فارسی (Farsi) یا پرژن (Persian)؟
کامران تلطف*
نام زبان ما فارسی است. در انگلیسی به آن پِرژِن (Persian) میگویند. اگرچه این گفته ساده مینماید، اما در سالهای اخیر در زبان انگلیسی به گونهای روزافزون به جای واژه پرژن (Persian)، از واژه فارسی (Farsi) استفاده میشود. در این گفتار کوتاه، میخواهم توضیح دهم که چرا چنین جایگزینی صورت میگیرد، چه کسانی آن را انجام میدهند و سرانجام اینکه زیانهای این جایگزینی کدام است. پیش از این دیگران در این باره نکاتی را مطرح کردهاند و بحثهای بسیاری هم صورت گرفته اما به نظر میرسد که مسأله هنوز حل نشده است و هر روز هم جدیتر میشود.
قرنهاست که در غرب از واژه پرژن (Persian) استفاده میکنند که اصل آن به واژههای پارس و پارسی بر میگردد. هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح اقوام آریایی به سرزمین پرسیس مهاجرت کردند پارس و زبان آنها نیز پارسی شناخته شد. این زبان از آن هنگام تاکنون دچار دگرگونیهای بسیاری در دورههای گوناگون شده است که نتیجه آن پدیداری پارسی کهن (که تا سه سده پیش از میلاد زنده بوده)، پارسی میانه یا پهلوی (که تا سده نهم پس از میلاد رایج بوده)، و پارسی نو -که دیگر پس از تسلط عربها نام آن به فارسی مرسوم شد – بوده است؛ زیرا در زبان حاکمان جدید، صدای “پ” وجود نداشت. اگر این صدا وجود داشت و یا اگر ایرانیان پشتکار بیشتری در نگهداری نام واقعی آن میکردند، با توجه به تشابه آن با نام آن در زبانهای غربی، کار امروز ما بیگمان سادهتر بود. ایرانیان پار را فراتر نهادند و از فرم عربی این واژه که همان “فارسی” است برای نامیدن زبان خود استفاده کردند، اما در غرب از همان دوران یونان و رم باستان، این زبان پرژن (Persian) یا با تلفظی شبیه به آن بسته به نوع زبان اروپایی خوانده شد. فارسی در دوران امپراتوری اسلامی همچنان اهمیت خود را حفظ کرد و در کنار عربی به یک زبان جهانی بهویژه در فلات ایران، در آسیای میانه، و تا همین سدههای اخیر به عنوان یک زبان رسمی در هند تبدیل گردید. در این دوران حجم بزرگی از آثار تاریخی، شعری، و ادبی، اجتماعی، و علمی به فارسی نوشته شد. امروزه نیز فارسی همچنان نه تنها زبان رسمی ایران بلکه یکی از زبانهای رسمی افغانستان و جمهوری تاجیکستان و هنوز هم زبان مردم بسیاری در سایر نقاط آسیای میانه است.
اما سخن اصلی ما بر سر نام این زبان در زبان انگلیسی است نه تاریخچه آن. مسأله این است که چرا ناگهان در امریکا و نیز در بسیاری از کشورهای اروپایی بهجای نام انگلیسی (Persian) یا فرانسوی (Persane)، یا آلمانی (Persisch) آن، واژه “فارسی”(Farsi) که در واقع نام بومی زبان ما در ایران یا کشورهای فارسیزبان است بهکار برده میشود و چه کسانی به این کار دامن میزنند؟ اشکال آن چیست؟
برای کسانی که به روزنانهها، کتابها، و نشریات انگلیسی و یا اروپایی در دورههای پیش از دهه هشتاد میلادی و (چاپ خارج از ایران) دسترسی دارند و یا برای کسانی که آن سالها را بهیاد میآورند، روشن است که این زبان در آن روزگار در انگلیسی بهطور عمده پرژن (Persian) خوانده میشد و نه فارسی(Farsi) ، اما در واقع پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۸ بود که بهگونهای گسترده و ناگهانی از این زبان در انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی بهعنوان فارسی (Farsi) نام برده شد. پیش از آن به ندرت و در موارد خاصی این واژه به چشم میخورد و بدون شک مردم عادی غرب (بهجز عدهای جهانگرد یا فرستادههای سیاسی و آنهم بهدلیل بیاطلاعی دوستان بومیشان) از آن بیاطلاع بودند. در آن زمان واژه فارسی (Farsi) تنها به معنای نام محلی زبان ما در زبانهای غربی وجود داشت. انقلاب ایران در بسیاری زمینهها بهویژه در رابطهی با چگونگی تولید فرهنگ و گسترش آن، تولید ایدئولوژی و ارتقای آن، تولید هنر و تبلیغ آن، و نیز در زمینه چگونگی عرضهداشت، هویت ایرانی را به طور اساسی در جامعه دگرگون کرد. در سطح عمومی، دیگر اینگونه تولیدات در انحصار یک گروه برگزیده اجتماعی نبود، بلکه بسیاری از مردم عادی نیز فرصت یافتند به اینگونه فعالیتها بپردازند. از جمله مثالهای موفقیتآمیز آن شرکت انبوه بیشماری از زنان ایرانی در فعالیتهای ادبی، سینمایی و نقاشی است. مسأله ارتقای گفتمان حکومتی بهعنوان یک سیاست رسمی در سطح داخلی و بینالمللی همچنان به عنوان یک ضرورت باقی ماند، اما دیگر بهجای ستایش نظام ایران باستان، دولت به ستایش سنتهای دینی پرداخت که از آن رهگذر تا اندازهای هر آنچه که باستانی، غربی، یا بهطور کلی غیر اسلامی بود نفی میشد. همزمان، انقلاب باعث تبعید، کوچ اجباری، یا کوچ آزادانه بسیاری از ایرانیان با زمینههای اقتصادی و فرهنگی مختلف به غرب شد. همه این دگرگونیها به نوعی در بازعرضه داشت هویت ایرانی که پیش از این بیشتر در رابطه با ایران تاریخی بود تاثیر گذاشت. از نتایج این دگرگونیهای گفتمانی یکی هم رواج واژه فارسی (Farsi) بهعنوان نماد این زبان در خارج از کشور بود. اما ابتدا این را باید روش کرد که این کسانی که به رایج کردن این واژه در زبانهای خارجی کمک کردند که بودند و از کدام خاستگاه دست به این کار زدند.
