«از عجم تا پارسی» نوشتهی «جامی شکیبی گیلانی» است. به دنباله، یادداشتِ «بهرام یوسفی» را دربارهی این کار میخوانید.
گفتنی است، «پارسیانجمن» بی از همداستان بودن یا نبودن با درونمایه و واژههای بهکاررفته در این کار تنها به شناسناندن آن به خوانندگان میپردازد؛ چراکه یکی از خویشکاریهای پارسیانجمن شناساندنِ کوششهای آن کسانی است که در راستای پارسینویسی گام برمیدارند.
خوانندگان همچنین میتوانند برای آشنایی بیشتر با نویسنده «بدینجا» درنگرند.
***
“از ایران وز ترک وز تازیان، نژادی پدید آید اندر میان
نه ایران نه ترک و نه تازی بود، سخنها به کردار بازی بود”.
همانجور که فردوسی پیشبینی کرده بود، زبان پارسی به ریخت ناهنجاری درمیاید، و از راه راستین خود بدر میشود.
کوشش نویسنده در این زمینه پاکسازی زبان نیرومندی است که امروزه در ایران بکار میرود. کارهای نویسنده بر پایهی زبانشناسی است که امید میرود این گوهر ناب را برای پسینیان نگهدارد.
نامه ی “از عجم تا پارسی” گامی است در این راه. نویسنده با بررسی سنجشی جدایی میان این دو را واشکافته و لغزشهای فارسی را به خواننده مینمایاند. این پژوهش در ۲۵ آموزاک به خواننده آموخته میشود. هر آموزاک دارای چهار بخش است. در زیر با آوردن پارههایی کوتاه از بخشهای آموزاک سوم ساختمان این بررسی نمایانده شده است.
در پیشگفتار این نامه راهنمای آوایی برای خواندن برخی واژههای نو آورده شده است که در اینجا نمیآوریم.
***
در نخست. در این بخش خواننده واژههای پارسی میاموزد. آبشخور بسیاری از این واژهها گنجینهی پربار سخن پارسی است.
منشاء سرِ مایه، خاستگاه، آبشخور، بن
عنصر گوهر، آخشیج
بی صرف زمان بی روزگار
صعود کردن برشدن، بالا رفتن
کرهی ارض زمین
معنی مینی (mayni)
معنوی مینوی (maynavi)
طبیعت (۱) سپهر
***
از آنجا که راهنمای آوایی در اینجا آورده نشده است، برای درست خواندن mayni از خوانش (تلفظ) می در واژهی میازار (موری که ..) بهره گیرید.
پس از این بخش زندی (توضیحی) دربارهی برخی واژهها داده شده است. برای نمونه در اینجا برای “طبیعت”:
۱- واژهی “طبیعت” مینیهای گوناگون دارد و از این رو باید دید همچند پارسی آن در هر جا چه میشود؟
– طبیعت عقرب آن است که نیش بزند. – گوهر، نهاد یا سرشت کژدم آن است که بگزد.
– طبیعت یا طبع این غذا گرم است. – گوهر این خوراک گرم است.
– آدم بدطبیعتی است. – آدم بدگهر، بدسرشت یا بدنهادی است.
– طبیعت بیجان یا جمادات را نقاشی میکند .- بربستگان را مینگارد.
***
در دوم. در این بخش نویسنده از خواننده میخواهد که به ترجمهی واکیامهایی (جمله) که نوشته شده بپردازد. در زیر هر واکیام خواننده ترجمهی نویسنده را میبیند. برای نمونه:
۱- منشاء انقلاب را در نارضایتی ملت باید جستجو کرد.
۱- سر مایهی (خاستگاه) شورش را باید در ناخشنودی مردم جستجو کرد.
۲- عناصر اربعه را منشاء امراض میدانستند.
۲- چهار آخشیج (چار گوهر) را سر مایهی بیماریها میدانستند.
۳- شعلهی آتش صعود کرد و باران نازل شد.
۳- زبانهی آتش بالا رفت (برشد) (۱) و باران فروبارید
***
پس از این ورزش (تمرین) زندی برای برخی از واژهها آورده شده است. برای نمونه:
۱- در زبان پارسی واژههای “شدن” و “رفتن” از هم جدا بودهاند و هر کدام مینی ویژهای داشتهاند که در زبان امروزی بهم آمیخته شده است. امروزه “رفتن” به مینی “شدن” بکار میرود. برای نمونه مردم میگویند: “بتهران رفتم”. در گذشته میگفتند: “بتهران شدم.”
***
در سوم. این بخش نیز ترجمهی واکیامها به پارسی است، ولی در این بخش خواننده توان خود را با استاد سخن میسنجد. دوباره خواننده برای بهرهگیری از این بخش باید هر واکیام را ترجمه کند، سپس به ترجمهی نویسنده بنگرد و پس از آن ترجمهی استاد را بخواند. برای نمونه:
۱- (خدا) منشأ این عناصر اربعه را بلازحمت و بدون صرف وقت بوجود آورد.
۱- خدا سرچشمهی این چهار گوهر (آخشیج) را بیرنج و بیروزگار پدید آورد.
۱- سر مایهی گوهران این چهار، برآورد بیرنج و بیروزگار.
۲- وقتی این عناصر اربعه قرار گرفتند به این منزل عاریه آمدند.
۲- هنگامی که این چهار گوهر (آخشیج) پدید آمدند به این سرای سپنجی آمدند.
۲- چو این چار گوهر بجای آمدند، زبهر سپنجی سرای آمدند.
