دکتر محمّد جواد مشکور: در این گفتار کوشیدهام از روی مدارک تاریخی و محکم و دنیاپسند که سلسله روایات آنها از قرنها پیش تا به امروز ادامه داشته است، تاریخچۀ نام واقعی «خلیج فارس» را ارائه کنم.
- پیش از تسلط آریاییهای ایرانی بر فلات ایران، آسوریان از این دریا در کتیبههای خود با نام «نارمرتو» (narmarratu)، به معنای رود تلخ، یاد کردهاند و این کهنترین نامی است که از خلیجفارس به جای مانده است.
- در کتیبهای که از داریوش بزرگ در تنگۀ سوئز یافتهاند، در عبارت «درایه تیه هچا پارسا آئی تی» ”draya tya hacha Parsa aity” یعنی دریایی که از پارس میرود (یا سر میگیرد)، منظور از دریای پارس همان خلیجفارس است. در زمان ساسانیان نیز این دریا را خلیجفارس میگفتند.
- هرودوت، مورخ یونانی (وفات: ۴۲۵ ق م)، اقیانوسی را که در جنوب غرب آسیاست، از دریای احمر تا دهانۀ هندوستان، «اریتروس» (Erythros)، «اریتره» (Erithre?e)، یعنی دریای سرخ، میخواند که علت این نامگذاری رنگ خاک سواحل آن است که متمایل به سرخی است. پیداست که هرودوت خلیجفارس را به خوبی نمیشناخته و به همین جهت از آن نامی نبرده است. وی به همان نام مبهم اریتره، شامل اقیانوس هند و بحر عمان و خلیجفارس، اکتفا کرده است.
- یکی دیگر از مورخان یونانی، فلاویوس آریانوس (Flavius Arrianus)، که در سدۀ دوم میلادی میزیست، در کتاب معروف خود، به نام آناباسیس یا لشکرکشیهای اسکندر، ضمن شرح بحرپیمایی نئارخوس (Nearchus)، که به امر اسکندر مأموریت یافته بود از رود سند به دریای عمان و خلیجفارس و از آنجا به مصب فرات داخل شود، نام این خلیج را پرسیکون کایتاس (Periskon Kaitas) آورده است که ترجمۀ تحتالفظی آن خلیجفارس است.
- استرابون (Strabon)، جغرافیدان نامی یونانی که در نیمۀ آخر قرن اول قبل و نیمۀ نخست قرن اول بعد از میلاد میزیست، همین نام را به دفعات در جغرافیای خود در مورد خلیجفارس به کار برده است و مخصوصا مینویسد که اعراب بین خلیج عرب (بحر احمر) و خلیجفارس جای دارند.
- کلادیوس پتولمائوس (Claudius Ptolemaeus) یا بطلمیوس معروف، بزرگترین عالم هیأت و جغرافیای قدیم که در قرن دوم بعد از میلاد میزیست، در کتاب ارزشمندی که در علم جغرافیا به زبان لاتین نوشته، از این دریا به نام پرسیکوس سینوس (Persicus Sinus) یاد کرده است که درست به معنای خلیجفارس است. این اصطلاح در کتابهای لاتینی غالبا به صورت سینوس پرسیکوس (Sinus Persicus) آمده است. فزون بر این، در کتابهای جغرافیایی لاتین، خلیجفارس را مارهپرسیکوم (Mare Persicum)، یعنی دریای پارس، هم نوشتهاند.
- کوینتوس کورسیوس روفوس (Quintus Curtius Rufus)، مورخ رومی که در قرن اول میلادی میزیست و در تاریخ اسکندر تحقیقات جامعی دارد، این خلیج را به زبان لاتین آکواروم پرسیکو (Aquarum Persico) به معنای آبگیر پارس، خوانده است.
- اصطلاح لاتینی سینوس پرسیکوس در دیگر زبانهای زندۀ جهان ترجمه شده است و این دریای ایرانی را همۀ ملل به زبان خود خلیجفارس گویند؛ چنانکه در زبان فرانسوی Golfe Persique، انگلیسی Persian Gulf، آلمانی Persischer Golf، ایتالیایی Golfe Persico، روسی Persidskizaliv و ژاپنی Perusha آمده است و در همۀ آنها نام «پارس» وجود دارد. اما در کتب جغرافیایی و تاریخی دورۀ اسلامی که به مناسبتی از این دریا ذکری به میان آمده، این خلیج «بحر فارس» یا «البحر الفارسی» یا «الخلیج الفارسی» یا «خلیج فارس» نامیده شده است. بعضی از جغرافینویسان قدیم اسلام مفهوم «بحر فارس» را گسترۀ وسیعتری در نظر گرفته و آن را به تمام دریای جنوب ایران، اعم از بحر عمان و خلیجفارس و حتی اقیانوس هند، اطلاق کردهاند. در اینجا، مهترین منابع در دسترس را ذکر میکنیم.
