دکتر صفرعبدالله: جای تأسف است که هموطنان عزیز ما گاه نه برای آن لب به سخن وامیکنند که حرفی برای گفتن دارند، بلکه برای آن حرف میزنند که زبانشان میخارد. کسی که اینکاره نیست و سطح زباندانیاش بسیار عوامانه و اندیشهرانیاش کوچه بازاری است، چرا به بحثهای جدی و سرنوشتساز شریک بشود!؟ چرا تلاش نمیکند که اندیشههای سالم را تحمل بکند و برای بالا بردن سطح دانش خویش بکوشد؟
هر کس اندک آگاهیای از تاریخ و ادب و فرهنگ ما داشته باشد، به زودی درمییابد که ما یک زبان واحد داریم که پارسی نام دارد. از زمانی که هخامشیان تیرههای مختلف ایرانی و انیرانی را با هم متحد کردند، چون ایشان از قوم پارس بودند، زبان پارسی در سرزمین ما گسترش یافت. بدین روی پارسیان کسانی هستند که ریشه در سرزمینهای شرقیی ایران، یعنی خراسان و ورارودان داشتهاند! کسانی که پستر به جنوب ایران رفتند و آن مکان را پارس اعلام کردند. البته منظور پارسی باستان است. هرچند در ساتراپیها، از جمله در سغد و باختر و خوارزم، زبانهای محلی رایج بود. در ادوار بعدی نیز این زبان با تغییر و تکمیل ادامه یافت. با شکست یونانیان در دوره اشکانیان و بعد ساسانیان در برابر زبانهای دیگر دوره میانه زبان پارسی میانه رشد کرد. تا اعراب بیابانگرد رسیدند و اندیشه و زبان را و فرهنگ ملت ما را و دین ما را تغییر دادند. زبان ما هرچند تغییر یافت، ولی باز هم از برکت پشتوانه قوی خویش حفظ شد و از بین نرفت. این زبان را تا حدود هشتاد نود سال پیش پارسی میگفتند! با آمدن کمونیستها که هدفشان از بین بردن فرهنگ و زبان ملتهای «برادر»، و یکسان نمودن آنها بود، برای پارهپاره کردن پارسیزبانان خطمان را از بین بردند، خط روسی را که قبایی نهدرخور در قامت رسای زبان ماست، جایگزین خط هزار و اند سالهی ما کردند. در نتیجه، ما را از گذشته و ادبیات بینظیرمان جدا کردند، ارتباط ما را با همزبانانمان قطع کردند و مردم ما را از خویش بیگانه ساختند و حالا معرفت به جایی رسیده است که برخی روشنفکرانمان نیز تاریکاندیش شدهاند و وقتی در این موضوع حرف میزنند، انگار از استالین که استخوانهایش نیز نمانده است، میترسند و اگر شما با زبان مادریتان درست نوشتن و صحبت کردن را یاد بگیرید، شما را به ایرانگرایی و یا افغانگرایی متهم میکنند. در حالی که ایرانی خود ما هستیم. معنی ایرانی به مراتب وسیعتر از مفهوم شهروند و یا ساکن ایران کنونی است! مگر شاهنامه را نخواندید؟! شهرها و مکانهایی که تصویر میکند، آیا همه در ایران کنونی است؟! ایرانیها و جهانیان استاد رودکی را پدر شعر پارسی مگر نخواندهاند! مگر او همشهری ما نیست؟! و اگر زباندانی یک واژه خودی را از زبان همزبانان بیرون از مرز تاجیکستان گرفته و استفاده کند، مگر چه بدی دارد؟ استاد لایق به جای ورتولیات روسی و هلیکوپتر انگلیسی واژه زیبای “چرخبال” را وارد زبانمان کرد که به زبان تهرانیان نیز راه یافت، مگر کار بدی کرد!
ایرانستیزی نکنید! ایرانستیزی یعنی خودناشناسی و خودستیزی! … این زبان شیرین که حالا در کشور ما، رنگ پریده است و حالی دارد نابسامان، ما را باید به اندیشه وادار بکند، که چرا چنین شد و چه باید کرد که وضع بهتر شود. من بهبودی را در برقرار کردن خط میبینم. … وقتی سخن از برگشتن به خط خودی، یا نیاکان، میگوییم، منظور ما نه فقط برطرف کردن ماجراهای موجود در زبانمان است، بلکه دوباره پیوستن به نیاکان بینظیرمان و فرا گرفتن آثار گرانسنگ زبان پارسی … دیگر این که ارتباط مستقیم با همزبانانمان در تمام جهان برقرار خواهد شد.
