از دیرباز زبان فلسفه در کشور ما بسیار با واژگان بیگانه درآمیخته است. امروز این درآمیختن بیشتر با زبانهای انگلیسی و عربی است. در روزگار ما بسیاری از مترجمان کتابهای فلسفی خود را به رنج نمیاندازند و واژگان تازهدرونشده به فلسفه را به همان سان که هست، بیشتر به گونهی انگلیسی، به زبان فلسفی میآورند. برای نمونه، برخی میگویند نمیتوانیم برای واژهی objective برابرنهادی بیابیم و همان «آبجکتیو» را در ترجمههای خود میآورند. یا اگر بخواهند هنرِ خود را نشان دهند، واژهی عربیِ «عینی» را به جای آن میگذارند. اما اندک مترجمانی نیز هستند که نگران و پایبندِ زبان پارسیاند و میکوشند آن را پاس بدارند و تنها به دنبال پایان دادنِ ترجمهی خود نیستند.
یکی از این دست ترجمهها که سال ۱۴۰۳ به چاپ رسید و در آن مترجم نگرانی خود را دربارهی زبان پارسی به خوبی نشان داده است، کتاب «فلسفهی علم» نوشتهی الکساندر برد است که در نشر ثالث به چاپ رسیده، و ساسان مژده آن را پارسی گردانیده است. این کتاب از اندک کتابهایی است که در آن از شیوهی بیشترِ مترجمان فلسفی پیروی نشده، و مترجم پایبندیِ بیشینهای را به بهرهگیری از واژگان و ساختارهای زبانیِ پارسی نشان داده است. او در آغاز کتاب چنین گفته است: «در این گردانیده برخی واژگان را جایگزین واژگان جاافتادهی پیشین کردم و آرمانم در این کار پایبندیام به سرهنویسی بیشینه در این آوردگاهِ تازشِ چندسویه به زبان کهن بود… زِ همین ره کوشیدم تا بدانجا که بتوانم، واژگانی و ساختاری، در بندِ زبان کهن باشم. اگر کامیاب بودهام جای بسی خرسندی است، و اگر نه، کوششی کردم که شاید دستکم بخشی از آن به کار دگران آید.»
البته مترجم به همین اندازه سخن بسنده کرده است و بیش از این چیزی دربارهی شیوهی کار خود نگفته: «گرچه بِه بودی که ازین بیش گفتمی و شیوهی خویش را نیک برگشودمی، در اینجا سخنْ کوتاه باید کرد و خوانندۀ خواهنده را پیش باید بُرد.»
این ترجمه از آن رو که در زمینهی فلسفه (و به ویژه فلسفهی دانشگاهی) انجام گرفته دارای ارزشی دوچندان است. در این نوشته میخواهیم برخی برابرنهادهای پارسیِ این کتاب فلسفی را بیاوریم که بسیاری از آنها برای نخستین بار به کار رفتهاند. برای نمونه، در این کتاب برای نخستین بار برابرنهادِ پارسی برای واژهی «ژن» (gene) به کار رفته است، و مترجم واژهی «نیامان» را به جای آن آورده است. در کتاب یادشده جملهها بسیار پارسیترند و ساختار جملهها نیز پارسیتر از دیگر کتابهاست، اما در اینجا نمیتوانیم تکبهتک به همهی آنها بپردازیم و تنها برخی از برابرنهادهای (بیشتر فلسفی) آن کتاب را برای آشنایی خوانندگان گرامی میآوریم:
– توشهخوشهای (به جای: مصادرهبهمطلوب – برای آگاهی از شرح مترجم دربارهی واژهی «توشهخوشهای» بنگرید به برگهی ۶۹ کتاب.)
– نوشگاه (به جای: کافه)
– ناگهگُزین (به جای: رندوم، تصادفی)
– شایا (به جای: بالقوه – potential)
– شایاگونه (به جای: potentially)
– نیامان (به جای: ژن – gene)
– نیامانی (به جای: ژنتیکی – genetic, genetically – برای آگاهی از شرح مترجم دربارهی واژهی «نیامانی» بنگرید به برگهی ۹۵ کتاب.)
