KAVASJI EDALJI KANGA (1909); ENGLISH-AVESTA DICTIONARY; FELLOW OF THE UNIVERSITY OF BOMBAY.
پارسیانجمن: فرهنگ انگلیسی- اوستا (ENGLISH-AVESTA DICTIONARY) دستور کاووسجی کانگا در ۱۹۰۹ ترسایی (۱۲۷۸ یزدگری) در مومبای هندوستان چاپ شده است و با گذشت بیش از یکسده از چاپ آن، برجستهترین فرهنگ اوستایی است که در دست داریم.
نگاه پارسیانجمن برای توانمندسازی زبان پارسی از آغاز به سرچشمههای پارسی: زبانهای اوستایی و پارسیگ[=پهلوی] بوده است. بنیاد این زبانها یکی است و بایسته است که پارسی از همین سرچشمههای جاودانی خود، شاداب و خرم بماند. و به گفتهی استاد فریدون جنیدی در فرهنگ واژههای اوستا: «نخستین کار بایسته در زمینه پژوهش زبانهای ایرانی، شناختن نخستین سنگهای پی ساختمان است و برای دستیابی بدین، میباید که به واژههای کهن ایرانی دست یافت. پس میباید که این فرهنگ یکی از باورهای استوار برای جنبش فرهنگی ایران به شمار رود …»
فرهنگ انگلیسی- اوستا کانگا را از «اینجا» (۱۸ مگابایت) دریافت کنید.
این فرهنگ سرچشمهی فرهنگ واژههای اوستا است که در چهار دفتر در سال ۱۳۶۹ از سوی احسان بهرامی و به یاری فریدون جنیدی در نشر بلخ چاپ شد. استاد جنیدی در بخشی از پیشگفتار فرهنگ واژههای اوستا چنین نوشته است:
در «دینکرت» یکی از نامهها که به دبیره پهلوی برجای مانده و گزیدهای از اوستای باستان است، پرسشهای فراوان است که پرسنده از دانا میپرسد و یکی از آن نوشتهها چنین است که: چرا دین (اوستا، نمازهای دینی) را به آوازی ناآشنا و نهفته اوستا نام گوییم! و این سخن نشان میدهد که در همان هنگام نیز زبان اوستایی برای گویندگان پهلوی، زبانی نهفته و دور بوده است، چنان که ایرانیان آن را به درستی درنمییافتهاند، و انبوه نامهها که به زبان پهلوی بر اوستا نگاشته میشد، همه از برای گزارش واژههای دور از زبان و سخنان دور از اندیشه مردمان بود و برخی از همین گزارشها که به «زند» نامبردار بود، هنوز در دسترس ما هست و از برخی بخشهای اوستا که با ستیزه روزگار از میان رفت، گزیدهها و نوشتههای پراکنده در دفترهای پهلوی برجای مانده است، چنان که نامه «بندهش» از روی یکی از نسکهای اوستای کهن به نام «دامدات نسک» فراهم آمده است.
در بسی از نوشتههای پهلوی این سخن دیده میشود: پت دین گویت: به دین گوید، یا در نوشتههای دینی چنین آمده است… و نویسندگان نوشتههای پهلوی با این سخن، به گفتار ویژه خود اندر میشدند و چنان مینماید که همه این گفتارها از نوشتههای کهن اوستا، یا از آن بیست و یک نسک اوستا که امروز پنج نسک آن را در دست داریم، به زبان پهلوی درآمده است.
انبوه این گزارشها نشان میدهد که اگرچه زبان اوستایی از دیدگاه توده مردمان، زبانی نهفته بوده است، دبیران و نویسندگان و دینیاران، همه آن زبان را به خوبی آموختهاند، چنان که به خوبی آن را ترجمه یا گزارش میکردهاند و دفتر کوچکی که به نام «خورتک اپستاک» یا خردهاوستا از نوشتههای «آتورپات ماراسپندان» بر جای مانده است، به خوبی بازمینماید که آن دانای هژیر هنگام خویش، تا چه اندازه بدان زبان چیره بوده است، که در گزیده خویش، به زبان اوستایی چنین گفتارهای ویژه آورده است که نوشته او، از دیگر بخشهای اوستای نو که شاید یکهزار سال پیش از او نوشته شده است، بازشناخته نمیشود و دگرگونیها تنها در واژهها روی داده است. چنانکه در آن واژههای نو جای واژههای کهن را گرفته است!