- جغرافیدان مسلمان، ابوبکر احمد بن اسحق بن ابراهیم الهمدانی، معروف به ابن الفقیه که کتاب جغرافیای او تحت عنوان مختصر کتاب البلدان به دست ما رسیده و در سال ۲۷۹ ه. ق تألیف شده است، مینویسد: «و اعلم ان بحر فارس و الهند همابحر و احد لاتصال احد هما بالاخر.» یعنی: «بدان که دریای پارس و هند از برای پیوستگی به یکدیگر هر دو یک دریا هستند.»
- ابوعلی احمد بن عمر بن رسته، دانشمند و جغرافیدان ایرانی، که کتاب تقویم البلدان خود را به نام الاعلاق النفیسه در سال ۲۹۰ هـ. ق در اصفهان تألیف کرده است، مینویسد: «فاما البحر الهندی یخرج منه خلیج الی ناحیه فارس یسمی الخلیج الفارسی… و بین هذین الخلیجین (یعنی خلیج احمر و خلیجفارس) ارض الحجاز و الیمن و سایر بلاد العرب.» یعنی: «اما دریای هند- از آن خلیجی به سوی ناحیه پارس بیرون آید که خلیج پارس نام دارد و بین این دو خلیج یعنی خلیج احمر و پارس سرزمین حجاز و یمن و دیگر بلاد عرب واقع است.»
- سهراب، جغرافیدانی ایرانی که در قرن سوم هجری میزیست، در کتاب خود به نام عجائب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره مینویسد: «بحر فارس و هو البحر الجنوبی الکبیر.» یعنی: «دریای پارس دریای بزرگی است در جنوب.»
- ابو القاسم عبید اللّه بن عبد اللّه بن احمد بن خرداد به خراسانی، جغرافیدان معروف ایرانی (وفات: ۳۰۰ هـ. ق)، در کتاب معروف خود، المسالک و الممالک، دربارۀ رودهایی که به خلیجفارس میریزد، چنین مینویسد: «و فقره (من الانهار) تمر الی البصره و فقره اخری تمر الی ناحیه المذار ثم یصب الجمیع الی بحر فارس.» یعنی: «گروهی از این رودها به سوی بصره و گروهی به سوی مذار رواناند. سپس همۀ آنها به دریای پارس میریزند.»
- بزرگ بن شهریار الناخذاه الرامهرمزی (ناخدای رامهرمزی) در کتاب عجایب الهند بره و بحره و جزایره که آن را در حدود سال ۳۴۲ هـ. ق تألیف کرده است، مینویسد: «و من عجیب امر بحر فارس ما یراه الناس فیه باللیل فان الامواج اذ اضطرابو تسکرت بعضها علی بعض، انقدح منه النار، فیخیل الی راکب البحر انه یسیر فی بحر نار.» یعنی: «از شگفتیهای دریای فارس چیزی است که مردمان به شب هنگام بینند، چون موجها بر هم خورند و بر یکدیگر شکسته شوند از آنها آتش برجهد و آنکه بر کشتی سوار است پندارد که بر دریایی از آتش روان باشد.»
- ابو اسحاق ابراهیم بن محمد الفارسی الاصطرخی از مردم استخر فارس معروف به الکرخی، جغرافیدان مسلمان (وفات: ۳۴۶ ه. ق)، در کتاب مسالک الممالک خود که براساس کتاب صور الاقالیم اثر ابوزید بلخی است، مینویسد: «بحر فارس فانه یشتمل علی اکثر حدودها و یتصل بدیار العرب منه و بسائر بلدان الاسلام و نصوره ثم نذکر جوامع مما یشتمل علیه هذا البحر و نبتدی بالقلزم علی ساحله ممایلی المشرق و فانه ینتهی الی ایله ثم یطوف بحدود دیار العرب الی عبادان ثم یقطع عرض دجله و ینتهی علی الساحل الی مهروبان ثم الی جنابا ثم الی سیراف ثم یمتد الی سواحل هرمز وراء کرمان الی البیل و ساحل الملتان و هو ساحل السند.» یعنی: «دریای پارس که مشتمل بر بیشتر حدود آن است و به دیار عرب و دیگر بلاد اسلام بپیوندد، ما آن را تصویر کرده جمیع حدود آن را یاد کنیم و آغاز به دریای قلزم نماییم که از ساحل آن در مشرق تا به ایله منتهی میشود. سپس به حدود دیار عرب تا آبادان بگردد و عرض دجله را بریده و به ساحل مهروبان و از آنجا به گناوه و از آنجا به سیراف منتهی گردد و سپس تا به ساحل هرموز و ان سوی کرمان تا دبیل و مولتان که ساحل سند است، امتداد مییابد.»
