه دوستان شما در پارسی‌انجمن تاکنون چنین نسکی را ندیده‌اند.
      پارسي‌انجمن

      • مهراطون گرامی، رهاندن یک زبان از چنین گرفتاری ای کاری بسیار سنگین است که نیازمند کار و تلاش جانانه و دلسوزانه دانشمندان دانش های گوناگون در همکاری با دانشمندان زبان پارسیگ پهلویگ، و همراهی مردمان سرزمین آن زبان است که این خود نیازمند آگاهی یافتن آنان از کیستی و داستان (تاریخ) خود، و آگاهی از ارزش زبان بومیگ خود و پاسخگویی در برابر مرز و بوم خود و مهرورزی برای پیشینیان، هم میهنان و آیندگان آن مرز و بوم است. فرازبِریهینیدن (ایجاد) چنین آگاهی ای با تارنماهای همسو تا اندازه ای شدنی است، با این همه کار ستُرگ بر دوش آموزش و پرورش، دانشگاه ها، و رسانه های گروهی و نهادهای اَبَرمان (مسئول)است. فرهنگستانی به نام زبان پارسیگ پهلویگ نهادی بایسته است که باید در همیاری و همکاری با نهادهای گوناگون این بار را بر دوش بکشد. تارنمای پارسی انجمن تارنمایی دوست داشتنی و اَبَرمان است که امیدوارم بتواند گام های بایسته و شایسته را در پیدایش چنین کانونی در همکاری با دیگر نهادها و بُنیادها بردارد. کارگروه ها و کانون های رای سنجی بایسته باید پدید بیایند و واژگان نه بر پایه تنها برابرسازی، بر پایه دانش بسنده و راستین از واژگان پارسیگ پهلویگ ساخته شوند. هم میهن ارجمند، زبان فارسی با این برَهم (شکل) اُستخوان شکسته از یورش بیگانگان اَرَبیگ، مغولیگ، تورکیگ، و روسیگ نمی تواند سرپا بایستد. دستور زبان پارسیگ پهلویگ باید زنده بشود و در آموزش و پرورش و دانشگاه ها جایگزین زبان فارسی کنونی بشود. کیش (خط) و آیین نویسش پارسیگ پهلویگ باید آیینیگ (رسمی) شود تا ما بتوانیم از پیشینیان خود آگاه بشویم و زبان پارسیگ پهلویگ نیز توان زنده مانی و سرپا ماندن را داشته باشد. همه این ها به یک کار بزرگ و شاید نه تنها در یک بوم (کشور)، در بوم های ایرانشهریگ دیگر نیز نیاز دارند. نومیدی راه چاره نیست، ما باید دانا باشیم و برای دانایی بیشتر سخت بکوشیم و بر توانایی خود بیفزاییم. من یک مادَیان پارسیگ پهلویگ را به فارسی برگرداندم و بیش از بیست هزار واژه پارسیگ پهلویگ را بر پایه آن کتاب و تلاش افزوده خودم ساخته ام. شما نیز بهتر است همین راه را در پیش بگیرید و چکه ها جویبار شوند و جویها رود بشوند و رودها دریاها و دریاها آوکیان ها (اُقیانوس ها) تا این که قُقنوس زبان پارسیگ پهلویگ از خاکستر خود دوباره برخیزد. بکوشیم که پارسیگ بنویسیم و بخوانیم. چگونه است که در ترکیه کیش بیگانه نوشته شد و شد، و ما نمی توانیم به کیش خود بنویسیم و نشود!!!

    13. درود یکی از فعل های کم و بیش فراموش شده “دوس” می باشد که من به دنبال هموگی برای colloid می گشتم(این ترم از kollo یونانی به چمار چسب و پسوند مانندگی oid ساخته شده است) و در فرهنگ دهخدا به واژه ی بسیار زیبای دوسگن برخوردم و با نگرش به اینکه محلول کولوئید مهحلولی است که از ذرات پرکنده شده در یک فاز ساخته شده و چسبناکی ویژه ای سرانجام پیدا می کند من این ترم دوسگن و یا دوس وار را برای کولوئید و دوسآل را برای colloidal پیشنهاد داده ام و آنرا در بلوگ خود تا اندازه ای پردامنه بازنموده ام.اگر برایتان شدنی است دربارهی این فعل بیشتر روشتگری کنید و آیا واژه ی”دوست” پیوندی با “دوس” دارد. با سپاس.
      —-
      واژه‌ی «دوست» با dus[چسبیدن] ندارد و با dos/dosh = «دوست داشتن» در پیوند است (مکنزی) و واگویه‌ی [تلفظ] «دوست» در بیخ‌وبن dost بوده است.
      در گویش « لری» به این واژه « دیس» و به «چسبیدن» «دیسیدن» گفته می‌شود:
      تیام دیسس= چشمم عفونت کرد و بهم چسبید
      دیسِنَک: نام حشره‌ای که هر چه بتارانیش باز هم به پیرامون تن آدم بازمی گردد و به آن می‌چسبد
      از آنجا که کلوید زاب [صفت] است می‌توان گفت «دوسین» به کار برد؛ ولی دوسگن و دوسگون هم خوشاهنگ و گویا است. به گمانمان برای colloidal دوسگنیک یا دوسگن-سان درخورتر باشد.
      پسوند «ال» در اینجا چندان گویا نیست.
      ال: این پسوند امروزه بیشتر نام-افزار می‌سازد. مانند چنگال، پیچال، گودال، پیخال و واژگان نوساختهٔ تختال (slab)، پیچال (labyrinth)، برخال ‌(fractal)،
      نگارال (graftal) (برای اَزدایش‌های[اطلاعات] بیشتر درباره‌ی کاربردهای پسوند «ال» می‌توانید به کتاب فرهنگ پیشوندها و پسوندهای زبان پارسی، رویه‌ی ۳۱۲، نوشته‌ی خسرو فرشیدورد بنگرید.)
      دیگر اینکه «دوسال» با«۲ سال» شباهت آوایی پیدا می‌کند و از رَزینگی[دقت] زبانی می‌کاهد.
      پارسی‌انجمن

      • مهراطون گرامی، از راهنمایی شما و کوشش شما در یافتن برابرهای پارسی بسیار شادمان و سپاسگزارم. من واژه “دوسان” را برای “کلوئید” می پذیرم که هم نام و هم ویژگی (گزارواژه) است. می گوییم کلوئیدهای خاک که در این جا کلوئید نام است. صفت این واژه کلوئیدال است که باز هم دوسان این کاروَری (نقش) را به خوبی انجام می رساند. سپاسدارم. بابک

      • مگر خودتان نگفتید زاب نادرست است و بگویید گذار واژه .یا نگویید ازدایش که بگویید ازدش سرانجام ما چه کنیم

    14. درود بر شما:در شیمی ترمی است به نام aerosol(آیروسل) که دفزه و آبگون در هوا گفته می شود مانند گرد و غبار یا هر ریز گردی در هوا یا قطره های مه یا قطرک های ابرها در هوا.aerosol از aero “هوا یا air” + سل sol بخش اول از solution گمیزه (محلول).دکتر ملایری solution را لویش گذاشته اند.آیا می توان آیروسل را با پیروی کردن از ساختار آیروسل،هوا لوی یا هوا لو گذاشت؟

    15. درود و آفرین به شما.

