«پارسیانجمن» که کوششهای خود را از سال ۱۳۸۵ خورشیدی آغازیدهاست، خویشکاریِ خود را پاسداری و پالایشِ زبانِ پارسی میداند، آنهم در روزگاری که زبانِ پارسی -این یگانه و بیهمتای هستی و خویشتنشناسیِ ایرانشهری- دستخوشِ گزندها و نامردمیهای فراوان شده است.
این انجمن، که برآمده از چنین خویشکاریای است، بهدور از هر اندیشه و کنشِ سیاسی و آیینی و در چارچوبِ دادهای(قوانین) کشوری، دستِ دوستی هر دوستدارِ زبانِ پارسی را میفشارد و امیدوار است که با همکاریِ یکیکِ آنانی که به این زبانِ شهرآیینی و فرهنگ و هنرِ ایرانشهری ارج مینهند و بدان دلبستگی دارند گامی، هر چند کوتاه، در باروری و پویاییِ این زبانِ کهن بردارد.
پارسیانجمن همچنین میکوشد که با بازشناسیِ فرهنگ و خویشتنشناسیِ ایرانشهری در بسترِ زبانِ پارسی به بازشناسیِ روندها و کنشگرانی که به پویاییِ زبانِ پارسی یاری رساندهاند، بپردازد و اندیشههای آنان را بازخوانی کند و با نگاه به دستاوردهای جهانِ پیشرو در گسترۀ زبانشناسی، راههای پویاترشدن زبانِ پارسی را با نگاهداشتِ بنیادهای آن بیابد و در فرجام، با آسیبشناسیِ زبانِ پارسی بتواند تنگناهای زبانی را، بهویژه در گسترۀ جهان دانش، بازشناسد و به اندازۀ خویش گرهگشایی کند.
اگر با این آرمان همراهید، دستِ یاری شما را میفشاریم. برایِ پیوند با ما میتوانید به رایانشانیِ azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموند رویدادنامهی پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگهای ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
هموندان
بنیادگذار
پرویز شاهچراغی
سردبیر
مسعود لقمان: دانشآموختۀ سرکارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی؛ پژوهشگر.
سرپرست هنری
مریم تاجبخش: دانشآموختۀ کارشناسی گرافیک و سرکارشناسی هنرهای سنتی (شاخۀ پژوهش)؛ طراح گرافیک، تصویرساز و پژوهشگر.
دبیر بخش دانشی
کورش جنتی: دانشآموختۀ زبان و ادبیات پارسی دانشگاه علامه طباطبایی؛ آموزگار.
دبیر کارگروهِ آسیبشناسی
عباس سلیمی آنگیل: دانشآموختهٔ زبان و ادبیات فارسی؛ داستاننویس و پژوهشگر.
دبیر بخش سیریلیک
خورشید احسان: دانشآموختۀ دانشگاه تهران، چامهسرا، آموزگارِ دانشگاه آموزگاری دوشنبه، تاجیکستان.
انجمن دانشوران «پارسیانجمن» برپایۀ دبیرۀ پارسی
عزیز آریانفر: مدیر کانون مطالعات و پژوهشهای افغانستان در فرانکفورت، مدیرکل پیشین مرکز مطالعات استراتژیک و انستیتو دیپلماسی وزارت خارجۀ افغانستان.
داریوش آشوری: دانشآموختۀ حقوق؛ نویسنده، مترجم و پژوهشگر در زمینههای علوم سیاسی، جامعهشناسی، نقد ادبی، فلسفه و زبانشناسی.
حمید احمدی: دانشآموختۀ دکترای «علوم سیاسی» از دانشگاه کارلتون کانادا، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران.
هما ارژنگی: دانشآموختۀ سرکارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی و فرانسه از دانشگاه تهران؛ چکامهسرا، ترانهسرا، نویسنده و مترجم.
محمدرضا ارشاد: دانشآموختۀ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و سرکارشناسی فرهنگ و زبانهای باستانی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ پژوهشگر درزمینۀ پیوند میان ساختار اندیشه، زبان و فرهنگ، بهویژه در گسترۀ فرهنگ ایرانی.
نجیب بارور: دانشآموختهی سیاست؛ چکامهسرا؛ سرپرست فرهنگی بنیاد مارشال فهیم.
بهروز برومند: دانشآموختۀ دکترای پزشکی در دانش گُردهشناسی؛ هموند فرهنگستان ایران.
آیدین پورمسلمی: دانشجوی دکترای فلسفه دانشگاه مکواری سیدنی استرالیا؛ استاد دانشکده پزشکی دانشگاه نوتردام سیدنی و پژوهشگر تاریخ و فلسفه ایران و بنیادگذار انجمن حکمت و فلسفه ایرانیان استرالیا.
کامران تلطف: دانشآموختۀ دکترای پژوهشهای خاور نزدیک از دانشگاه میشیگان؛ استاد پژوهشهای خاور نزدیک و سرپرست برنامه فارسی و ایرانشناسی در دانشگاه آریزونا.
فریدون جنیدی: استاد فرهنگ و زبانهای باستانی، شاهنامهپژوه و بنیادگذار سازمان پژوهش فرهنگ ایران: بنیاد نیشابور.
