بارگیری «واژه‌های برابر فرهنگستان ایران»

واژه‌های فرهنگستان

 

کیانوش، حسن (۱۳۸۱)؛ واژه‌های برابر فرهنگستان ایران؛ تهران: سروش. برگرفته از: باشگاه ادبیات.

 

پارسی‌انجمن: فرهنگستان ایران را ۲۴ تن از دانشمندان بنام در خردادماه ۱۳۱۴ برای پاسداری و پیرایش و گسترش زبان پارسی و نیز واژه‌سازی و واژه‌گزینی راه‌‌اندازی کردند. پس از شهریور ۱۳۲۰ و رو به سستی نهادن بنیادهای کشور کار فرهنگستان نیز اندک‌اندک پایان گرفت تا اینکه بار دیگر در آبان‌ماه ۱۳۴۹ فرهنگستان زبان ایران با نیرویی تازه باز راه‌اندازی شد.

«واژه‌های برابر فرهنگستان ایران» گزارش پیراسته و گسترده‌تر «واژه‌های نو» فرهنگستان ایران است که پیش‌تر در پارسی‌انجمن در دسترس خوانندگان نهاده شده بود. این نِبیگ[=کتاب] دربردارنده‌ی نزدیک به پنج هزار واژه‌ای است که فرهنگستان نخست در زمینه‌های گوناگون دانشی یا همگانی برگزیده یا برساخته است.

واژه‌های برابر فرهنگستان ایران را از «اینجا» بارگیرید.

—————————————————

دیگر نِبیگهای «پارسی‌انجمن»

پارسی سره

پرتو، ابوالقاسم (۱۳۷۷)؛ واژه‌یاب (فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه)؛ سه دفتر؛ چاپ دوم. بارگیری دفتر نخست (۷۲۲ رویه) از«اینجا»، دفتر دوم (۷۴۶ رویه) از«اینجا»و دفتر سوم (۷۲۳ رویه) از«اینجا».

جلالی، تهمورس (۱۳۵۴)؛ فرهنگ پایه (واژه‌های پارسی و بیگانه زبانزد در فارسی کنونی به پارسی سره)؛ کتابخانه‌ی ابن سینا؛ چاپ نخست. بارگیری از «اینجا» (۱۳ مگابایت).

شاملو، محسن (۱۳۵۴)؛ واژه‌های فارسی؛ تهران: پدیده. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).

فرهنگستان ایران (۱۳۱۹)؛ واژه‌های نو (از خردادماه ۱۳۱۴ تا اسفندماه ۱۳۱۹)؛ تهران: دبیرخانه فرهنگستان. بارگیری از «اینجا» (۵ مگابایت).

فرهنگستان زبان پارسی (۱۳۹۰)؛ واژه‌نامه پارسی سره. بارگیری از «اینجا» (۲ مگابایت).

کیانوش، حسن (۱۳۸۱)؛ واژه‌های برابر فرهنگستان ایران؛ تهران: سروش. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).

وحیدی، حسین (۱۳۷۵)؛ واژگان اقتصادی (انگلیسی-عربی-فارسی)؛ انتشارات تهران با همکاری ماهنامه‌ی چیستا؛ چاپ نخست. بارگیری از «اینجا» (۵ مگابایت).

هاجری، ضیاالدین (۱۳۸۶)؛ فرهنگ بیست هزار؛ به‌آفرین. بارگیری از «اینجا» (۲۴ مگابایت).

فرهنگ

آریان‌پور کاشانی، منوچهر (۱۳۸۴)؛ فرهنگ ریشه‌های هندواروپایی زبان فارسی؛ اصفهان: جهاد دانشگاهی. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).

اسدی توسی (۱۳۱۹)؛ لغت فُرس؛ پیرایشِ عباس اقبال؛ با سرمایۀ عبدالرحیم خلخالی؛ تهران: چاپخانۀ مجلس. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).

افنان، سهیل محسن (۱۹۶۹)؛ واژه‌نامه‌ی فلسفی (ف‍ارس‍ی‌، ع‍رب‍ی‌، ان‍گ‍ل‍ی‍س‍ی‌، ف‍ران‍س‍ه‌، پ‍ه‍ل‍وی‌، ی‍ون‍ان‍ی‌ و لات‍ی‍ن‌)؛ بیروت: دارالمشرق. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).

امام‌شوشتری، محمدعلی (۱۳۴۷)؛ فرهنگ واژه‌های فارسی در زبان عربی؛ تهران: انجمن آثار ملی. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).

اوحدی بلیانی، تقی‌الدین  (۱۳۶۴)؛ سرمه‌ی سلیمانی؛ پیرایش و گزارش محمود مدبری؛ تهران: مرکز نشر دانشگاهی. بارگیری از «اینجا» (۷ مگابایت).

