سره‌گرایی دانشیک و سره‌گرایی ادبیک

پارسی‌سره

کورش جنتی*

 

ندانستن دیگرسانی [تفاوت] میان سره‌گرایی دانشیک و سره‌گرایی ادبیک از بزرگترین گرفتاری‌ها و چالش‌های دوستداران زبان‌ِ پارسی و باورمندان به پالایش و پاکسازی زبانی است. برای بازشناختن این دو رویکرد به سره‌گرایی نخست بایاست [واجب است] که هِدارشی [تعریفی] از این دو رویکرد به دست دهیم.

سره‌گرایی ادبیک

سره‌گرایی ادبیک رویکردی سره‌گرایانه به زبان است که بزرگ‌ترین آماجِ خود را به کار نبردن یا کمتر به کار بردنِ واژه‌های بیگانه در گفتار و نوشتار می‌داند. در این نگاهِ بیشتر سُهِشیک [احساسی] و شورمندانه، زبان گستره‌ای نمادین می‌شود که در آن واژگان بیشتر بارِ ستیزی تاریخی، فرهنگی و هویتی را بر دوش می‌کشند. این دسته از باورمندان به پالایشِ زبانی، گاه واژه‌ای پارسی را برابر چند واژه‌ی بیگانه به کار می‌برند تنها به این انگیزه که از کاربرد واژه‌ای بیگانه بپرهیزند.

سره‌گرایی دانشیک

سره‌گرایی دانشیک رویکردی سره‌گرایانه به زبان است که آماج مِهادین [اصلی] خود را زیناوند [مجهز] کردن زبان برای بیان سخن‌های دانشیک می‌داند. اگرچه نگاهِ هویتی داشتن به زبان در این دسته از باورمندان سره‌گرایی نیز بیش‌وکم پررنگ است، اما کوششِ این دسته از باورمندان به پالایشِ زبانی، بیشتر پیرامونِ ساختِ نوواژگان بر پایه‌ی درستِ دستورزبانِ پارسی و همچنین زایایی و پَرسونگی [دقت] واژگانی است.

همسنجی این دو رویکرد سره‌گرایانه

مرزبندی و تمایز واژگانی برجسته‌ترین ویژگی زبان‌های دانشیک است و این همان باریکه‌ای است که سره‌گرایان ادبیک نادیده می‌گیرند. «اختراع» فرایافتی [مفهومی] دیگرسان از «ابداع» است. یک سره‌گرای دانشیک می‌کوشد تا هموگی [برابرنهاده‌ای] درخور برای هر کدام از این واژگان در زبانِ مادری خود بیابد یا برسازد و تا آن زمان از به کار بردنِ این واژگان پرهیز نمی‌کند؛ ولی سره‌گرای ادبیک تنها به انگیزه‌ی پرهیز از کاربردِ واژگانِ بیگانه به آسانی برای هر دوی این واژگان از «نوآوری» بهره می‌برد و بدینسان از پَرسونگی [دقت] و تمایزِ واژگانیِ زبان پارسی می‌کاهد.

در نمونه‌ای گویا‌تر به این واژگان در زبان انگلیسی پُربنگرید:‌‌

Gaze, look, see, watch, glance, stare, skim, scan, peek, peer, glare, gape,…

این‌ها شماری از واژگانی هستند که در زبانِ انگلیسی برای گونه‌های جوراجور نگاه‌کردن به کار می‌روند. سره‌گرایِ دانشیک می‌داند که هر کدام از این واژه‌ها بارِ معنایی جداگانه و دیگرسانی دارد و از همین رو می‌کوشد تا برای هر یک از این واژگان هموگی جداگانه از مایه‌های زبانی خود بیابد یا برسازد و تا آن زمان از داشته‌های کنونی زبانِ خود (هرچند بیگانه) برای رساندن معناهای جوراجورِ این واژگان بهره می‌برد؛ ولی سره‌گرای ادبیک به آسانی برای همه‌ی این واژگان از دو واژه‌ی «دیدن» و «نگریستن» بهره می‌برد. او خوشحال است که با این کار از کاربرد واژگان بیگانه پرهیز کرده است، ولی آگاه نیست که با این کار هر چه بیشتر زبانِ پارسی را از سنجه‌های بنیادین زبان‌های دانشیک دور می‌کند.

نزدیک صد سالِ پیش، علی‌اکبر دهخدا در یادداشتی در روزنامه‌ی صوراسرافیل این‌گونه به این نکته‌ نَمارش[اشاره] می‌کند:

«… هر اساسِ مخصوص، معلومات مخصوصه دارد و بیان هر معلومات مخصوصه نیز لغات و اصطلاحات مخصوصه می‌خواهد، به واگن‌چی ساربان نمی‌توان گفت و تلگراف را پروانه و بَرید نمی‌توان نامید، وگرنه از فهماندن معنی و مقصود عاجز می‌شویم و همینطور که تا حالا گنگ و گیج مانده‌ایم الی الابد خواهیم ماند …»

راهکار چیست؟

به باور نگارنده، زبان پارسی آینده‌ای نخواهد داشت مگر در پرتو کاربستِ دیدگاه و روشِ کسانی چون استادان: محمود حسابی، داریوش آشوری، میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی و به ویژه امروزه محمد حیدری ‌ملایری.