پس از اسلام نیز این رشته زنجیر پاره نشد و تا آنجا که در توان اندک موبدان بر جای مانده بود، نامهها به دبیره پهلوی و اوستایی و گاهگاه به گزارش دوباره دفترهای زند، از گفتوشنودهای پهلوی به فارسی دری نوشته میشد و موبدان به دربار خلیفگان رفتوآمد داشتند و در گفتوشنودهای دینی دیدگاه خویش را در میان مینهادند و پیروزی یکی از آنان بر شخصی به نام «گجستک ابالیش» در گزارش دبیران دربار برجای مانده است.
انبوه نوشتهها و دفترهای پهلوی پس از اسلام که برخی از آنها بسی بزرگ و درخور سنجش با کارهای بزرگ فرهنگی دیگر دوران اسلامی است، چونان بندهش، دینکرت، گزیدههای زاتسپرم، نامههای منوشچر… نشانه پویایی فرهنگ بهدینان و یاوری آنان به جنبش فرهنگی ایران است.
از سویی نباید چنین انگاشت که این دستاوردها تنها ویژه موبدان زرتشتی بوده است. گنج نپشتههای بزرگ ایرانی چونان گنج نپشته بزرگ بخارا که پورسینا بدان دست یافت، هنوز سرشار از دفترهای پهلوی و اوستا بوده است. زیرا که در زمانی اندک از سده سوم تا هنگام پورسینا چندان دانشمند و اندیشمند در «وَرَز رودان» (ورارودان) نبودهاند که چنان گنج نوشته بزرگ را فراهم آورند، تا کسی چون پورسینا را به شگفتی افکند و بیگمان در آن گنج، نوشتههای پیشین نیز بر جای بوده است!
ترجمه چند بخش از شاهنامه که آزادمرد خراسان، فردوسی ایران آنها را از روی نوشتههای پهلوی به فارسی دری درآورده است و نیز آگاهی دیگر نویسندگان ایرانی چون ابوریحان بیرونی، مسعودی تبری؛ ثعالبی… از زبان پهلوی، به ویژه سهروردی که بیگمان از روی نوشتههای پهلوی و کهنتر از پهلوی برداشت کرده است نشان میدهد که دیگر ایرانیان نیز از این میدان چندان دور نبودهاند و پرتو تابناک آن گاهگاه بر چهره آن بزرگمردان و بر دفتر ایشان افتاده است و بدان، فروغ و جان و نیرو داده است.
بسی از نسکها اوستا و به ویژه اوستاهای بایسته که موبدان را برای انجام آیینهای دینی به کار میآمده هماکنون در دست هست و برخی از این دستنوشتهها نمونهای از زیباترین شاهکارهای نگارش دبیره اوستایی است و نشان میدهد که نویسنده چه اندازه در این کار آزمایش داشته تا بدین پایه از زیبایی نگارش رسیده باشد.
پارسیان هند که بازماندگان خراسانیان گریخته به هندوستاناند، پس چند سده ماندن در آن دیار، دفتر و دین و آیین را از دست دادند و چون چنین شد در سال ۸۴۷ یزدگردی پیکی به نام نریمان هوشنگ را روانه مرز نیاکان کردند، تا او بنگرد که آیا هنوز در ایران زرتشتیان میزیند و اگر چنین است از آنان دین و آیین بیاموزد و به هندوستان بازگردد و هنگامی که او با نامه ایرانیان به هند بازگشت، ایرانیان در آن نامه از بزرگان پارسی هند درخواست کردند که «برای یاد گرفتن خط پهلوی و روش درست برگزاری مراسم مذهبی، دو هیربد دانا بیایند و خط پهلوی بیاموزند و شایست نشایست بدانند، در راه خشگان نزدیک است از قندهار تا سیستان نزدیک است و از سیستان تا یزد از این بیم نیست.
از آن سال تا سال ۱۱۳۷ یزدگردی بیست و دو پیک از هندوستان به ایران آمدند و با آموزشهای پیاپی به هندوستان بازگشتند….
اینجا بود که موبدان و هیربدان دانایان هند سررشته اوستاخوانی و اوستادانی را در دست گرفتند و کانون فرهنگی خویش را فروزان کردند، تا آنکه در سال ۱۷۵۸ میلادی انکتیل دوپرون فرانسوی رهسپار هندوستان شد و در شهر «سورات» اوستا را از روی گفتار «دستور داراب» یکی از موبدان پارسی نوشت و با ترجمه آن در سال ۱۷۷۱ به چاپ رساند و در اینجا اروپاییان را گمان بر این افتاده است که اوستا در این سالها بر دست آن فرانسوی (کشف) گردیده است!