در این رابطه به چند گروه میتوان اشاره کرد که هر کدام ممکن است با انگیزه یا دلایل مختلفی به این کار اقدام کرده باشند. نخستین گروه مدیران کشوری پس از انقلاب بودند که در اخبار انگلیسی و دیگر زبانهای خارجی، در نشریات انگلیسی، در بروشورهای جهانگردی، و در اعلامیههای انقلابی به زبانهای خارجی و در هر کجا که لازم بود از واژه فارسی (Farsi) استفاده کردند. این البته به این معنا نیست که در رژیم پیشین هیچکس هیچگاه از نام بومی این زبان در زبانهای خارجی استفاده نمیکرد، بلکه بودند تعدادی که این کار را میکردند، اما با انقلاب ۱۹۷۹، و سپس با حادثه گروگانگیری، ایران ناگهان در مرکز توجه قرار گرفت. اکنون دیگر همه به این توجه داشتند که مسئولان انقلابی ایران چه میگفتند. اینان گاه از سر بیتوجهی از واژه فارسی (Farsi) در ارتباطات خود استفاده میکردند و گاه نیز انگیزههای ایدئولوژیک، آنان را به این کار وا میداشت. البته برخی از مخالفان فرهنگ غربی میدانستند که زبان ما برای مثال در انگلیسی پرژن (Persian) خوانده میشد و نیز میدانستند که عربها آن را “الفارسی” میخوانند و نیز تا حدی به رابطه واژه پرژن (Persian) با تاریخ ایران باستان آگاهی داشتند؛ بنابراین نمیتوان گفت که تمام حرکتهای آنها ناآگاهانه بوده است. رواج واژه فارسی (Farsi) برای این گروه نه تنها عملی در مخالفت با غرب بود، بلکه از نظر ایدئولوژی نیز باعث ایجاد فاصله هر چه بیشتر با فرهنگ ایران باستان میشد، درست بر خلاف کاری که برخی از مسئولان رژیم پیشین در صدد آن بودند، یعنی اغراق در مورد ایران باستان و اهمیت آن در زندگی روزمره مردم دوران ما. شاید هم اینان صادقانه باور داشتند که باید این نام را تغییر داد که در این صورت درست این بود که دلایل این باور خود را به بحث عمومی قرار میگذاشتند. برای مثال حتی امروز نیز در یک تارنمای رسمی کشور بخشی وجود دارد بهنام فارسی سرویس: (Farsi Services). هنگامی که نهادی رسمی زبان خود را فارسی بخواند، بیگمان بسیاری از وابستههای سیاسی کشورهای دیگر که در ایران اقامت دارند نیز آن را به همان نام میخوانند؛ بهویژه اگر آنها از کشورهایی باشند که در آنجا به زبان ما فارسی میگویند (برای مثال کشورهای عربی، پاکستان، ترکیه، و غیره). این افراد نیز به پیروی از مقامات رسمی ما هنگام سخن گفتن به زبان انگلیسی زبان ما را فارسی مینامند.
گروه دیگری که به رواج استفاده از واژه فارسی (Farsi) در زبان انگلیسی کمک کردند برخی از خبرنگاران خارجی بودند که برای تهیه گزارش به ایران سفر میکردند. با توجه به زمان محدودی که ایشان در آنجا میگذراندند، تعجبآور نبود که تنها کلمهای را که حتماً یاد میگرفتند همین واژه فارسی بود؛ بهویژه که از مسئولان هم هنگام انگلیسی صحبت کردنشان، کلمه پرژن را نمیشنیدند. این خبرنگاران پس از بازگشت از همه معلومات تازه خود، از جمله نام زبان کشور ایران، در نوشتههایشان استفاده میکردند تا خوانندگان خود را بهتر تحت تأثیر قرار دهند. هنوز هم برخی از آنان به این کار ادامه میدهند و از بهکار بردن نام درست این زبان در زبان خود اجتناب میورزند. روشن است که رفتار مقامهای ایرانی با نام بینالمللی زبان خود نیز در مورد رفتار خبرنگاران نیز بیتأثیر نبوده است. بالاخره آنها گزارشگرند و هر چه را بشنوند تکرار میکنند.