برادرها، بیایید کمی منصف باشید، با اندکمایگی ادعای زباندانی و ایرانستیزی نکنید! ایرانستیزی یعنی خودناشناسی و خودستیزی! به حرف مفت برخی نابخردان که زبان ما را با زبانهای دیگر مقایسه کردن میخواهند، نباید گوش فراداد. میدانید که هیچ زبانی مثل زبان ما از پشتوانه نیرومند میراث مکتوب برخوردار نیست! هیچ زبانی به اندازهی زبان ما ادبیات بیمانند ندارد. این را من از سر تعصب نمیگویم، با ادبیات جهان آشنایی دارم. منظورم تنها حجم آثار کتبی نیست، بلکه فصاحت و ظرافت و غناوت آثاری است که به این زبان شیرین آفریده شده است! این زبان شیرین که حالا در کشور ما، رنگ پریده است و حالی دارد نابسامان، ما را باید به اندیشه وادار بکند، که چرا چنین شد و چه باید کرد که وضع بهتر شود. من بهبودی را در برقرار کردن خط میبینم. به برخی از افراد فضول یادآور میشوم که وقتی سخن از برگشتن به خط خودی، یا نیاکان، میگوییم، منظور ما نه فقط برطرف کردن ماجراهای موجود در زبانمان است، بلکه دوباره پیوستن به نیاکان بینظیرمان و فرا گرفتن آثار گرانسنگ زبان پارسی است که اگر هزار سال هم سپری شود، ما آن را به درستی به خط روسی برگرداندن و خواندن نمیتوانیم. آن چه در این ۸۰-۷۰ سال انجام شده است، قطرهای از اقیانوس بیکران ادبیات ماست. دیگر این که ارتباط مستقیم با همزبانانمان در تمام جهان برقرار خواهد شد. مگر این خوشبختی نیست! ما اقوامی را میدانیم که همدیگر را بدون ترجمه نمیفهمند، اما ما یکی هستیم میگویند، ولی ما چه میکنیم؟! هر تاجیکی که خود را میشناسد، باید در باره فردای خویش و ملت پارهپارهای خویش بیندیشد که ما از کجا آمدهایم و به کجا خواهیم رفت!؟ با احترام تمام به همه عزیزانی که زبان و فرهنگ و میهنشان را دوست میدارند و کشورشان را پیشرفته و مردمانشان را سربلند دیدن میخواهند!
تقدیم به استاد.
بشنو این نی چون شکایت میکند از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
درود بر استاد کرامی
اینک شما تلاش می کنید زبان بارسی را در ان سرزمینی که مردمانش را نزادی فارسی است برقرا, سازید و مردم اکاه شوند که تعصب تنها رفتار احمقانه است
agar ba jây e ‘Virâyeš’; ‘Virâst’ dorost bâšad pas bâyad inhâ niz dorost bâšand
Parid e ertefâ
rixt e kuh
kard o vâkard
raft o šiva
say o kušid
pušid e biruni
âmixt kardan
بسیار عالیست. خوشحالیم که همتباران ما در آنسوی آمو در نگهداشت و زنده کردن تمدن شکوهمند پیشین ما که از ماورائ النهر و سند تا دجله و دریای پارس گسترده است میکوشند. به امید اتحاد دوباره و بازیابی شکوه تمدن ایران کهن
خیلی تشکر مطلب مفیدی بود
با سخن استاد صفر عبدالله کاملا موافقم ، شاید برایتان عجیب باشد ولی من خودم بارها وبارها شنیدم وبرام سوال بوده که چرا هنوز هم در استان فارس وجنوب کرمان وقتی می خواهند بگویند یه فارس ( غیر ترک و لر و بلوچ وبلوچ کاره ، …) میگند یه تاجیک !!!
آیا لرها و بلوچها را از نژاد ایرانی نمیدانید؟ واژه های درون کمانک ( پرانتز )، باعث شدن خواننده برداشت دو گانه ای از جمله داشته باشه.
یکی از زیباترین نوشتارهایی بود که تا کنون درباره ی زبان و ادب و دبیره ی پارسی خوانده ام. با سپاس از شما و استاد فرهیخته جناب دکتر صفر عبدالله. دست مریزاد.