محسن حافظیان: دانشآموختۀ کارشناسی زبان و ادبیات فرانسه از دانشگاه مشهد و سرکارشناسی فرهنگ و آموزش از دانشگاه لیل فرانسه و دانشآموختۀ دکترای آموزشکاوی زبان و فرهنگ از سوربن فرانسه و نیز سردکترای آموزش در زمینۀ واکاوی نادرستیهای زبانی از دانشگاه مونترال کانادا.
علی حصوری: دانشآموختۀ کارشناسی ادبیات از دانشسَرای عالی و سرکارشناسی زبانشناسی و دکترای زبانها و فرهنگ ایرانی از دانشگاه تهران؛ استاد پیشین دانشگاه؛ نویسنده و پژوهشگر.
محمد حیدری ملایری: دانشآموختۀ دکترای دولتی در اخترشناسی و اخترفیزیک از فرانسه؛ اخترفیزیکدان نپاهشگاه [رصدخانه] پاریس؛ بنیادگذار فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی-اخترفیزیک.
جلال خالقی مطلق: دانشآموختۀ دکترای خاورشناسی، مردمشناسی و تاریخ از دانشگاه کلن آلمان؛ استاد پیشین دانشگاه هامبورگ در رشتههای زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایران.
ابوالفضل خطیبی: دانشجوی دکترای زبان و ادبیات پارسی؛ هموند فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و معاون گروه فرهنگنویسی.
اشک دالن: دانشآموختۀ دکترای زبانهای ایرانی از دانشگاه اوپسالا (سوئد)؛ استاد زبان پارسی دانشگاه اوپسالا؛ سرپرست انجمن ایرانشناسی اسکاندیناوی؛ پژوهشگر، نویسنده و مترجم.
جلیل دوستخواه: دانشآموختۀ دکترای زبان و ادبیات پارسی؛ استاد پیشین دانشگاه؛ پژوهنده و گزارشگر نوشتههای کهن گاهانی و نواوستایی و پهلویک و پارسیک و شاهنامۀ فردوسی و گویش فارسیِ اصفهانی.
عبدالرضا رضایینژاد: دانشآموختۀ کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه اصفهان و سرکارشناسی و دکترا در مدیریت بازرگانی از آمریکا و سوئد؛ پژوهشگر و مترجم.
زاگرس زند: سرکارشناسی ایرانشناسی از دانشگاه شهید بهشتی و بنیاد ایرانشناسی و دانشجوی دکترای تاریخ ایران باستان در دانشگاه تهران؛ استاد دانشگاه پیامنور کرج و دبیر انجمن فردوسیشناسی البرز.
صفر عبدالله: استاد زبان و ادبیات پارسی دانشگاه ابولیخان آلماتی قزاقستان.
محمد عشوری: دانشآموختۀ اقتصاد؛ آموزگار بازنشسته؛ پژوهشگر درزمینۀ زبان پارسی.
میرجلالالدین کزازی: دانشآموختۀ دکترای زبان و ادبیات پارسی؛ استاد دانشگاه، نویسنده، مترجم و پژوهشگر در زبان و ادب پارسی.
نجیب مایل هروی: دانشآموختۀ زبان و ادبیات پارسی؛ پژوهشگر درزمینۀ عرفان، نسخهپژوهی و زبان و ادب پارسی.
علیقلی محمودیبختیاری: دانشآموختۀ دکترای زبان و ادبیات پارسی؛ استاد پیشین دانشگاه؛ نویسنده و پژوهشگر در زبان و ادب پارسی.
محمدمهدی مرادی: دانشآموختهی دکتری زبانشناسی دانشگاه نیوکاسل انگلستان؛ پژوهشگر، نویسنده و مترجم.
شاهرخ (مسعود) میرشاهی: دانشآموختۀ دکترای دولتی پزشکی در دانش ایمنیشناسی و پیوند اندام و همچنین ویژهکاری در رشتۀ چنگار از دانشگاه پزشکی پاریس؛ سرپرست انجمن «روز جهانی نوروز» و بنیادگذار «انجمن رودکی» برای پژوهش در گسترۀ فرهنگی ایران.
حسین وحیدی: دانشآموختۀ دکترای اقتصاد؛ استاد پیشین دانشگاه؛ نویسنده و پژوهشگر درزمینۀ زبان و فرهنگ ایران.
شروین وکیلی: دانشآموختۀ دکترای جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی؛ نویسنده و پژوهشگر.
ضیاءالدین هاجری: دانشآموختۀ دکترای آموزش و پرورش از بلژیک و زبانشناسی از سوربن فرانسه؛ نویسنده، پژوهشگر، مترجم و سرپرست انجمن پاسداری و پالایش زبان پارسی.
اسماعیل یوردشاهیان: دانشآموختۀ پژوهش فرهنگ و تمدن؛ استاد دانشگاه، نویسنده، چکامهسرا و پژوهشگر.
نعمت ییلدریم: فرنشینِ گروهِ زبان و ادبِ پارسیِ دانشگاهِ ارزرومِ ترکیه، گردانشگرِ شاهنامه و دیگر بُننبیگهای کهنِ پارسی به ترکی.
