نصرالله مُنشی نباشیم

در پَرژَنِش(نقد) نثر منشیانه

کورش جنتی: هرچه از سده‌های چهارم و پنجم پیش‌تر می‌آییم نثر پارسی بیشتر با وام‌واژه‌های عربی آمیخته می‌شود و بازی‌های زبانی و سجع‌پردازی، زبان پارسی را از سرشت زاستاری(طبیعی) خود دور و دورتر می‌کند. ترزبانشِ(ترجمۀ) تاریخ طبری ساده‌تر و پارسی‌تر از تاریخ بیهقی است. تاریخ بیهقی پارسی‌تر از  کلیله‌و‌دمنه است و کلیله‌ و دمنه پارسی‌تر از تاریخ وَصّاف.

از میانۀ دورۀ قاجار و به ویژه با روی کار آمدن پادشاهی پهلوی، همراه با گسترش اندیشه‌های میهن‌دوستانه، کسانی در اندیشه پایش و پالایش زبان پارسی می‌افتند. از آن زمان تاکنون نثر پارسی پیوسته روی به سادگی و روانی بیشتر دارد. سَهان‌ها (جمله‌ها) کوتاه‌تر و کاربرد واژه‌های ناآشنا و دیریاب عربی کمتر و کمتر می‌شوند؛ تا جایی که می‌توان گفت نثر امروز بیش از هر زمانی به نثرهای پیراسته و روان سدۀ چهارم و پنجم ماننده است.

من خود تا آنجا که بتوانم از واژه‌های سرۀ پارسی بهره می‌برم و باور دارم که این شیوه، برکامۀ)به‌رغم) دردسری که به خواننده می‌دهد، کمک می‌کند واژه‌های ناآشنا و سَرۀ پارسی به گوش پارسی‌زبانان آشنا شوند و رفته‌رفته جایی در میان واژه‌ها برای خود باز کنند.

بیشتر پارسی‌زبانان در نوشته‌هایشان از وام‌واژه‌های جاافتاده در زبان پارسی بهره می‌برند. این کار زاستاری(زاستاری) است و جایی برای خرده‌گیری ندارد؛ هر چند همیشه می‌توان پارسی‌گرایی بیشترِ آنها را نیز آرزومند بود. کار آنجایی آکناک(عیب‌دار) می‌شود که کسی وام‌واژه‌های ناآشنای عربی و انگلیسی را به نوواژه‌های پارسی و بدتر از آن به واژه‌های آشنای پارسی برتری دهد. اگر به هر انگیزه‌ای قرار است از خط میانه‌روی خارج شویم و به سویی غش کنیم، بهتر است به سوی زبان پارسی غش کنیم تا عربی و انگلیسی. اگر قرار است در نوشتۀ خود واژه‌ای به کار ببریم که خواننده برای فهمیدنش نیازمند جستجو در فرهنگ واژگان شود، بهتر است رنج و زمانی که بر خواننده بار می‌شود، در راه یادگیری واژه‌ای پارسی هزینه شود.

در زیر شماری از واژه‌های عربی به کار رفته در یکی از  کتاب‌های تازه‌منتشرشده را می‌آورم:

لُجّه، مَعَهذا، مُتَفَطِّن، مَضار، قابل اِرصاد، تحریض، مطروح، فَقد، مستوفا، موالید، ابتنا، مُشبَع، سَیِّئات، اَضعَف، عادالمحذور و…

نمونه‌ای از سَهان‌های(جمله‌های) این کتاب:

  • از خلال متن نوشته‌های آنان قابل ارصاد است
  • به دقیقه‌ای متفطن شده است.
  • و ثانیا «لیس فیها کثیرا من الفایده»
  • غالبا فصولی مشبع بود

جای دریغ اینجاست که بسیاری از این واژه‌های عربی برابرنهاده‌های آشنای پارسی دارند؛ برای نمونه نویسندگان به جای واژۀ «زادِ ولد» می‌توانند به‌آسانی از واژۀ پارسی «زادآوری» بهره ببرد یا به جای سَهان «منافعش بیش از مضارش بود» می‌شود به سادگی بنویسند:«سودهایش بیش از زیان‌هایش بود».