      پیشنهاد من این است که به جای کاربرد “پالایش پارسی‌” در نام تارسیت (وب‌سایت) از “توانمند‌سازی پارسی‌” بهره ببرید. توانمند‌سازی هم گویا تر است (چه بسا واژه‌ها پارسی‌ اند ولی‌ نادقیق) هم پادیستگران (مخالفین) این راه را کیش‌مات می‌‌کند.

      با سپاس.

      درود دوست ارجمند
      پیشنهاد بجا و ارزنده‌ای است و در ویرایش آینده‌ی پیشانی [= Header] تارنما چنین خواهیم کرد.
      با سپاس
      پارسی‌انجمن

    16. با سلام : اگر بخواهم مقاله ای بفرستم چگونه باید این کار را انجام دهم .

      درود جناب گودرزی ارجمند
      می‌توانید به رایانشانی info@parsianjoman.ir بفرستید.
      با سپاس
      پارسی‌انجمن

    17. با درود
      در پی پرسش «مهراطون» که “آیا نسکی وجود دارد که دستور زبان پارسی به عربی نگفته باشد.مانند:بن مضارع،افعال،مسند و مسندالیه و….” پاسخ آری است. نام نسک« فرهنگ پارسی،از اندیشیدن به سرودن» نویسنده امیرجاهد. ولی نه دراینجا

    18. با درود اینجانب دنبال یک نسخه از کتاب واژه نامه پارسی سره هستم به نشانی فرهنگستان زبان پارسی به شماره ۴۱۳ خیابان ۱۲فروردین رفتم نیافتم لطفا شماره تماس فرهنگستان ونیز شماره تماس پارسی انجمن را به اینجانب ارایه فرمایید و اگر راه دیگری برای دسترسی به این واژه نامه هست ( البته بجز نسخه الکترونیکی آن) نیز بفرمایید- بدرود مظفر سیدی

      درود
      می‌توانید واژه‌یاب (فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه) استاد پرتو را از نشر اساطیر خریداری کنید.
      پارسی‌انجمن

    19. با درود.
      پسوند «یه» در واژه‌هایی چون نظریه، رویه، زعفرانیه و … آیا پسوندی پارسی است؟

      درود به شما
      «یه» پسوندی عربی است. در این باره می‌توانید بنگرید به: «فرهنگ پیشوندها و پسوندها» نوشته‌ی خسرو فرشیدورد.
      پارسی‌انجمن

      • “یّه” پسوندی اَرَبیگ است که شوربختانه به نام های پارسیگ مانند سهند نیز افزوده می شود و برای نامگذاری کوست ها (مناطق) و ساختمان ها به کار گرفته می شود. کاری بس اَن اَبَرمانیگ (نامسئولانه) که مردم ناآگاهانه خود تیشه بر ریشه زبان مادریگ خود می زنند.

    20. با درود
      از آنجا که زبان فارسی زبانی ترکیبی است، به نظر من خیلی خیلی خوب است اگر کسی بتواند فرهنگ‌نامه‌ای فراهم سازد که ترکیب‌ها را در آن بتوان یافت. برای نمونه، هرگاه واژه‌ی «دست» جستجو می‌شود همه‌ی واژه‌هایی که در آنها «دست‌» بکار رفته مثل دست‌گیر، دستار، دست‌به‌دست، … بیاید. به دید من این کار نقشی بزرگ در آموزش واژه‌سازی خواهد داشت.

    21. در زمینه فرموده آقای ناظمی و پیشنهاد واژه ای برای aerosol باید گفت که برای آن برابر «هواویز و هواویخته» (در هوا آویزان) در نوشته های هواشناسی جاافتاده و پُرکاربرد است. این تَرم تنها برای ذره های جامد به کار می رود، و ذره های آبگون که همان ابر (در بالا) یا مه (در سطح زمین) هستند.

    22. با درود
      دوستان گرامی. نامه ای به نشانی رایانامه پارسی انجمن فرستادم، نمی دانم آن را دریافتید یا نه.

    23. سلام علیکم
      مستدعی است در صورت امکان کلمۀ کتابخانه که در صدر پیج شماست با کلمه ای غیر عربی تعویض کنید.
      تا آنجایی که اطلاع دارم “کتاب” کلمه ای غیر فارسی است.

      • دوستان دانشمند در پارسی انجمن،
        خواهشمند است از واژگان پارسیگ به جای هر واژه بیگانه بهره بگیرید تا هم به زنده داشتن زبان پارسیگ یاری بدهید که به روشنی چیم این تارنماست، و هم به گسترش آشنایی مردمان ایرانشهریگ با زبان راستین خود یاری بدهید که این نیز از خواسته های همه ما ایرانیان است. خواهش می کنم. می دانم و می پذیرم که هیچ زبان زنده ای سره نیست و ایز (حتّی) زبان پارسیگ پهلویگ نیز سره نبوده است، با این همه، چرا باید از واژه “نیبیگخانَگ” یا “ایوان مادَیان” بهره نگیریم؟!!! چرا باید زبان مادریگ خود را دور بیندازیم و زبان بیگانه را آسان تر از زبان نیاگان خود به زبان بیاوریم که به خدا سوگند از این آسانی در دل خود بسیار رنج می برم. چرا نام جایی را سهندیّه بگذارند و نه سهند، سهندگاه، سهندیان، و هر واژه پارسیگ دیگر؟ چرا زبان راستین خود را زوریگ (تحمیلی) و زبان زوریگ بیگانگان را زبان مادریگ خویش بدانیم؟ چرا به جای ناتوان و کم زور، واژه ضعیف را آسان تر به کار بگیرم؟ و ناتوانی ناتوان تر از ضعف و ناآشناتر از آن برایم بنماید؟ چرا زبان کسانی که به میهنم تاختند و از بیابانهای گرم و سوزان و از گروه های دخترکُش آمدند، برای من زبان دانشیگ تر از زبان نیاگان و پیشینیان من باشد که از خود سازه های شوشتر و آسیاب های بادیگ خراسان و تخت جمشید (پارسه) با آن همه سترگی ساختمان و ریزه کاری های بسیار سخت و هنرمندانه در بیش از ۲۵۰۰ سال پیش را به جای گذاشتند؟ چرا باید زبان مادریگ خود را نشناسیم؟ چرا باید یک تهرانیگ یک آدوریگ (آذری) را همزبان خود نداند و ترک بشناسد و یک آدوریگ نیز نداند که زبان مادریگ راستین او نه تورکیگ به جای مانده از زورگویی و یورش عثمانی، مغول و تیمور، که به گواهی نام پاک “آدورپایگان” و نام های روستاگ های (شهرهای) آن، ایز (حتّی) نام های پیشین تر “خیاو”، “دهخوارگان”، “شبستر”، “تبریز/ تاوریز”، “هرومیا” (ارومیه)”مغان”، “میانه”، “خوی”، و … گویشی از زبان پارسیگ پهلویگ است و این ناآگاهی ها چنان فراوان باشند که به دشواری های والَنیگ (اجتماعی) بینجامند؟ تارنمای شما به راستی بسیار تارنمای نیکویی است و همچون هر کار نیکی جای بسیار برای افزودن نیکویی ها دارد. من از شما دانشمندان خواهش می کنم که برای رهایش زبان پارسیگ پهلویگ و نگارش دستور زبان، زنده کردن و آموزش کیش (خط) آن، و گردآوری واژگان آن بکوشید. کسی که خود را نشناسد، بی گمان خدا را نیز نخواهد شناخت، و کسی که داستان “تاریخ” پیشینیان خود را نداند در هزار راهه های زمانه گرفتار خواهد شد.