با درود، پیروزی و سربلندی همه دوستان ایراندوست را آرزومندم. دست مزیزاد.
کوششی بسیار ارزشمند نمودهاید
خرسندم از حضور دکتر زند در جمع شما به عنوان یک دندانپزشک
پیروز و سربلند باشید
روی یاری ما در گسترش تلاش خود حساب کنید
درود بر شما. كوشش شما براي پاس داشت زبان پارسي ستودني است. شاد و پيروز و تندرست باشيد.
درود بر شما
ضمن سپاس از تلاش شما جهت نگهداشت پارسی و پارسی زبان
خواهش می کنم الگو های نوشتاری برای مکاتبات اداری اعلام بفرمایید.
—-
درود به شما
میتوانید به کتاب «آیین نگارش نوشتههای اداری»، نوشتهی احمد شعاع، نشر فرمنش: 1388 بنگرید.
پارسیانجمن
سربلند باشید
بسيار خرسندم از اينکه با انجمن شما آشنا شدم. اميدوارم اين نزديکي سودمند باشد.
با سپاس بسیار از کوشش های شما، من آموزگار پارسی در اتریش هستم. آیا دست آوردهای کمک آموزشی هم برای گزینش واژه های درست پارسی وجود دارد؟
:.:
درود بانوی ارجمند
این کتابها به کارتان خواهد آمد:
http://cheesta.com/education
شاد باشید
پارسیانجمن
با درود.
انگلیسی زبانان هر چیزی را که سطح مسطح داشته ( مثل تلویزیون که صفحه مسطحی دارد یا رایانه (مانیتور رایانه) یا میز) برایش on به کار میروند. مثلا میگویند:
can you watch the news on apple tv
یا مثالی دیگر
installing firefox on windows
تا آنجایی که مربوط به وسایلی مثل میز باشد مشکلی در متون ترجمه شده نمی بینیم اما
من به عنوان یک فارسی زبان از لحاظ آن طرز تفکری که دارم و مسلما با طرز تفکر یک انگلیسی زبان متفاوت است میگویم من فلان برنامه را ‘در’ تلویزیون دیدم یا میگویم من فلان برنامه را ‘تو’ تلویزیون دیدم و اینکه بگویم فلان برنامه را روی تلویزیون دیدم از نظر من فارسی زبان از لحاظ آن طرز تفکر زبانی صحیح نیست.
متاسفانه اتفاقی که با آمدن وسایل دیجیتال مثل رایانه و تبلت ها و گوشی های تلفن همراه و … که از دیدگاه یک انگلیسی زبان باید برای همه اینها on به کار برد, دارد می افتد این است که همزمان با آمدن این وسایل مقالات متعددی از انگلیسی به فارسی در اینترنت و رسانه ها ترجمه شد و بسیاری از مترجمان مقالات مربوط به این زمینه ها ,مستقیم از زبان انگلیسی به فارسی به شکل زیر ترجمه کرده و میکنند و ما الان دیگه حالت عادی پیدا کرده و اصلا برای یک فارسی زبان ناآشنا و نادرست نیست!
نصب فایرفاکس روی ویندوز
نصب فلان برنامه روی موبایل
درحالیکه از نظر طرز تفکر یک فارسی زبان ۲۰ سال پیش باید گفته میشد:
نصب فایرفاکس در ویندوز
نصب فلان برنامه در اندروید
از دیدگاه من اگر یک بخش با عنوان تالار(forum) یا بخشی با عنوان پرسش و پاسخ به سایت افزوده شود که بتوانیم پیرامون این مسايل صحبت کنیم بسیار مناسب خواهد بود.
—-
درود دوست ارجمند
پیشنهاد به جایی فرمودهاید. به زودی دست به کار میشویم و بخش «پرسشها و پاسخها» را راهاندازی میکنیم.
با سپاس فراوان
پارسیانجمن
من هم با دوست گرامى درستکار همسویى مکنم
ارش ایرانى
به گمان می رسد که این ناهمگونی در کاربرد “روی” و “در” از شیوه آشنایی با دستگاه های پیشرفته سرچشمه می گیرد که کشورهای سازنده با آگاهی و فرهنگ سازی دانشیگ در میان مردم خود می دانند که کار این دستگاه ها نشان دادن فرتورها بر روی پرده نمایش و یا همان نمایشگر دستگاه است. با این همه در کشوری که خود آن دستگاه ها را نساخته و دانش شگردیگ (فنّی) از شیوه کارکرد دستگاه ها را نداشته است، و زنانش با دیدن فرتور چهره یک مرد شرمسارانه زود چادر بر سر می کردند و هنوز هم شاید برخی این کارها را بکنند، بیشتر می انگاشته اند که کسی/ چیزی اندرون دستگاه هست که سخن می گوید و به آنان می نگرد، و از این روی، به جای “روی”، “در” را برای سخن گفتن درباره کاربری این دستگاه ها به کار گرفته اند.