اگر انگیزۀ نویسندگان در به کارگیری گستردۀ وام‌واژه‌های عربی، پُرگونی(تنوع) و رنگارنگی پَرهون(دایره) واژگانی نوشته است، باید از ایشان پرسید چرا به سراغ نوواژه‌های کم‌تر آشنا یا ناآشنای زبان مادری و میهنی خویش نمی‌روید.

به نگر می‌رسد سایۀ بلند نثر عربی‌گرا، اگرچه نه به پررنگی گذشته، تا به امروز نیز کشیده شده است. برای نشان دادن ریشه‌های این گرایش می‌توان نمونه‌های روشنگری در تاریخ نوشتاری زبان پارسی یافت. همسنجی (مقایسه) نثر کتاب «کلیله و دمنه» از نصرالله منشی با کتاب «داستان‌های بیدپای» از محمدبن عبدالله بُخاری در این زمینه راهگشا خواهد بود. هر دو کتاب در سدۀ ششم نوشته شده‌اند و ترزبانشی(ترجمه‌ای) از متن عربی «کلیله و دمنه» از روزبه پور دادویه (اِبن مُقَفَّع) هستند:

  • نصرالله منشی: قوی‌تر رُکنی بناء مودّت را کتمان اَسرار است.
  • محمد بخاری: هیچ خصلتی از رازداری و پیش‌بینی بهتر نیست
  • نصرالله منشی: ای نفس، میان منافع و مضارّ خویش فرق نمی‌توانی کردن و خردمند چگونه آرزوی چیزی کند که رنج و تَعَب آن بسیار باشد و انِتفاع و اِستِمتاع از آن اندک؟
  • محمد بُخاری: ای نفس، چرا سود خود از زیان بازنشناسی؟ چرا عِنان را از جُستن توانگری بازنکشی که هر چند بیشتر گردد رنج تو بیفزاید؟

«آسیبهای بنیادی که از راه دانش‌فروشی منشیان و اهل علم به فارسی رسیده بی‌شمار است و عادتهای زیانباری که اینگونه رفتار با زبان در ما پدید آورده سبب شده است که زبان فارسی نتواند نیازهای تازۀ خود را چنانکه باید برآورد. باز برای مثال، هنگامی‌که هضم و هاضمه جای گواردن و گوارش را می‌گیرد، یعنی رفته‌رفته چنان جا را برای این فعل درست و زیبا و کارآمد فارسی تنگ می‌کند که‌اندک‌اندک غریب به نظر می‌آید یا واژه «شیکی» که فقط برای بازیهای شیک زبانی باید نگاه داشت، همراه آن دیرگوار و زودگوار و خوشگوار و بدگوار و گوارا و گواردنی و ناگوار جای خود را به ترکیبهای زشت و ناهنجار و سترونی مثل «سوءهاضمه» و «سهل الهضم» و «بطیء الهضم» می‌دهند و آنگاه دیگر نمی‌توانیم، مثلا برای واژه‌ای مثلdyspepsia   واژۀ کهن و درست و دقیق «دژگواری» را زنده کنیم. امروز اگر پزشکی در نوشتۀ خود بنویسد «بدگواری» به جای «سوءهاضمه» چه بسا فضلا گمان کنند که این شخص «سوء نیتی» دارد و برای خراب کردن «زبان حافظ و سعدی» توطئه‌ای ترتیب داده است، در حالی که خون هزاران واژۀ خوب، ساده، درست، و سودمند فارسی از اینگونه به گردن دستهای «فضل» و «سواد» است که اینها همه را به کشتارگاه فرستاده و زبانی زمخت و بی‌نفس و لنگ برایمان ساخته است»(داریوش آشوری؛ بازاندیشی زبان فارسی).

