محمود فاضلی بیرجندی: در این یادداشت میخواهم کتابی را معرفی کنم که گویی خود کردهام و برایم همچند کار خودم عزیز است. آن کتابی است که دوستم بزرگمهر لقمان به پارسی ناب گردانده است. عنوان کتاب: «گویایی ارستو».
موضوع کتاب «گویایی» است که همان «منطق» باشد. خبر داشتم که بزرگمهر لقمان یکچند است که گرفتار به گردانیدن این اثر گرانسنگ به پارسی ناب است. میبیوسیدم تا این کتاب چاپ و پراگنده شود… . اینک کتاب به چاپ رسیده و چندی است تا در بازار است. من هنوز نتوانستهام کتاب را تا پایان بخوانم. اما اگر آن را نخوانده معرفی میکنم برای آن است که نکتههایی را گفته باشم:
گفته باشم که در ایران باستان دارندگان خرد و منطق و آشنایان با فلسفه بودهاند. کم هم نبودهاند. من خود در یکی از یادداشتها که پیشتر نوشتم خبر از شهری به نام «ریواردشیر» دادم که کانون دانشیمردان ایران ساسانی بود. یادداشتی هم از دانشیمردی کممانند نوشتم؛ نامش «پاول پارسی». همین کتاب که بزرگمهر لقمان به پارسی ناب گردانده، نوشته و یادگار آن مرد دانای کهن است که پس از پانزده سده به پارسی درآورده شده است.
و گفته باشم که در ایران ما سرچشمههای ناب خرد و دانایی کم نبوده است. از این دست کتابها هنوز در بایگانیهای درون یا بیرون کشور مانده که از آن بیخبریم. معلوم هم نیست که چرا تا نام کوروش و اردشیر در میان آید رگهای بسیاری از گردنها متورم میشود و مسابقه درمیگیرد که ثابت شود هر یک از ما نزدیکتر به آن شاهان باستانی هستیم. اما وقتی پای کار در میان آید میدان خالی میشود و گردوخاکها فرومینشیند. در گذشته یکچند بنیادی پدید آمد با نام فرهنگ ایران، و آن دانشی مرد ستمدیده، خانلری پرارج و بیادعا، آن مرکز را راه برد. بسیار کارهای شایسته شد و کتابها به اختیار ما گذاشته شد. اما نتوانستیم آن بنیاد را نگه داریم و بنیادش را بر باد دادیم.
امروز کارهای ناب به راه نگهداری و پراگندن فرهنگ ایران مگر از دست دوستدارانی برآید که کنجی گزیدهاند و دشواریها را به جان میخرند و لب برنمیآورند، یکی چون همین بزرگمهر لقمان، تا بخشی از دانش و فرهنگ گمگشته ما را به دستان ما بازدهند.
دیگر نشاید که درازتر بگویم.
کتاب «گویایی ارستو» چاپ شده و در دسترس است. رای من این است که مخاطب گرامی اگر ماندن و پراگندن فرهنگ ایران را باور میدارد این کتاب را تهیه کند. هر ایرانی باید که این کتاب را داشته باشد. آن کس که دلش به این سرچشمهها نمیکشد ایرانی نیست. ایرادی هم در بین نیست. دنیا فقط از ایرانیان بر پا نشده. اما اگر کسی ایرانی است بایستی که سندهای هویتی خود را با خود داشته باشد. یکی همین کتاب.
برگرفته از: روزنامهی ابتکار، شماره ۳۶۱۲ (۱۵ دیماه ۱۳۹۵)، رویهی ۱۶.
دراینباره در پارسیانجمن
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموند رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگ ما در فیسبوک یا تلگرام بپیوندید.
با درود به دوست و استاد گرامی بزرگمهر لقمان
منطق روش نطق در نطاق اندیشه و منطقه گفتار است -برای برابر ساخت پارسی اینگونه واژه من روشم اینست که برابر ستاک عربی را به فارسی می یابم سپس پسوند ستاک فارسی ن و یا ش یا وارونه هردور را یا ش و ت مینهم میگذارم و یکی از انها را بر میگزینم نمونه برای ذهب مذهب رو – رَون روش رَوشن رَوشت – برابر مذهب روش و روشت درست است
حافظ گوید اگر یک بی ورشتی از اما دی
پیش از واژه سازی باید در گنجینه جستجو کنیم و از گنجیه سره پارسیان بهره ببریم – نطق گو منطق …؟ ( سراینده سکزی گوید معجز پیغمبر مکی تویی به کنش و به منش و به گوشت)گُوَشت – گَوش وگَوشن – بجز این در یادگار بزرگمهر میخوانیم که چه چیز منطقی تر است در پهلویک ان مینگریم
اد چی چیمگیها تر ؟ و چه منطقی تر
پاداش گرفه گران
اد چی ابی چیمها تر ؟ و چه بی منطق تر؟
پاداش بزه گران
چیمه و چیمگ از گم و چم است که در چمیدن و اچمتانه و اگبتانه و گمان و گام و همگام و انجام و چو و چاوک انرا میبینیم چیم شوندگی گام است گویه دری شده و اشنای چیمه در فارسی دری شیوه و شیوگ و شیوا است که میدانیم شیوا سخن شیوه دار است چم این واژه با امدن منطق عربی کم کم فراموش شده و تنها چم دیگرش به یاد مانده
دوستِ ارجمند، درود بر شما.
همانگونه که از واژهنامهی «گویاییِ ارستو» برمیآید، واژهی «گویایی» به همتاییِ «منطق» واژهای برساخته نیست و این واژه را از زبانِ پارسیگ، از دینکردِ چهارم، داریم:
abar bizeškīh ud stargōbišnīh, ud cannišn, ud zamān ud gyāg, ud gōhr ud jahišn, ud bavišn ud vināhišn, ud jadag-vihirīh, ud “gōbāgīh”, ud abārīg kirrōgīh ud abzār ī andar hindūgān ud hrōm abārīg-iz zamīgīhā pargandag būd abāz ō ham āvurd.
نمیدانم چرا دوست و استادم واژه گویایی را برابر منطق اورده با انکه بی گمان منطق برگردانی از گواگ/ گوای / گواگیه /گواییه پهلوی است در نوشته های پهلوی برای این واژه دو واژه دیگر نیز به کار برده اند یکی همان ترکا سنسکریت است و دیگر شیوگی / شیوه است -گویایی در عربی برابر نطق است و گویا ناطق است . حی ناطق را زیای گویا گفته اند
درود بر شما.
واژهی «گویایی» (gōbāgīh) به همتاییِ «منطق» (logic) را از دینکردِ چهارم، م ۴۱۲، که به روزگارِ خسرو انوشیروان نوشته شده است، به دست داریم. لیک آن دو واژهی دیگر در هیچ نبشتهی پارسیگ به همتاییِ «منطق» به کار نرفتهاند.
با سپاس.