برهان، محمدحسین‌بن‌خَلَف تبریزی (۱۳۴۲)؛ برهان قاطع (پنج پوشینه)؛ محمد معین؛ کتابفروشی ابن‌سینا.بارگیری از «اینجا».

بریجانیان، ماری و رییسی، طیبه‌بیگم (۱۳۷۳)؛ فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.  بارگیری از «اینجا» (۸ مگابایت).

پارسی‌انجمن (۱۳۹۵)؛ نام‌های ایرانشهری؛ زیر نگر پرویز شاه‌چراغی؛ ویراستاران دانشیک: علیرضا حیدری و فرشید ابراهیمی؛ پارسی‌انجمن. بارگیری از «اینجا».

حسین، محمد بشیر؛ فهرست فعلهای فارسی با معنای آنها؛بارگیری از «اینجا» (۵ مگابایت).

حسینی مدنی تتوی، عبدالرشید پسر عبدالغفور (۱۳۳۷)؛ فرهنگ رشیدی به همراه معربات؛ دو پوشینه؛ پژوهش و ویراستاری محمد محمدلوی عباسی؛ تهران: کتابفروشی بارانی. بارگیری پوشینه‌ی نخست از «اینجا» (در ۸۲۱ رویه و کمتر از هشت مگابایت) و پوشینه‌ی دوم از «اینجا» (در ۷۹۹ رویه و کمتر از هشت مگابایت).

عمید، حسن (۱۳۸۹)؛ فرهنگ فارسی عمید. بارگیری از «اینجا» (۶ مگابایت).

خانلری (کیا)، زهرا (۱۳۴۸)؛ فرهنگ ادبیات فارسی؛ بنیاد فرهنگ ایران. بارگیری از «اینجا» (در ۸.۴ مگابایت و ۵۸۰ رویه).

مصاحب، غلامحسین و … (۱۳۸۱)؛ دایره‌المعارف فارسی؛ کتاب‌های جیبی. دفتر یکم، پیشگفتار و … | دفتر دوم، درآیه ا | دفتر سوم، درآیه ب | دفتر چهارم، درآیه پ | دفتر پنجم، درآیه ت | دفتر ششم، درآیه ث، ج و چ | دفتر هفتم، درآیه ح و خ | دفتر هشتم، درآیه د و ذ | دفتر نهم، درآیه ر، ز و ژ | دفتر دهم، درآیه س | دفتر یازدهم، درآیه ش | دفتر دوازدهم، درآیه ص، ض، ط و ظ | دفتر سیزدهم، درآیه ع و غ | دفتر چهاردهم، درآیه ف | دفتر پانزدهم، درآیه ق | دفتر شانزدهم، درآیه ک | دفتر هفدهم، درآیه گ | دفتر هیژدهم، درآیه ل | دفتر نوزدهم، درآیه م | دفتر بیستم، درآیه ن | دفتر بیست‌ویکم، درآیه و | دفتر بیست‌ودوم، درآیه ه و ی | دفتر بیست‌وسوم، فرهنگ واژه‌ها و ترمها

معین، محمد (۱۳۸۶)؛ فرهنگ فارسی؛ دو پوشینه؛ اَدِنا.  از «اینجا».

مقدم، محمد (۱۳۴۲)؛ راهنمای ریشه‌ی فعل‌های ایرانی (در زبان اوستا و فارسی باستان و فارسی کنونی)؛ علمی. بارگیری از «اینجا» (در ۵.۲ مگابایت). 

نورایی، علی (۲۰۱۳)؛ فرهنگ ریشه‌‌ی واژگان فارسی. بارگیری از «اینجا» (در ۲۲ مگابایت و ۸۸۴ رویه).

BARTHOLOMAE, CHRISTIAN (1904); ALTIRANISCHES WORTERBUCH; STRASSBURG.  ‘Download here

Cheung, Johnny (2007); Etymological Dictionary of the Iranian Verb; Leiden. ‘Download here

تاریخ زبان پارسی

 گل‌گلاب، حسین و کیا، صادق (۲۵۳۷)؛ فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران؛ انتشارات فرهنگستان زبان ایران، شماره‌ی ۱۹. بارگیری از «اینجا».

مسکوب، شاهرخ (۱۳۸۵)؛هویت ایرانی و زبان فارسی؛ فرزان روز؛ چاپ سوم. بارگیری از «اینجا».

ناتل خانلری، پرویز (۱۳۶۵)؛ تاریخ زبان فارسیِ؛ سه پوشینه. بارگیری از «اینجا».

لوائی، محمدعلی (۱۳۱۶)؛ توانایی زبان پارسی؛ تهران: چاپخانه‌ی مجلس شورای ملی. بارگیری از «اینجا».