گروه بعدی که از واژه فارسی (Farsi) برای نامیدن این زبان در انگلیسی استفاده میکنند برخی از زبانشناسان هستند. اینها معتقدند که برای تشخیص زبانهایی که در ایران، افغانستان و تاجیکستان رایج است بهتر است که زبان ایران را فارسی (Farsi)، زبان افعانستان را دری (Dari)، و زبان تاجیکستان را تاجیک (Tajik) بنامند؛ زیرا اطلاق واژه پرژن (Persian) به همه آنها درست نیست. همچنین این اعتقاد بر این اساس استوار است که اینها سه زبان مختلف، یا مطابق نظرات برخی دیگر از آنان، دست کم سه گویش گوناگون هستند. در این مورد در واقع اغراق میشود، به همانگونه که برخی از زبانشناسان در تفاوت بین فارسی نوشتاری و گفتاری چنان اغراق میکنند که گویی درباره تفاوت بین عربی استاندارد و فصیح سخن میگویند. پس در اینکه اینها سه زبان مختلف هستند جای بحث فراوان وجود دارد. ممکن است بگوییم که اینگونه نامگذاری کار این گروه از پژوهشگران را کمی آسان میکند، اما این کار باعث سردرگمی در بین غیر متخصصان میشود. از آن گذشته دلایل بسیاری نیز برای رد این نظریه زبانشناسانه وجود دارد. برای مثال زبان انگلیسی در انگلیس و انگلیسی در امریکا با یکدیگر تفاوتهایی دارند(اگرچه به نسبت بسیار کمتری)، اما این دو گونه را دو زبان مختلف به نامهای انگلیسی و امریکایی نمیخوانیم، بلکه در صورت لزوم به آنها انگلیسی (English) و انگلیسی امریکایی (American English) اطلاق میکنند. به همین روال فرانسوی فرانسه و فرانسوی کبک (در کانادا) با یکدیگر تفاوتهای فاحشی دارند، اما هر دو فرانسوی هستند: French و Canadian French. از اینها گذشته اگر قرار باشد این منطق زبانشناسانه را به مقوله نامگذاری تعمیم دهیم، باید برای تمام لهجههای فارسی در ایران و افغانستان و تاجیکستان یک نام ویژه پیدا کنیم که در این صورت ما صاحب “زبانهایی” خواهیم شد از قبیل اصفهانی و شیرازی که برای فارسیزبانان بسیار آسانند و به فارسی تهرانی نزدیک و “زبانهایی” همچون سیاهکوهی و اردکانی که فهم آنها برای تهرانیها کمی مشکلتر است؛ بنابراین چرا برای مثال از این نامگذاری استفاده نمیکنند: Persian و Dari Persian و Tajik Persian. اینگونه واژهگذاری بهخوبی این سه گونه مختلف زبان فارسی را از هم جدا میکنند. برای اطمینان خاطر این را هم اضافه کنم که حتی در خود زبان فارسی و در تاجکیستان، ادیبانی مانند محمد جان شکوری از واژه فارسی تاجیکی برای نامیدن این زبان استفاده میکنند.
واقعیت دیگر هم این است که در سطح ادبی نیز این سه کشور دارای میراث ادبی (Persian literature) مشترکی هستند که به ما اجازه نامگذاریهای دلبخواهی زبانها را نمیدهد. چنانچه همه ایرانیان و ایرانشناسان سه واژه Persian و Dari Persian و Tajik Persian را به رسمیت بشناسند، ادارات دولتی و بهویژه ادارات مهاجرت نیز بهتدریج آن را پذیرفته و در اسناد خود آن را منعکس خواهند کرد و بدین ترتیب یک امر فرهنگی طولانیمدت فدای منافع کوتاهمدت چندین مترجمی که برای این ادارات کار میکنند نخواهد شد. جالب است که یک نویسنده افغانی در کتاب تازهی خود میگوید داشتن دو نام برای یک زبان در دو کشور ایران و افغانستان برای فرهنگ و ادبیات مشترک دو کشور مضر بوده است. وی در این پژوهش خود نشان میدهد که هیچگاه ضرورت تاریخی برای کاربرد واژههای “دری” و “فارسی” وجود نداشته است و از این راه این باور را که زبان مردم افغانستان دری و زبان مردم ایران فارسی است، مورد تردید قرار میدهد.
افراد دیگری که از این واژهها برای نامیدن این زبان در زبانهای دیگر تا حدی بهطور طبیعی استفاده میکنند عبارتند از کسانی که نام این زبان در زبان مادریشان نیز فارسی است. اینها شامل هندیها، پاکستانیها، عربها، ترکها، پنجابیها و غیره هستند که در هنگام مکالمه به انگلیسی تمایل دارند که از همان واژه آشناتر در زبان خود استفاده کنند. این عمل نشانه بیاحترامی آنها نسبت به این زبان نیست، بلکه آنها در مواردی با این کار انگار که میخواهند احساس نزدیکی خود را به فرهنگ ایرانی نشان دهند. کسانی که در دانشگاهها به آموزش فارسی میپردازند حتماً به اینگونه دانشجویان برخورد کردهاند. اما جالب این است که با یکبار یادآوری، این دانشجویان از واژه پرژن (Persian) استفاده میکنند.
گاه سازمانهای دولتی و ارتشی در کشورهای غربی و بهویژه در امریکا نیز بهمنظور مشخص کردن نواحی مورد نظرشان از واژه فارسی (Farsi) در متن انگلیسی استفاده میکنند. این کاربرد بهویژه پس از حملات ۱۱ سپتامبر افزایش یافته استٰ اما اثر فرهنگی آن هنوز بسیار ناشناخته مانده است. امید میرود که با درست شدن اوضاع سیاسی در خاورمیانه، دیگر نیازی به اینگونه فعالیتهای امنیتی؛ دست کم در مورد ایران وجود نداشته باشد. اما جالب است بدانیم که در آگهیهای استخدامی این سازمانها، برای گزینش متخصصان مورد نظر خود، در افغانستان نیز همچنان از واژه فارسی (Farsi) استفاده میکنند. به عبارتی، عدم استفاده از واژه پرژن (Persian) لزوماً به تفکیک بین فارسی ایران و فارسی دری نمیانجامد.