- ابو الحسن علی بن الحسین بن علی بن علی مسعودی، مورخ و جغرافیدان عرب (وفات: ۳۴۶ ه. ق)، در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر مینویسد: «و یتشهب من هذا البحر (ای البحر الهندی و الحبشی) خلیج آخر و هو بحر فارس و ینتهی الی بلاد ابله و الخشباث و عبادان… و هذا الخلیج مثلث الشکل.» یعنی: «از این دریا که دریای هند یا حبشی باشد خلیجی دیگر منشعب شود که دریای پارس است و آن منتهی به شهرهای ابله و خشبات و آبادان میشود… و این خلیج مثلثی شکل است.»
- مسعودی در کتاب دیگر خود، التنبیه و الاشراف که آن را در سال ۳۴۵ ه. ق به پایان رسانده است، مینویسد: «و قد حد کثیر من الناس السواد هو العرا فقال وحده من جهه المشرق الجزیره المتصله بالبحر الفارسی المعروفه به میان روذان من کوره بهمن اردشیر وراء البصره ممایلی البحر…» یعنی: «بسیاری از کسانی که حدود سواد یعنی عراق را تعیین کردهاند، گفتهاند که حد آن از سوی مشرق جزیرهای است که به دریای پارسی پیوسته و به میان رودان معروف است و از ناحیه بهمن اردشیر پشت بصره نزدیک دریاست.»
- ابن المطهر المقدسی الطاهر بن المطهر (وفات: ظاهرا در اواخر قرن ۴ ه. ق) در کتاب خود، البدء و التاریخ که آن را در سال ۳۵۵ ه. ق تألیف کرده است، دربارۀ رودهایی که به خلیج فارس میریزند، مینویسد: «و تجمع هذه النهر کلها فی دجله و یمر دجله بالا بله الی عبادان فیصب فی الخلیج الفارسی.» یعنی: «همۀ این رودها در دجله فراهم آیند و دجله از ابله به آبادان بگذرد و در خلیج پارسی ریزد.»
- ابوریحان محمد بن احمد البیرونی الخوارزمی، ریاضیدان، منجم، جغرافیدان، فیلسوف و سیاح بزرگ ایرانی (وفات: ۴۴۰ هـ. ق)، در التفهیم لاوائل صناعه التنجیم که آن را به فارسی تألیف کرده است، نام این خلیج را هم «دریای پارس» و هم «خلیج پارس» آورده است.
- و نیز ابوریحان در کتاب دیگر خود، معروف به القانون المسعودی، مینویسد: «عبادان فم الخشبات فی مصب دجله انبساطها فی بحر فارس.» یعنی: «آبادان دهانۀ خشبات در مصب دجله است و گسترش آن در دریای پارس میباشد.»
- ابو القاسم محمد بن حوقل، جهانگرد و جغرافیادان عرب، در کتاب صوره الارض که آن را به سال ۳۶۷ ه. ق به پایان رسانده، راجع به خلیج فارس عبارت اصطخری را با مختصر تغییری در کتاب خود آورده و مانند وی آن دریا را «بحر فارس» نامیده است.
- در حدود العالم من المشرق الی مغرب که قدیمیترین کتاب جغرافیا به زبان فارسی است و در سال ۳۷۲ ه. ق تألیف یافته، نام این دریا خلیج فارس آمده و چنین نوشته شده است: «خلیج پارس از حد پارس برگیرد با پهنای اندک تا حدود سند.»
- شمس الدین ابو عبد اللّه محمد بن احمد بن ابوبکر شامی مقدسی معروف به بشاری، جغرافیادان جهانگرد عرب (۳۲۶- حدود ۳۸۰ یا ۳۹۱ ه. ق)، در احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم که آن را به سال ۳۷۵ ه. ق به پایان رسانده، این دریا را مانند دیگران «بحر فارس» خوانده است.