دستورزبان پارسی

باطنی، محمدرضا (۱۳۴۸)؛ توصیف ساختمان دستورزبان فارسی (بر بنیاد یک نظریه‌ی عمومی زبان)؛ امیرکبیر. بارگیری از «اینجا» (۶.۶ مگابایت).

لوائی، محمدعلی (۱۳۱۶)؛ وندهای پارسی؛ تهران: چاپخانه‌ی مجلس شورای ملی. از «اینجا» (۴ مگابایت).

معین، محمد (۱۳۳۷) مفرد و جمع و معرفه و نکره (طرح دستور زبان فارسی – ۵)؛ دانشگاه تهران.  بارگیری از «اینجا» (۱۱ مگابایت).

مشکور، محمدجواد (۱۳۵۰)؛ دستورنامه در صرف و نحو زبان پارسی؛ تهران؛ شرق؛ چاپ هفتم؛ ۳۸۷ رویه. بارگیری از «اینجا» (۳ مگابایت).

نگهت سعیدی، محمد نسیم (۱۳۹۲)؛ دستور معاصر زبان دری؛ چاپ دوم؛ کابل: نشر امیری. بارگیری از «اینجا» (۹  مگابایت).

همایونفرخ، عبدالرحیم (۱۳۶۴)؛ دستور جامع زبان فارسی؛ به کوشش رکن‌الدین همایونفرخ؛ علمی.بارگیری از «اینجا» (۱۷  مگابایت).

دبیره‌

بهروز، ذبیح (۱۳۶۳)؛ خط و فرهنگ؛ چاپ دوم؛ فروهر. بارگیری از «اینجا» (۲۳۸رویه و ۴ مگابایت).

دستور خطّ فارسى؛ فرهنگستان زبان و ادب فارسی. بارگیری از «اینجا» (کمتر از یک مگابایت).

زبانها و گویشهای ایرانی

پهلوان، چنگیز (۱۳۹۲)؛ خودآموز کردی کرمانجی (مجموعه‌ی زبان‌های حوزه‌ی تمدن ایرانی). بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).

پهلوان، چنگیز (۱۳۹۲)؛ خودآموز کردی سورانی (مجموعه‌ی زبان‌های حوزه‌ی تمدن ایرانی)؛ نشر فراز. بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).

جنیدی، فریدون (۱۳۶۰)؛ نامه پهلوانی (خودآموز خط و زبان پهلوی اشکانی، ساسانی)؛ نشر بلخ. بارگیری از «اینجا» (۱۰ مگابایت).

رجایی بخارایی، احمدعلی (۱۳۷۵)؛ لهجه بخارایی؛ دانشگاه فردوسی مشهد؛ چاپ دوم.  بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).

فرهنگستان زبان پارسی (۱۳۹۱)؛ واژه‌نامه کوچک پارسی میانه. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).

فرهنگستان زبان و ادب فارسی (۱۳۹۱)؛ راهنمای گردآوری گویش‌ها برای گنجینه‌ی گویش‌های ایرانی؛ تهران. بارگیری از «اینجا» (زیر ۱ مگابایت).

فره‌وشی، بهرام (۱۳۸۱)؛ فرهنگ فارسی به پهلوی؛ دانشگاه تهران؛ چاپ سوم. بارگیری از «اینجا» (۱۶ مگابایت).

کسروی تبریزی، احمد (۱۳۲۵)؛ آذری یا زبان باستان آذربایجان. بارگیری از «اینجا» (۱ مگابایت).

مکنزی، دیوید نیل (۱۳۷۳)؛ فرهنگ کوچک زبان پهلوی؛ برگردان مهشید میرفخرایی؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بارگیری نسخه پارسی و انگلیسی از «اینجا».

ناطق، ناصح (۱۳۵۸)؛ زبان آذربایجان و وحدت ملی ایران؛ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار. بارگیری از «اینجا» (۴  مگابایت).

هوشنگ‌جی جاماسپ‌جی (۱۸۶۷)؛ واژه‌نامه‌ی کهن زند – پهلوی (An Old Zand-Pahlavi Glossary). بارگیری از «اینجا» (۷  مگابایت).

KAVASJI EDALJI KANGA (1909); ENGLISH-AVESTA DICTIONARY; FELLOW OF THE UNIVERSITY OF BOMBAY. ‘Download here

NYBERG, HENRIK SAMUEL (1974);  A MANUAL OF PAHLAVI II (Ideograms, Glossary, Abbreviations, Index, Grammatical Survey, Corrigenda to Part I); Germany. ‘Download here

پارسی در دیگر زبانها

آذران، حسین (۱۳۸۲)؛ واژه‎های ایرانی در زبان سوئدی؛ نشر بلخ؛ ۲۲۸ رویه. بارگیری از «اینجا» (کمتر از ۲ مگابایت).