گروه بعدی و بهنظر من عامل عمده رواج واژه فارسی(Farsi)، مهاجران و پناهندگان سیاسی-اقتصادی پس از انقلاب هستند. این گروه از همه بزرگتر بوده و دسترسی به آنان برای بحث در مورد نام زبان فارسی در زبانهای خارجی نیز از همه سختتر است. بیشتر این افراد، هنگام ورود به غرب به هیچ زبانی به جز فارسی تسلط نداشتهاند و برخی از آنان هنوز هم زبان کشور میزبان را بهخوبی فرا نگرفتهاند. آنها هنگام پر کردن درخواستنامههای اداره مهاجرت در امریکا و کانادا و در برابر پرسش “زبان مادری شما چیست؟” مینوشتند فارسی (Farsi) و نمیدانستند یا هنوز هم نمیدانند که نام زبان آنها در انگلیسی یا دیگر زبانهای اروپایی فارسی (Farsi) نیست. نتیجه اینکه که در سالهای اخیر ما شاهد ظهور این واژه در اسناد و ادبیات اداره مهاجرت کشورهای غربی بودهایم. این هموطنان حتی اگر بر حسب اتفاق با نام زبان خود در انگلیسی آشنا باشند، آن را ممکن است به اشتباه پرشیین یا پرشیان تلفظ کنند و هنگامی که مخاطب آنها از وجود چنین زبانی به دلیل تلفظ ناجور آن اظهار بیاطلاعی میکند، آنها ترجیح میدهند به کاربرد همان واژه فارسی اکتفا کنند؛ اگرچه مخاطب آنها از وجود همچون زبانی هم بیاطلاع باشد. بر اساس تحقیق محدودی که در دوران دانشجوییام در بین عدهای از ایرانیها و امریکاییها مقیم میشگان انجام دادم (۳۰ نفر ایرانی و ۲۰ نفر امریکایی)، از هر ۱۰ نفر ایرانی که در امریکا تحصیلات دانشگاهی نداشتند، ۶ نفر معتقد بودند که فارسی (Farsi) نام زبان کنونی ماست و پرژن (Persian) یا نام نژاد یا نام زبان ایران باستان بوده است. جالب اینکه هیچکدام هیچگونه دلیلی هم برای این اظهار نظر نداشتند. کسانی که در دانشگاه امریکایی، بهویژه دانشگاههای بزرگ و دست اول حضور یافته باشند، به احتمال زیاد با واژه پرژن (Persian) برخورد داشتهاند. بر اساس همین تحقیق، از ۱۰ نفر امریکایی، همگی واژه پرژن (Persian) را میشناختند، اما تنها یکنفر از آنها میدانست فارسی (Farsi) چیست؛ بنابراین برای این گروه در کل تفکیک بین این دو نام مطرح نبود.
اگرچه ممکن است اکثر کسانی که واژه فارسی (Farsi) را بهکار میبرند با توضیح کوتاهی به کنه مطلب پی ببرند، اما برخی از افراد این گروه به نسبت تازه وارد به جهان غرب، در مورد کاربرد واژه فارسی متعصب باقی میمانند. آنها بر این باورند که با بهکار بردن واژه فارسی (Farsi) هنگام حرف زدن به زبان انگلیسی کاری وطنپرستانه میکنند؛ بنابراین انتظار دارند غربیها با بهکار بردن کلمه فارسی، سعی کنند بهتر فرهنگ ایرانی را به رسمیت بشناسند. آنها گاه به تئوری توطئه نیز متوسل میشوند و میگویند که خارجیها ما را مجبور کردهاند که نام زبان خود را عوض کنیم. اینها غافل از این هستند که با این کار خود مانع بزرگی در راه ارتقای فرهنگ خود ایجاد میکنند که بدان خواهیم پرداخت. در اینجا تنها این را اضافه کنم که همانطور که اشاره شد، خود واژه فارسی (Farsi) عربی شدهی واژه پارسی (Parsi) است که این دومی در حقیقت به (Persian) از نظر صدا و صوت و شکل به همان اندازه نزدیک است که کلمه اولی؛ بنابراین این ادعای ناسیونالیستی هم که ما باید نام بومی زبان خود را که همانا فارسی است به این خارجیها و به جامعه بینالمللی تحمیل کنیم نیز بر ناآگاهی استوار است. جالب است که این دسته از افراد آگاهی بسیار ناچیزی از فرهنگ ایران، بهویژه فرهنگ باستانی ایران، نکات ضعف آن، و سایر مشکلات سنتی رایج در جامعه دارند و در این رابطه هم فکر میکنند تمامی عقبماندگی ایران ناشی از تبانیهای غربیهاست.
گروه بعد و در ادامه گروه قبلی، ایرانیان نسل دوم هستند. اینها از پدر و مادر خود شنیدهاند که نام زبان مادریشان فارسی (Farsi) است و این احتمالاً همان چیزی است که در مدارس بدانها آموزش داده شده است که همه اینها البته طبیعی است؛ زیرا این روند فراگیری نام زبان بهطور کامل به زبان فارسی صورت گرفته است. اما از آنجا که بسیاری از جوانان نسل دومی مطالعه چندانی درباره زبان و فرهنگ خود به زبان انگلیسی ندارند، هیچگاه این فرصت را نیافتهاند که نام زبان خود را در کشور دومشان کشف کنند. اینها هنگامیکه وارد دانشگاه میشوند و از روی علاقه، نیاز یا کنجکاوی بهدنبال درسهای زبان یا ادبیات فارسی میگردند و آنها را نمییابند بسیار ناامید میشوند؛ غافل از اینکه این دروس در دانشگاههای عمده امریکا بهطور مرتب تحت عنوان Persian Language و یا Persian Literature در همه سطوح ابتدایی، متوسطه و پیشرفته ارائه میشود. از اینها گذشته، برخی از نسل دومیها بنا به عادت، هنگامیکه به زبان دیگری صحبت میکنند از واژههای زبان دیگر استفاده میکنند و واژههای فارسی هم از این عادت مصون نیست و رفت و برگشت بر سر آن از یک زبان به زبان دیگر به آسانی صورت میگیرد.
