میترا فردوسی و مسعود لقمان: پرویز ناتلخانلری -ادیب، زبانشناس، منتقد، شاعر و نویسندۀ معاصر- به سال ۱۲۹۲ خورشیدی در تهران زاده شد و در یکم شهریورماه ۱۳۶۹ زندگی را بدرود گفت.
پدر ایشان، ابوالحسن اعتصامالممالک، عضو وزارت خارجه و مادر او سلیمه کاردار مازندرانی بود. خانلری نزد پدر و معلم سرخانه دانشهای نخستین را آموخت و سپس در دبیرستانهای سنلویی و دارالفنون آنها را پی گرفت. در سال ۱۳۲۲ از دانشنامۀ دکتری خود به راهنمایی بدیعالزمان فروزانفر و با حضور استادانی چون ملکالشعرای بهار و احمد بهمنیار با درجۀ بسیار خوب دفاع کرد. ایشان در سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۰ در دانشکدۀ ادبیات سوربن در انستیتو فونتیک (آواشناسی) به مطالعات زبانشناسی پرداخت. خانلری از سال ۱۳۲۲ دست به انتشار مجلۀ «سخن» زد و پس از دو دوره انتشار، بهعلّتِ سفر اروپا، این مجله را تعطیل کرد و آنگاه در بازگشت از اروپا سخن را، که جدیترین مجلۀ روشنفکری ایران تا امروز به شمار میآید، تا سال ۱۳۵۷ منتشر کرد.
یکی از خدمات مهم خانلری به فرهنگ ایران راهاندازی «بنیاد فرهنگ ایران» در سال ۱۳۴۴ بود که با همکاری پژوهشگران برجستۀ آن زمان آغاز به کار کرد. این بنیاد بیش از سیصد عنوان از متون مهم علمی، ادبی، تاریخی و… ایران را چاپ کرد. خانلری همچنین در کسوت وزیری فرهنگ، ریاست فرهنگستان ادب و هنر، ریاست پژوهشکدۀ فرهنگ ایران، مدیرکلی سازمان پیکار با بیسوادی و سایر پیشههای دولتی به فرهنگ ایران خدمات شایانتوجهی کرد.
از کتابهای مهم خانلری، که شمارشان درحدودِ سی اثر است، میتوان
دستورزبان فارسی، تاریخ زبان فارسی، فرهنگ تاریخی زبان فارسی و غزلهای حافظ را نام برد.
آنچه در پی میآید گفتوگوی ما با مظاهر مصفا -استاد پیشین دانشگاه، شاعر و مصحح نامی- که این روزها بهدشواری برخی از یادها به خاطرش میآید، دربارۀ ناتل خانلری و خدمات او به فرهنگ ایران است.
در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران دانشجوی ایشان بودم. نخستین دیدار را به یاد ندارم اما باید بگویم که ایشان فقط استاد ادبیات نبودند. ایشان، علاوهبراینکه مانند دیگر استادان آن زمان دارای فضایل علمی بودند، شاعر پرآوازهای نیز بودند. خانلری هم بسیار صاحبذوق بود و سلیقۀ ادبی خوبی داشت و هم بسیار دانشجوپرور بود. اگر در کسی ذوقی میدید، او را تشویق میکرد. تشویقهای خانلری موجب شکفتهشدن ذوق ادبی و شاعری بسیاری از دانشجویان او شد. ایشان سر کلاسها به دانشجویان میدان میداد.
خانلری چه ویژگیهایی داشت که چنین یاد و نام او بر تارک فرهنگ ایران میدرخشد؟
ایشان استاد مسلم زبان و ادب فارسی بود و بعد از وی، به آن معنا، استادی مسلط بر متون فارسی نیست. وی بسیار خوشچهره، خوشسخن و خوشلباس بود. همین آراستگی ظاهر، مزید بر آراستگی زبان و شعر ایشان، شاگردانشان را تشویق میکرد که با علاقه پای درسش بنشینند.
کدام شعر خانلری را بیشتر میپسندید؟
خانلری اشعار زیادی از خویش به جای نگذاشته اما همانها نیز از بهترینهای اشعار فارسی است. منظومۀ «عقاب» ایشان از نمونههای منحصربهفرد شعر فارسی است و من نیز این شعر را، هم از نظر عناصر ادبی و هم ذوق فراوانی که در آن نهفته است، بسیار دوست دارم و میپسندم.
ویژگی شعر عقاب چیست که اینهمه بدان مهر میورزید؟
عقاب بیتبهبیت پرواز است. این شعر متعالی است. در کلِ مضامین شعری او عنصر تازگی و خلاقیت موج میزند. خانلری صاحبسبک و شاعری نوگراست و البته نقش استادانی مانند استاد فروزانفر و استاد جلالالدین همایی در کسب جایگاهی که خانلری در عرصۀ ادب ایران از آنِ خود کرده بیشک نقشی پررنگ و اثرگذار بودهاست.