اگر گوهری کانی، چون گوگرد یا آهن برای نخستین بار از سنگ و کان به در آورده شود، میتوان از پیدایی آن سخن گفت و در چنین رویداد آن مردمان که زودتر بدان گوهر دست یابند، از دیدگاه دانش پیشرفتهتر به شمار میآیند. چنان که بسی از این گوهرها، چند هزار سال پیش بر دست ایرانیان از دل سنگ به درآمده و به جهانیان پیشکش شده است!
چنین کشور، در جهان دارای فرهنگی برتر است که با چشم کنجکاو و رای پژوهنده، پردههای پوشاننده زمان و زمین را یکایک میگشاید و رازهای نهفته را یکایک بازمینماید!
کشورهای دیگر، اگر از راه بهرهوری از اندیشههای جهانی، پس از چندی همان پدیدهها را بیاموزند و دریابند، شاگرد و بهرهور اندیشه اینان به شمار میآیند و اگر همان پدیدهها را خود، پس از چند سده، یا چند هزاره دریابند، چند سده یا چند هزاره در کاروان دانش جهانی از اینان دیرتر و دورتر و پسماندهترند.
اکنون میباید که داوری کرد که در رهنوردی درازآهنگ کاروان دانش جهانیان که در آن، اندیشهها به یکدیگر میپیوندد و سخن و چامه و داستان و پندار و انگاره و نشانه و نماد پدید میآورد و در این رهگذر به نگاشتن اندیشهها میپردازد و دفتر و دیوان و شمار و آمار پیدا میشود… تا بدانجا که دفتری گرامی و بیمانند چون اوستا پدید میآید و هزاران سال بر جان و روان پیروان خود در ایرانزمین و هندوستان میگذرد… اگر در جهان، قارهای پیدا شود که تازه به همه چیز رسیده و همهچیز را از همهجا به زور شمشیر و نیرنگ فراهم آورده… مردمانش و دانایانش به دفتر اندیشه و اندریافت چندهزارساله ایران بر بخورند و گمان برند که آن را «کشف» کردهاند، به آنان چه میشاید گفت؟!
انبوهی از نویسندگان و پژوهندگان ایرانی این زمان،که در هر کار چشم به دست و گوش به فرمان اروپاییان دارند، چنین گمان میکنند که ایرانیان، در آموزش اوستا، وامدار پژوهندگان اروپاییاند، باز آنکه چون نیک بنگریم، اروپا و دستگاه دانش و پژوهش جهان، در آموزش اوستا وامدار ایرانیاناند.
پس از انکتیل دوپرون، بورنف فرانسوی به ترجمهای از اوستا به سانسکریت که بر دست دستور نیروسنگ پاسری انجام گرفته بود، دست یافت و در سال ۱۸۳۳ هات نخست یسنا را به یاری آن با یادداشتهای فراوان به چاپ رسانید و به گفته اروپاییان اوستاشناسی از آن هنگام پایه علمی به خود گرفت:
اکنون اروپا خویش را کانون اوستاخوانی و اوستاشناسی میداند و دانشمندان آن دیار هرگاه که بایسته میبینند، از آزمایشهای خویش در آموختن سانسکریت نام میبرند که در پرتو آن اوستا نیز بازشناخته میشود!!
پس باید دید که آنان زبان سانسکریت را چگونه آموختند!
ایرانیان به خوبی در یاد دارند که پزشک نامی ایران برزویه با سرمایهای فراوان از سوی انوشیروان به هندوستان رفت و در کار شناسایی داروهای گیاهی هندی رنج برد و نامهای به نام «پنجاتنترا» را که به زبان سانسکریت در گنج نپشت پادشاه هند بود، در همانجا خواند و ترجمه کرد و آن را به نام کلیلک و دمنک به ایران آورد و آنگاه که در زمان خلیفگان بر دست روزبه پارسی (ابن مقفع) به زبان تازی ترجمه گردید، با زبان تازی ره به اروپا گشود و بدینسان اروپاییان نخستین بار به کوشش همهجانبه ایرانیان به یک نامه سانسکریت دست یافتند!