از این گروهها که بگذریم، مجامع علمی، فرهنگی، هنری و دانشگاهی از همان واژه پرژن (Persian) در زبان انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی استفاده میکنند. برای مثال، شما میتوانید در دانشگاهها درس Persian 101 را بگیرید، اما از Farsi 101 خبری نیست. در این میان ایرانشناسان غربی که از زمره اولین کسانی هستند که به مطالعه علمی و نظاممند فرهنگ ایران باستان و ادبیات فارسی کلاسیک پرداختند، در استفاده از نام درست زبان فارسی در زبانهای خارجی نهایت دقت را بهخرج داده و بهندرت کسی را میتوان یافت که از این قاعده خطور کرده باشد.
اما اکنون بپردازیم به اینکه چه اشکالی دارد که ما در انگلیسی بهجای پرژن (Persian) بگوییم یا بنویسیم فارسی(Farsi). مگر نه اینکه در ایران و برخی دیگر کشورها این زبان را فارسی مینامند؟ آیا دانشگاهیان و پژوهشگرانی که به لزوم کاربرد پرژن (Persian) اصرار میورزند، و همه آنها هم لزوماً ایرانی نیستند در رویای بازگشت به دوران ایران باستان بهسر میبرند؟ آیا آنها در برابر موج عظیم تودههای خارج از کشور که ترجیح میدهند در هنگام انگلیسی حرف زدن از کلمه فارسی (Farsi) استفاده کنند بیهوده دست و پا میزنند؟ پاسخ به این پرسشها منفی است. آنها نه ناسیونالسیت هستند، نه مبلغ یک جهانبینی خاص و نه در رویای بازگشت کورش کبیر. مسأله اساسی این است که بنا به دلایل زیر در زبان انگلیسی کاربرد پرژن (Persian) از کاربرد فارسی (Farsi) بهتر است و به منسوخ شدن کاربرد پرژن (Persian)منجر نخواهد شد و این استدلال در مورد استفاده از نام درست این زبان در سایر زبانهای اروپایی نیز صدق میکند.
یکم، از نظر تاریخی کاربرد واژه فارسی (Farsi) در زبان انگلیسی اشتباه است. اشتباه است چون هیچگاه غربیها این واژه را بهطور روزمره در امور فرهنگی و علمی بهکار نبردهاند. تا پیش از انقلاب ۱۹۷۹، این واژه بیشتر به دانشنامهها و فرهنگواژهها متعلق بود؛ آن هم برای اینکه توضیح دهند که نام بومی و محلی این زبان چیست. در سالهای اخیر اما این واژه به آنها تحمیل شده است و این تحمیل در باز شکلگیری هویت ایرانیان تأثیر خواهد گذاشت. و بنظر من هویت یک پدیدهی ایستا نیست، بلکه دائم در حال بازنویسی خودش میباشد. هویت همزمان با دگرگونیهای اجتماعی، بهدنبال تأثیرپذیری از سایر فرهنگها، و حتی بر اثر انکشاف اقتصادی، دگرگون میشود و شاید بتوان گفت تکامل مییابد. میتوان در این روند و در بازنویسیها نقش داشت و حفظ میراث گذشته و همچنین حفظ نمادهایی که میراث گذشته را ارتقا میدهند، از جمله تدابیری هستند که در روند فوق تأثیر مثبت میگذارند.
دوم، کاربرد واژه فارسی هنگام تکلم به زبان انگلیسی نقص هماهنگی آن زبان و نیز تجاوزی است به صرف و نحوش. برای یک لحظه تصور کنید که شخصی به فارسی بهشما بگوید:
“من انگلیش و فرنچ و پُولیش حرف میزنم.”
این جمله هماهنگی نحوی زبان فارسی را به هم میزند؛ زیرا ما برای این زبانها در زبان فارسی نامهای دیگری داریم. درست آن جمله این است: “من انگلیسی و فرانسوی و لهستانی حرف میزنم.” یا اینکه یک انگلیسی زبان به انگلیسی بهشما بگوید:
“I went to Paris last year and there I learned Francais.”
درست این است که این شخص بگوید French چرا که استفاده از جمله بالا به غیر از اشتباه زبانی آن، کمی خودنمایی نیز القا میکند. همه اینها در گوش شنونده ناخوشایند هستند. به همین ترتیب نام زبان آلمان در خود این زبان دوچ (Deutsch) است و در انگلیسی بدان جرمن (German)اطلاق میشود و یا ما در فارسی به زبان یونانیها یونانی میگوییم، در حالی که در خود یونان آن را الینیکا (Elinika) و در انگلیسی گریگ (Greek) مینامند.
سوم، خود واژه Farsi در زبان انگلیسی یک واژه خوشصدا نیست. شنونده را به یاد واژههایی از قبیل Farce و Farcical به معنای لودگی، نمایش مسخره، و کارهای مضحک میاندازد. در فرانسه کار برد واژه Farsi بهجای Persan حتا بدآواتر است. شنونده را بهیاد Farci (stuffed) و Farce (joke) میاندازد.