– نیامانپژوهی (به جای: علم ژنتیک، genetics)
– نیامانپژوه (به جای: متخصص ژنتیک، ژنشناس، ژنتیکدان، ژنتیست)
– نیامانج (به جای: ژنوم – genome)
– نیاماننمود (به جای: ژنوتیپ، ژننمود – genotype)
– نیامانرمز (به جای: کد ژنتیکی – genetic code)
– درونداشت (به جای: مفهوم، گسترهی معنایی – intension)
– برونگستر (به جای: مصداق، گسترهی مصداقی – extension)
– شاهنماد، شهنماد (به جای: نمونه اولیه، طرح اصلی، کهنالگو – archetype)
– برپاد (به جای: برخلاف)
– راستینگرایی (به جای: واقعگرایی، رئالیسم)
– برونپایه (به جای: عینی، آبجکتیو)
– درونپایه (به جای: ذهنی، سابجکتیو)
– درستیگرا (به جای: متمایل به حقیقت – truth tropic)
– درستیآزما (به جای: ارزیابی صدق – truth evaluable)
– درستیخور (به جای: truth apt)
– درستیْ پیرو (به جای: تابع صدق – truth function)
– برسازه (به جای: پارادایم)
– رشتهبستر (به جای: چهارچوب حوزهی تخصصی، بسترهی انتظام و… – disciplinary matrix)
– خردگراییِ خُردهسنج (به جای: عقلانیت نقاد، عقلانیت انتقادی)
– استوانگرایی (به جای: پوزیتیویسم)
– فراگستر (به جای: تعمیم – generalization)
– فراگستردن (به جای: تعمیم دادن – generalize)
– کژپویی (به جای: اعوجاج – anomaly)
– گِردگَرد (به جای: دور، دوری)
– بههمپیوست (به جای: عطف – conjunction)
– آبگون نخستین (به جای: سوپ اولیه – primeval soup)
– دگرواره (به جای: آلتروپ، چندشکل – allotrope)
– دگروارگی (به جای: آلتروپی – allotropy)
– ریززیستشناسی (به جای: میکروبیولوژی – microbiology)
– آرایش بویزا (به جای: ترکیب آروماتیک – aromatic compound)
– بازرَسته (به جای: مستقل – independent)
– پُربیم (به جای: خطردار، ریسکی – risky)
– کارراهانداز (به جای: پراگماتیک، عملگرایانه – pragmatic)
– دیدنی (به جای: مشاهدتی – observational)
– دیداری (به جای مشاهدهپذیر – observable)
– نادیداری (به جای مشاهدهناپذیر – unobservable)
– کهنتراز (به جای: کلاسیک)
– استوارسازی (به جای تأیید – confirmation)
– سپهربین (به جای: تلسکوپ)
– ریزبین (به جای: میکروسکوپ)
– بینابنما (به جای: طیفنما – spectroscope)
– شاهراه (به جای: جریان اصلی، راه اصلی، بدنه – mainstream)
– دستگاهمند، دستگاهی (به جای: سیستماتیک، قاعدهمند)
– دستگاهمندسازی (به جای: systematizing)
– سرشاخهبندی (به جای: axiomatization)
– سرشاخهبندیشده (به جای: axiomatic)
– گمانه (به جای: فرضیه)
– نشانه (به جای: شاهد – evidence)
– سرخسویی (به جای: انتقال به سرخ – red shift)
– امروزینه (به جای: مدرن)
– اردکپوز (به جای: پلاتیپوسِ نوکاردکی)
– شکمپردهی ماهیچهای (به جای: دیافراگم عضلهای – muscular diaphragm)
– دوشاخه (به جای: دیلما، برهان ذوالحدین – dilemma)
– هَرزگَرد (به جای: کماهمیت، بیاهمیت، بدیهی – trivial)
– دیدگاه فروگَرد (به جای: deflationary view)
– همخوردی (به جای: مطابقت، انطباق، تطابق – نظریهای در فلسفه است.)
– پیشگُزیده (به جای: پیشفرض)
– یخزن (به جای: فریزر)
– سامانمندی (به جای: انتظام – regularity)
– رهیافت سامانمندی ساده (رسا) (به جای: simple regularity theory (SRT))
– شرطهای بس و بایسته (به جای: شرطهای لازم و کافی – necessary and sufficient conditions)
– زرِ ناب (به جای: طلای خالص – pure gold)
– پیماننهاد (به جای: قراردادی – conventional)
– پیمانگرایی (به جای: قراردادگرایی)
– پادنمونه (به جای: مثال نقض – counter instance , counter example)
– آهوره (به جای: اورانوس)
– اشی (به جای: سیارک سرِس – ceres)
– مهر (به جای: پالاس – pallas)
– شرطی نارخداد (به ای: شرطی خلاف واقع – counterfactual)
– بخت (به جای: شانس (که مفهومی احتمالاتی در فلسفه است.))