درود بر همه ی پاسداران زبان شیرین پارسی
از دیدن انجمن شما بسیار خوشحال شدم. امیدوارم در کارتان پاینده و موفق باشید
اگر ممکنه پی دی اف کتاب«آیین نگارش نوشتههای اداری»، نوشتهی احمد شعاع را در انجمنتان بگذارید یا دستکم جایی که میتوان آن را پیدا کرد معرفی کنید.
با سپاس فراوان
——
درود و سپاس از مهربانیتان دوست ارجمند
این دفتر را گویا از اینجا میتوانید خریداری فرمایید:
http://www.fardabook.com/%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4.html
شاد باشید
پارسیانجمن
درود. سپاسگزارم و برای آن بزرگواران آرزوی کامیابی دارم. هر اندازه که بتوانم یاری و خدمت خواهم کرد، که هر چه دراین زمینه کار و خدمت کنیم کم است
درود ……. زبانهای پارسی و زبانهای ایرانی – محلی -= همه باید پاس داشته شوند …
http://www.talesh-iran.blogfa.com/
بسیار از دیدار این تارنما خرسند شدم، بویژه از کتابهای نفیسی که بارگذاری نموده بودید. برای سربلندی و بهروزیتان به درگاه پروردگار نیایشگر خواهم بود.
پیوستگی یا گسستگی واژه ها
واژه هایی که ساختمان آنها دارای پیشوند و پسوند است یا واژه های مرکب باید پاره های آن به هم پیوسته نوشته شود. به هر نویسمان (خط) چه دواناگری چه لاتینی چه یونانی چه سیریلیک چه عربی این که گفته میشود واژه ها را جدا از هم باید نوشتن برای این است که چشم ما به نگارۀ پیوستۀ آن خو کرده است برای نمونه واژۀ دانشگاه از دو بخش ساخته شده است و چون از آغاز همیشه ما به نگارۀ پیوستۀ آن خو کرده است اگر دانش گاه بنویسیم چشم ما بدان خو نکرده است. یا برای نمونه بی نمک چون چشم ما به نگارۀ جدا از هم آن خو کرده است برای مان عادی است. اگر بینمک نوشته شود درست است ولی چشم ما بدان خو نکرده است همین بی نمک اگر آن را با هر نویسمان (خط) بنویسم باید پیوسته نوشته شود. زیرا بینمک یک مانیک دارد و دو مانیک جدا از هم ندارد. از نگر دستوری یک مانیک دارد و از نگر دستوری از دو بخش ساخته شده است. اگر از همان آغاز واژه ای چند پاره را که از نگر دستوری یک مانیک کلی را میرساند پیوسته بنویسیم چشم ما به همان نگارۀ پیوستۀ آن خو میگیرد. زبان پارسی را با هر نویسمانی (خط) بنویسیم باید این واژه های آمیخته و چند پاره به هم پیوسته نوشته شوند زیرا همۀ وندها و پاره های دستوری (مانند “می”) باید به ریشه بچسبد، نمیشود که برخی بچسبد چون به نگارۀ پیوستۀ آن خو کرده ایم و برخی دیگر نچسبد چون به نگارۀ پیوستۀ آن خو نکرده ایم.
درود بر دوستان .پایدار و پیروز باشید .دست مریزاد
درود بر بزرگان والافرهی که در زمینه پاسداری فرهنگ و زبان پارسی راه می نمایند و نسکهای ارزشمندی از فرهنگ را در این تارنما به نمایش نهاده اند
درود فراوان بر همه ی ایران دوستان، میهن پرستان و پارسی گویان باد! ایدون باد.باری ای اَبرمردانی که در راه پاسداری از زبان مادری میکوشید! جان من برخی ی شما باد
درود و صد درود دوستان و سروران همه خسته نباشید از این همه تلاش وکوشش کسی هست که سایتی را برای برگرداندن واژه های تازی در گپ های روزانه به پارسی را به من معرفی کند. سپاسگذاری می کنم که من را راهنمایی کنید
—
درود دوست ارجمند
به این دو تارنما بنگرید:
http://beparsi.com/
http://beparsi.com/anahita/
پارسیانجمن
پرسش:آیا فعل ترکیبی “جور کردن” در جمله “یه چیزی واست جور میکنم دیگه اینقدر گیر نده” همان معنای افعال بسیط جوریدن و جوییدن را می دهد؟
—
با درود. در فرهنگ دهخدا چنین آمده است: جور کردن. [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هر چیزی را جای مناسب خود قرار دادن . هر چیز را نزد متناسب خود جای دادن : جور کردن اجناس و امتعه ; کالاها و جنس های لازم و مناسب و هر چیز که مشتری خواهد را فراهم آوردن . || یک دست کردن . جدا کردن انواع به دسته ها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به جور شود.
پارسیانجمن
با سپاس از پاسخ شما. من هم چندین فرهنگ از جمله فرهنگ معاصر را نگاه کردم. ولی به نظرم این معنای جور کردن که به آن اشاره کردم و دست کم در فارسی امروز به کار میرود را نیاوردهاند.
