گیلاس

شهربراز- گیلاس در زبان پارسی نام میوه‌ای است از خانواده‌ی آلو و از رده‌ی آلبالو (آلوبالو) که معمولاً شیرین است. شکل آن را در زبان پارسی میانه (پهلوی) و پارسی کهن پیدا نکردم اما در زبان یونانی به درخت این میوه kerasos گفته می‌شود که شباهت نزدیکی به واژه‌ی گیلاس دارد.

بارگیری «فرهنگ واژه‌های فارسی در زبان عربی» محمدعلی امام‌شوشتری

«فرهنگ واژه‌های فارسی در زبان عربی»، نوشته‌ی «محمدعلی امام شوشتری» (زاده‌ی ۱۲۸۱ و درگذشته‌ی ۱۳۵۱ خورشیدی) است. همانگونه که از نام این نبیگ [=کتاب] برمی‌آید، گوشه‌ای از پرتوافکنیهای زبان و ادب پارسی در زبان عربی را آنهم به گونه‌ای دانشی و مستند می‌نمایاند که از نگر ریشه‌های بسیاری از واژه‌ها در این دو زبان ارج فراوانی دارد.

بارگیری «تاریخ زبان فارسی» استاد خانلری

«تاریخ زبان فارسی» برجامانده‌ای گرانسنگ و ماندگار از استاد زنده‌یاد دکتر «پرویز ناتل خانلری» – پژوهشگر، ادب‌دان، چامه‌سرا، زبانشناس و سیاستمدار- است که تنها نبیگِ پایه‌ در این زمینه نیز به شمار می‌آید.

واژه‌شناسی: ققنوس و عنقا و قو

شهربراز- استوره‌ی «ققنوس» و نوزایی او از خاکسترش را شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در «منطق‌الطیر» خود به شعر درآورده است. ققنوس در استوره‌های یونانی درباره‌ی پرنده‌ای افسانه‌ای است به نام فونیکس. ریشه‌ی دقیق این واژه دانسته نیست. در عربی، ققنوس را عنقا گویند.

بدون فرتور

چرا باید واژگان پارسی را به کار ببریم؟

کورش جنّتی- زیستن در جهان امروز، نیازمند زبانی ست که با ویژگی‌های این جهان نوین سازگار باشد. رویکرد سنتی به زبان، پاسخگوی نیاز زبانی ما در رویارویی با این جهان نوین نبوده و نیست. بنابراین یا باید با پایفشاری بر روش‌های ترادادی و کهنه، بیینده‌ی ناکارآمدی و مرگ آرام زبانمان، دست کم در زمینه‌ی دانش و فناوری باشیم یا با پذیرفتن راهکارهای نوین و هتا گاه ترادادشکن، تلاش کنیم زبان پارسی را از پرهون (دایره) کوچک زیستی خود بیرون آوریم.

ریشه‌شناسی نام چهار فصل

شهربراز- در این جستار به بررسی ریشه‌شناسی نام چهار فصل سال در زبان پارسی و دیگر زبان‌های هندواروپایی می‌پردازم.

چهار سوی جغرافیایی در زبان پارسی

«کوروش جننتی» در این یادداشت چهار سوی جغرافیایی در زبان پارسی را بررسی کرده و نشان داده که برابر واژه‌ی مشرق در زبان پارسی «خورآسان» بوده است. بر همین پایه غرب را که جایگاه فروشد خورشید است «خوروران» می‌گفتند. جنوب را نیمروز و شمال را که در فرهنگ و جهان‌بینی کهن ایرانی سرزمینی نفرین‌شده و جایگاه دیوان و ریمنان (تبهکاران) بوده است، «اپاختر» یا باختر می‌نامیده‌اند.