نثر منشیانه برای زبان پارسی زیان‌ها داشته و دارد. کمترینش آنکه راه  شکوفایی و آفرینشگری زبان پارسی را تنگ می‌کند و دستگاه واژه‌سازی پارسی را به سود واژه‌های عربی از کارایی می‌اندازد؛ چنانکه تا پیش از فرهنگستان نخست چنین کرده بود. ادامه‌دهندۀ راه کسانی چون نصرالله منشی نباشیم.


آگاهی: برای پیوند با ما می‌توانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از به‌روزرسانیهای تارنما می‌توانید هموندِ رویدادنامه پارسی‌انجمن شوید و نیز می‌توانید به تاربرگِ ما در فیس‌بوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.

جستارهای وابسته

  • بی ریشۀ «ما» ساقۀ «من» خشکیده استبی ریشۀ «ما» ساقۀ «من» خشکیده است کورش جنتی: همه ما از هر قومی که هستیم و با هر زبانی که سخن می‌گوییم، رودهای جداشده از یک دریای هویتی هستیم و زبان پارسی ما را به آن هویت یکپارچه و تاریخی پیوند می‌دهد. بی این زبان، رشته‌های پیوند ما با گذشتۀ تاریخی و فرهنگی خود گسسته خواهد شد. بی این زبان به جای «ما»، «من»‌های جدامانده‌ای برجای خواهد ماند. […]
  • جایگزینی «پَنامیدن» به‌جای « ممنوع‌کردن»جایگزینی «پَنامیدن» به‌جای « ممنوع‌کردن» کورش جنتی: یکی از برجسته‌ترین کوشش‌هایی که می‌تواند در زمینه پاسداری و پالایش زبان پارسی انجام پذیرد، جایگزین کردن مصدرهای ساده پارسی به جای مصدرهای همهشته(مرکب) پارسی- عربی است.
  • زبان پارسی و هویت ایرانی، در دورۀ میانه و باستانزبان پارسی و هویت ایرانی، در دورۀ میانه و باستان کورش جنتی: پارسی کنونی فرزند پارسی میانه است و پارسی میانه فرزندِ پارسی باستان. پارسی باستان خود متعلق به دریای بزرگتر زبان‌های ایرانی است که اوستایی یکی از بزرگترین نمایندگان است و اینها همه رشته‌هایی هستند که ایرانیان را به گذشتۀ تاریخی و کیستی فرهنگی و هویّتی خود پیوند می‌دهند. […]
  • نگاهی به اندیشه‌های سَره‌گرایانۀ احمد کسروینگاهی به اندیشه‌های سَره‌گرایانۀ احمد کسروی کورش جنتی: سره‌گرایی در ایران بیش‌و‌کم با نام احمد کسروی تبریزی گره خورده‌ است. کسروی در کتاب «زبان پاک» به بیان دیدگاه‌های خود دربارۀ سره‌گرایی پرداخته است.
  • چرایی پالایش پارسی از وام‌واژه‌های عربیچرایی پالایش پارسی از وام‌واژه‌های عربی کورش جنتی: دلیل‌های بسیاری در پشتیبانی و پدافند از پالایش زبان پارسی از واژه‌های عربی وجود دارد. در این نوشتار می‌کوشیم به سه دلیل و انگیزۀ برجسته در این زمینه اشاره کنیم و هر یک را به کوتاهی […]
  • پارسی‌نویسی و سره‌گرایی (بخش نخست)پارسی‌نویسی و سره‌گرایی (بخش نخست) کورش جنتی: در این جستار کوشش خواهیم کرد تا با بازخوانی سرگذشتِ زبانِ پارسی و با در کانون نهادنِ پارسی‌نویسی و سره‌گرایی، به ‌یکی از برجسته‌ترین کوشش‌های ایرانیان در راستای پاسداست و نگهبانی ایران و ایرانگی […]

3 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. بازنویسی کلیله ودمنه به پارسی سَره به کوشش سید حسین بینایی تولایی از سوی پخشگاه
    ( انتشارات ) بامشاد و آوای کلک به چاپ رسیده است.

دیدگاهی بنویسید.


*