چهارم و از همه مهمتر اینکه در ضمیر آگاه یا ناخودآگاه یک انگلیسیزبان و یا یک غربی بهطور کلی، واژه پرژن (Persian) مرتبط با و یادآورنده بسیاری از جنبههای مثبت فرهنگی ماست. برای مثال هنگامیکه آنها این واژه را میشنوند حتی اگر بلافاصه بدان فکر نکنند جایی در ته ذهنشان ته نشینهایی وجود دارد از قبیل:
Persian Empire, Persian Mosques, Persian poetry, Persian mysticism, Persian miniature, Persian carpets, Persian cats, Persian pistachio, Persian caviar, Persian food, and Persian Gulf
شعر، ادبیات، مسجد، غذا، خاویار، گربه، مینیاتور، قالی، پسته، مفاهیمی بدی نیستند که با نام زبان ما به عنوان یک صفت عجین گردیدهاند. در اذهان مردم غرب، Persia and Persian به هم نزدیک بوده: یکی نام کشور و ملیت و دیگری نام زبان ماست. از همین روی است که بسیاری بر این باورند که تغییر نام بینالمللی کشورمان از Persia به ایران نیز زیانآور بود؛ زیرا نام جدید، تاریخ کهنسال کشور را تداعی نمیکرد. در واقع، خود رضاشاه که این کار را کرده بود، بنا به اسناد تاریخی بعدها از کار خودش پشیمان شد، اما دیگر جامعه بینالمللی به نام جدید (که البته در خود ایران جدید نبود چون کشور همیشه به همین نام خوانده میشد) عادت کرده بود؛ بنابراین پرژن (Persian) ضمن اینکه نام زبان ماست، بهعنوان صفت- ملیت ما را نیز هنوز توصیف میکند (مانند واژه روسی که نام زبان مردم روسیه است و هم توصیفکننده ملیت آنها). این یک نکته مثبت است که باید آن را غنیمت شمرد؛ به ویژه آنکه تمام اقلام بالا همگی خوبند. این تصور وجود دارد که امپراتوری ایران باستان به فرهنگ بشریت کمک کرده و حتی از طریق ادیان زردشت و مانی تأثیراتی بر مسحیت نیز بر جای گذاشته است. شعر کلاسیک فارسی را همه دوست دارند. امریکاییهای قدیمیتر هنوز هم رباعیات خیام را که توسط فیتز جرالد به انگلیسی ترجمه شد از حفظ دارند و در سالهای اخیر با کمک کلمن بارک، اشعار مولوی بسیار رایج شده و تا قلب هالیوود رخنه کرده و ستارگانی مانند مدونا، دمیمور و مارتین شین، روزا پارکز و چند تن دیگر آن اشعار را بازخوانی کردهاند. نمیگویم که ما باید در گذشته زندانی باشیم و عمر خود را با پز دادن درباره اندک میراثی که از گذشته برایمان باقی مانده است هدر دهیم، بلکه باید بیشتر به آینده نگریست. اما در عین حال هویت ما را همین اندکی که داریم تعیین میکند و ما نباید از طریق نامگذاریهای اشتباه به فراموش شدن آن کمک کنیم؛ زیرا تمدن بشری مجموعهای است از تمامی دستاوردهای فرهنگی و تاریخی تمامی اقوام جهان و در این رهگذر، چه بخواهند چه نخواهند، ایران باستان نیز سهمی داشته است.
و هنگامیکه سخن از آینده است، اگر روزی روابط بازرگانی بین دو کشور باز برقرار شود، حافظه فرهنگی در رونق اقتصاد بینالمللی ایران نقش خواهد داشت. در اینجا خواهد بود که باز خاطرههای قالیهای خوشنقش، پستههای اعلا و سایر خوراکیهای خوشمزه که با واژه پرژن همراه هستند آسانتر به بازار عمومی راه خواهند یافت تا اقلامی که با واژههای فارسی یا ایرانی ترکیب شدهاند. این نکته بازرگانی تنها مربوط به یک نوستالژی فرهنگی نیست. واقعیتهای آینده زندگی ایرانیهای ساکن امریکا و نسلهای بعدی آنها است؛ زیرا از نظر فرهنگی واژه Farsi چیزی را بهخاطر یک انگلیسی زبان نمیآورد بهجز حادثه گروگانگیری، طالبان در افغانستان و یا حملات به مظاهر فرهنگی ایران باستان در سالهای اول پس از انقلاب.
هر کدام از این دلایل شاید به خودی خود اهمیت چندانی نداشته باشد، اما هنگامیکه به کل موضوع و به کل مسائلی که از رواج واژه فارسی Farsi در زبانهای خارجی ناشی میشوند نگاه کنیم، میبینیم که به آن میارزد که دربارهاش کمی بیشتر اندیشه کنیم. البته این نکته را هم فراموش نمیکنم که نمیشود جلوی تغییرات زبانی را گرفت. گاهی واژههایی در یک زبان از بین میروند، واژههایی دیگر زاده میشوند، و گاه نیز واژههایی نو جایگزین واژهها کهن میگردند. این روند اغلب مستقل از اراده افراد صورت میگیرد. در مورد بحث مورد نظر ما مسأله حتی پیچیدهتر است چون ما از زبان انگلیسی سخن میگوییم که هیچگونه کنترلی بر آن نداریم. درست است که ما در تحلیل نهایی نمیتوانیم تعیینکننده سرنوشت نام این زبان در انگلیسی باشیم، اما دست کم میتوانیم در دامن زدن به فراموشی واژه زیبا، تاریخی و پرمعنای پرژن (Persian) شرکت نداشته باشیم.
من هیچگونه توهمی درباره عظمت، شکوه و بزرگی فرهنگ ایران باستان ندارم و به نظرم در این باره اغراقگویی بسیار شده و میشود. قضیه نام زبان ما در زبان انگلیسی مقولهای است که بنا به دلایل بالا به زندگی امروز ما ربط دارد: این را نیز اضافه کنم که این تنها یکی از مشکلات مربوط به عرضهداشت یا ارائه فرهنگی هویت ایرانی در برابر جهانیان است (برای کسانی که در غرب زندگی میکنند مقوله “ارائه” بسیار مهم است). هنوز هم قضیه تغییر نام کشور در مجامع جهانی برای برخی هضم نگردیده و هر از چند گاهی، توسط افرادی آنرا مطرح میکنند. هنوز هم ابتداییترین دشواریهای مربوط به حروف الفبای فارسی، بررسی کامل نشده است. در این باره نیز هر چند سالی عدهای دلسوزی میکنند و سپس قضیه بهدست فراموشی سپرده میشود. دشواریها، پیچیدگیها و نارساییهای الفبای فارسی هنوز احتیاج به بررسی دارد و باید در مورد آن نیز از راه پژوهشهای اساسی و در یک پروسه دمکراتیک، تصمیماتی تاریخی اتخاذ شود. قضیه الفبا، به نظر من، تنها یک مسأله فنی نیست، بلکه آنهم مربوط است به فرهنگ، هویت، آموزش و پرورش، پیشرفت و هماهنگی با پیشرفتهای فنآوری بهویژه در حوزهی اطلاعرسانی، و سرانجام به روانشناسی اجتماعی. بهعبارت دیگر، به اینگونه مسائل باید با رویکردهای چند رشتهای برخورد کرد.