البته الان که دوباره نگاه میکنم در فرهنگ معاصر “جور شدن” آمده است و در معنای دوم آن آمده است. ۲- فراهم یا آماده شدن . به همین قیاس: جور کردن
اما سوال اصلی من اینه که از آنجایی که جوریدن و جوییدن در فارسی امروز تقریبا استفاده نمیشوند. آیا جور کردن در این معنای دوم در واقع ادامه همان جوریدن و جوییدن است؟ و اگر هست چرا در فرهنگها اشاهای به این موضوع نشده است؟
—
درود دوست گرامی
آنگونه که در فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی (دکتر حسندوست) آمدهاست،
احتمال دادهاند که جور واژهای «هندی»، «یغنابی» و یا از گویش «یزدی»
باشد. دربارهٔ پیوند «جور» و «جوریدن» در این فرهنگ سخنی بهمیان نیامده
است. دور میدانیم با هم پیوندی داشته باشند.
پارسیانجمن
با درود در باره ۱۹۰ چرا واژه تنجیدن که ریشه از واژه تنگ می باشد تنیدن هم درست و هم زیباتر است.
با پوزش تنگیدن درست است
بهترین سایت فارسی که بعد از مدت ها یافته ام. بسیار خوشحالم از آشنایی با سایت وزین و آموزنده شما. پاینده باشید.
مرسی از سایت خوبتون
سال ها پیش نسکی را از زبان انگلیسی به زبان پارسی سره برگرداندم. نمونه ای از ترجمه را به دکتر کزازی فرستادم که ایشان را بسیار خوش آمد و در گفت و گوی تلفنی که داشتیم بسیار ستودند و فرمودند «می خواستم به شما فرخنده باد بگویم». کتاب در پیوند با به روز ترین دانش کشاورزی (آب کشت = کشت بدون خاک) بود و کوشیده بودم هیچ واژه ی بیگانه ای در آن به کار نرود و در کنار آن برابر هر واژه ی پارسی، که چنین می نمود برای خواننده ها نا آشنا باشد، در زیر نویس هر برگ آورده بودم. دکتر کزازی پذیرفتند که دیباچه ای هم بر آن بنویسند. ولی هر جا که رفتم هیچ کسی حاضر به پراکنش آن نشد. خود من هم پول پراکنش آن را نداشتم. من خودم ترک هستم ولی بر این باورم که زبان پارسی زبان همه ی ملت هایی است که در ایران کنونی و کشورهای پیرامون آن زندگی می کنند ولی فارس خود یک ملت نیست.
دوست ارجمند، آقای شکری، از این که شما به پاسداری از زبان پارسی می کوشید بسیار سپاسگزارم و امیدوارم که شما نوشته های مرا نیز بخوانید تا با داستان (تاریخ) آدورپایگان و زبان مادری راستین و داستانیگ خود بیشتر آشنا بشوید. من نیز نخستین بار در همین تارنما بود که با دیدن واژه دانشیگ اندکی آزرده شدم که این واژه بیشتر به زبان های اروپایی می ماند تا پارسیگ، و سپس با نوشتن نامه ای و خواندن و برگرداندن یک مادَیان (کتاب) دانستم که نه تنها این واژه به راستی درست بوده است، که زبان داستانیگ آدورپایگان نیز پارسیگ پهلویگ است که نام شهرهای آن چه نام های گذشته و چه کنونی به درستی این نوشته گواهی می دهند. آذربایجان برَهم اَربیگ (عربی) آدورپایگان است که پ با ب، و گ با ج جایگزینی یافته است. سال نو فرخنده و خجسته باد.
مرسى
درود بر شما
با درود و شادباش فرارسیدن نوروز و سال نو به همه شما دانشمندان فرهنگمند ایرانشهریگ، می خواهم خواهشی کنم و آن این که مادَیانی (کتابی) به زبان ساده برای آموزش روش نگارش به زبان پارسیگ پهلویگ آماده نمایید و آیین نگارش و دستور زبان آن را نیز آماده نمایید. از دیدگاه من، تا زمانی که ما ایرانیان با پیشینه و فرهنگ پیشینیان خود آشنا نشویم، دشمنان درونی و بیرونی این سرزمین از ناآگاهی ما مردم ایران و دیگر سرزمینهای ایرانشهریگ بهره ها خواهند برد تا مردم افغانستان، آدورپایگان (آذربایجان)، آراگ (عراق)، و دیگر شهرها را از هم بگسلند، و شوربختانه کم نیستند مردمان نادان و کوچکی که برای فریفتن مردمان ایرانشهر بزرگنمایی می شوند، و زنان و مردان بزرگی که جایی برای گفتن داستان (تاریخ) این سرزمین نمی یابند. نگارش به کیش (خطّ) پارسیگ پهلویگ نه تنها به همبستگی و پیوند فراسرزمینی ما ایرانشهریان یاری خواهد داد، به پیوند ما با اندیشه ها و فرهنگ نیک نیاکانمان نیز خواهد انجامید و گرد نادانی و خودنشناسی را از دیدگان ما خواهد زدود. چرا یک آذربایجانی نداند که آذربایجان برَهم (شکل) عربی آدورپایگان (نام پارسیگ پهلویگ) است و نام روستاگ های آن نیز پارسیگ پهلویگ هستند: خیاو (چادُر) که امروزه مشکین شهر نیز