الشیر، السیّد ادّی (۱۳۸۶)؛ واژه‌های فارسیِ عربی‌شده، برگردان حمید طبیبیان؛ امیرکبیر. از «اینجا» (اندکی بیش از ۵ مگابایت).

ریاحی خویی، محمدامین (۱۳۶۹)؛ زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی؛ پاژنگ؛ چاپ نخست. از «اینجا» (کمتر از ۵ مگابایت).

زبان‌شناسی

– (۱۹۹۶)؛ نوشته‌های کسروی در زمینه‌ی زبان فارسی؛ به کوشش حسین یزدانیان؛ سوئد: کتاب ارزان؛ ۶۲۸ رویه. بارگیری از «اینجا» (۱۰.۴ مگابایت).

ناتل‌خانلری، پرویز (۱۳۴۷)؛ زبان‌شناسی و زبان فارسی؛ بنیاد فرهنگ ایران؛ چاپ سوم. بارگیری از «اینجا» (۴ مگابایت).

برای بارگیری نِبیگهای دیگر یا آشنایی بیشتر با آنها به نبیگخانه‌ی پارسی‌انجمن بنگرید.

 

آگاهی: برای پیوند با ما می‌توانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از به‌روزرسانیهای تارنما می‌توانید هموند رویدادنامه پارسی‌انجمن شوید و نیز می‌توانید به تاربرگ ما در فیس‌بوک یا تلگرام بپیوندید.

 

جستارهای وابسته

  • بارگیری واژه‌های نو فرهنگستان ایرانبارگیری واژه‌های نو فرهنگستان ایران فرهنگستان ایران، نهادی بود که در ۲۹اردیبهشت ۱۳۱۴ برای پاسداری و پالایش زبان و دبیره‌ی پارسی به فرمان رضاشاه در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۱۴آغاز به کار و کوششهای خود را تا سال ۱۳۳۳ دنبال کرد. آن را «فرهنگستان نخست» نیز نامیده‌اند. نخستین نشست فرهنگستان ۱۲خرداد ۱۳۱۴ به فرنشینی محمدعلی فروغی، نخست‌وزیر آن هنگام، برپا شد و تا شهریور ۱۳۲۰به درازای 6 […]
  • فرهنگستان دومفرهنگستان دوم احمدِ صفّار مقدّم- فعالیت‌‌‌‌های علمی فرهنگستان در چارچوب دو برنامه‌ی عمده صورت می‌‌‌‌گرفت: یکی برنامه‌ی واژه‌گزینی که به گزینش معادل‌‌‌‌های فارسی برای لغات و اصطلاحات بیگانه اختصاص داشت؛ دیگری برنامه‌ی وسیع تحقیقاتی که بررسی‌‌‌‌ها و مطالعات گوناگون درباره‌ی زبانِ فارسی و به‌‌‌‌طورکلی زبان‌‌‌‌ها و گویش‌‌‌‌های ایرانی را در […]
  • بارگیریِ نامه‌ی فرهنگستان ۱ (سالِ نخست و دوم، ۳-۱۳۲۲)بارگیریِ نامه‌ی فرهنگستان ۱ (سالِ نخست و دوم، ۳-۱۳۲۲) پارسی‌انجمن: نامه‌ی فرهنگستان گاهنامه‌ی فرهنگستانِ ایران بود؛ فرهنگستانی که در ۲۹ اردیبهشت‌ماهِ ۱۳۱۴ به فرمانِ رضاشاه در راستای پاسداری و پالایشِ زبان و دبیره‌ی پارسی بنیاد گذاشته شد و تا سالِ ۱۳۳۳ کوششهای خود را دنبال […]
  • بارگیری «فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران»بارگیری «فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران» پارسی‌انجمن: نبیگِ[=کتاب] فرهنگستان ایران و فرهنگستان زبان ایران نمایانگر بخشی از کوششهای این دو نهاد است که هر دو در شناخت ژرفتر زبان پارسی و پاسداری و پالایش آن گامهای استواری برداشتند و کارهای ارزشمندی نیز از خود برای آیندگان به یادگار […]
  • پیشینه‌ی فرهنگستان در ایرانپیشینه‌ی فرهنگستان در ایران پارسی‌انجمن: در این جستار استاد احمد سمیعی (گیلانی) به پیشینه‌ی فرهنگستان در ایران می‌پردازد؛ از انجمنی که برای واژه‌سازی‌های بیشتر نظامی در ۱۳۰۳ آغاز به کار کرد تا فرهنگستانی که اکنون استوار است. هر چند این جستار نگاهی پادورزانه به سره‌گرایی دارد، لیک از نگر بررسی‌یِ تاریخی می‌تواند فتادهایی درخور و سرنخ‌هایی درنگیدنی‌ برای هر […]
  • بارگیریِ نامه‌ی فرهنگستان ۲ (سالِ سوم و چهارم و پنجم، ۶-۱۳۲۴)بارگیریِ نامه‌ی فرهنگستان ۲ (سالِ سوم و چهارم و پنجم، ۶-۱۳۲۴) پارسی‌انجمن: از نامه‌ی فرهنگستانِ ایران، به سردبیریِ حبیب یغمایی، در سالِ نخست چهار شماره، در سالهای دو و سوم هر سال دو شماره و در سالهای چهارم و پنجم هر سال یک شماره، و روی‌هم‌رفته ۱۰ شماره، چاپ شده است که اینک «پارسی‌انجمن» آن را دسترسِ خوانندگان نهاده […]

