زبانِ پارسی و رضاشاه

پارسی‌انجمن: در سخنانِ زیر دکتر آجودانی با گواههایی استوار و تاریخی روشن می‌کند که سالها پیش از آمدنِ رضاشاه زبانِ پارسی زبانِ سراسری و رسمیِ ایران بوده و همه‌ی روزنامه‌ها در زمانِ قاجاران خودبه‌خود به زبانِ پارسی چاپ و پخش می‌شده‌اند و این گزینشِ تاریخیِ مردمِ ما بوده است و نه «قلدری» این فرمانروایی یا آن فرمانروایی.

سخنانِ روشنگرانه‌ی دکتر آجودانی را در زیر ببیند و بشنوید و داوری کنید:


آگاهی: برای پیوند با ما می‌توانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از به‌روزرسانیهای تارنما می‌توانید هموندِ رویدادنامه پارسی‌انجمن شوید و نیز می‌توانید به تاربرگِ ما در فیس‌بوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.

جستارهای وابسته

  • وطن، زبان فارسی و تداوم مفهوم تاريخی و سياسی ايران در دوران اسلامیوطن، زبان فارسی و تداوم مفهوم تاريخی و سياسی ايران در دوران اسلامی دکتر ماشاءالله آجودانی- غرض از طرح اجمالی اين مطالب در اين جا و اشاره‌ی کلی به پاره‌ای از مفاهيم، اين بوده است که نشان دهم تداوم مفهوم تاريخی و سياسی ايران در ايران اسلامی و به خصوص در دوره‌ی پيش از حکومت صفوی، چگونه بوده است و در وجدان آگاه ايرانی‌های با فرهنگ چگونه درک می‌شده […]
  • زبان فارسی و توسعه‌ی ملیزبان فارسی و توسعه‌ی ملی دکتر چنگیز پهلوان: چرا ما باید هنوز از زبان فارسی به‌عنوان زبان ملی همه‌ی ایرانیان به دفاع برخیزیم؟ آیا فقط یک احساس عاطفی فارسی‌زبانان را به این کار وامی‌دارد یا ضرورتهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نیز در این مرحله از تاریخ ایران بر لزوم چنین دفاعی تأکید […]
  • زبان پارسی آماج تازش‌هازبان پارسی آماج تازش‌ها شهربراز- در برابر این همه تازش و دشمنی، سنگر بزرگ و پرتوانی نیست که از زبان پارسی دفاع کند و تنها می‌توان به برخی دلسوزان امیدوار بود و به توانایی زبان پارسی که ققنوس‌وار در همه‌ی تاریخ خود پایدار بوده است و پایدار خواهد […]
  • زبانِ پارسی و مردمِ فارسزبانِ پارسی و مردمِ فارس پارسی‌انجمن: دُژاندریافتی(سوءتفاهمی) در کار است که گروهی از ایرانیان را «فارس» می‌نامد. بر پایه‌ی این برداشتِ نادرست، «مردمِ فارس» به دیگران ـ اَی(یعنی) ترک‌زبانان، عرب‌زبانان، کردان، لُران، بلوچان، ارمنیان، گیلانیان، مازندرانیان، زردشتیان و ... ـ ستم روا می‌دارند. در این جستار، کتایون مزداپور روشن می‌سازد و برمی‌نماید که چنین گمانی در […]
  • زبان ملّی و برنامۀ آموزش زبان‌های محلیزبان ملّی و برنامۀ آموزش زبان‌های محلی دکتر جواد طباطبایی: از دیدگاه تاریخ زبان، ایران، به خلاف بسیاری از دیگر کشورها، تاریخ متمایزی دارد. زبان فارسی، به عنوان زبان «ملّی» همۀ مردم ایران بزرگ، سابقه‌ای طولانی دارد. این زبان مهم‌ترین سند تداوم تاریخ و تاریخ فرهنگ ایران است. ایران تنها کشور مهمی است که مردم آن با حفظ زبان فارسی، به خلاف دیگر کشورهای بسیار دیگری که عرب شدند، […]
  • اندر بایستگیِ پارسیگ‌‌آگاهیاندر بایستگیِ پارسیگ‌‌آگاهی مریم تاج‌بخش و بزرگمهر لقمان: زبانِ «پارسی» دنباله‌ی زبانِ «پارسیگ» (پهلوی) و آن نیز دنباله‌ی زبانِ «پارسه» (پارسیِ باستان) است. زین‌رو، پارسی‌شناسی بی پارسیگ‌شناسی شدنی نباشد. با پارسیگ‌‌‌آگاهی است که به شناختی ژرف از پارسی توان دست یازیدن. چه نه تنها از چشمِ پارسیگ به پارسی نگریستن نگریستن به جان و جهانِ خویش با چشمانِ خویشتن است که […]