      • سلام. این حساسیت پیرامون زبان عربی به راستی نابخرادانه است. گیریم همه واژه هایی غیر فارسی (غالبا منظور عربی است که به تمامی دلایل غیر زبان شناختی دارد و سرشار از انگیزه های ایدئولوژیک است) را پاک شد. وقتی ما نتوانیم متن عطار و حافظ و غزالی و سعدی و نظامی و ابن سینا و سهروردی و نظام الملک را بخوانیم تفاوت فارسی با مثلا زبان اردو یا یک زبان غیرتمدن ساز چیست؟ قدرت فارسی و گستره جغرافیایی آن در سده ها بخاطر حالت «غیرپاکی اش» بوده وگرنه یک زبان پاک و ولی غیرفرهنگی به چه کار می اید. وقتی بعضی کامنتها را میخوانی از فهم شان عاجز میشود از بس واژه های بلااستفاده عجیب در آنها بکار رفته.

        • با درود. خانم شراره، آنچه شما از دانستن آن ناتوان مانده اید، آن همان زبان نیاکان شماست که همان عرب زبان آنان را خاموش ساخته است، آنچنان که یک آدوریگ (آذری) خود را ترک، و یک هوگیگ (خوزی، خوزستانی) خود را عرب می پندارد. اگرچه اَرمائیلانی (اعرابی) نیز پیش از یورش اَرمائیلان (اعراب) مسلمان نیز ایرانی بودند و در ابران شکوهمند و پهناور ساسانی (ایرانشهر) می زیستند. برای یافتن پاسخ خود، زَندهای (کامنت های)بابک را در این تارنما یافته و بخوانید (از همین بخش پیوند با ما و دیگر بخش ها). اگرچه برخی مانند امام غزالی ابوعلی سینا را هم شایسته نمی دانستند، با این همه نیک می دانم که هر ایرانی راستین هماره در اندیشه داستان (تاریخ) و زبان و فرهنگ نیاکان خود می باشد. زبان بیگانه زبان بیگانه است، و پارسی پهلوی زبان مادری راستین هر ایرانی و ایرانشهری است، با این همه، زبان عربی از آن روی آزاردهنده تر است که اَرمائیلان (اعراب) مسلمان با یورش خود زن و دختر ایرانی (کَنیز) را به بردگی کشیدند و مردان و پوران ایران زمین را کُشتند و به بیگاری کشیدند و نیبیگان (کتاب ها) سوزاندند و زبان و فرهنگ آریایی را از آریاییان گرفتند و همان کردند که داعش با ایزدیان و مردان و زنان آنان کرد. شراره گرامی، آنچنان ما را از خود بی خود کردند که هیچ نتوانستیم تا این که به بدتر از خودشان از تخت فرمانروایی کنار زده شدند، مغولان تاتار چنگیزی و سپس تیمورلنگی! زبان پارسی پهلوی دوباره آسیب دید. همان امام غزالی پور سینا را شایسته نمی دانست و …، و همان نظامی گنجوی سده ها پس از یورش ارمائیلان و چیرگی و فرمانروایی آنان از داستان های پادشاهان ساسانی چکامه ها می سراید تا به ایرانیان شکوه داستان و زبان و فرهنگ نیاکان آریاییشان را یادآوری نماید. شگفتا که فردوسی پاکزاد را یاد نکردید که سعدی شیرین سخن از او یاد نموده و نظامی بسیار از او نام برده و به نیکی یاد کرده است. زندهای (کامنت های) مرا در این بخش و دیگر جاهای این پایگاه میانتوریگ (اینترنتی) بخوانید و بیندیشید.

        • bano/agha sherare be hamaan gone ke merdom be waje haa-ye tazi khoye kerdand ,be hamaan gone baa karbord waje haa-ye parsi be waje haa-ye parsi khoye mi girand. waje haa-ye tazi be zor saer neze wae shamshir be zaban parsi deron shode and. waje haa-ye tazi dastor zaban parsi ra baa dashwari haa-ye gonagon ro-der-ro saakhte and

    24. باسلام کدامین ترجمه های فارسی را برای متون دینی مثل قرآن ونهج البلاغه ونهج الفصاحه وصحیفه سجادیه توصیه میفرمایید_باتشکر

    25. پرسش دارم،
      آیا نرم افزار ویکی واژه پارسیمان که در اندروید به کار میرود قابل اعتماد است؟

    26. در فارسی نزدیک به چهارده ساختار وجود دارند که با بهره گیری از آنها میتوان از بن گذشته به بن حال کارواژه رسید.
      آیا بهتر نیست که یک روش یگانه برای این کار ایجاد شود؟
      (برای نمونه: بن حال + -ِست)

    27. “فیسبوک” یک نشان بازرگانی است و نیازی به جایگزین ندارد. از دیدگاه من بهتر است “رخ نامه” جایگزین پارسی “شبکه اجتماعی” باشد زیرا که برای “شبکه اجتماعی” جایگزینی نیافته ام.
      خواهشمند ام پاسخ را به رایانامه من بفرستید.

    28. درود سینای گرامی. آری. از دید هموندان پارسی‌انجمن نیز بهتر است تنها یک تکواژ گذشته‌ساز داشته‌باشیم و به نگرمان «ید» زایاترین این تکواژهاست.

    29. درود

      من ماه هاست روی پروژه ی واژه نامه ی
      انگلیسی-پارسی کار می کنم. تنها یک دشواری
      در میان هست. من با هیچ نرم افزاری که کارم
      را آسان سازد آشنا نیستم. توانستی ست شما
      با چنین نرم افزاری آشنا باشید. اگر می
      توانید مرا راهنمایی بفرمایید.

      پدرام باشید.

    30. سپاس از پاسختان،
      ۱- آیا “ید” برای همه‌ی کارواژه‌ها آهنگینیِ بسنده ای دارد؟
      برای نمونه: “پاییدن” یا “پایستن”
      یا درباره‌ی “دیدن”، اگر “بینیدن” باشد زیبنده‌تر است یا اگر “بینِستن” باشد؟
      ۲- آیا نرم‌افزار ویکی‌واژه‌ی پارسیمان پسندیده است؟
      ۳- در تارنمای پارسی انجمن نسک‌هایی (کتاب) را می‌توان بارگیری کرد که بسیاری اینگونه کتاب‌ها را “کتاب الکترونیک” گویند، واژه‌ی “رایاکتاب” یا “رایانسک” برای “e-book” هم‌ارز خوبی است؟
      ۴- در انگلیسی پیشوند “e” برای پدیده‌های الکترونیک به کار می‌رود، برای نمونه “e-mail” و “e-book”. با آتانش (توجه) به واژه‌ی “رایانامه” آیا پسندیده است که “رایا” را هم‌ارز پارسی این پیشوند قرار داد؟

