با سپاس برای کوشش شما برای پاسداشت زبان پارسی. در زبان پارسی پهلوی، به گمان می رسد که “آروین” دارای چیم “قابل آزمون” باشد. اگر این درست باشد، بن کنونی (مضارع) “آرو” بوده است که به آن پسوند “ین” افزوده شده است. از این رو کنشواژه (فعل) آن “آر|ویدن (آرو|-): آزمودن، تجربه کردن” خواهد بود. آرویشن: نامی با چیم آزمون کردن، تجربه کردن، آر|ویش|نیگ: تجربی، آزمایشی؛ قابل آزمون/تجربه؛ آر|واگ: تجربه کننده، آزماینده؛ آر|وان: تجربه کننده، تجربه کننده؛ آر|ویدار: آزمایش کننده، تجربه کننده؛ آرو|دار: قابل آزمون/ قابل تجربه؛ آر|ویشنی|ه: آزمون، تجربه؛ آر|وینَگ: ابزاری برای آزمودن، آزمایش، تجربه؛ آر|وَگ: ابزاری برای آزمایش کردن، آزمایش، تجربه؛ آر|ویدَگ: آزموده شده، تجربه شده. برای راستی آزمایی گمانه زنی خود/من می توانید به فرهنگ های پارسی پهلوی نگاه نمایید. اگر دیدید که واژگان یکی از ما با این چیم ها به کار برده شده اند، درستی گمان یکی از ما روشن خواهد شد. همچنین، من گمان می کنم که واژگان کازاگ، کازاگستان (قزاقستان) و کازان و کازرون نیز ریشه هایی پارسی پهلوی دارند از کنشواژه کازیدن (کاز-).
واژه های «کاز» و «کازیدن» ، به معنی کندن در زبان اچمی(ریشه های زبان پهلوی) که در جنوب فارس و هرمزگان استفاده میشود. در زبان ترکی استانبولی هم به همین معناست.
اما کلمه کازان به معنی دیگ و یا دیگ رنگرزی میباشد.
کازرون میتواند از ریشه کازیدن به معنای کندن و کنده کاری شده باشد. (با توجه به وجود غار و مجسمه شاپور که کنده شده است)
روشن است که من کوچکتر از آن هستم که درباره زبان پارسی پهلوی رای بدهم و امیدوارم که شما سخنان و پیشنهاد و گمان های مرا از در دوستاری زبان پارسی پهلوی، میهنم ایران، و داستان (تاریخ) شکوهمند آن بدانید. سپاسگزارم، بابک
aarwin ” waje-ye dorosti ast, maa waje-ye ” haude” ra ham mi tawanim be jaa-ye -altajrabe- be kar be borim
با سپاس برای کوشش شما برای پاسداشت زبان پارسی. در زبان پارسی پهلوی، به گمان می رسد که “آروین” دارای چیم “قابل آزمون” باشد. اگر این درست باشد، بن کنونی (مضارع) “آرو” بوده است که به آن پسوند “ین” افزوده شده است. از این رو کنشواژه (فعل) آن “آر|ویدن (آرو|-): آزمودن، تجربه کردن” خواهد بود. آرویشن: نامی با چیم آزمون کردن، تجربه کردن، آر|ویش|نیگ: تجربی، آزمایشی؛ قابل آزمون/تجربه؛ آر|واگ: تجربه کننده، آزماینده؛ آر|وان: تجربه کننده، تجربه کننده؛ آر|ویدار: آزمایش کننده، تجربه کننده؛ آرو|دار: قابل آزمون/ قابل تجربه؛ آر|ویشنی|ه: آزمون، تجربه؛ آر|وینَگ: ابزاری برای آزمودن، آزمایش، تجربه؛ آر|وَگ: ابزاری برای آزمایش کردن، آزمایش، تجربه؛ آر|ویدَگ: آزموده شده، تجربه شده. برای راستی آزمایی گمانه زنی خود/من می توانید به فرهنگ های پارسی پهلوی نگاه نمایید. اگر دیدید که واژگان یکی از ما با این چیم ها به کار برده شده اند، درستی گمان یکی از ما روشن خواهد شد. همچنین، من گمان می کنم که واژگان کازاگ، کازاگستان (قزاقستان) و کازان و کازرون نیز ریشه هایی پارسی پهلوی دارند از کنشواژه کازیدن (کاز-).
واژه های «کاز» و «کازیدن» ، به معنی کندن در زبان اچمی(ریشه های زبان پهلوی) که در جنوب فارس و هرمزگان استفاده میشود. در زبان ترکی استانبولی هم به همین معناست.
اما کلمه کازان به معنی دیگ و یا دیگ رنگرزی میباشد.
کازرون میتواند از ریشه کازیدن به معنای کندن و کنده کاری شده باشد. (با توجه به وجود غار و مجسمه شاپور که کنده شده است)
آر|ویگ: دارای تجربه، تجربی
آر|وَگُومَند: با تجربه
آر|وَگُومَندی|ه: با تجربگی
آروَگگرای: تجربه گرا
آروَگگِرایی|ه: تجربه گرایی
روشن است که من کوچکتر از آن هستم که درباره زبان پارسی پهلوی رای بدهم و امیدوارم که شما سخنان و پیشنهاد و گمان های مرا از در دوستاری زبان پارسی پهلوی، میهنم ایران، و داستان (تاریخ) شکوهمند آن بدانید. سپاسگزارم، بابک