پس از آنکه نصرالله منشی به فرمان سامانیان ترجمه آن دفتر به تازی را که بر جای مانده بود، به فارسی بازگرداند و سدهها در دست بود. از آنجا که خواندن آن که سخت به تازی آمیخته بود، خوانندگان فارسی زبان را به ویژه در هندوستان دشخوار میآمد و مصطفی خالقداد ایرانی به فرمان اکبرشاه آن را از روی نوشته سانسکریت دوباره به فارسی ساده درآورد که به نام پنجاکیانه یا پنج داستان، که همان کلیلک و دمنک باشد، برگرداند.
پس از اسلام دانشمند فرزانه ایران، ابوریحان همراه با لشکر خونخوار محمود به هندوستان رفت و محمودیان را چشم به گنجهای زر و گوهر هند بود و ابوریحان را گوش به سخنان گوهرآمیز برهمنان آن سامان و همگان میدانند که با آنکه برهمنان از آموختن زبان سانسکریت به دیگران خودداری میکنند، در نگاه و سخن و رفتار ابوریحان ما چه دیدند که پی به اندیشه پاکش بردند و دروازههای شهر بزرگ سانسکریت را بر رویش گشودند و او را تا کرانههای دور اندیشه نیاکان ره نمودند!
ابوریحان از هندوستان با دفتر بزرگ و پر از شگفتی مالالهند بازگشت و محمودیان با تکههای زر و گوهر که از تندیسههای بتکده سومنات به یغما برده بودند.
سخن از مصطفی خالقداد رفت. همو ترجمان جوگ باشست بزرگترین دفتر اندیشه هند است.
دیگر رهنورد بزرگ ایرانی در جهان اندیشه هندوستان میرغیاثالدین علی قزوینی است که دفتر بزرگ مهابهارات را به فارسی درآورد که آن را شاهنامه هندوستان میخوانند.
دیگر نویسنده و ترجمان ایرانی داراشکوه خواهرزاده آصفخان تهرانی است که دست به کار بزرگ ترجمه اوپانیشادها به زبان فارسی زد و همین نامه بزرگ است که بزرگترین آموزگار اروپاییان در زبان سانسکریت به شمار میرود و آنان نخستین بار با این کتاب از زبان سانسکریت آگاه گردیدند… و با این کتاب به زبان سانسکریت ره بردند و دیگر دفترهای بی شمار ایرانیان که ترجمه از سانسکریت بود، در این راه پرشگفتی رهنمای آنان بود.
و اکنون فرزندان آنان را گمان بر این افتاده است که: «زبان اوستایی دستور ندارد، ما به یاری دستور زبان سانسکریت پی به دستور زبان اوستایی بردهایم!»
فرزندان آن نیاکان فرزانه که جهان را به تیغ خامه خویش گشوده بودند و بر فراز ابرهای اندیشه، در آسمان بیکرانه دانش پرواز میکردند و به همه سوی جهان، دانش و فرهنگ و دفتر و دیوان گسیل داشتند و جهانیان از پس گذشت هزارهها هنوز وامدار کوشش و بینش آناناند… فرزندان آن نیاکان، اگر چندی دست بر روی دست گذارده و چشم به دهان دیگران دوزند… شایسته چنین سخنان و سزاوار چنین داوریها و در خور چنین سرشکستگی هستند!
جوانان ایران بر پای خیزید! و گرد و غبار روزگار ستم جهانخواران را از سر و روی و چشم و گوش خویش بپردازید و باور کنید که خون آن نیاکان در رگهای شما روان است و مغز و اندیشه و اندریافت شما بازمانده و یادگار آن بزرگان است!
بر پای خیزید و فرهنگ خویش را بازشناسید و جایگاه خویش و کشور خویش را در جهان بازیابید و ارزش دستاوردهای بی شمار فرهنگی پدران و مادران خویش را در پهنه میدان فرهنگ جهانی بازبینید و در این زمان که هیاهویی خفیف، از جنبش آبخیزهای ژرفای دریای جان ایرانیان به گوش میرسد و از همهسو جنبش های فرهنگی تازه را پدیدار میآورد… در این زمان که بیش از هر زمان جان ایرانیان را نیاز بیداری و آگاهی فراگرفته است، در این زمین که پیش از هر زمین دیگر کانون فروزش فرهنگ جهان بوده، در این سرزمین که اکنون نیز کانون و میانه جهان است… سر بلند دارید و به رهاوردهای گذشته خویش ببالید و پای بر ستیغ دماوند بگذارید و از آنجا بنگرید که نیاکانتان چگونه با فروتنی و آزادمنشی، جهانیان را زیستن و با آزرم به اندیشه دیگران نگریستن آموختند!