      باسپاس و پوزش

      • با درود و سپاس از تلاش همه دانشمندان زبان پارسی و هر آن که به این زبان نیکو می اندیشد، می خواهم پیشنهاد دهم که در کار ساخت واژه های نوین نباید شتابان پیش رفت. ما برای نگهبانی از پیوستگی زبانی خود و نیاکانمان بهتر است که بیشتر بکوشیم و بررسی نماییم و تا آن جا که می توانیم از واژگان پارسی به کار گرفته شده در زمان های پیش بهره بگیریم و نه این که خود واژه بسازیم. اگر نیز خواستیم واژه ای بسازیم باید بکوشیم که واژه ها را به گونه ای بسازیم که بهترین واژه ها برای واژگانی برگزیده شوند که بیشترین کاربری را دارند. همچنین، خواهشمند است درباره واژه “رَخشی” و کاربرد آن و جدا شده هایش بیشتر بنویسید. از دیدگاه من واژه “بیر” و واژه “کهروب” و برساخته های آنها گزینه های بهتری هستند:
        {کَهروب: الکترون}
        {کَهروبیگ: الکترونیک؛ دارای الکترون}
        کَهروبای: کهروبا، کهربا {برق، الکتریسیته}
        {کَهروباییگ: کهروبایی، کهربایی، {برقی، الکتریکی}
        در هوتُخشان واسانیگ (صنایع غذایی) برای آزمون پذیرش یک فرآورده، نمونه های آن را به کسانی که دارای توان ویژه ای در چشیدن مزه ها هستند می خورانند و آنان رای می دهند. از دیدگاه من، نخست باید گروهی از دانشمندان زبان پارسی واژگان پیشنهادی را از دید درست بودن آن ها بررسی و سپس به رای بگذارند، و مردم رای بدهند. مانند بالگرد و چرخبال که بالگرد گزینه بهتری بود و پذیرفته شد. چه بهتر که پارسی انجمن در این زمینه پیشتاز باشد، جایی برای پیشنهاد واژگان اباگ (بوسیله) همگان، و سپس بررسی واژگان، و جایی برای رای گیری برای واژگان پیشنهادی درست. با این همه، از دیدگاه من، زبان پارسی نخواهد توانست از این همه یورش های فرهنگیگ بیگانگان جان درست به در ببرد، مگر این که ما دستور زبان پارسی پهلوی و آیین و کیش (خطّ) نگارش آن را دوباره زنده کنیم و به زبان نیاکانمان و کوشش های فردوسی و رودکی و پور ماهک ارج نهیم که اگر این کار نکنیم، به خویشتن خود ارج ننهاده ایم که درخت بی ریشه هرچند تناور و پُربار، ناگزیر خواهد خشکید. با سپاس

    31. سلام
      چرا هیچ کتاب یا راهنمایی در باب نحو زبان فارسی ارائه نمی کنید؟ یکی از مشکلاتی که در ترجمه ی زبان های خارجی با آن مواجه هستیم همخوانی نداشتن نحو جملات ترجمه ای با زبان فارسی است ولی شما بیش تر توجه تان به واژه گزینی است.
      با سپاس

      درود به شما
      در این‌باره این نبیگ[=کتاب] راهنمای درخوری است: درآمدی به اصول و روش ترجمه از کاظم لطفی‌پور ساعدی؛ مرکز نشر دانشگاهی.
      پارسی‌انجمن

    32. با درود، خواهشمند است برای واژگانی پیشنهاد نموده ام، رای خود را بنویسید، چون من چیزی درباره ی واژگان پیشنهادی خودم که بیشتر با کشاورزی و زیست شناسی بستگی دارند، ندیدم. سپاسگزارم.

    33. لطف کنید تارنمای خود را برای گوشیهای همراه سازگار کنید. در گوشی من خیلی از بخشهای تارنمای شما نشان داده نمیشود.سپاس

      درود دوست ارجمند
      این کار در دست انجام است و امیدواریم به زودی فرجام گیرد. سپاس از بازخوردتان.
      پارسی‌انجمن

    34. در پاسخ به پیشنهاد ناظمی در زمینه aerosol(آیروسل) و کاربرد «هوا لوی یا هوا لو» باید گفت که سالها است که واژه «هواویز» و «هواویخته» (آویزان در هوا» در کتاب های هواشناسی و درس های دانشگاهی استفاده می شود و این ترم جا افتاده است و بهتر است از معادل های دیگر استفاده نشود و از هرج و مرج کاست.

    35. ۱۹th January 2016
      ,Dear friends
      Parsianjoman sent me from 06 January 2016 to 18 January 2016 it messages. Thank you very much from your,s messages. Today after 12 days I wanted to open and read the new messages of Parsianjoman, but when I clicked in every one appeared in scan : ” Reported Web Forgery ! This Web page at 3c-lxa mail.com has been reported as a Web Forgery and has been blocked based on your security preferences. ”
      Maybe it happened in e-mails other people. I reported to you that you must be careful with Internet Companies . I could not visit the pretty web-site “Parsianjoman via my-e-mail for tow weeks because I am very busy with lots of problems

    36. به‌خواهش اگر می‌شود واژه‌نامه‌ی آقای آشوری در زمینه‌ی علوم انسانی را اینجا برای بارگزاری بگذارید؟

    37. والَنتور: شبکه اجتماعی، این واژه از والَن به چیمِ جامعه در زبان پارسی پهلوی و تُور به چیم شبکه ساخته شده است.

    38. سینای یزدی گرامی،
      با درود و شادباش نوروز باستانی بر شما هم میهن گرامی، در زبان پارسی پهلوی بُن های بی نیاز به شَوَندَگ (مفعول) که در فارسی مصدرهای افعال لازم نامیده می شوند، به ” ِستَن” یا همانندهای آن پایان می پذیرند، از این رو “پایِستَن” به چیم پایداری کردن می باشد. بُن های نیازمند به شوندگ (مصادر افعال متعدّی) به “-یدَن”؛ “-اندَن؛ -انیدَن؛ -ینیدَن” پایان می گیرند مانند “پاییدَن” که به چیم نگاه داشتن بر چیزی است که به شوندگ نیاز دارد.

    39. بسیار بسیار از شما و کارهای فرهنگی که می کنید خرسندم، امیدوارم کوشش تون صد چندان بشه.

    40. ای کاش همه تارنماهای ایرانی با شکل و دستور و کلمات شما نوشته میشدند .

      از شما متشکرم که برای زنده نگه داشتن زبان پارسی کوشش میکنید .

    41. درود
      تارنمای بسیار پر باری است.
      مدتی است به جستجوی واژه نامه ای هستم که به ترتیب اندازه کلمات چینش شده باشد. برای مثال تمامی کلمات تک حرفی، سپس دو حرفی، سه حرفی و …
      آیا همچین واژه نامه ای موجود است؟
      با سپاس

      درود دوست ارجمند.
      ما تا کنون چنین واژه‌نامه‌ای ندیده‌ایم.
      خرم باشید،
      پارسی‌انجمن.

    42. درود بر شما!
      سر آمد کنون نامه یزدگرد
      به ماه سفندارمذ روز ارد
      برپایه این بیت، فردوسی بزرگ سرایش شاهنامه را در بیست و پنجم اسفند ماه فرجامانیده است. پس شایسته است تا بیست و پنجم اسفند را به عنوان روز جهانی زبان پارسی برگزینیم.
      در حوزه بزرگ زبان پارسی چه در ایران، افغانستان، تاجیکستان، سمرقند، بخارا و …. پراگندگی، تشتت و اختلاف هایی در کاربرد زبان، واژه گزینی و … هست. برای حل این چالش ها و جلوگیری از درهم گسیختگی زبانی در حوزه زبانی بایسته است تا کنگره جهانی زبان پارسی را بنیان بگذاریم.
      از شما خواهش میکنم، این مورد ها را بررسید و در این راستا همچنانکه پیشگام بودید، پیشگامانه گام بردارید.
      با مهر و سپاس

    43. ۲۶th September 2016
      dost haa-ye arjmand , in ” panj dafter az waje haa-ye ferhangistan zaban ” ra ke jamhori islami iran be ” parsianjoman ” be hangam 22 September 2016 farestade ast , wa parsianjoman an ra be 23 September 2016 be man wa deger dost dar haa-ye zaban tawana parsi farestade ast ra ne mi tawan baz kerd. man hame rah haa ra palidaem: taa baz shawand in “panj dafter ” ,sodi ne kerd
      man az rayaane haa-ye nask-khane haa kar mi giram , az khod dast-gahi ber rayaane (internet) afzode ne mi tawanam.
      az iran der aayende in deshwari ra pish chashm dashte baashand , kar nik ast

    44. درود
      می خواستم اپلیکشن اندروید جدید پارسیگ را معرفی کنم. این اپلیکیشن واژه نامه ایست که «فرهنگ فارسی به پهلوی» زنده یاد بهرام فره‌وشی ساخته شده است. امیدوارم مورد استفاده دوستداران زبان و فرهنگ پارسی قرار گیرد:

      https://play.google.com/store/apps/details?id=com.parsig.de_endictionary

      درود و دست مریزاد دوست ارجمند.
      آن را هم‌اینک در فیس‌بوک پارسی‌انجمن شناساندیم.
      پارسی‌انجمن.