11 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. درود
    من و چندتن تا جای که بتونم از واژگان پارسی بهره میبیرم
    اما برخی واژگان تازی هستندکه بشونده کارمان (وکالت) نمی توانم برابر پارسی آنها را بکار برد یا بهتر بگویم نمی دانیم که بکار ببرم
    خواهشمندم سیاهه‌ای را که برایتان میفرستم برابر پارسی آن را که متناسب کار دادگستری و (وکالت) باشد، برایمان بنویسید

    ۱.وکیل
    ۲.موکل
    ۳.وکالت
    ۵.توکیل
    ۶.قاضی
    ۷.قرار(قرار معاینه محل جرم یا قرار کارشناسی)
    ۸.حکم
    ۹.اعسار
    ۱۰.معسر
    ۱۱.اصحاب دعوا
    ۱۲. شخص حقیقی
    ۱۳.شخص حقوقی
    ۱۴.حقوق(در چم علم حقوق)
    ۱۵.ابلاغ
    ۱۶.نکول
    ۱۷.اماره
    ۱۸.ادله
    ۱۹.اثبات
    ۲۰.ثبوت
    ۲۱.ولی/قیم درپارسی چم سرپرست دارند اما در علم حقوق دو چم دارند
    و بسیاری واژگان دیگر ولی این واژگان کاربرد بیشتری دارند.

    • راستش گرچه برخی کوشیده اند نمونه هایی بگویند بیشینه انها وازه های ناخوش و ساختگی هستند و انچه در پهلوی هست نیز اگر چه پهلوی زبان بسیار توانمندی است. اما از انجا که عربی بنیاد پارسی را نابود کرده ان وازگان نیز پوچچ شده اند مشکل پارسی با پیدا کردن وازگان برابر عربی نیست پارسی را باید دلسوزان از نو به پهلوی نزدیکش کنند به زمانی که هنوز به عربی الوده نشده و وازگانش را دور از واژ عربی و دستور عربی باز گفت
      زبان عربی زبانی سامی است که ریشه ای با زبان اری و پارسی نا پیوند است و وازگانش و شیوه اش با پارسی پیوند ندارد برای همین برابر سازی برای واژگان عربی که در پارسی امده اند کاری نادرست و نابجاست و نمیتوان با این راه کاری از پیش برد عربی همه چیز پارسی را به هم ریخته و با این کارها درست نمیشود بلکه واژگان عربی را پارسی کردن و در پارسی گفتن زبان پارسی را نابود تر میکند برای همینست که کسانی که میخواهند پارسی بیخته ( به ان پارسی سره میگویند گمان میکنند سره یعنی پاک و بیخته نمیدانند که سره یعنی اصل و اصیل و ناسره یعنی تقلبی ) باری برای همینست که پارسی بیخته بسیار بد میشود و هرکس دشمن پارسی بیخته میشود چرا که این که اینان به نام پارسی پاک و بیخته می اورند. پارسی گویی نیست عربی گویی است گرچه گمان میکنند پارسی است نمونه ای می اورم تا بهتر دریابیم گروهی از عربها به انگلیس رفته بودند میخواستند انگلیسی سخن بگویند و راستی انگلیسی گپ میزدند در عربی یک اصطلاح عربی بدوی است که میگوید بعد حیی بعد قلبی یعنی پس زندگیم گرامی تر از زندگیم ای فرای دلم

      اینها هم که میخواستند انگلیسی سخن بگوییند میگفتند افتر مای لایو افتر مای هارت
      اینک گپ ایرانیان است که پس از هزار و اندی میخواهند پارسی گپ زنند و نمیدانند چه کنند

      من خود سخنورم از چند سال پیش همه سرودهایم به پارسی بیخته است بیخته از ان میگویم که پارسی بیخته است و عربی ندارد سروده های بسیاری هستند هر کس ان را بخواند نخواهد دانست که ان سروده ها سروده بیخته است چرا که روان است

