عباس سلیمی آنگیل: در پاییز امسال، سال ۱۴۰۳، خبرها و گزارشهایی دربارهی وضعیت ناگوار فارسیآموزیِ دانشآموزان از رسانهها پخش شد. یکی از آن گزارشها را خبرگزاری تسنیم، در ۱۵ مهرماه امسال، با عنوان «تیر خلاص به هویت ملی با کتابهای درسی» منتشر کرد و مریم دانشگر، مدیر بخش آموزش زبان در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در همین گزارش گفته بود که «هیچ نقشه و برنامهای برای پرداختن به موضوع هویت زبانی و ملی در کتابهای درسی وجود ندارد» (اینجا).
به نظر من، سستی دانشآموزان در نوشتن و گفتن (درس زبان و ادبیات فارسی) علتهای چندگانهای دارد که در این گزارشها و گفتوگوها به پارهای از آنها اشاره شده است. اگر نخواهیم سخن تکراری گفته باشیم -پیشتر در همین رسانهی پارسیانجمن به این موضوع پرداختهایم- باید علتهای دیگری را هم در نظر گرفت. میدانیم که آموزشوپرورش نهادی ورشکسته است و در اینباره به اندازهی کافی مقاله و یادداشت نوشته شده است. از صورت و محتوای کتب درسی تا شیوهی ارائهی آن و از کمسوادی مؤلف و معلم تا عمری که در مدرسهها گم میشود و موردهایی از این دست را گفتهاند و گفتهایم. در این بلبشو، حذف درس زبان و ادبیات فارسی از کنکور هم بیتأثیر نبوده است. این کنش مانعتراشی در راه پاسداشت زبان فارسی است، بماند که فارسیگویی و فارسینویسی بسیاری از دانشجویان و دانشآموختگانی که زبان و ادبیات فارسی در آزمونشان تأثیرگذار بوده و اکنون در بازار کار سرگرماند نیز چنگی به دل نمیزند. اینان محل کار را با فارگلیسی میآلایند و از اصلیترین منابع آلودگی صوتی هستند. بسیاری از این کسان زبان انگلیسی نمیدانند و سروکاری هم با هیچ دانشی ندارند که کلیدواژههایش انگلیسی باشد و از سر ناچاری آنها را به کار ببرند؛ همان گفتوگوهای رورزمرهی همیشگی را جوری بر زبان میرانند که انسان دچار دلپیچه و دلبدی میشود.
بیگمان، میتوان آموزش و پرورش توانمندتری داشت و کتابهای درسی را با آن محتوای ایدئولوژیزده و رماننده به دانشآموز تحمیل نکرد. در اینباره سخن بسیار گفتهاند و تا کنون گوش شنوایی در کار نبوده است. در اینجا به دیگر عوامل کارگر در حالوروز زبان فارسی و فارسیآموزی اشاره میکنم:
الف) ارجمندی یا شأنیت
در سالهای پس از ۵۷، رسانههای همگانی، در برونمرز و درونمرز، از ایران و ایرانی انگارهای ساختند و نمایاندند که بسیار شأنزداست. تودهی ایرانی نمیخواهد همانند آن تصویر باشد. شاید مهمترین دلیل گرایش به انگلیسیپرانی در گفتوگوهای روزمره همین شأنزا بودن زبان انگلیسی در ایران و دیگر کشورهای جهان باشد. این بیماری بیشتر دامن نوکیسگانِ خودباخته را میگیرد، چنانکه برخی از سیاستمدران ایرانی، وقتی میخواهند امروزی جلوه کنند و با نوجوانان همنوا شوند، همانند زبانبستهها سخن میگویند! مفهوم «شأنیت» را از دوستی زبانشناس شنیدم و نکتهی دقیقی در آن نهفته است. میان این احساس «شأن» و ایرانگریزی رابطهای تنگاتنگ وجود دارد.
ب) اینترنت
شبکههای اجتماعی باعث همگون شدن نوجوانان در همهی جهان شده است. بخشی از ضعف دانشآموزان در درس زبان و ادبیات فارسی به شیوهی تعامل این نسل برمیگردد. پیامهایشان کوتاه و قالبی است و بیشتر با کمک شکلکها منظورشان را میرسانند و چندان در بند آراستگی و پیراستگی کلام نیستند. این را هم باید افزود که دگرگونیهای فرهنگی و زبانیای که پس از آشنایی ایرانیان با غرب رخ داد، هنوز ادامه دارد و اینترنت بر سرعت آن افزوده است.
پ) خرابکاری در سیستم آموزشوپرورش
آنانی که اسناد هستهای را میربایند و با نیسان به کشورک همسایه میبرند، آنان که سد گتوند را میسازند و… بیگمان میتوانند در وزارتخانهها و سازمانهای گوناگون رخنه کنند و صورت و محتوای کتابهای درسی را به میل خود درآوردند و از درونمایههای ملی تهی کنند. بهویژه در این روزها که آقای رئیسجمهور با تجزیهطلبان شناسنامهدار پالوده میخورد و ترسی از افکار عمومی ندارد، خطر دستکاری عوامل و عساکر عثمانی در کتابهای درسی ایران بیش از پیش است. هرچند که اگر نفوذی هم در میان نباشد، خامی و بیسوادی پدیدآوران کتابهای درسی زهر خود را میریزد.
رفع این عوامل به خواست دولتها و سیاستهای کلانشان بستگی دارد. تیزبینی و مسئولیتپذیری شهروندان نیز بایسته است. تا رسیدن به چنان دولتی و چنان شهروندانی راه بسیار است و ناهموار.
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموندِ رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگِ ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
اخیرا طرحی در مجلس در دست بررسی است که ۴۸ زبان و گویش محلی و قومی در پایه هفتم و یازدهم تدریس شود . این طرح خیلی خطرناک است ، لطفا واکنشی در خور نشان دهید . سپاس