    45. با درود و سپاس از دانشپژوهان زبان پارسی، پرسشی دارم و آن این که در ایران باستان چه واژگانی برای نامیدن برَهم های هَندازیگ (هندسی)به کار برده می شده اند؟ مستطیل؟ متوازی الاضلاع؟ و ….
      از راهنمایی شما پیشاپیش سپاسدارم.
      بابک پاکدامن سردرود

    46. درود و سپاس فراوان از کوشش شما در راستای پالایش زبان پارسی

      بزرگواران لازمه پیوستن به انجمن چیست؟

      درود بر شما.
      پارسی‌انجمن تنها از راهِ این تارنما کوشا است و کوششی جداگانه ندارد.
      دلشاد و تندرست باشید،
      پارسی‌انجمن.

    47. معرفی کتاب :
      از آستارا تا فومن
      ( تطبیق واژه هایی از گویش های مختلف زبان های تالشی و تاتی )
      نویسنده : ضیاء طرقدار
      ناشر : نشر فرهنگ ایلیا
      چاپ اول – ۱۳۹۶
      قیمت : ۱۵۰۰۰ تومان

      from astara to fuman
      comparison words from dialects of different languages taleshi and tati
      zia toroghdar

      فهرست مطالب کتاب :
      گفتار اول : نگاهی کوتاه به تاریخ و زبان منطقه تالش
      منطقه تالش و تالشان ( کادوسیان ) در دوران باستان – ردِپاهای زرتشت در شمال غربی ایران ( منطقه تالش و آذربایگان ) – زمان تولد زرتشت – مکان تولد زرتشت – کتاب اوستا و زبان اوستا – نکاتی در پایان این مبحث – دریای کاسپین – زبان تالشی – زبانهای ایرانی شمال غربی – زبان اوستایی – زبان تالشی – توانایی زبان تالشی – تطبیق وازهایی از زبانهای اوستایی و تالشی .
      گفتار دوم : تطبیق واژه هایی از گویش های مختلف زبان های تالشی و تاتی
      بخش اول : تطبیق واژه هایی از گویش های مختلف زبان تالشی
      زبان تالشی – گویش آستارا ، عباس آباد ، لوندویل ، میناباد ، ویزنه ، کشلی ، جوکندان ، اسالم ، رضوانشهر ، ماسال ، ماسوله ، فومن .
      بخش دوم : تطبیق واژه هایی از گویش های مختلف زبان تاتی
      زبان تاتی – گویش روستای کرینگان ( استان آذربایجان شرقی ) ، روستای گلین قیه ( استان آذربایجان شرقی ) ، کلور ( استان اردبیل ) ، تاکستان ( استان قزوین ) ، روستای وفس ( استان مرکزی ) .
      گفتار سوم : واژه شکافی با کمک زبان تالشی
      گفتار چهارم : تعدادی واژه های تالشی – گویش غرب منطقه آستارا

      رشت ، خیابان آزادگان ، جنب دبیرستان بهشتی ، خیابان صفایی ، خیابان حاتم ، شماره ۴۹ ، دفتر نشر ایلیا . تلفن نشر ایلیا : ۳۳۳۴۴۷۳۲ – ۳۳۳۴۴۷۳۳ – ۰۱۳
      سایت نشر ایلیا : http://www.farhangeilia.ir

    48. درود پسوند ات در عربی بر گرفته زبانهای ایرانیسیت در زبان مردم سکایی پسوند اتا برای جمع هست در بان آسی ایرته یعنی ایرها یا سرمت یا اسکیت و…

      • بهزادجان، با درود و شادباش فرارسیدن نوروز باستانیگ، به آگاهی می رسانم که در مادَیانی (کتابی) که من واژگان پهلویگ آن را به فارسی برگرداندم، هیچ نشانی از کاربرد “ات” برای این کار ندیدم. تندرست و پیروز باشید.

    49. با درود. آیار “آراز” نام رودخانه مرزی ایران در اَباختر (شمال) آدورپایگان (آذربایجان) از پیشوند “آ” و واژه “راز” ساخته نشده است؟ راز در پارسی چیم “رمز”و “سرّ” را دارد و “چیزی که نهانی و پنهانی است”، از این روی، آراز، با پیشوند نافی “آ”، واژه ای پارسی پهلوی با چیم “آشکار، ناپنهان” است. این می تواند همیشگی بودن تَزیشن (جریان) آب این رودخانه واسپوهر (مهمّ) را نشان بدهد و چیم (دلیل) و فرنود (علّت) نامگذاری این رودخانه باشد که در همه ماه های سال و در سالیان پیاپی همواره آب داشته و تَزیده است (جریان یافته است). بدبختانه، کسانی هستند که به جای بررسی راستی های (حقایق) داستانیگ (تاریخی) این مرز و بوم و سپس گفتن و نوشتن، افسانه ها می نویسند. این هم فرنود دیگری بر پارسی پهلوی بودن زبان راستین و مادری مردم آدورپایگان است.

    50. با درود. آیا جلفا همان گُلپا در زبان پارسی پهلوی نبوده است؟ فرنود دیگری برای پارسی پهلوی به عنوان زبان مادری راستین و تاریخی آدورپایگان. با سپاس، بابک

    51. تطبیق واژه هایی از زبان های اوستایی ، پهلوی ، سانسکریت و تالشی ( گویش آستارا )

      ۱ – اژدها :
      اوستایی : اَژَی – ažay
      پهلوی : اَژی – aži ؛ اَجی – aji ؛ اَژ – až
      سانسکریت : اَهی – ahi
      تالشی : âždâho

      ۲ – سگ :
      اوستایی : سِپَن – span
      پهلوی : سگ – sag ؛ سِگِ – sege
      سانسکریت : سون – svan
      تالشی : اِسپَه – espâ ؛ سِپَه – sēpâ

      ۳ – استخوان :
      اوستایی : اَست – ast
      پهلوی : است ، هست ، استک ، هستک ، خستک
      تالشی : اَستَه – âstâ

      ۴ – داماد :
      اوستایی : زاماتر – zāmātar
      پهلوی : زامات – zāmāt ؛ دامات – dāmāt
      تالشی : یِزنَه – yezna ؛ زِما – zēmā

      ۵ – شال کمر :
      اوستایی : کُشتی – košti ؛ کُستی – kosti
      پهلوی : کستیک – kostik = کمربند ویژه زردشتیان .
      تالشی : کِشتی – kēšti = شالی می باشد که در مراسم عروسی تالشان ، برادر داماد به دور کمر عروس می بندد . این شال در جشن چهارشنبه سوری نیز استفاده می شود برای شال انداختن .