نامیده می شود، دهخوارگان یا هشترود، تبریز، هرومیا (ارومیه)، مغان، مهاباد، خوی، و …، و چرا یک پارسی گوی کنونی نداند که یک آذربایجانی همزبان اوست که به زور شمشیر چنگیز و تیمور و توپ عثمانی زبان مادری داستانیگ (تاریخی) خود را به زبان ترکی باخته است. روشن است که یادگرفتن هر زبانی نیکو است و به پیوند میان ما مردمان با یکدیگر نیز یاری می دهد، ولی درد آن جا است که ما خود را نشناسیم و دیگران از ناآگاهی ما بهره بگیرند. چندی پیش، پیرمردی را نشاندند و به سخن آوردند که زبان دریگ افغانستان جدای از زبان پارسیگ ایران است و من که به زور داستان (تاریخ) زبان مادریم ترکی شده است و فارسی را در آموزشگاه ها فراگرفته ام، سخنان او را می دانستم و او همچنان پا می فشرد که این دو زبان جدا هستند. شگفت آن که اَندرکُناگ (مُجری) جام جم انگلیسی نیز که خود ایرانیگ بود، نخست به همین نکته انگشت نهاد ولی سپس گویی به ناچاری سخنی نگفت که برنامه دلخواه بیگانه چیزی دیگر بود: جدایی افکندن میان مردمان ایرانشهریگ ایران و افغانستانی که در زمان قاجار از ایران جدایش کردند. سود دیگری که آموزش زبان پارسیگ پهلویگ و کیش آن دارد، این است که راه داستانیگ ما ایرانشهریان به سوی خودشناسی و پرهیز از گمراهی های زوریگ (اجباری) دارد که بیگانگان همواره در گسترش آن کوشیده اند و می کوشند. از دیدگاه پاسداری از زبان پارسیگ نیز، فراگرفتن دستور زبان و کیش پارسیگ پهلویگ استخوان بندی زبان پارسیگ را که بارها از یورش بیگانگان آسیب هایی سخت دیده است، پاسداری خواهد نمود. روشن بگویم، ای ایرانیان و ای ایرانشهریگان تا هنگامی که زبان پارسیگ پهلویگ را با ساختار راستین و بونیگ (اصیل) آن ننویسیم و با همان برهم نخستین آن نگوییم و ننویسیم، زبان پارسیگ از گزند زبان های بیگانه جان به در نخواهد برد. نگارش و گویش کنونی، جان نیمه جان زبان و کیش پارسیگ را نیز از آن بازمی ستاند و خود به ناکارآمدی این زبان توانمند و برَهم پذیر می انجامد. از این روی، با شما دانشمندان ایراندوست و میهن دوست سخن می گویم که بار سترگی بر دوش دارید و آن باری است که فردوسی های این سرزمین بر دوشتان نهاده اند. شما پاسداران مرز و بوم فرهنگ و اندیشه این سرزمین باید کوشاتر باشید. ما راه دیگری برای دست در دست نیاکانمان گذاشتن نداریم و نمی شناسیم و این راه همان فراگیری زبان پارسیگ پهلویگ بی هیچ سستی و کاستی است تا از تاریکی های چندین سَدَگیگ داستان دراز این سرزمین به درآییم و به کوری دشمنان این مرز و بوم به کیستی خود پی ببریم. فرخنده باد نوروز همیشه پیروز.
درودِ بر شما.
جانا، سخن از زبانِ ما میگویید.
آگاهیِ خوش اینکه چنین کاری انجام شده است. به نشانی زیر درنگرید:
Pārsīg Language چاپ شد: http://parsianjoman.org/?p=5628
گردانشِ پارسی این کار نیز به زودی فرادستِ پژوهندگان، دانشجویان و دوستدارانِ فرهنگ و زبانهایِ ایرانی نهاده خواهد شد.
پارسیانجمن.
درود بر شما
کار شما شایسته است و از شما بخاطر کارتان ممنونم
به نظر من پارسی رو نباید آنچنان بزداییم چون هم یکم سخت میشه هم باعث کاهش پر بودن زبونمون میشه.ما باید واژگانی که خودمون بهترشو داریم از میان ببریم مثلا الان اگه ۳۰٪ واژگان بیگانه باشه ما برسونیمش ده تا پنچ درصد.
سپاس
خواهشی که دارم اینه که در شبکه های مجازی بیشتر کار و تبلیغ کنید.
درود بر شما.اکنون دیدگاهی ندارم.تازه باانجمن اشناشده ام.تلفن پارسی انجمن برای اشنایی بیشترو درخواست کتاب می خواهم.
—
درود بر شما.
از راه رایانامه میتوانید با انجمن درپیوند باشید. انجمن خود نبیگفروشی یا فروشِ کتاب ندارد.
پارسیانجمن.
با درود!۱ـ شما واژه “نبیگ” را بجای کتاب بکار میبرید، من در هیچ واژه نامه ای این را ندیدم، نسک، نامه،نوشتار بیشتر بکار میرود. ریشه نبیگ چیست و از خجا |آمده؟
۲ـ نوشته ای دارم به فارسی، کجا و یا چگونه میتوان کسی را بافت که در ویراستایی مرا کمک کند. با سپاس
«نِبیگ» (nibēg) واژهای پارسیگ (پهلوی) به چِمِ «کتاب» است. این واژه، بسانِ دیگر واژههای پارسیگِ همانند، در گذرش به پارسی «گ» ازش افتاده و «ای» مانده و «نبی» شده است.