۳- سر آدم از خوشقولی و راسیونالیسم مانند سرو مرتفع و قائم شد.
۳- سر آدم مانند سرو بلند شد و از گفتار نیک و بکار بستن خرد افراخته شد.
۳- سرش راست بر شد چو سرو بلند، بگفتار خوب و خرد کاربند. (نگاه زند بر در سوم(۱))
***
بدنبال این بخش زند دیگری دربارهی برخی واژهها آورده شده است. برای نمونه:
۱- خواست استاد در بند هشتم از “راست شدن سر” آن است که گویا آدمیزاده بوارونهی بیشتر جنبندگان چاردست و پا نیست و روی پا ایستاده است اما براستی آن چه که مایهی افراختگی سر مردم میشود گفتار نیک و خردکاربندی است
***
در چهارم. در این بخش از خواننده خواسته میشود که پارهگفتار نوشته شده را به پارسی ترجمه کند. برای نمونه:
از دیباچهی سلسله آثار ادبی ملل خاور- آکادمی علوم اتحاد شوروی- شاهنامهی فردوسی.
“این پیشگفتار ملخّص مقدمهی مفصلی است بقلم دانشمند فقید برتلس که متن انتقادی حاضر شاهنامه تحت نظر وی تهیه شده است. اصل مقدمه در این مجلد بزبان روسی درج گردیده است. چنان که معلوم است اولین متون کامل …
در اینجا نیز برای بهرهوری بیشتر خواننده باید نخست این گفتار را ترجمه کند و سپس ترجمهی نویسنده را بخواند:
“این پیشگفتار کوتاهشدهای از دیباچهی گشادهای است به قلم(۲) شادروان (روانشاد) دانشمند برتلس که کار سنجشی کنونی شاهنامه به سرپرستی او فراهم آورده شده است. دیباچهی راستین در این دفتر بزبان روسی چاپ شده است.
چنان که آشکار است نخستین کارهای بونده و دانشیک شاهنامه که در سدههای گذشته به دست ماکان و ژ. مول چاپ و پخش (پراکنده) شد و در …
بدنبال این بخش زند دیگری دربارهی برخی واژهها آورده شده است. برای نمونه:
۱- واژه ی “ترجمه” پارسی است و “ترجمان” همان است که بتازی “مترجم” گویند. “برگردان” نیز “ترجمه” است و “برگرداندن” “ترجمه کردن” است.
۲- واژه ی “قلم” تازی نیست و تازیکان همانند …
پس از هر بخشی مینی واژههایی که پیشتر داده نشدهاند آورده میشود.
***
بخش دوم این نامه به نام “پرویزن پارسی” که دفتری جداگانه بوده، واژهنامهای است با بیش از ۷۳۰۰ واژه و همچندهای پارسی آنان و در بیشتر بارهها نمونههای برای کاربرد آنان. در زیر، نمونهی کوتاهی از واژهنامهی پرویزن از وات (حرف) “ف” در پایین آورده میشود.
فی المثل- برای نمونه
فی المجلس- درجا
فی الواقع- براستی، راستی را
فیبر- رشته، تار
فیزیسین- چهرشناس، گوهرشناس
فیزیک- چهر، [چهرشناسی]، گوهرشناسی
فیزیکی- [چهریک]
فیصل- داور
– دعوایی را فیصله دادن- میانجیگری، خواباندن جنگ و ستیز …
آن چه که در میان دو چنگک [….] آمده یا برساختهی و یا پیشنهادی نویسنده (جامی شکیبی گیلانی) است.
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموندِ رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگِ ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
ce bimâya ast. šodan râ bâ raftan nâhamsân angârad!
با درود. واسپوهر گرامی بهتر نیست که چنان که نویسنده هنوز در دسترس است از ایشان چیم (دلیل) ناهمسان دانستن را بپرسیم و رای ایشان را بدانیم؟ و اگر زنده نیست، باز به ایشان و تلاش و رایش ارج بنهیم؟ بهتر نیست که به جای کاربرد واژه “بی مایه”، از دیگر دانشمندان زبان پارسی درباره شایدی نه تنها این رای، هر رایی بپرسیم و جویا بشویم؟ مگر ما هم میهن، هم زبان و یا مردمی نیستیم؟ باید که به هم و کوشش همدیگر ارج نهیم وگرنه بیگانه و بیرون از گود بسیار است. شاد و تندرست باشید.
آیا در زمینه گویش، های گیل و دیلم میتوانید راهنمای کنید
باعث افتخار شد که با مجموعه پارسی
آشنا و آگاه شدم
بادورود.سپاس از کوشش شما همه دستندرکاران و دوستان انجمن.خواسته من ب فرنام(عنوان) یک هموند(عضو)کوچک این انجمن ب شما.”دلم میسوزد از باغی که میسوز”
چرا انجمن ب رسانه فشار نمیاره برای بازنگری درون رسانه میهنی.بی سوادی اشکار شده میان گویندگان و کارشناسان.دارن دم از پیکار با زبان بیگانه میزنند چرا تنها زبان انگلیسی رو زبان بیگانه میدونن.زبان عربی بیشترین نابودی و اسیب رو ب زبان ما زده .باید ب فرهنگستان نامید کنندمون فشار بیارید.بنده تنها از روی دلسوزی این پیام رو دادم و اگر کمی تند و بی پروا بود پوزش میخوام.سپاس
درود و سپاس. میشه راهنمایی بفرمایید که چگونه میشه به این کتاب دسترسی پیدا کرد؟ هیچ مشخصاتی از آن نیافتم. سپاس