1 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. قطران تبریزی میگوید

    بلبل به سان مطرب بیدل فراز گل
    گه پارسی نوازد، گاهی زند دری
    این شعر از معدودترین جاهاست که دری را مقابل پارسی گذاشته جای دیگر البته نه به این شکل قابوسمنامه است

    صاحب قابوسنامه
    میگوید
    و اگر نامه پارسی بود پارسی مطلق منویس که ناخوش بود خاصه پارسی دری

    پارسی دری همین زبانیست که با ان حرف میزنیم و مینویسیم و قطران با ان شعر گفته او جای دیگر میگوید
    گر مرا بر شعرگویان جهان رشک آمدی

    من در شعر دری بر شاعران نگشادمی
    او زبان اذری را پارسی میخواند و و پارسی دری را دری میخواند –
    میدانیم که زبان اذربایجان و ری و لصفهان و ماهات پهلوی بود وهمانگونه که میبینیم قطران ان را پارسی میخواند همانگونه که مسعودی و مقدسی انرا پارسی مینامد همانگونه که ساسانیان پهلوی خویش را پارسی مینامند
    پهلوی گویش دیگری از پارسی است ایرانیان چند پهله داشتند یکی پهله بلخ و دیگری پهله اذربایجان و ماهات و ریو اصفهان و دیگر پهله پارسه

    حافظ از غزلهای پهلوی مطرب یاد میکند که در پارس میخوانده
    فردوسی در توصیف چوگان بازی سیاوش از پهلوی گویی سیاوش یاد میکند که بیشک پهلوی سیاوش با پهلوی اشکانیان فرق دارد

    این بازی نزد افراسیاب بود …. سیاوش پس از یکی دو تک هنر نمایی میابد و نزد افراسیاب مینشیند و به ایرانیان و ترکان میگوید اینک میدان شما را – اما ایرانیان بیی پروا گوی میبردند و هیچ پروا و دریغ تورجیان نداشتند

    سیاوش غمین شد ز ایرانیان سخن گفت بر پهلوانی زبان

    سیاوش دلخور از یارانش به پهلوی میگوید گر این میدان بازیست و اگر کارزار ست این دست باید ببازید تا افراسیابیان ببرند

    ان درماندگان که ایرانیان را به پارث و پارس بخش کرده اند کجایند تا در این بیت معنای پهلوی را در یابند
    میدانیم که افراسیابیان نیز ایرانی بودند و سیاوش چون می خواست سرزنش بین خود و یارانش باشد به پارسی دری سخن نگفت و به پارسی پهلوی گفت تا افراسیابیان ندانند چرا که گویش پارسی فصیح را خواه ناخواه افراسیابیان درمییافتند زینرو به پارسی پهلوی گفت پارسی پهلوی اینجا می تواند بلوچی باشد سورانی باشد کرمانجی باشد پشتو باشد هرچه هست پهلویست ناب و ویؤه ارگ پارسیان است بیرونی نیست دری نیست پیدا نیست

    یاران سیاوش بی پروا گوی میبردند

    سیاوش غمین شد ز ایرانیان
    سخن گفت بر پهلوانی زبان

    که میدان بازیست گر کارزار

    برین گردش و بخشش روزگار

    چو میدان سرآید بتابید روی

    بدیشان سپارید یک‌بار گوی

    – در نامه تنسر نیز تنسر همهایران را پارس میخواند

    سکندر چون ملک ایرانشهر بگرفت به وزیر خویش ارسطاطیس نامه نوشت… من می‌خواهم به هند و چین و مشارق زمین رَوَم و اندیشه می‌کنم که اگر بزرگان فارس زنده گذارم در غیب من از ایشان فتنه‌ها تولد کند … ارسطور در پاسخ نوشت] رای آن است که مملکت فارس را موزّع گردانی به ابنای ملوک ایشان، (ابن مقفع، در نامه تنسر، ۱۳۹۲: ۴۳).