«نبی» به چمِ «کتاب» به ویژه «کتابِ قرآن» در پارسی بسیار به کار رفته است. چونان بلخی که گفت:
از پیِ این عاقلانِ ذوفنون | گفت ایزد در «نبی» لایعلمون
یا فرخی:
زِ تو چو یاد کنم وز ملوک یاد کنم | چنان بُوَد که کنم یاد با «نبیِ» اشعار
«نَسک» (nask) به چمِ «کتاب» نیست که بخشهای اوستا را گویند و بارِ یکسره دینی دارد و نسزد آن را به همتاییِ کتاب به کار بردن.
در پارسیگ و پارسی سه واژهی دیگر به همتاییِ «کتاب» هست که میتوان آنها را در جای درخور به کار گرفت: نامه (nāmag)، مادَیان (mādayān) و دِب (dib).
درود
فرهیخته گرامی
واژه آذربابجان دگرگون شده آترپاتگان (آتروپاتگان) که به چم سرزمین نگهبان آتش و به چمی دیگر “سرزمین سپهسالار آتروپات ” می باشد که در سال ۳۳۲ پیش از ترسایی و در زمان تازش الکساندری گجستیک اپاختر ماد را از ویرانی رهانید و خود دولت ماد را پایه گذاری کرد و مردم به یاد او این بخش ماد را آتروپاتگان =آذرپاتگان نامیدند که تازی شده آن آذربایجان شد و گاهی به نادرست آذرآبادگان ،آدربادگان خوانده می شود
از پارسی انجمن چشمداشت این است که واژگان و نام های ایرانی را درست بنگارد و بکار ببرد.
سپاس فراوان
با درود، آریابد گرامی، گمان می رود که داستان (تاریخ) آدورپایگان پیوندی با نام سردار نداشته باشد و شاید این هم افسانه ای باشد که مانند آن را برای نام تبریز نوشته اند. چرا؟ اگر اَرمائیلان (اعراب) نام آتروپاتگان را دگرگون می کردند به واژه آتروباتجان یا آتروباتقان می رسیدند. آدور در زبان پارسی پهلوی چیم (آتش) را دارد که امروزه واژه آذَر شناخته می شود، با این همه واگ “د” در واژگ آدور بمانند “th” در زبان انگلیسی خوانده می شده است. پایَگ دارای چیم پایه یا جایگاه است. آدورپایگ دارای چیم آتشگاه یا جایگاه آتش یا پایگاه آتش است. “ان” در پایان نام آدورپایَگان برای افزودن شمار آدورپایَگ است و فزونی آتشکده ها در این بخش از ایران جاوید را نشان می دهد. اگر آدورپایگان را داشته باشیم ارمائیلان تنها د را به ذ (برابر خوانش ما) و “ب” را جانشین “پ” و “ج” را جانشین “گ” کرده اند و بدینسان واژه آدورپایگان را به آذربایجان دگرگون ساخته اند. نام جولفا نیز همان گولپا یا گُلپا بوده است.
درود بیکران بر شما باد.
سپاس از این همه کوشش در راستای پاسداری از فرهنگ آریایی که انجام میدهید.
پاینده باشید و سرفراز. با نیرویی روز افزون ادامه دهید.
پاینده ایران بزرگ
درود و خسته نباشید.من هم به همه دوستان آفرین می گویم که به پاس کمک به ماندگاری و گسترشت زبان پارسی کار و تلاش میکنید
دوستون دارم
پهلوان زاده.
درود بر شما فرهنگ دوستان که تلاش بسیار در پاکیزه نمودن زبان پارسی مینمایین. من چه بسیار سپاسگزارم ازاین تلاش پیاپی همه شما بزرگواران. آرزو میکنم من هم بتوانم کمکی در این باره با شما داشته باشم که بتوانیم شکافی در خوی گفتگوی شهروندان پارسی زبان بیاوریم تا واژه های بیگانه را که دوران درازیست با آنها خوی گرفته اند و در گفتگوی روزانهشان بکار میبرند با واژه های درست پارسی که هم ساده تر و هم آهنگی دلنشین دارند جایگزین کنیم. من بر این باور هستم که باید از یکایک شهروندان پذیرا شویم که همچنانکه با چه مهرى نامهاى زیباى پارسى را براى فرزندان و نوه هاى خود برمیگزینیم. که این بسیار درخور ستایش است. چرا اینو براى گروهی از خود که شوربختانه پدران ما نامی که درخور ما میتونست باشد جایگزین نکنیم و به این رنج بدنبال کشیدن نام بیگانه را با خود پایان ندهیم . نام هاى خانوادگى بیگانه را هم بایستی از خود دور کنیم زیرا که بسیار زیان آور تراست چرا که آنرا به فرزندانمان هم میدهیم و پیشکشی که هرگز خواستارش نمیتوانستن باشند.