– برشتهساز (به جای: تُستر – toaster)
– بربت (به جای: IBE – برای آگاهی از شرح مترجم دربارهی واژهی «بربت» بنگرید به برگهی ۸۶ کتاب.)
– ناسازگارباخود (به جای: خودمتناقض – self-contradictory)
– بِهنژادسازِ گیاهان (به جای: plant breeder)
– آرمانیسازی (به جای: ایدهآلیزه کردن – idealization)
– ازبیخوبن (به جای: علی الاصول)
– دستهبسته (به جای: مجموعهی بسته – closed set)
– ناجفتی، ناهمجفتی (به جای: عدم تقارن – asymmetry)
– ناهمجفت (به جای نامتقارن – asymmetrical)
– همجفتی (به جای: تقارن – symmetry)
– گرانمایهکار (به جای: عمل تهورآمیز – enterprise)
– بیسازوبرگ (به جای: غیرمسلح)
– ایستابرق (به جای: الکتریسیتهی ساکن)
– ایستاجرم (به جای: جرم سکون – rest mass)
– توضیحِ بَرسَنج (به جای: توضیح تقابلی، توصیح مقابلهای – contrastive explanation)
– سراسرنگرانه (به جای: کلگرایانه – holistic)
– چندی (به جایک کمّی)
– چونی (به جای: کیفی)
– زدایشی (به جای: سلبی)
– خردمندانگی (به جای: عقلانیت)
– گونههای همریخت (به جای: sibling species)
– بازگشتار (به جای: مرجع – reference)
– ریزساختار (به جای: ساختار میکروسکوپی – microstructure)
– سودنی (به جای: انضمامی – concrete)
– خودسنج (به جای: خودانتقادگر – self-critical)
– کارسازیِ تجربی (به جای: کفایت تجربی – empirically adequate)
– پویابرقشناسی (به جای: الکترودینامیک)
– نیروی هستهای نرم (به جای: نیروی هستهای ضعیف)
– نیروی هستهای سخت (به جای: نیروی هستهای قوی)
– خودپیرا (به جای: خوداصلاحی – self-correcting)
– استوان (به جای: ایجابی، مثبت)
– ارزش چشمداشته (به جای: ارزش منتظره – expected value)
– پراکندگی بهنجار (به جای» توزیع نرمال – normal distribution)
– نمایه (به جای: پارامتر)
– خودخواسته (به جای: عمدی، قصدی – intentional)
– واپس زدن (به جای: refutation)
– دربرگیری (به جای: شمول – inclusion)
– راهنمای گزاری (به جای: راهنمای ایجابی – positive heuristic)
– راهنمای ناگزاری (به جای راهنمای سلبی – negative heuristic)
– شیوهکارِ گامبهگام (به جای: الگوریتم)
– پیوستهکار (به جای: تماموقت – full time)
– سره (به جای: اصیل – genuine)
– نیکوساز (به جای: good making)
– سِفتبنیاد (به جای: راسخ، مستدل و.. – well grounded)
– جام گیتینما (به جای: گوی بلورین – crystal ball)
– هر چه پیش آید رواست (به جای: anything goes)
– سپرک (به جای: buffer)
– سنجشناپذیر (به جای: قیاسناپذیر – incommensurable)
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموندِ رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگِ ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
هر گامی به پیش در ساماندهی زبان پارسی نیک و پسندیده است ، امروز در روزنامه ایی ایرانی خواندم که رضا پور حسین عضو کمیته واژه گزینی شورای عالی زبان وادب فارسی در تویتی به کنایه نوشته ” سر در «ساختمان سازمان ملی اسناد کتابخانه ملی ایران» نوشته شده آرشیو ملی ایران!آرشیو واژه انگلیسی است. زبان فارسی تُراث ملی است، آن را حفظ کنید، آرشیو نکنید! » هر چند ” آرشیو ” فرانسه است نه انگلیسی ..! به هر حال ! عرب ها سخنی دارند که گویند : ” از دوستی علی نیست بلکه از کینه به معاویه است ” و انگار همین هم در واژه سازی های درون ایران پاییده شده است زیرا دشمنی ایشان با زبانهای اروپایی است که ایشان را به واژه سازی برانگیخته نه مهر به زبان پارسی ! در این واژگان که شما برشمردید برخی از آنها پیشنهاد نخستین فرهنگستان ایران در زمان رضا شاه است همچون چونی = qualité / qualitative چندی= quantité / qantitative
