ما در ایران کهنمان صنعت را داشتیم و برای صنعت و صنعتگران نیز واژه پارسی پهلوی داشته ایم. از این روی هم بایستگی ندارد که برای آن به دنبال آفرینش واژگان نوین باشیم، و هم این که اگر هم بخواهیم واژه جایگزین پارسی را جایگزین نماییم، چه بهتر که از واژگان داستانیگ (تاریخی) بهره ببریم که هم ریشه در داستان کهن میهنمان دارند و هم این که آوادَگان (نسل های) کنونی را با آوادگان گذشته خود می پیوندند و به آشنایی بیشتر آن ها با زبان پارسی پهلوی نیاکانشان رهنمون می شوند، و کیستی آن ها را به آنها یادآوری می نمایند. از این رو، واژگان پارسی پهلویگ زیر را پیشنهاد می نمایم: هوتوخش: صنعتگر، صنعتکار هوتوخشیدَن (هوتوخش-): ساختن (صنعت) {هوتوخشدار: قابل ساختن (صنعتی)} {هوتوخشین: قابل ساختن (صنعتی)} {هوتوخشیدار: سازنده، صنعتگر، صنعتکار} {هوتوخشیداری|ه: هوتوخشیداری، سازندگی، صنعتگری، صنعتکاری} هوتوخشاگ: صنعتگر، صنعتکار {هوتوخشاگی|ه: هوتوخشاگیه، هوتوخشیداری، سازندگی، صنعتگری، صنعتکاری} {هوتوخشان: صنعتگر، صنعتکار} {هوتوخشانی|ه: هوتوخشانی، هوتوخشاگی، هوتوخشیداری، سازندگی، صنعتگری، صنعتکاری} {هوتوخشیشن: ساختن، صنعت} {هوتوخشیشنیگ: صنعتی، قابل ساخت (صنعتی)} {هوتوخشیشنی|ه: هوتوخشیشنیه، صنعت} {هوتوخشَگ: صنعت، ابزاری برای ساخت (صنعتی)} {هوتوخشینَگ: ابزاری برای ساخت (صنعتی)} هوتوخشی|ه: هوتوخشیه، صنعتگری، صنعتکاری {هوتوخشیگ: هوتوخشیشنی، صنعت} هوتوخشیدَگ: ساخته شده (صنعتی) {هوتوخشیدَگی|ه: هوتوخشیدَگیه، ساخته شدگی (صنعتی)} این ها واژگان نیاکانمان هستند و اگر ما فرزندان آنان، از سخنان و واژگان آنان بپرهیزیم، خودمان را نباخته ایم؟ با سپاس، بابک
ما در ایران کهنمان صنعت را داشتیم و برای صنعت و صنعتگران نیز واژه پارسی پهلوی داشته ایم. از این روی هم بایستگی ندارد که برای آن به دنبال آفرینش واژگان نوین باشیم، و هم این که اگر هم بخواهیم واژه جایگزین پارسی را جایگزین نماییم، چه بهتر که از واژگان داستانیگ (تاریخی) بهره ببریم که هم ریشه در داستان کهن میهنمان دارند و هم این که آوادَگان (نسل های) کنونی را با آوادگان گذشته خود می پیوندند و به آشنایی بیشتر آن ها با زبان پارسی پهلوی نیاکانشان رهنمون می شوند، و کیستی آن ها را به آنها یادآوری می نمایند. از این رو، واژگان پارسی پهلویگ زیر را پیشنهاد می نمایم:
هوتوخش: صنعتگر، صنعتکار
هوتوخشیدَن (هوتوخش-): ساختن (صنعت)
{هوتوخشدار: قابل ساختن (صنعتی)}
{هوتوخشین: قابل ساختن (صنعتی)}
{هوتوخشیدار: سازنده، صنعتگر، صنعتکار}
{هوتوخشیداری|ه: هوتوخشیداری، سازندگی، صنعتگری، صنعتکاری}
هوتوخشاگ: صنعتگر، صنعتکار
{هوتوخشاگی|ه: هوتوخشاگیه، هوتوخشیداری، سازندگی، صنعتگری، صنعتکاری}
{هوتوخشان: صنعتگر، صنعتکار}
{هوتوخشانی|ه: هوتوخشانی، هوتوخشاگی، هوتوخشیداری، سازندگی، صنعتگری، صنعتکاری}
{هوتوخشیشن: ساختن، صنعت}
{هوتوخشیشنیگ: صنعتی، قابل ساخت (صنعتی)}
{هوتوخشیشنی|ه: هوتوخشیشنیه، صنعت}
{هوتوخشَگ: صنعت، ابزاری برای ساخت (صنعتی)}
{هوتوخشینَگ: ابزاری برای ساخت (صنعتی)}
هوتوخشی|ه: هوتوخشیه، صنعتگری، صنعتکاری
{هوتوخشیگ: هوتوخشیشنی، صنعت}
هوتوخشیدَگ: ساخته شده (صنعتی)
{هوتوخشیدَگی|ه: هوتوخشیدَگیه، ساخته شدگی (صنعتی)}
این ها واژگان نیاکانمان هستند و اگر ما فرزندان آنان، از سخنان و واژگان آنان بپرهیزیم، خودمان را نباخته ایم؟ با سپاس، بابک
درود برشما خواشمندم برگردان صنایع دستی را به پارسی
سپاسگزارم
شگرد: فنّ
شگردشناسی/شگردشیناسیشنی|ه: فنّ شناسی، تکنولوژی
شگردیگ: فنّی، تکنولوژیک
شگردشناختی/شگردشیناسیشنیگ: تکنولوژیکی
واژه پارسی پهلویگ برای “تولید”، “اَندَرآوَریشنی|ه” است.
واژه “دانشگری: Technology” و “دانشگر: Technologist” و “دانشگَریها یا دانشگرانه: Technologically” را نه پیشنهاد، یادآوری می نمایم.