کوشش برنامه‌مند برای پارسی‌زدایی از افغانستان

پارسی‌انجمن: غفرانِ بدخشانی زاده‌ی ۲۶ شهریورِ ۱۳۶۱ در بهارستانِ بدخشان است. او آموزشهای نخستین را تا ۱۳ سالگی در بدخشان گرفت و سپس راهی هلند شد و در آن جای دستوری (دکتری) فلسفه گرفت.
آن چه در پی می‌آید بخشی از گفت‌وگویی است با اوی درباره‌ی روزگار پارسی در افغانستان.

شب دیریاز زبان فارسی در افغانستان

عباس سلیمی آنگیل: در آغاز سال ۱۴۰۱ خورشیدی، شاهد یک چرخشگاه دیگر در سرنوشت زبان فارسی هستیم. دندان‌های واپس‌گرایان قومی و دینی در افغانستان بر گلوی زبان فارسی نشسته است. در واپسین روزهای سال ۱۴۰۰ خورشیدی، گروه طالبان واژهٔ «دانشگاه» را از سردر دانشگاه بلخ زدودند. مسئله فقط واژهٔ دانشگاه نیست، زبان فارسی و فارسی‌زبانان از هر نظر زیر فشار انسان‌ستیزانهٔ طالب‌ها قرار دارند؛ از کوچ اجباری و راندن و آواره کردن هزاره‌ها تا کشتار و آوارگی پنجشیری‌ها.

زبانِ پارسی و بنیاد داستانهای میهنی (شاهنامه‌ها)

جاوید اشکانی: بگاهی که داریوش سوم هخامنشی در سال ۳۳۱ پیش از زایش مسیح کُشته آمد بدست اسکندر گجسته، کشته شدنِ او یک «مرز تاریخی» برای زبانهای ایرانی بشمار آید، زیراک ز مرگ او تا سال ۸۶۷ ترسایی -یعنی دوره میانه‌ی زبانهای ایرانی – تا روزگاری که رادمان پور ماهک (یعقوب لیث صفار) به فرمانروایی بخشهای خاوری ایران رسید و زبان پارسی را بنیاد کار خویش ساخت، هزار سال گذشت. پیش از آن دوره «پارسی باستان»، و پس از آن دوره «پارسی نو» نامگذاری گردید.

آوار کلاس‌های ویرایش بر سر نثر فارسی

عباس سلیمی آنگیل: باید سپاسگزار همه‌ی کسانی بود که درست‌نویسی را به فارسی‌زبانان و فارسی‌نویسان می‌آموزند و در این راه گامی برمی‌دارند. زبان فارسی از دیرباز به شیرینی و خوش‌گواری نامبُردار بوده است و طوطیان هند با قند پارسی شکرشکن می‌شدند. اکنون جای آن است که بپرسیم: «زبان پارسی را چه شده است بدین لطیفی و خوبی که نثر پاره‌ای از قلم‌فرسایانش را نمی‌توان خواند و اگر بتوان خواند، نمی‌توان دریافت؟»