در رابطه با این بحث باید البته مسأله زیباییشناسی و شفافیت زبان را نیز در نظر داشت. همانگونه که گفته شد، کاربرد واژه فارسی در زبان انگلیسی هرگز به زیبایی و فصاحت در زبان انگلیسی کمک نمیکند، بلکه باعث ایجاد واژههای غریبی میشود؛ از قبیل Farsi Night، Farsi Food ،Farsi Easts ، Farsi Services، Farsi Conference، Farsi Library ، Farsi Club، Farsi Mother Land، Farsi Cinema، و دهها مثال دیگر که این روزها روی صفحات شبکه جهانی و تارنماهای گوناگون ظاهر میشوند. کاش دست کم بهجای Farsi، واژه Iran و یا Iranian را در این ترکیبها بهکار میبردند. آیا حتی اگر با کاربرد واژه Persian مخالف باشیم، بهتر نیست بهجای Farsi Cinema بگوییم Iranian Cinema؟
ایرانیان در خارج از کشور حتی نظارتی بر روند رشد زبان فارسی هم ندارند. آنها نه دارای آکادمی زبان هستند و نه در مصدر قدرت و نه صاحب یک رسانه عمومی. بسیاری از آنها بهطور ناگهانی و در بسیاری از موارد بهطور تصادفی به دنیای غرب پرتاب شدهاند و اکنون در برزخی بین دو زبان و دو فرهنگ، و این روزها به دلیل شدت گرفتن مسائل سیاسی در جهان، بین دو پارادایم به ظاهر آشتیناپذیر زندگی میکنند. علیرغم این دشواریها میتوان کمی هم خوشبین بود؛ زیرا این موقعیت چندان بدی هم نیست. در واقع این توفیق اجباری شاید یکی از مهمترین وسیلههای نیل به دمکراسی در ایران را از طریق فرا گیری و تبادل فرهنگی و ارتباط با هموطنان درونمرزی فراهم کند. بهتر است ما به این قضیه نام زبان مادری یا ملیمان نیز بهعنوان یک تمرین در فراگیری دمکراسی بنگیریم. به دیگر سخن، با توجه به امکاناتی که در ما وجود دارد میتوان به پژوهشهای سیستماتیک دست زده، اطلاعات لازم را جمعآوری کرده، و در نهایت در یک حرکت دسته جمعی به تصمیمگیری پرداخت. در این راستا باید تنبلی نکرد و توجه داشت که نام زبان ما در زبان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و بسیاری از زبانهای اروپایی دیگر، و نیز در جامعه بینالملی و سازمان ملل متحد فارسی (Farsi) نیست و رواج این واژه در این زبانهای خارجی و مجامع بینالمللی ممکن است به هویت و هماهنگی فرهنگی ما زیان رساند.
———–
* کامران تلطف استاد مطالعات خاور نزدیک در دانشگاه آریزونا توسان است. زمینههای پژوهشی وی ایدئولوژی، استعاره، و مسائل زنان هستند.
-شکل بسیار کوتاهتری از این نوشته به زبان انگلیسی در سال ۱۹۹۷ در “www.Iranian.com” منتشر شد.
– برخی از مطالبی که پیش از این در این باره نوشته شده است عبارتاند از:
احسان یار شاطر. “زبان نو ظهور.” ایرانشناسی. سال ۱۴ شماره ۱. بهار ۱۹۹۲. ۲۷-۳۰. و مقاله “ایران را در زبانهای خارجی چه باید خواند؟” رهاورد. ۵-۶، ۲۰-۲۱. (تابستان و پائیز ۱۹۸۸)، ۷۰-۷۵. و نیز مقاله “نام کشور ما را در زبان انگلیسی چه باید خواند.” رهاورد. ۸، ۲۹. (بهار ۱۹۹۲)، ۲۲-۲۶.
– نگاه کنید به:
Edward G. Browne, A Literary History of Persia (Cambridge: Cambridge University Press, 1902-4) and Jan Rypka, History of Iranian Literature (Dordrecht, Holland, 1968).
– برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به:
Kent, Roland G. (Roland Grubb), Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon. 2d ed. (New Haven, American Oriental Society, 1953); Dandamaev, M. A. Iranians in Achaemenid Babylonia, (Costa Mesa, Calif.: Mazda Publishers in association with Bibliotheca Persica, 1992); and Johnson, Edwin Lee. Historical Grammar of the Ancient Persian Language (New York: American book company, 1917).
– در این مورد بهویژه میتوان به نشریات انگلیسیزبان چاپ تهران، کتابهای تبلیغاتی چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد، و بروشورهای توریستی چاپ سازمان جهانگردی اشاره کرد که همه آنها از واژه فارسی در متون انگلیسی خود استفاده میکردند.
محمدجان شکوری که در کتاب “سرنوشت فارسی تاجیکی فرارود در قرن بیستم (دوشنبه، انتشارات ادیب، ۲۰۰۲) آمده است.
– جمال موسوی، همزمانی و بیزبانی (تهران: محمدابراهیم شریعتی افغانستانی، ۱۳۸۲.)