      ۶ – مرغ :
      اوستایی : کهرکه – kahrka
      پهلوی : کَرک ، کُرک – kark ، kork
      تالشی : کرگ – karg ؛ کاگ ، کَگ – kâg

      ۷ – خانه :
      اوستایی : کَتَه – kata
      پهلوی : کَتَک – katak
      تالشی : کَه – kâ

      ۸ – گردن :
      اوستایی : گریوا – grivā
      پهلوی : گریو – griv
      تالشی : گِی – gēy = جلوی گردن ؛ مِل – mēl = کناره های گردن .

      ۹ – زنبور عسل :
      اوستایی : مَخشی – maxši
      پهلوی : مَخش – maxš ؛ مَکَس – makas
      تالشی : مِش – meš = زنبور عسل ؛ موز – muz = مگس

      ۱۰ – عروس :
      اوستایی : وَذه – vaze
      پهلوی : وذیوک – vazyuk
      سانسکریت : وذو – vazu
      تالشی : وَی ، وای – vây ؛ وَیو – vayu

      ۱۱ – گرگ :
      اوستایی : وِهرَکَه – vehraka
      پهلوی : گورگ – gurg
      تالشی : وَرگ – varg ؛ واگ – vâg

      منبع :
      واژه های اوستایی ، پهلوی و سانسکریت از این منبع : جستارهایی درباره زبان مردم آذربایگان ، یحیی ذکاء ، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار ، تهران ، ۱۳۷۹ ، ص ۱۳۵ – ۱۵۶ .
      نشانه : ā = آ / a = اَ / â = صدای بین آ و اَ .
      نویسنده وگردآورنده : ضیاء طرقدار

    52. ۲۸th June 2018
      Dear friends , because after 19 February 2018 I did not receive new report from Parsianjoman , I forced to register new membership in Parsianjoman on 24 May 2018 and I wrote my other email : talashqudos@gmail.com that Parsianjoman send me new message in this address because I thought agency cancel from my usual email : qudos.talash@mail.com the new message of Parsianjoman. On 25 May 2018 Parsianjoman.org sent me a message that wrote : Dear friend you well come to became membership of Parsianjoman ,please click on email subscription confirmed, You will receive new articles and reports. Be happy and health. I confirmed subscription on 25 May 2018 , 30 May 2018 ,
      ۰۷th June 2018 and 25 June 2018
      I sent to Parsianjoman my mailing address by my email of 19 January 2018. Parsianjoman must inform me : 1- Parsianjoman not sent me any message. 2- Or parsianjoman sent me new articles and agency destroyed them. I want to have the new articles of Parsianjoman in my email. Parsianjoman can send me by mail/post a letter

      ۰۷June 2018 and 25 June 2018

    53. « هر زبانی منسوب به جایی میشود که از آنجا برخاسته باشد ». مثلاً زبانِ لاتین، منسوب به لاتیوم یا لاتزیو در ایتالیا میشود (که شهر رم در آن جای دارد). به دلیل آنکه زبان دری (درباری) نیز به “دربار ایران” منسوب شده است، بنابراین معلوم می شود که این زبان از *دربار ایران* برخاسته است. از این رو، مهدِ پیدایش و زادگاهِ زبان دری، *دربار ایران* است.

    54. افسوس مندانه، ما با واگذاری نام دری به افغانستانیها، خاستگاهِ زبان فارسی دری را به بیرون انتقال میدهیم!. از دست اندر کاران تارنمای پارسی انجمن تقاضا دارم که زین پس نامواژۀ “دری” را بیشتر به کار برند.

      • ایرانی گرامی خاضع
        واژه دَری یا همان دَریگ همان درباری و به سخنی دیگر “رسمی” است. برای روشن شدن این تیس (مورد)، در آلمان زبان آلمانی در برلین با گویشی دیگر از بخش باوریای آن گفته و ایز (حتّی) نوشته می شود و دیگر جاها نیز همین گونه. با این همه در آموزشگاه های زبان آلمانی، زبان دری آلمانی (Hoch Deutsch Sprache) آموزش داده می شود که همه آلمانی ها آن را پدیریفته و یاد می گیرند. از این روی، زبان دری یا دریگ پارسی نیز همان زبان پارسی ایران است، چرا که ایران سرزمین واسپوهر (اصلی) ایرانشهر یا همان ایران ساسانی بوده است که پایتخت آن در تیسپون (تیسفون) آراگ (عراق) در نزدیکی روستاگ (شهر) بغداد (نام پارسی پهلوی با چیم خداداد) جای داشته است، و در شیراز و کرمانشاه و خوزستان و آدورپایگان و هوراسان (خراسان: مشرق) و … نیز از ساسانیان سنگ نوشته های بسیار به جای مانده اند. این دام گسترده بیگانگان بویژه انگلستان است که در بی بی سی یک پیرمرد را برای جدایی افکندن در میان مردم ایرانشهریگ می نشاند و او نیز از کارگزاری برای بیگانه انیرانیگ خوش جانسپاری ها می کند.

    55. پرسشی برایم پیش آمده؛ میخواستم بدانم که در عبارت فارسیدری واژۀ دری چه نقشی دارد؟. چرا که برخی از زبانپژوهان افغانستانی ادّعا کردهاند، دری صفت نیست بلکه مضافالیهِ واژۀ فارسی است. مگر دری همان واژۀ درباری (صفت نسبی) نیست یعنی منسوب به دربار.

      • ما ایرانشهریان بسیار دشواری داریم: در ترکیه آریاییان کورد پارسی گوی و آریاییان ترکی گوی (بیشتر مردم ترکیه) به جان هم افتاده اند و ناآگاه از خود خویشتن خون هم می ریزند. در ایران، سیستان و بلوچستانی، و آدوریگ (آذری)، خوزستانی، کوردستانی و گیلکی و هوراسانی را که همه آریایی و ایرانی اند، با واژه پوچ و بی پایه “قومیّت: تافته جدا بافته انگلیس و روسیه” به جان ایرانیان دیگر جاهای ایران می اندازند. در افغانستان، “دری” را پیراهن عثمان کرده اند. اگر “دری” زبانی دیگر است، پس چرا فیلم های ایرانی را بی هیچ ترگومانی (ترجمه) تماشا می کنند و به آواز خوانندگان ایرانی گوش جان می سپارند؟ و ما چگونه زبان آنان را می دانیم و به آواز هنرمندان افغانی، و یا تاجیک گوش می دهیم. زبان همه این مردمان یکی هم نباشد (که مهال است) در داستان ایرانشهر بزرگ یکی بوده است: ما رودکی و مولوی و سنایی، نظامی، گنجوی، حافظ، سعدی، فردوسی و شهریار را، همچنان که فارابی، ابوسینا، رازی، خوارزمی را ایرانی می شناسیم. مردمان ایرانشهر بزرگ باید بسیار هُشیار باشند که ایرانشهری هر چه کشید و می کشداز زمانی است که بیگانه انیرانی را بر خود چیره دیده است: تاخت و تاز ارمائیلان(اعراب) و عثمانیان (ناآگاهان ترک مغول و عرب زده)، روس ها و انگلیسی ها که این دو همیشه با هم ساخته و خانه و کاشانه ایرانشهریان را بر باد داده اند. ایرانشهریان را خرَد باید، نه نابخردی!!!