متأسفانه باید بگویم که دانشگاههای ما دیگر استعدادِ پروردنِ امثال خانلری را ندارند؛ حتی استعداد پروردن شاگردان او را هم ندارند. شاید علت آن هم این باشد که معیشت گریبان مردم را گرفتهاست و آن کس که درگیر معیشت شد، دیگر نمیتواند دنبال معنویت برود و امروزه کسی دیگر به این قسم ذوقیات و تحقیق و تفحص در متون ادبی نمیرسد چون معیشت بنیان زندگی مردم شدهاست.
اما خوشبختانه هنوز هم استادانی هستند که چراغ فرهنگ و ادب ایران را زنده نگهداشتهاند.
ما نباید به استثتاها اکتفا کنیم. حساب نوابغ از دیگران جداست. در تاریخ اگر بنگرید، خواهیددید مانند فردوسی که همۀ عمرشان را بر سر اثرشان گذاشتهاند و با تنگدستیِ مالی دستوپنجه نرم کردهاند کم نبودهاند اما حساب این بزرگان جداست.
مسئله این است که امروزه امکان رشد استعدادها و ذوق شاعری و تحقیقهای معتبر ادبی کمرنگ شدهاست. درست است که نیازی نیست همۀ مردم ذوق ادبی داشتهباشند اما باید بدانیم که حیات فرهنگی یک ملت منوط است به داشتن بستری مناسب برایِ پروردن نوابغ فرهنگی و ادبی. یک ملت اگر امثال بزرگانی چون خانلری نداشتهباشد پایدار نمیماند.
بیش از آنکه خانلری را به شاعری بشناسند به اینکه وی منتقد ادبی بودهاست میشناسند. دربارۀ این وجهۀ ایشان برایمان بگویید.
بله. خانلری یک منتقد ادبی بسیار چیرهدست بود. خانلری از نخستین کسانی بود که نقد ادبی را بهصورتِ حرفهای در ایران شروع کرد. خانلری بهتماممعنا نقّاد بود.
دربارۀ مجلۀ سخن، که مهمترین و جدیترین مجلۀ روشنفکری تاریخ معاصر ماست، و خدمتی که استاد خانلری ازاینراه به فرهنگ ایران کرد بفرمایید.
ببینید، کشف و پرورش ذوق جوانان خودش بزرگترین خدمت است؛ یعنی جوانان یک مملکت که دارای ذوقاند یک مرکز توجه پیدا کنند. وجود مجلاتی مانند سخن به این معناست که جوانان تشویق میشوند که در راه ادب قدم بردارند و به آن علاقهمند شوند.
سخن، که خانلری منتشر میکرد، از بهترین مجلات روزگار بود. مجلهای بود که پرورش استعداد میکرد. درواقع، اگر شعری از شاعری در مجلۀ سخن چاپ میشد، برایش بهمنزلۀ جواز شاعری بود. به این معنا که آن شاعر شاعری است که شعرش ارزش چاپشدن در مجلۀ سخن را یافتهاست. مجلۀ سخن به مخالف و موافق فرصت بحث و ارائۀ نظر میداد و این، خود، کمک بزرگی به ترویج و توسعۀ زبان فارسی بود.
درموردِ شعری که پس از مرگ استاد خانلری در رثای ایشان سرودید بگویید.
این شعر، که شعر مفصلی است، چهارم شهریورماه ۱۳۶۹ در رثای استاد خانلری سروده شد؛ یعنی دقیقاً سه روز پس از مرگ ایشان. مرگ استاد بسیار مرا متأثر کرد، هم بهاینعلت که ایشان را، که بزرگترین استادم در تمام آن سالها بود، از دست دادهبودم و هم مهمتر اینکه میدانستم، باتوجهبه ظرفیتهای شعری جامعۀ ادبی، مرگ ایشان به معنای مرگ یک مکتب بیبدیل بود. چون خانلری استاد بیبدیل روزگار ما بود.
چه چیزی شما را آنقدر متأثر کرد که چنین سوگنامۀ ماندگاری سرودید؟
روزگاری بود که همه میدانستند اگر دهخدا رفت، معین هست و اگر معین رفت، خانلری هست. اما هنگام مرگ این بزرگوار احساس کردم دیگر کسی در قدوقوارۀ دکتر خانلری نخواهدبود که بر مسند او بنشیند. او رفت و ما هم میرویم. هرچه از خانلری به یاد من ماندهاست همه خوبی، نیکی و تشویقهای راهگشاست.
* زندگینامۀ دکتر خانلری با بهره از دادههای کتاب
نقد بیغش؛ مجموعهگفتوگوهای دکتر صدرالدین الهی با دکتر پرویز ناتلخانلری
؛ امریکا: انتشارات تاک؛ برگههای ۴۷ و ۴۸ نوشته شدهاست.
دیدگاهی بنویسید.