– چنانچه بخواهیم به این مسأله بطور جدیتری بپردازیم، لازم است به تحقیق و آمارگیریهای گستردهای، بهویژه در میان جوامع ایرانی خارج از کشور دست زد. برای مثال شاید بد نباشد اگر بدانیم که ایرانیان نسل دوم در این مورد چه فکر میکنند و چه احساسی دارند. یا آنها برای اولین بار کجا با واژه پرژن آشنا شدهاند.
پیشترها استفاده از واژه دوچ (Deutsche) بهجای جرمن (German) در زبان انگلیسی زیاد صورت میگرفت که نوعی بیاحترامی تلقی میگردید. اما امروزه هنگامیکه این جایگزینی صورت میگیرد، نشانهای از ناآگاهی گویندهاش در نظر شنونده است. این دگرگونی در مورد نام پکن پایتخت کشور چین و دیگر نامیدن آن نیز رخ داد.
البته نام خلیج فارس (Persian Gulf) هم به اندازه نام زبان ما در خطر افتاده است. کشورهای کوچک حوزه خلیج فارس سعی میکنند نام این خلیج را در زبان انگلیسی و سایر زبانهای اروپایی از خلیج فارس به خلیج عربی تبدیل کنند. این را باید اضافه کرد که اخیراً تلاشهایی که آقای پژمان اکبرزاده، موسیقیدان، و گروهی از یاران او صورت دادهاند، نتایج مثبتی بههمراه داشته است.
– برای اطلاع بیشتر در این باره به “نام کشور ما را در زبان انگلیسی چه باید خواند” رهاورد. ۸، ۲۹. (بهار ۱۹۹۲)، ۲۲-۲۶. رجوع کنید.
– اگرچه در فرانسه، آکادمیزبان این کشور در برخی موارد در رد یا قبول واژههای کهن و یا نو و تغییرات دستوری دیگر موفق بوده است، اما ما در خارج از ایران چنین امکاناتی را نداریم. در داخل ایران خوشبختانه فرهنگستان استفاده از واژه فارسی بهجای پرژن در انگلیسی را رد کرده است.
– همان گروه اکبرزاده در مورد نام زبان فارسی در زبانهای اروپایی نیز تلاشهای با ارزشی انجام دادهاند. در نتیجه نامهنگاریهای این گروه از ایرانیان برخی از نشریات و نیز برخی از تارنماها واژه Persian را جایگزین واژه Farsi کردهاند.
همانطور که فرمودید منابع علمی و سیاسی از این قضیه مطلع اند اما انچه مثلا در اروپا روی میدهد خیل عظیم مهاجران قانونی و غیر قانونی و یا گردشگران و محصلین فارسی زبان است که عمدتاً بیسواد،کم سواد و یا حداقل سواد انگلیسی حرفه ای و جامع ندارند و یا حتی کسانی هم که انگلیسی خوب یا بد میدانند وقتی میخواهند از نام زبان خود یاد کنند ابتدا فراموش میکنند ‘پرژن’ بگویند و بعد ان را اصلاح نمیکنند!علاوه بر این ها متاسفانه فارسی زبانان سه کشور فارسی زبان هم خودشان زبانشان را فارسی،ایرانی،دری یا تاجیکی یاد میکنند!نه حتی متحدانه پرژن یا فارسی دری …نمیگویند
بنظر میرسد که این مقاله ترجمه مقاله ای است که در سال ۲۰۰۷ دکتر شاپور سورنپهلو نوشته بود!
http://www.cais-soas.com/CAIS/PDF/Iranian_Identity_under_Fire_full-version_July_2007.pdf
—
درود بر شما.
جُستار دکتر تلطف به سالِ ۱۹۹۷ نوشته شده است، بدینجا درنگرید:
https://persiannotfarsi.blogspot.com/2018/04/blog-post.html
پارسیانجمن
مطالبتون خیلی خوب بود ممنون
ممنون. عالی بود.
در نوشتهی بالا آمده است «هنگامی که هزار سال پیش از میلاد مسیح اقوام آریایی به سرزمین پرسیس مهاجرت کردند…»
میخواستم بدانم این «اقوام آریایی» پیش از آن کجا بودند؟ آیا آنجا از زمین روییده بودند یا از آسمان با شهابسنگ پرتاب شده بودند؟
دکتر جهانشاه درخشانی ۲۰ سال زندگی خود را گذاشت تا با هزار نشانه آشکار کند که آریاییان مردمی بودن که در این سرزمین چنین نامی یافتند و از این سرزمین بود که به هند و اروپا رفتند.
اگر به دین باور داشته باشید آدم و حوا در همین خاورمیانه بودند و فرزندانشان از همین جا به جاهای سردتر رفتند و اگر به داروین باور دارید که باز میمون را از چاد (باز همین خط استوا) به آدم هوشمند دگراند.
نوشتار استاد کامران تلطف بسیار درست و استوار است. جای خشنودی ست که ایرانیانی کمیاب چون ایشان میهن دوستی و میهن پرستی را ارج می نهند و سرشتی ست که تنها و فقط بر پایه ی دانش و دلیل می نویسند. سپاس بی کران.
خیلی عالی بود و قطعا دیدگاه خیلی از افراد پارسی زبان را عوض خواهد کرد و من هم تا جایی که بتونم این متنو به اشتراک میذارم باید افرادی که براشون مهم هست وادار کنند مسئولینو که در آموزش پرورش و نهادهای دیگه کشور از واژه فارسی استفاده نکنند و بگویند پارسی و تفاوت و فرق بین پارسی تاجیکستان و پارسی افغانستان و پارسی ایران قائل نشند و آوای درست و اولیه انگلیسیه واژه پرشین یا با تلفظ درست پرژن را بکار ببرند.
۱۶th December 2023
–khaher shama ra …..This is very long articl , some parts