    56. در لغت نامه های دهخدا، معین و عمید، واژۀ دری هم “اسم خاص” دانسته شده و هم “صفت نسبی”. اگر واقعاً “اسم خاص” باشد آنگاه میتوان گفت که عبارتِ فارسی دری یک “ترکیب اضافی” و واژۀ دری “مضاف الیه” است.

      • در “چهارشنبه سوری” نیز چیم “سور چهارشنبه” است و هر دو واژه نام هستند که با “ی” به هم پیوند داده شده اند، در “پارسی دری” نیز با این روش باید “دَر پارسی” بشود که چیمی ندارد. پس درستتر است “پارسی دَریگ” که در آن “پارسی” نام است و “دَریگ: درباری، رسمی” یک گزارواژه است.

      • با زَندی (توضیحی) که نوشته شد، دَریگ یا دَرباریگ یک گُزارواژه (صفت) است و دارای چیم (معنی) “رسمی” است. این زبان زبان ایران بزرگ بوده است که از آستانه در کازاگستان (قزاقستان) تا کازان و آستاراگان در اَپاختر (شمال) دریای مازندران، تا کیرکیزستان در نزدیکی چین تا پاکستان، تا بخش های از ترکیه امروزی تا بخش هایی از آراگ (عراق) و تا بخش هایی از عربستان (مانند سیملان)و بحرین سده ها کاربری داشته است.

    57. خواهشمند است با ابرنگری به این که برخی نمایندگان مجلس همچنان بر زبان های بیگانگان یوریده بر ایران و زبان و فرهنگ این کشور کهن پافشاری ورزیده و خواستار شناسایی و آموزش این زبان های بیگانه به سان زبان مادری!!! مردم این بخش ها در استان هایی مانند آذربایجان، و خوزستان و دگرگون نمودن نام شهرها از پارسی به عربی در خوزستان هستند، پژوهشی در این باره انجام و به نمایندگان و دولت فرستاده شود تا از دشواری های بیشتر پرهیز شود.
      در این راستا یادآوری این نکته ارزشمند است که نام استان خوزستان، پیشتر خوزیستان،خوجیستان، خوگیستان و هوگیستان بوده است. هوگ یا خوگ در زبان پارسی پهلوی پستانداری نماد زایندگی و فرخندگی بوده است و گوشت آن نیز خورده می شده است و برای همین این پستاندار را شکار می کردند. این دام آن چنان در نزد ایرانیان پیش از اسلام، ارجمند بوده است که واژه خجسته: خوگسته، هوگسته، و نیز نام شهر خُجَند: خوگَند، هوگَند از نام آن برگرفته شده اند و نام هوگیستان (خوزستان) نیز نمونه دیگری است که با چیم هایی (دلایلی) چون فراوانی سرسبزی و رستنگاهان در این بخش، و آب فراوان و هوای هموار برای رویش گیاهان در بیشتر زمان های سال و شاید از این روی، فراوانی گله های خوگ به این نام خوانده شده است. پس از یورش مسلمانان، این پستاندار ناپاک و پلید (نجس)شناسانیده شد و چون نمادی از زبان و فرهنگ ایران پیش از اسلام بود، نام استان نیز تا دگرگونی سپورریگ (کامل) و ناپدیدی نام این جاندار در نام استان دگرگونی یافت. همچنین، نام شهرها و جاهایی چون شوش (سوس)، شوشتر، دژپوهل (دزفول)، ایزَگ (ایذه)، گَرگَر (کوه های فراوان و پراکنده )به زبان پارسی پهلوی است و درباره استان هوگیستان و نام پیشین شهر اهواز، چنین آمده است:
      شهر هورموز اَردَشی|ر در اَهواز (= هوُزیستان؛ “بِ هُزائی) به وسیله شاه ساسانی اردشیر یکم (۲۴۰-۲۲۶ پس از میلاد) فرزند بابَک ساخته شد. بر پایه حمزه الاصفهانی، پادشاه به دو شهر ساخته شده نامی مرکب از نام خودش و نام خدا را نهاد. در یکی مردم عادی را سکونت داد، و در دیگری افراد متشخِّص و بزرگان را ساکن نمود. سرانجام شهر نخست هوُگیستان واغار (بازار هوُزیستان) نامیده شد که به صورت “سوق الاهواز” معرَّب گردید، حال آن که نام شهر دوّم به هورموشی|ر معرَّب شد. هنگامی که مسلمانان هوُزیستان را گشودند، آنان هورموشی|ر را ویران ساختند، ولی شهر نخست را به جای خود نگه داشتند.
      در سده چهارم، هورموز اَردَشی|ر نشستگاه یک شد. در سده پنجم، هَشوُ، با پروانه خور، پرستشگاه محلّی خورشید را ویران نمود.
      منبع: منبع زیر خود شامل بیش از هفت منبع در این باره است که از میان آنان می توان به تاریخ طبری و حمزه الاصفهانی اشاره نمود.
      Oppenheimer A, Isaac B, Lecker M. 1983. Babylonica Judaica in the Talmudic Period, Vol. 47. DR. Ludwig Reichert Verlag, Wiesbaden, Germany
      آنان که هنوز بر عربی بودن نام شهرهای خوزستان پافشاری دارند، بهتر است بدانند که ایرانشهر، کشور شکوهمند ساسانی، مردمانی عربی نیز داشته است و بخش سیملان آن بخش های سرسبز عربستان، آراگ (آسیاب؛ عراق) آن میان رودان را در بر می گرفت و تیسفون و ایوان مادَیان (مداین نادرست است)و بغداد و خانگین (خانقین) و کوفَگ (کوفه) و بَسرَگ (دارای جوی و رود فراوان؛ بصره) نشانه هایی از کیستی راستین مردمان این سرزمین ها می باشند که به زبان پارسی پهلوی سخن می گفتند و می نوشتند. همچنین، بازماندگان داستانیگ (تاریخی) مانند گوند ای شاهپور، و … ایرانی بودن فرهنگ بیشتر این مردمان و پارسی پهلوی بودن زبان مادری راستین مردم خوزستان (هوگیستان) را نشان می دهند. نام گرگر در آدورپایگان (آذربایجان) و نام شوشا در فرای رود اراز نیز یافته می شود و نشانگر یکی بودن زبان مادری راستین مردم این سرزمین های ایران جاوید است. خواهشمند است نمایندگان مجلس بیشتر درباره زبان و فرهنگ راستین مردم ایران و به ویژه استان های خود بررسی فرمایند و دانشمندان زبان فارسی و تاریخ، به ویژه دانشمندان زبان پارسی پهلوی کوشش بیشتری بفرمایند تا با دانش خود پاسداران مرز و بوم و زبان و فرهنگ ایرانی باشند که یادگار نیاکان سرفرازشان است.