داریوش آشوری در دو کتابِ «زبان باز» و «بازاندیشیِ زبانِ فارسی» به خوبی فرایافت زبانِ دانشیک را بازنموده است. اگرچه داریوش آشوری به اعتبار همین دو کتاب یکی از برجسته‌ترین نگره‌پردازانِ این گستره از سره‌گرایی زبانی به‌ شمار می‌آید؛ ولی به باورِ نگارنده او در واژه‌سازی‌هایش، چندان پایبند دیدگاه‌هایی که خودش پیش‌افکنده نیست. به دیگر سخن آشوری چنان که باید و شاید دلیری کاربست دیدگاه‌های خودش را نداشته است.

میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، برگرداننده‌ی کتابِ «سنجشِ خردِ ناب» و محمد حیدری‌ ملایری اخترفیزیکدانِ و گردآورنده‌ی «فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک» نمایندگانِ راستین واژه‌سازی دانشیک هستند. کسانی که برکنار از نوواژهراسیِ چیره بر اِسپاشِ [فضای] زبانی ایرانیان و با در دیده آوردنِ سنجه‌های هموگ‌سازی [معادل‌سازی] دانشیک به کار واژه‌سازی می‌پردازند.

نمونه‌ای از شیوه‌ی واژه‌سازی دانشیک

ما در زبان پارسی در برابر سه واژه‌ی “Accurate”, “exact”,” precise” از واژه‌ی تازیِ «دقیق» بهره می‌بریم. تا اینجایِ کار زبانِ پارسی هتا با بهره‌گیری از وامواژه‌ی «دقیق» در بیانِ تمایزِ معنایی این سه واژه ناتوان است. سره‌گرایِ ادبیک، بی آینده‌نگری، واژه‌ی «باریک» که خود بار معنایی ویژه‌ای دارد را جایگزین «دقیق» می‌کند. او با این کار از کاربرد یک واژه‌ی بیگانه پرهیز کرده است ولی همچنین نادانسته زبانِ پارسی را در بیان سخنان دانشیک گُنگ‌تر و ناتوان‌تر کرده است.

اینک به راهکار حیدری ‌ملایری در برخورد با این سه واژه پُر‌می‌نگریم: حیدری ملایری با بهره‌گیری از زبان‌های کهن ایرانی و همچنین گویش‌های محلی برای هر یک از واژه‌های بالا، هموگی جداگانه برساخته است؛ یعنی برای هر نمودِ معنایی، نمادِ واژگانی ویژه‌ای در نگر گرفته است و این همان مِهاد [اصل] بنیادینِ واژه‌سازی دانشیک است:

Accurate: رَشمند

exact: رَزین

Precise: پَرسون

بیشترین پَرژَنی[انتقادی] که به این نوواژه‌ها می‌شود این است که این واژگان بسیار ناآشنا هستند. آری درست است؛ ولی آشنا بودن واژه‌، تنها یکی از سنجه‌های واژه‌‌سازی است؛ چنانکه ما اکنون هم بسیاری از واژگان بیگانه را بی‌آنکه از بخش‌های آشنای زبانِ مادری‌مان ساخته شده باشند و معنای پَرسونِ آنها را بدانیم هر روزه و تنها از روی تکرار و قرارداد زبانی به کار می‌بریم و چرا نمی‌توانیم همین شیوه را در برخورد با نوواژگان پارسی به کار بندیم؟

در جهان کنونی آینده‌ی یک زبان را توانمندی آن زبان در بیانِ فرایافت‌های دانشیک خویشگانیده [مشخص] می‌کند و این مِهَند[مهم] از راه سره‌گرایی ادبیک به دست نمی‌آید. کامیابی زبان پارسی در راهی که به سوی پیشرفت و توانمندی، پیشِ روی دارد بیش از هر چیز وابسته به کاربستِ شیوه‌های واژه‌سازی دانشیک است.

* دانش‌آموخته‌ی ادبیات و دبیر کارگروه پایش پارسی‌انجمن 

 

جستارهای وابسته

2 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. در دسته‌ی نویسندگانی که در نوشته‌تان آوردید، نام دکتر حسابی نباید می‌بود چراکه ایشان هم دانشمند بودند و هم دوستدار زبان فارسی. ازاینرو اگر واژه‌ای می‌ساختند هم دانش‌بنیاد بود و هم سره. نه اینکه تنها دانش‌بنیاد باشد هرچند ناپارسی!
    چنین کاری که تنها بخواهیم واژه‌های دانشی بی آنکه پارسی باشند بسازیم کاری بیهوده است و همان بهتر که واژه‌ی بیگانه را بکار ببریم که هم جهانی است و هم جاافتاده. چنین روشی کار همین فرهنگستان باخترستیز است.

دیدگاهی بنویسید.


*