    همانگونه که در کلیله و دمنه همه ایران را پارس میخواند
    انوشیروان مثال داد تا آن را بحیلتها از دیار هند بمملکت پارس آوردند و بزبان پهلوی ترجمه کرد. و بنای کارهای ملک خویش بر مقتضی آن نهاد

    این مشکل سررشته اش دست خود پارسیان است -اینکه در دوره باستان پیش از هخامنشی چه بوده را اینک یکسو می نهم اما نیک می دانیم که همان هردوت که از ماد می گوید زبان مادیان را نیز پارسی می داند و ماد و پارس را در هم می ریزد اما پس از هخامنشیان می بینیم که بجز خوزیها همه ایرانیان را پارس می خواندند همه ایرانیان خود را پارس می خوانند و زبان خود را پارسی می شمارند – درست است که پارسیان خود را ایرانی نیز مینامیدند اما هیچ جایی در تاریخ نداریم که از زبانی به نام زبان ایرانی نام ببرد من میبینم که حتی استادان بزرگ میگویند تنها یونانیان و عربها به ما میگفتند پارس !!! اخر چگونه چنین دروغی رواج داده میشود نه اینکه سریانیان ارمنیها هندیها چینیها و مصریها و خود ایرانیان به خویش پارسی میگفتند نه اینکه ابوریحان بیرون میگوید خوارزم شاخه ای از باغ پارسیان است ؟
    نه اینکه این مقفع و اب ندیم و میعودی و مقدسی گفته اند که همه ایران زبانشان پارسی بود و همه پارسی اند و از زبانهای پارسی یاد میکنند که زبانهای پارسی شامل خوزی دری پهلوی پارسی اذری سورانی است وتوضیح داده اند که منظور از سریانی یا سورانی نوعی پارسی اهل عراق است و نه سریانی ارامی و منظور از زبان پارسی پارسی پارس است نه اینکه مقدسی شهر به شهر را توضیح میدهد -نه اینکه در کتابهای تاریخی صدها هزار کس از سرتاسر ایرانشهر داریم که خود را پارسی میخوانند نه اینکه بشاربن برد تخارستانی خود راپارس و قریش عجم میخواند

    وجود پارسی دری که یک گویش بینابین بین پارسیان ایران شهر بوده بزرگترین شاهد بر پارسی بودن تمام ایرانیان همین است

    اینبیتها را در شعر فردوسی ببنید که واژگانی را پارسی دری هستند پهلوانی می خواند پهلوانی جمع زبانهای پارسی پهله هاست
    اگر پهلوانی ندانی زبان
    به تازی تو اروند را دجله خوان

    که بر پهلوانی زبان راندند
    همی کنگ دژهودجش خواندند

    ترانه ها را به پارسی محلی می خواندند زین رو هم حافظ در شیراز و هم نظامی فارسی منطقه خود را پهلوی خواندند

    لحن اورامن و بیت پهلوی
    زخمه روذ و سماع خسروی

    پهلوی خوان پارسی فرهنگ
    پهلوی خواند بر نوازش چنگ

    مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی
    تا خواجه می خورد به غزل‌های پهلوی

    أما اهل خوارزم، و ان کانوا غصناً من دوحه الفُرس و نبعه من سرحتهم فقد کانو مقتدین باهل السغد فی اول السنه

    ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
    که لطف طبع و سخن گفتن دری داند

    –سخنت بلخی و معنیش گیر خوارزمی
    ز بلخی اخر معنی این سخن دانی
    فارسی دری زبان اهل بلخ بوده و خوارزمی را که دورترین پارسی و نامفهوم بوده پیوسته پارسیان انرا عیب می گرفتند برای همین خاقانی در این بین هجو میگوید سخن به دری است و معنیش خوارزمی – این درباره یک زبان است

    مگر آنک گفتار او بشنوی
    اگرپارسی گوید ار پهلوی

دیدگاهی بنویسید.


*