    58. جناب آقای اشرف غنی ریاست جمهوری افغانستان اخیراً بنا بر گزارش شبکه خبری بی بی سی انگلستان اظهار داشته اند که زبان افغانستان فارسی دری و زبان ایران پارسی پهلوی است و ایرانیان زبان فارسی دری را با بی شرمی تمام از افغانستان دزدیده و به خود منسوب کرده اند. چندی پیشتر نیز همین شبکه خبری انگلیسی در برنامه ای از پیرمردی افغانی دعوت کرده بود و او نیز زبان فارسی دری افغانستان را جدای از زبان فارسی ایرانیان و غیرقابل فهم برای مردم ایران معرفی می فرمود و هنگامی که مجری ایرانی برنامه شگفت زده از چرایی توانمندی خود در درک سخنان آن پیرمرد پرسید، آن پیرمرد همکاری مجری ایرانی با دیگر کارکنان افغانی شبکه را دلیل آشنایی مجری با زبان دری افغانستان خواند!
      باید یادآور شد که واژه فارسی معرَّب واژه پارسی است و همان گونه که از نامش پیداست زبان منسوب به پارس است که امروزه همان فارس در ایران با مرکز شیراز است. واژه دری یا دَریگ به معنی درباری است و به سخنی دیگر همان مفهوم “رسمی” را دارد. زبان پارسی پهلوی، زبان پارسی دوره اشکانیان و ساسانیان و زبان رسمی یا دری آن روزگاران بوده است. اشکانیان از آریایی تباران پارتی بودند که از هوراسان بزرگ بودند که افغانستان امروزی نیز بخشی از آن بوده است. ساسانیان از آریایی تباران پارسی بودند. چه اشکانیان و چه آریاییان تیسفون در آراگ (عراق امروزی) را پایتخت خود نمودند و هر دو فرمانروایی خود را از تبار پارسیان هخامنشی می دانستند که کوروش بزرگ بنیانگذار فرمانروایی هخامنشیان بودند که کشور بزرگ ایران (سرزمین ایرها یا آریاییان) را بنیاد نهادند. نام این سرزمین در اوستا و سنگ نوشته های هخامنشی آمده است و واژه زیبای “ایران” به خط پارسی پهلوی بر روی سکه های زمان اردشیر یکم، شاپور یکم، و یزدگردی می درخشد. از این روی، این نام، نام کهن این سرزمین اهورایی است و مفهومی جز “سرزمین آریاییان” نیز ندارد که حساسیت و آلرژی ایجاد نماید! زبان دری (رسمی/ درباری) اشکانیان و ساسانیان پارسی پهلوی بوده است. “ایرانشهر” نام سیاسی ایران در دوره ساسانیان است و سرزمینی بزرگ و پهناور بوده است که نه تنها ایران امروزی، که شامل بخش هایی از روسیه امروزی (دربند، گروزنی، آستاراگان، چیلانگر و کازان)، تاجیکستان، بخشی از ازبکستان و ترکمنستان، کازاگستان (آستانه)، کیرگیزستان، افغانستان، جمهوری آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، بخشی از ترکیه، بخش هایی از آراگ، کویت، سیملان (بخش های سرسبز عربستان، امارات متحده عربی، عمان)، پاکستان، و بحرین می شده است که با یورش اعراب مسلمان از بیابان های گرم و سوزان بخش انیرانی عربستان (صحرای حجاز) و به دنبال آن ترکان چنگیزی و سپس تیموری و یورش های روس ها و دسیسه های انگلیسی ها و یورس ترکی گویان (نه ترکان) عثمانی از ایران (سرزمین آریاییان و مام میهن) جدا ساخته شدند و برایشان تاریخ سازی کردند تا مردم در مرزهای دروغین و ساخته دشمنان و با زبان و خط من درآوردی نیز از اصل خویش جدا نگهداشته شوند و با هم دوباره نپیوندند. بنابر این، در پرچم آریایی تباران رنگ سیاه را وارد نمودند که با فرهنگ آریایی که جشن های ماهانه دارد، تناسبی ندارد. اعراب زبان پارسی پهلوی، زبان مادری و راستین ایرانیان را تضعیف نمودند و با تغییر دادن نام های ایرانیان به زبان عربی، کوشیدند تا کیستی ایرانشهریان را از آنان بستانند و به باد نیستی و گرد فراموشی بسپارند و همین روند با یورش دیگر دشمنان این مرز و بوم آریاییان ادامه یافت، چنان که روس ها نیز خط و زبان روسی را بر مردمان بخش های شمالی ایرانشهر تحمیل نمودند و حتی برای دسیسه چینی، نام اران را به جمهوری آذربایجان دگرگون نمودند. پس “ایرانیان” نه نام کشور کهن “ایران” را دزدیده اند، و نه نام “ایرانشهر بزرگ” را به دروغ ساخته اند، و نام “فارسی/ پارسی پهلوی دری” را دزدیده اند. اگر زبان ایرانیان فارسی امّا دیگر از زبان مردم افغانستان بود: ۱. چگونه مردم هر دو کشور به آسانی از آثار سینمایی و آهنگ های هنرمندان و چکامه سرایان این دو بخش جدای مانده از هم بهره می برند؟ ۲. چگونه همان شبکه خبری بدنام انگلیسی برای همه کشورهای تاجیکستان و افغانستان و ایران به یک زبان برنامه پخش می کند؟ و ۳. چگونه من آذری (اهل آذربایجان) ایرانی که تاریخ زبان ترکی را بر خانواده ام نسل ها تحمیل نموده و زبان فارسی را به یاری درس و آموزشگاه آموخته ام، زبان افغانیان را می فهمم؟! مردم ایرانشهر بزرگ و به ویژه نمایندگان مجلس و بزرگان باید آگاهتر از آن باشند که گرفتار سیاست “تفرقه بینداز و حکومت کن!” این یا آن کشور بیگانه و ایرانخوار شوند که برای ایرانشهریان مرزبندی های سیاسی، احزاب من درآوردی، گاهی قومیت های ساختگی، زبانی، خطّی، فرهنگی، دینی و مذهبی، مسلکی و فکری ایجاد کرده اند که به هم نپیوندند و حتی از جنسیت مردم نیز برای منافع خود بهره می برند. مردم ایران و ایرانشهر بزرگ بهتر است به کیستی راستین و زبان و فرهنگ نیاکان و تاریخ و تمدّن خود نیک بیندیشند و در زنده داشتن آن بکوشند و زبان پهلوی این زبان دری (رسمی) را با واژگان و خطّ آن بیاموزند تا این زبان و یادگار نیاکان سرفرازمان از میان نرود و رشته پیوند ایرانیان و ایرانشهریان به آز اَنیرانیان از هم نگسلد و نیرو بر گیرد و درهای مروارید ایرانشهری را دوباره به هم بپیوندد. مردم آلمان شرقی و غربی پس از سال ها جدایی به هم پیوستند و مردمان دو کره جنوبی و شمالی آرزومند یکپارچگی هستند و آن گاه ما با این تاریخ و فرهنگ زیبا و کهن، باید تن به تاریخ سازی بیگانگان بدهیم؟ و از هم جدا بمانیم؟

      • آقای اشرف غنی فراموش فرموده اند که پاسداران زبان فارسی امروز بزرگانی چون فردوسی و پور ماهک هستند و افغانستان کشوری است که با دسیسه های شوم انگلستان و نوکری خودباختگان آنان در اصفهان و افغانستان از مام میهن جدا گشته است. به هروی برای مردم افغانستان پیروزکامی و تندرستی و صد البته پیوستن دوباره به مام میهنمان را آرزومندم.

    59. واژه “ساختَگ کار” واژه ای پارسی پهلوی است که در ترکیه به نیکاس (صورت) “ساخته کار” به کار می رود و چیم “دغل و فریبکار” را می دهد.

    60. واژگانی از تاجیکستان:
      آفتاب روُ: جنوبی
      سایه روُ: شمالی
      آفتاب دَرآی: شرقی
      و واژه پیشنهادی خودم از دو واژه پارسی پهلوی “واش: علوفه و انباشت: انباشته”
      واشَنباشت: سیلاژ (silage)

    دیدگاهی بنویسید.


    *