این زمان زرین را، که همهمه نهفته بیداری جان ایرانیان، نرمنرمک آشکار میشود از دست مدهید!
این تپش، تپش دل فرهنگ ایران است، آن را دریابید!
این دم، دم گرم جان نیاکان است، آن را فروبرید!
اگر باید چنین کنیم، نخستین کار بایسته در زمینه پژوهش زبانهای ایرانی، شناختن نخستین سنگهای پی ساختمان است و برای دستیابی بدین، میباید که به واژههای کهن ایرانی دست یافت. پس میباید که این فرهنگ یکی از باورهای استوار برای جنبش فرهنگی ایران به شمار رود …
—————————————————
دیگر نسکهای «پارسیانجمن»
پارسی سره
پرتو، ابوالقاسم (۱۳۷۷)؛ واژهیاب (فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه)؛ سه دفتر؛ چاپ دوم. بارگیری دفتر نخست (۷۲۲ رویه) از«اینجا»، دفتر دوم (۷۴۶ رویه) از«اینجا»و دفتر سوم (۷۲۳ رویه) از«اینجا».
جلالی، تهمورس (۱۳۵۴)؛ فرهنگ پایه (واژههای پارسی و بیگانه زبانزد در فارسی کنونی به پارسی سره)؛ کتابخانهی ابن سینا؛ چاپ نخست. بارگیری از «اینجا» (۱۳ مگابایت).
فرهنگستان زبان پارسی (۱۳۹۰)؛ واژهنامه پارسی سره. بارگیری از «اینجا» (۲ مگابایت).
واژههای نو فرهنگستان ایران (از خردادماه ۱۳۱۴ تا اسفندماه ۱۳۱۹)؛ تهران: دبیرخانه فرهنگستان. بارگیری از «اینجا» (۵ مگابایت).
فرهنگ
آریانپور کاشانی، منوچهر (۱۳۸۴)؛ فرهنگ ریشههای هندواروپایی زبان فارسی؛ اصفهان: جهاد دانشگاهی. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
افنان، سهیل محسن (۱۹۶۹)؛ واژهنامهی فلسفی (فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه، پهلوی، یونانی و لاتین)؛ بیروت: دارالمشرق. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).
امامشوشتری، محمدعلی (۱۳۴۷)؛ فرهنگ واژههای فارسی در زبان عربی؛ تهران: انجمن آثار ملی. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).
بریجانیان، ماری و رییسی، طیبهبیگم (۱۳۷۳)؛ فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بارگیری از «اینجا» (۸ مگابایت).
حسینی مدنی تتوی، عبدالرشید پسر عبدالغفور (۱۳۳۷)؛ فرهنگ رشیدی به همراه معربات؛ دو پوشینه؛ پژوهش و ویراستاری محمد محمدلوی عباسی؛ تهران: کتابفروشی بارانی. بارگیری پوشینهی نخست از «اینجا» (در ۸۲۱ رویه و کمتر از هشت مگابایت) و پوشینهی دوم از «اینجا» (در ۷۹۹ رویه و کمتر از هشت مگابایت).
عمید، حسن (۱۳۸۹)؛ فرهنگ فارسی عمید. بارگیری از «اینجا» (۶ مگابایت).
خانلری (کیا)، زهرا (۱۳۴۸)؛ فرهنگ ادبیات فارسی؛ بنیاد فرهنگ ایران. بارگیری از «اینجا» (در ۸.۴ مگابایت و ۵۸۰ رویه).
مصاحب، غلامحسین و … (۱۳۸۱)؛ دایرهالمعارف فارسی؛ کتابهای جیبی. دفتر یکم، پیشگفتار و … | دفتر دوم، درآیه ا | دفتر سوم، درآیه ب | دفتر چهارم، درآیه پ | دفتر پنجم، درآیه ت | دفتر ششم، درآیه ث، ج و چ | دفتر هفتم، درآیه ح و خ | دفتر هشتم، درآیه د و ذ | دفتر نهم، درآیه ر، ز و ژ | دفتر دهم، درآیه س | دفتر یازدهم، درآیه ش | دفتر دوازدهم، درآیه ص، ض، ط و ظ | دفتر سیزدهم، درآیه ع و غ | دفتر چهاردهم، درآیه ف | دفتر پانزدهم، درآیه ق | دفتر شانزدهم، درآیه ک | دفتر هفدهم، درآیه گ | دفتر هیژدهم، درآیه ل | دفتر نوزدهم، درآیه م | دفتر بیستم، درآیه ن | دفتر بیستویکم، درآیه و | دفتر بیستودوم، درآیه ه و ی | دفتر بیستوسوم، فرهنگ واژهها و ترمها
مقدم، محمد (۱۳۴۲)؛ راهنمای ریشهی فعلهای ایرانی (در زبان اوستا و فارسی باستان و فارسی کنونی)؛ گردآورنده محمدبشیر حسین؛ علمی. بارگیری از «اینجا» (در ۵.۲ مگابایت).