الماس یک واژه پارسی است که ریشه نخست ان “ماس” میباشد . تازیان این واژه را از زبان پارسی گرفته و آنرا بگونه دستور نوشتار تازی آنرا “الماس” خواندند پس از ان ایرانیان این واژه را از تازیان پس گرفته و همچون الماس بکار میبریم. شگفتی اینجاست که دگر بار تازیان واژه ” الماس” را از ایرانیان پس گرفته و هماکنون ان را ” الالماس” خوانند. و همچنین واژه گیاه ” ننا” که واژه ایست پارسی که تازیان از ایرانیان گرفته و آنرا ” نعناع میخوانند و دیگر بار ایرانیان آنرا از تازیان پس گرفته و آنرا اگر چه ” ننا ” میخوانیم ولی در نوشتن ” نعنا ” نشان میدهیم.
Adamas یک واژه ی یونانی به چم الماس است.
درود!
در ایران امروز همه ایرانی منش نیستند.
آن کس که بخواهد پیرو زبان و فرهنگ بنیادین ایرانی باشد، با تازی منشان بیگانه پرستان سر و کار خواهد داشت.
در ایران بسیارند که می پندارند که ایرانی اند ولی نام و فرنام و باور و زبان و فرهنگشان بیشتر از بیگانگان و به ویژه تازیان است و هنوز با بیخردی خود را فرزندان کوروش بزرگ نامند.
درود. سپاسگزار میشوم در بخش پرسش و پاسخ به این پرسشها پاسخ دهید.
در واژه رایگان «رای» به چه چم است؟
آیا قاعدههای برای اینکه بدانیم در چه شرایط آوایی باید از کدام همخوان میانجی بهره جوییم وجود دارد؟ مثلاً در واژههای رایانه و یارانه «ن» همخوان میانجی است و در واژه رایگان «گ» همخوان میانجی است.
با درود و مهر فراوان تلاش ارزنده ای است ستایش انگیز شادمان خواهم شد اگر مرا هم به هموندی بپذیرید تا بتوانم شاید کمکی باشم.
منوچهر تقوی بیات
سلام
از انجمن نویسندگان ابرشهر نیشابور با شما تماس می گیرم .برای تبادلات
فرهنگی اعلام امادگی می کنیم در صورتی که در شبکه اجتماعی تلگرام
حضور دارید اعلام بفرمایید تا در این زمینه گفتگویی داشته باشیم .سپاس
فراوان .دکتر محمد احمدابادی -مدیر عامل انجمن نویسندگان
https://t.me/dr_ahmadabadi
—
درود بر شما.
تلگرامِ پارسیانجمن چنین است: @Parsi_anjoman
با سپاس.
نازنین لقمان کوشش شما در خور ستودن است که توانسته اید طبف وسعی از ایران دوستان از استاد جنیدی تا دکتر خطیبی ، از علی حصوری تا استاد دکتر خالقی مطلق را در این انجمن گردآورید . درودبرشما
بادرود. پیشنهادی دارم درباره آموزش دبیره های کهن پارسی مانند اوستایی و پهلوی .
با سپاس فراوان
با درود. من برای رفع مشگلات عظیم نوشتاری فارسی الفبایی بر اساس الفبای موجود ابداع کرده ام که با آن میتوان هر کلمه و حرفی را چه فارسی و یا هر زبان دیگری را بصورت الفبایی کامل بدون غلط سریع نوشت و خواند.خط موجود ما با وجودی که الفبایی است در عمل ولی تصویری بکار میرود یعنی باید هر کلمه و حرف و علائم را از حفظ داست تا بتوان نوست و خواند و هیچکس از غلط نوشتن و خواندن بری نیست. چگوته میتوانم این مقاله را برای شما بفرستم. با سپاس
بادرود
به این نشانی پیام دهید:
azdaa@parsianjoman.org
سرورگرامی ایرج سبقتی
با سلام سپاسگزار شما خواهم بود چنانچه دبیره ی نوآفریده (خط ابداعی) خویش را برای من بفرستید. این دوستدار چند سال است که برروی برنامه ای بنام فارسی یار کار می کند که با بهره گیری از واژگان لاتین می توان درست خوانی زبان پارسی را از دیدگاه آواگذاری (هجی کردن) گسترش داد تا آنجا که یک بیگانه هم خواهد توانست دشوارترین چکامه های حافظ را بی لغزش و رهااز گویش (لهجه) آسان و روان بخواند. چشم به راه پاسخ شما هستم و خرسند می شوم که کوته شده ای از برنامه فارسی یار را برای شما گسیل دارم.
پیروز باشید
دلباز میهن
درود، جناب ه سبقتی،
دوست دارم نوشته یه شما را، یا دستهکم بخش ی از آن را به بینم. اگر مایل بودید به این نشانی با من تماس بهگیرید.persianorthographydestiny@gmail.com
شاد باشید.
جناب سبقتی درود بر شما
من هم خوشحال می شوم دبیره نو (خط ابداعی) شما را ببینم. اگر که دوست داشتید آنرا به ایمیل بنده بفرستید. mofidi2012@gmail.com
با سپاس فراوان از شما
واژه دژهوخت گنگ ؟