ریزبین = میکروسپ ،و شماری از پیشنهاد خود ترجمهگر گرامی بجا و درست است همچون “جام گیتی نمای = crystal ball ” ولی با پوزش و گرامیداشت کوشش ایشان ناگذیر به یاد آوری و نکوهشی دوستانه به واژهگزینی ایشان ام ،
– ” ناگه گزین ” بجای ” رندوم / تصادفی ( تصادفی با رندوم یکی نیست ) ” نخست اینکه شاید همان رندوم را باید نگاهداشت ولی در ادب کلاسیک پارسی دری سامانی واژه ” نابیوسان “بسیار بکار رفته که گویای رویدادی تصادفی و اتفاقی بی هیچ پیش آگاهی بوده است یا در زبان پیش از انقلاب واژه فرانسه ” شانسی ” بسیار همه گیر بود >
– نوشگاه (به جای: کافه) کافهتنها گویای نوشیدن نیست بلکه گویای نشست و گفتگو و یا نوشیدن با آرامش و خوشآمد ( لذت ) است ، پس کافه را نمیتوان و نباید برگرداند
شایا (به جای: بالقوه – potential) نادرست است زیرا ” شاییدن بجای ممکن بودن ” برداشتی نادرست است که از زمان قاجار به امروز جا افتاده ، در پارسی دری کلاسیک شاییدن گویای شایسته بودن و روا و بجا بودن میدهد ابتن سینا واژه ” توانش ” را بکار برده که درست است زیرا ریشه لاتین ” – pot ” برابر با توانستن است از این رو شایاگونه نیز بجای potentially) نادرست است
– نیامان (به جای: ژن – gene ) ژن از ریشه زن- زنده بودن آمده و هم در معنی و هم در آوا با پارسی هم ریشگی و همخوانی دارد و از این رو همه واژگانگی که ایشان با ” نیا – ” بهم آورده اند از معنی راستین ژن بدور است
– درونداشت (به جای: مفهوم، گسترهی معنایی – intension که نادرست است ،زیرا
در زبان لاتین tensio از کارواژه tendere در ریشه اش با ” تنیدن ” پارسی گویای بهم آوردن و گستردن بافتی همخویشی دارد پس پارسی آن “اندرتنش” است
-برونگستر (به جای: مصداق، گسترهی مصداقی – extension) پارسی درستش برونتنش / برون تنیدگی یا بازتنیدیدگی است
– شاهنماد، شهنماد (به جای: نمونه اولیه، طرح اصلی، کهنالگو – archetype
آرشتیپ / آرکه تایپ را باید نگهداشت ولی اگر آنرا به پارسی برگردانیم میتوان آنرا ” نخستواره ” برگرداند
-برپاد (به جای: برخلاف) برگردان خوبی است .
– راستینگرایی (به جای: واقعگرایی، رئالیسم) راستین گرایی برابر با رئالیسم نیست زیرا در زبان لاتین veritas که در زبانهای اروپایی همچون انگلیسی .. واژه verify درست آزمایی / راست آزمایی امده است گویای راستی و درستی حقیقت رلاتیو است در حالیکه واژه لاتین res/ re ( با را و راز پارسی همریشه است ) گه رئالیسم از آن آمده گویای درستی بودشی و ابژکتیو است ، رئالیسم را باید نگهداشت
-برونپایه (به جای: عینی، آبجکتیو)
– درونپایه (به جای: ذهنی، سابجکتیو)
این دو واژه را نباید برگرداند در پارسی ما خوانش زیبای فرانسه ” سوژه ” را بیش از یک صده است که بکار میبریم میتوان خوانش فرانسه اُبژه و سوبژکتیو را بکار برد و رواست در زبان لاتین iactare که در ریشه این دو واژه -ject – آمده اند گویای افکندن بوده که به گمانم با یازیدن پارسی همریشه است
…فراگستر (به جای: تعمیم – generalization) نادرست است زیرا با extention یکی مینماید که نیست زیرا این واژه ژنرالیزاسیون گویا همهگیر و همهگستری است
… دیدنی (به جای: مشاهدتی – observational)
– دیداری (به جای مشاهدهپذیر – observable) نادرست هم از دید مورفولوژیی زبان پارسی هم برگردان آن واژه یا ریشه لاتین است زیرا در زبان پارسی همچون همخویش اش لاتین پسوند ” -نی با ریشه کارواژه گویای بایستگی و توانش است همچون خوردن خوردنی ، شدن شدنی ، بودن بودنی ، انجام دادنی ..پس observe را میتوان بینش برگرداند و observable = بینشپذیر ، unobservable = بینش ناپذیر
در پارسی دری همچون خویشاوندش لاتین پسوند -ار با ریشه کارواژه گویای پسیو بودن کارواژه است گفتار = آنچه گفته میشود ، نمودار = آنجه نموده میشود ، پس میتوان گفت که observational برابر با بینشی باشد.