- محمد بن نجیب بکران در جهاننامه که نسخۀ آن به تازگی در روسیه به چاپ رسیده و از تألیفات فارسی همان قرن است، مینویسد: «بحر کرمان پیوسته است به بحر مکران، جزیرۀ کیش که مروارید از آنجا آورند در این دریاست و چون از بحر کرمان بگذری بحر پارس باشد و طول این دریا از حدود عمان تا نزدیکی سراندیب بکشد و بر جانب جنوب او حمله زنگبار است. و این بحر و بحر عمان هر دو یکی است به سبب اینکه ولایت پارس بر جانب شمال اوست و ولایت عمان بر جانب مغرب او.»
- ابن بلخی در فارسنامه که آن را در حدود ۵۰۰ ه. ق به فارسی تألیف کرده است، مینویسد: «بحر فارس- این دریای پارس طیلسانی است از دریای بزرگ که آن را بحر اخضر خوانند و نیز بحر محیط و هر طیلسانی که از این دریا در زمین ولایت است، آن را بدان ولایت بازخوانند؛ چون دریای پارس و دریای عمان و مانند این. و از این جهت این طیلسان را دریای پارس میگویند.»
- شرف الزمان طاهر مروزی در طبایع الحیوان که آن را حدود سال ۵۱۴ هـ. به پایان رسانده، این دریا را الخلیج الفارسی نوشته است.
- ابو عبد اللّه محمد بن محمد بن عبد اللّه بن ادریسی معروف به الشریف الادریس، از اعراب جزیرۀ سیسیل و جغرافیادان مسلمان (وفات: ۵۶۰ هـ. ق)، در نزهه المشتاق فی اختراق الافاق مینویسد: «و یتشعب من هذا البحر الصینی الاخضر و هو بحر فارس و الابله و ممر من الجنوب الی الشمال مغربا قلیلا فیمر بغدی بلاد السند و مکران و فارس الی ان ینتهی الالبله حیث عبادان و هناک ینتهی آخره.» یعنی: «از دریای چین خلیج سبز که دریای پارس و ابله است، منشعب میگردد. گذرگاه آن از جنوب تا اندکی به شمال غربی است؛ چنانکه از مغرب بلاد سند و مکران و کرمان و پارس بگذرد تا به ابله جایی که آبادان است منتهی گردد و آنجا پایان آن دریاست.»
- شهاب الدین ابو عبد اللّه یاقوت بن عبد اللّه حموی، دائره المعارف نویس عرب (وفات: ۶۲۶ ه. ق)، در دائره المعارف جغرافیایی خود، معروف به معجم البلدان، مینویسد: «بحر فارس هو شعبه من بحر الهند الاعظم واسمه بالفارسیه کما ذکر حمزه (زراه کامسیر) وحده من التیز من نواحی مکران علی سواحل بحر فارس الی عبادان و هو فوه دجله التی تصب فیه و تمتد سواحله نحو الجنوب الی قطر و عمان و الشحر و مرباط الی حضرموت الی عدن و علی سواحل بحر فارس من جهه عبادان من مشهورات المدن مهروبان قال حمزه و هنا یسمی هذا البحر بالفارسیه ‘زراه افرنگ’ قال و هو خلیج متخلج من بحر فارس متوجها من جهه الجنوب صعدا الی جهه الشمال حتی یجاوز جانب الابله.» یعنی: «دریای فارس شعبهای از دریای بزرگ هند است و چنانکه حمزه اصفهانی گفته، نام آن به پارسی ‘زراه کامسیر’ و حد آن از تیز از نواحی مکران بر ساحل پارس تا آبادان است و آن دهانۀ دجله است و آن رود بدان جا ریزد. سواحل این دریا از جنوب تا به قطر و عمان و شحر و مرباط و حضرموت و عدن امتداد دارد. بر سواحل دریای پارس از سوی آبادان از شهرهای مشهور مهروبان است. حمزه گوید که در اینجا این دریا به پارسی ‘زراه افرنگ’ نام دارد و آن خلیجی از دریای پارس است که از جنوب به شمال بالا رود تا از کنار ابله بگذرد.»
- ابو عبد اللّه زکریا بن محمد بن محمود قزوینی، دانشمند ایرانی (وفات: ۶۸۲ ه. ق)، در آثار البلاد و اخبار العباد مینویسد: «فارس، الناحیه المشهور، التی یحیط بها من شرقها کرمان و من غربها خوزستان و من شمالها مفازه خراسان و من جنوبها البحر سمیت بفارس.» یعنی: «پارس ناحیۀ مشهوری است که از شرق به کرمان و از غرب به خوزستان و از شمال به بیابانهای خراسان و از جنوب به دریا که پارس نامیده میشود، محدود است.»