      اینها را برای این سرودم که نشان دهم پارسی گویی شیرین است و مانند پارسی گویی اینان که میگویند پارسی سره میگوییم نیست
      همچنین انبوهی از سروده های کهن را از فرخی سیستانی تا سعدی گرد اوردم که ان نیز بیخته است برخی از ان سروده ها از سخنوران بزرگ است به پنجاه بیت میرسند و یک واژ عربی ندارد و هیچ پیدا نیست

      باری برای پارسی گویی باید راه دگر جست نه اینکه این وازگان را که میگویید به پارسی گرداند این راه نیست

      باید نخست شیوه پارسی گویی را اموخت و این راه یک سویه نیست باید مردم کوشش کنند

      نمونه ای از سروده ها را برایتان میفرستمک براستی و به پارسی دوستی نه از سر لاف است که از سر پارسی دوستی و نشان دادن راه است

    • سروده هایی به پارسی بیخته -اینها بسیارند تنها سه تا را برای نمونه می اورم وگرنه هزاران سرود پارسی است

      پارسه ، ای میهن ایرانیان
      ای که به خوبی سرهرکشوری
      میهن تهمورث و کیخسروی
      تخت منوچهر و جم و نوذری
      جایگه قارن و گودرز و گیو
      زادگه رستم و زال زری
      مان لر و دیلم و شول وبلوچ
      کشور کردان زبان آوری
      ماد فریدونی و گرد آفرید
      میهنک کاوه آسنگری
      خاک ارشکانی و نوشیروان
      آتش زرتشت زبان آگری
      مرز بزرگانی و آزادگان
      ماد مهانی و زبان دری
      از در دربند همی تا به هند
      از در انتاکیه تا کشغری
      میهن مایی و تویی مام ما
      ما همه فرزند تو تو مادری
      بهر چه اینگونه نژند و نزار
      ای که تو از هرچه جهان برتری
      ‌از پس شاهی و مهی و سری
      بهر چه افتاده بدست خری
      چون گهر برمکی اید پدید
      بر سر اخشید کند افسری
      اهرمن از دست خداوند نیست
      دیو چه داند ره پیغمبری
      هیز بود ازدر گرماوه در
      بیوه ندارد هنر دختری
      اخته نراند گله شیشکان
      ماده آماده نداند نری
      ساده توان بر زبر او نوشت
      کَنده نباشد زدر شیگری
      گرچه پدر باب گرامی بود
      نیست پدر را هنر اودری
      دختر دوشیزه بیوگان شود
      بیوگ دختر نشود دیگری
      گرگ بیابانی نگردد اَیار
      دیو نباشد ز در دادری
      از در رادی و بزرگی مکیب
      راه مگردان سوی ناباوری
      تاج منه بر سر دستاربند
      از در تیغ است نه زی سروری
      چند سپارم به دریغ و درنگ
      تا بشود روز سیه اسپری
      گرهمه برکام نگردد سپهر
      خیزم و چون رستم پیشآوری
      تیر خدنگی سر پیکان چو آب
      در کشم از ترکش افسونگری
      فروَهلین تیر زنم تا خلد
      در جگر سرکش مازندری
      مُرز بدان را بدرم تا به ناف
      چوغ نشانم سپس آهری


      خون روان است ز چشمم همه گاهی آری
      خنده زخم بجز گریه ندارد کاری
      سر که در پای تو باشد به همین خرسندم
      بار سنگینی سر نیست بدوشم باری
      من که گردی ز تو ای خوب ندارم بر دل
      گر چه تو میروی و بر سر من آواری
      من که چون سنگ ز چشم همه دور افتادم
      گوهرم گر توام از روی زمین برداری
      چند روزیست که دانسته‌ام ازهرچه که هست
      هیچکس نیست بجز بیدلی و دلداری
      گرچه من نیستم اندازه کنارت باشم
      تو بزرگی و بسی از سر من بسیاری
      آذرخشی مگر از تیغ تو ناگاه جهد
      تا که بر پست و بلندم همه بارانی باری
      گرچه در روی زمین راه بهنجاری نیست
      بهتر از مهر توام کو بجهان هنجاری
      زخم دیگر زن و از هر دو جهانم برهان
      که نمانده ست مرا با دوجهان پیکاری
      یار با مغبچگان باش و بشادی گذران
      نیست در کوی مغان بهتر از ایشان یاری
      گر چه امروز مرا با تو سر و کاری نیست
      سخنی هست اگر گوش شنیدن داری
      با تو یا بی تو جهان گذران میگذرد
      ای که درمانده این هستی گردن باری
      اگر از شور لب دوست به خود می‌پیچی
      یا چو من از همه چیز و همه کس بیزاری
      مرگ ناخوانده به مهمانی ما می‌آید
      به دم و بازدمت رفتن خود نشماری