کهنتراز (به جای: کلاسیک) نادرست است و باید کلاسیک را نگهداشت زیرا ژرفای معنی آن با ” کهنتر از ” پیشنهاد ایشان همخوانی ندارد، کلاس در زبانهای اروپایی و حتی پارسی نوین تا چندی پیش گویای برجستگی و درخشش فرهیختگی بوده است همچون ” آدم با کلاسی است” که در زبانهای اروپایی نیز همان را بکار میبرند در حالیکه هر چه کهن باشد برجسته و درخشان و فرهیخته نیست.
-دستگاهمند، دستگاهی (به جای: سیستماتیک، قاعدهمند) ، درستش ” دستورمند ” است
– گمانه (به جای: فرضیه) نادرست است زیرا گمانه ( گَ- = پیشوند منفی + مان = اندیشیدن) برابر با شک تردید است برگردان درست پارسی ” فرضیه ” انگارش است که در پارسی امروزی هنور ساختار ” انگار ” بکار میرود. همانگونه پیشگُزیده(به جای: پیشفرض) نادرست است زیرا میتوان گفت “پیش انگارش ”
– بخت (به جای: شانس (که مفهومی احتمالاتی در فلسفه است.) چندان درست نیست زیرا در فلسفه گاهی واژه incidental یا potential را بکار میبرند تا اتفاقی بودن رویدادی را بر نمایند نه شانس
plant breeder بیاد بیاورید که to breed در اینگلیسی برابر با ” بار آوری فرزندان “است و آنرا نباید با eugenics بهسازی / بهبودی نژادی ، یکی دانست
همجفتی (به جای: تقارن – symmetr ) همجفتی to pair است و از سمتریک جدا است سیمتری را میتوان همخوانی و هماهنگی برگرداند
– بیسازوبرگ (به جای: غیرمسلح) نادرست است زیرا چشمان غیر مسلح را باید با چشمان برهنه برگرداند نه چشمان بیسازوبرگ !!
ایستابرق (به جای: الکتریسیتهی ساکن) برق عربی است من همان الکتریسیته را به عربی برق بهتر میدانم
– ایستاجرم (به جای: جرم سکون – rest mass) جرم عربی است ، در پارسی کلاسیک مایه و چیز برابر با مَس انگلیسی آمده .
– گونههای همریخت (به جای: sibling species ) که در اینگلیسیsibling گویای همخویشی خواهر برادری / همشیرگی است نه همریختی .
-توضیحِ بَرسَنج (به جای: توضیح تقابلی، توصیح مقابلهای – contrastive )
explanation در پارسی دری ” باز نمودن در برابر explanation بکار رفته که با ریشه شناسی این واژه لاتین همخوانی دارد ” توضیح ” واژه ایی زشت عربی است ، contrastive گویای ستیزش و رویارویی است نه برسنجیدن .
– سودنی (به جای: انضمامی – concrete)؟؟ سودن در پارسی برابر با فرسایش / استهلاک است ( فرسودن ) اکنون من نمیدانم که ایشان این برگردان را از کجا آورده ؟
…
– سنجشناپذیر (به جای: قیاسناپذیر –incommensurable ) نادرست است زیرا در ریشه لاتین این وآژه اینگلیسی گویای آنچه که فراخوری / نسبیت اندازگی باچیزی دیگر ندارد میتوان آنرا ” نافراخور ” برگرداند .
با پوزش از اینکه دیدگاه پیشینم را ویراستاری نکرده بودم و در جا هایی سخن پیش و پس شده است .