نورایی، علی (۲۰۱۳)؛ فرهنگ ریشهی واژگان فارسی. بارگیری از «اینجا» (در ۲۲ مگابایت و ۸۸۴ رویه).
تاریخ زبان و دبیرهی پارسی
بهروز، ذبیح (۱۳۶۳)؛ خط و فرهنگ؛ چاپ دوم؛ فروهر. بارگیری از «اینجا»(۲۳۸رویه و ۴ مگابایت).
مسکوب، شاهرخ (۱۳۸۵)؛هویت ایرانی و زبان فارسی؛ فرزان روز؛ چاپ سوم. بارگیری از «اینجا».
ناتل خانلری، پرویز (۱۳۶۵)؛ تاریخ زبان فارسیِ؛ سه دفتر. بارگیری دفتر نخست (۷۲۲ رویه) از «اینجا»، دفتر دوم (۷۴۶ رویه) از«اینجا»و دفتر سوم (۷۲۳ رویه) از «اینجا».
دستورزبان پارسی
باطنی، محمدرضا (۱۳۴۸)؛ توصیف ساختمان دستورزبان فارسی (بر بنیاد یک نظریهی عمومی زبان)؛ امیرکبیر. بارگیری از «اینجا» (۶.۶ مگابایت).
زبانها و گویشهای ایرانی
پهلوان، چنگیز (۱۳۹۲)؛ خودآموز کردی کرمانجی (مجموعهی زبانهای حوزهی تمدن ایرانی). بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).
پهلوان، چنگیز (۱۳۹۲)؛ خودآموز کردی سورانی (مجموعهی زبانهای حوزهی تمدن ایرانی)؛ نشر فراز. بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).
فرهنگستان زبان پارسی (۱۳۹۱)؛ واژهنامه کوچک پارسی میانه. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).
فرهنگستان زبان و ادب فارسی (۱۳۹۱)؛ راهنمای گردآوری گویشها برای گنجینهی گویشهای ایرانی؛ تهران. بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).
کسروی تبریزی، احمد (۱۳۲۵)؛ آذری یا زبان باستان آذربایجان. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).
مکنزی، دیوید نیل (۱۳۷۳)؛ فرهنگ کوچک زبان پهلوی؛ برگردان مهشید میرفخرایی؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بارگیری نسخه پارسی و انگلیسی از «اینجا».
KAVASJI EDALJI KANGA (1909); ENGLISH-AVESTA DICTIONARY; FELLOW OF THE UNIVERSITY OF BOMBAY. ‘Download here‘
پارسی در دیگر زبانها
آذران، حسین (۱۳۸۲)؛ واژههای ایرانی در زبان سوئدی؛ نشر بلخ؛ ۲۲۸ رویه. بارگیری از «اینجا» (کمتر از ۲ مگابایت).
الشیر، السیّد ادّی (۱۳۸۶)؛ واژههای فارسیِ عربیشده، برگردان حمید طبیبیان؛ امیرکبیر. از «اینجا» (اندکی بیش از ۵ مگابایت).
ریاحی خویی، محمدامین (۱۳۶۹)؛ زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی؛ پاژنگ؛ چاپ نخست. از «اینجا» (کمتر از ۵ مگابایت).
دیگر
– (۱۹۹۶)؛ نوشتههای کسروی در زمینهی زبان فارسی؛ به کوشش حسین یزدانیان؛ سوئد: کتاب ارزان؛ ۶۲۸ رویه. بارگیری از «اینجا» (۱۰.۴ مگابایت).
برای بارگیری نسکهای دیگر یا آشنایی بیشتر با این دفترها به کتابخانهی پارسیانجمن بنگرید.
متاسفانه تلفظ فارسی نداره
شوربختانه خوانش پارسی ندارد
سلام
هیچکدوم از پی دی آف ها بارگیری نمیشه
مشکل چیست ؟