      خور چو مرد پارسی بر سر نهد تاج زرش
      می تراود خون شب از تیغ تیز خنجرش
      چون درفش کاویان هرسو فشاند گوهرش
      همچو مرغان گرم گیرد جوجگان زیر پرش
      روشنا گیرد جهان از پرتو روشنگرش

      آمد از کابل فسیلی پیش و اسبش در هم است
      مادیانی خنگ پایش کره بوری در رم است
      اسپبان گفتا که نام کره رخش رستم است
      ارزش ان شهر ایرانست و گر دانی کمست
      کو سوارش تا بران ازاد سازد کشورش

      رستم انجا بود و پیش امد نگفته چون و چند
      پس کمندی گرد سرگرداند و اوردنش ببند
      دست بر پشتش بمالید و فرازش شد بلند
      هرچه تازاندش نبود اگه ز مرد زورمند
      ماده خنگ امد که برگیرد سرش از پیکرش

      پس به مشتی دور گردانید و وا کردش ز سر
      رفت آنگه تا خرد ان رخش را با اخشِ زر
      اسپبان را گفت این کره چه ارزد ای پدر
      گفت ایران را تو میخواهی به ایرانش بخر
      کار ایران راست گردان گر تویی رستم برش

      اینک ایران گشته پامال پی افراسیاب
      نی سپاه رستمی تا پیش راند پر شتاب
      نی فسیل اسب و نی آن پهلوان رخش یاب
      مانده پیر کابلی انجا و چشمانی پر اب
      کس نمیداند چه خاکی کرد باید برسرش

      این همان کشور که خاک سام و زال و رستم است؟
      خاک پاک تالش و کوچ و بلوچ و دیلم است ؟
      مرزبانش اشکش و گودرز و هوشنگ و جم است
      پرورشگاه یلان ،گرشسب و گیو و نیرم است؟
      من شوم برخی آن خاک سپهبد پرورش

      ماردوشان بس فراوانند افریدون کجاست
      پشت ایران و پناهش مردم پشتون کجاست
      ان دو نیک آهنگ پاک اندیش بخت آهون کجاست
      آن جوانان گسی کرده سوی هامون کجاست
      کو درفش کاوگان و کاوه آسنگرش

      شد گلستان سینه پامیر و هندوکش فغان
      کو اشو زرتشت تا اید ز بلخ بامیان
      کرد کرمانجان گرفتارند در سنجار و وان
      رخت بسته پهلوی از شهر اذرپادگان
      کو شهنشاهان کوشانشاه میهن گسترش

      شد ز پهله ی پارس بیرون لشکر کوچ و بلوچ
      یک سر ِ انگشت از اینان نبودی هیچ لوچ
      همچو قوچان گاه ِ جنگ و چون خروس اورده خوچ
      بر فراز پیل اشکش پیشران مانند قوچ
      نیزه اندازان کنارش می رود با لشکرش

      گو به ایرج زادگان این ناهماهنگی چراست
      این همان ایران که نام دیگر ان اریاست
      از در انتاکیه تا سند یک جغرافیاست
      نام ان مرزست و زخم است اینکه بر جان شماست
      هرکه میهن خواهد ایران کشور پهناورش

      دیلم اسپاران کجا شد انکه گیتی میدوید
      کو بلوچانی که گاه جنگ کس پشتش ندید
      مرد آذرپادگان کو آنکه گیتی را سزید
      کو سوار زابلی انکو دل شیران درید
      پارسی کردان کجا گردید و بلخ بخترش

    • بسیاری از اینان که اوردید اصطلاح اند اصطلاح که پارسی ان میگویند واژبند یعنی وازگانی که در یک رشته بر سر ان سازش شده بدین گونه نمیتوان برای ان برابر پارسی اورد اینکه در میتوان در انگلیسی و هر زبان دیگر میتوان برای ان برابر اورد و تنها در انگلیسی نمیشود برای انست که در انگلیسی و هر زبان دگر برای برابر ان سازش شده در پارسی نه – چرا در پارسی نه ؟ چون پارسیان از عربی بهره برده اند و واژگان خود را فرو نهاده اند-

      با این همه در پهلوی و نبیگهای تاریخی که میگشتم یا نوشته های پزوهشی برابر پارسی بسیاری واژگان نوشته ام -باید یک دستی به سر و رویش بکشم یا بفرستم برای پارسی انجمن یا جای دگر برای چاپ . برخی از وازگانش بدین کار میایند میگردم میانشان برایتان میفرستم

  2. با درود در این بار جداسازی واژگان حقوقی از زیرگردایه(زیرمجموعه) حقوق میفرستم
    دسته نخست : واژگان حقوق مدنی
    ۱.حقوق مدنی
    ۲.عقد در حقوق مدنی ( گونه ها ی عقد: بیع، وقف، وصیت، اجاره، رهن، قرض، صلح، جعاله، مزارعه، مساقات ،مضاربه، هبه، حواله ، ضمانت، نکاح، کفالت، ودیعه،عاریه،معامله )
    ۳.باطل (بیع فاسد باطل است)
    ۴.مبطل (شرط خلاف مقتضای عقدباطل و مبطل است)
    ۵.نافذ (عقد وصیت تا یک سوم* نافذ* است)
    ۶.غیر نافذ(معامله اکراهی غیر نافذ است)
    ۷. محجورین (صغیر،سفیه ، مجنون،مفلس)
    ۸.شخصیت
    ۹.اهلیت
    ۱۰.ساقط
    ۱۱.اموال منقول / غیرمنقول
    ۱۲.مال ، مالک، مالکیت،
    ۱۳.حق/ حق انتفاع/حق ارتفاق
    ۱۴.سند و ملک/ اسناد و املاک
    ۱۵.حیازت مباحات
    ۱۶.تعهد،قرارداد
    ۱۷.شرط، معامله فضولی
    ۱۸. سقوط تعهدات :
    وفای به عهد/ اقاله / ابراء / تهاتر/ مالکیت مافی‌الذمه
    ١٩.غصب،اتلاف،تسبیب،استیفاء
    ٢٠.بیع : بایع، مبیع، ثمن، مثمن،
    ۲۱.خیارات:
    خیار حیوان، خیار مجلس، خیارشرط، خیارتاخیر ثمن، خیار غبن، خیارعیب، خیار تدلیس، خیار تبعیض صفقه
    ۲۲. طلاق، نکاح

    شاید بسیاری از این واژگان ایژی(تخصصی) باشند که تعریف آنها برای دست اندرکان شما دشوار باشد اما از آنجا که یکی از مهمترین رکن های هازمان ما دادگستری است بایسته است واژگان پارسی را جایگزین واژگان تازی کنیم

    • همان گرده/گرته/کرذه که در نبیگها امده و به بخشی از زمین کشاورزی نیز میگویند بچم محموعه است گله نیز مجموعه و جمعیت است و برای هر گله ای میتوان گفت چه مردم چه گوسفند چه هر چیز دگر . گشت نیز همان گرد است گشت ان را دور ریخت . گشتشان امدند یعنی جمیعا امدند
      پر گله ترین کشور یا پر گل ترین کشور یعنی پر جمعیت ترین کشور

      در نیگهای پهلوی زرتشتی نیز گرته/ گرده یعنی مجموعه

      گر/گل =جمع
      گره/گله/گزوه =جمعیت/جماعت/مجموع/جمع کردن
      گرت/گرد/گشت=مجموع/تجمیع/جامع/جمیع
      گرته/گرده/کرته/کرده=مجموعه
      گلان=اجماع/اجتماع
      گلا/گلاگ /گروک=جامع
      گرود/گرول=جامع/جمع
      گلیم=جامعه/متجمع /جامع فراگیرنده هر رخت فرا گیرنده
      گلگان=جمعیتها/مجامیع
      بگل /به گل / بغل= جماع/جمع/اجتماع
      گلی /گلک/گریه/گروه= مجتمع/جمیعا
      گرایه/گرش = تجمع /اجتماع

  3. دروود بسیار بر خوبان پارسی گوی،
    به راستی که به موضوع بسیار مهمی اشاره کردید، پرورش و زایش واژگان پارسی را نخست بایست از قانون آغاز نمود، تا قانون ما اصلاح نشود زایش و کاربرد واژسازی جا نخواهد افتاد، افسوسمندانه بسیاری از واژگان حقوقی نه برای روشنگری و آگاهسازی مردمان از حقوق خویش بلکه بعکس برای سردرگم سازی آنان به عمد پایه‌ریزی شده است.
    برای نمونه واژه هایی همچون خراج گذار (مودی در قانون مالیات) و کارشناس خراج، ارزیاب خراج(ممیزی در قانون مالیات) چه کژی و کاستی‌ای دارد که در قانون جایگزین نمی‌شوند.
    ایکاش کارزاری در این زمینه به‌راه بیاندازیم تا این خواست همگانی را در گوش مسئولین بلند فریاد بزنیم.
    دستکم در هر زمینه‌ی قانونی کارشناسان زبان پارسی باید به همیاری و همکاری قانونگذاران شتافته تا ضمن آسانسازی قانون به پالایش و زدایش زبان پارسی از واژگان دشوار پرداخته و دانش همگانی را در زمینه حقوق شهروندی گسترش دهند.

  4. به راستی چگونه واژه‌های پارسی خود در زمینه قانون را می‌توانم پیشنهاد دهم، برگی در این زمینه در وبگاه شما هست تا واژه‌های خود را در این زمینه پیشنهاد دهم.

دیدگاهی بنویسید.


*