- قزوینی همچنین در عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات مینویسد: «و یخرج من بحر الهند خلیجان عظیمان احدهما بحر فارس و الاخر بحر القلزم.» یعنی: «از دریای هند دو خلیج بزرگ بیرون آید که یکی دریای پارس و دیگری دریای قلزم است.»
و نیز نوشته است: «بحر فارس شعبه من بحر الهند الاعظم من اعظم شعبها و هو بحر مبارک کثیر الخیر.» یعنی: «دریای پارس شعبهای از دریای بزرگ هند است و از بزرگترین شعب آن است و دریایی پربرکت و سودآور است.»
- ابو الفداء الملک المؤید عماد الدین اسماعیل بن علی، از ملوک حماه و مورخ و جغرافیادان عرب (وفات: ۷۳۲ ه. ق)، در تقویم البلدان مینویسد: «بحر فارس و هو ینشعب من بحر الهند شمالا بین مکران و هی علی بحر فارس من شرقیه و قصبه مکران تیز ثم یمتد البحر علی ساحل عمان و یمر شمالا حتی یبلغ عبادان ثم یمتد من عبادان الی مهروبان ثم یمر الی سینیز ثم یمتد جنوبا الی جنابه ثم یمتد الی سیف البحر و هو ساحل بلاد فارس ثم یمتد مشرقا حتی یصل الی هرمز ثم یمتد جنوبا و مشرقا الی ساحل مکران.» یعنی: «دریای پارس که از سوی شمال منشعب از دریای هند است بین عمان و مکران است و مکران بندر آن تیز است و بر دهانۀ دریای پارس واقع است، سپس دریا بر ساحل عمان امتداد یافته و به شمال بگذرد تا به آبادان برسد و از آبادان به مهروبان و سپس به سینیز امتداد یابد، پس از آن به سوی جنوب به گناوه و ساحل دریا که کرانه بلاد پارس است کشیده شود، سپس به سی مشرق امتداد یافته به هرمز برسد و از جنوب و مشرق به کرمان بپیوندد.»
- شمس الدین ابو عبد اللّه محمد بن ابی طالب الانصاری الدمشقی الصوفی، مؤلف مسلمان (وفات: ۷۲۷ هـ. ق)، در نخبه الدهر فی غرائب البر و البحر نام این دریا را به دفعات «بحر فارس» و «بحر الفارسی» یا «خلیج فارس» آورده است.
- شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب بن محمد النویری، از مشاهیر علما و مورخان قرن هشتم هجری (وفات: ۷۳۲ ه. ق)، در نهایه الارب فی فنون الادب مینویسد: «اما خلیج فارس فانه مثلث الشکل علی هیئه القلع احد اضلاعه من تیز مکران فیمر بلاد کرمان علی هرمز من بلاد فارس علی سیراف و مهروبان و منها یفضی البحر الی عبادان ینعطف الضلع الاخر فیمر بالخط و هو ساحل بلاد عمان و الضلع الاخر یمتد علی سطح البحر من مکران الی رأس الخیمه.» یعنی: «اما خلیج فارس مثلث شکل است به صورت بادبان کشتی که یکی از ضلعهای آن از جانب تیز مکران و بلاد کرمان بر هرمز و بلاد پارس و سیراف و مهروبان بگذرد و از آنجا دریا به آبادان منتهی شود و از آبادان برگشته به الخط که ساحل عمان است بگذرد و ضلع دیگر بر سطح دریا از تیز مکران تا رأس الخیمه امتداد یابد.»
- حمد الله بن ابی بکر مستوفی قزوینی، شاعر و مورخ و جغرافیادان ایرانی (وفات: ۷۴۰ هـ. ق)، در نزهه القلوب که آن را به فارسی نگاشته، این خلیج را بحر فارس یاد کرده است و مینویسد: «جزایری که از حد سند تا عمان در بحر فارس است از حساب ملک فارس شمردهاند و بزرگترین آن به کثرت مردم و نعمت جزیره قیس (کیش) و بحرین است.»
- ابو حفص زین الدین عمر بن مظفر، معروف به ابن الوردی (وفات: ۷۴۹ ه. ق)، در خریده العجائب و فریده الغرائب مینویسد: «فصل فی بحر فارس و مافیه من الجزر و العجائب و یسمی البحر الاخضر و هو شعبه من بحر الهند الاعظم و هو مبارک کثیر الخیر دائم السلامه و طی الظهر قلیل الهیجان بالنسبه الی غیره.» یعنی: «فصل در پیرامون دریای پارس و جزیرهها و شگفتیهای آن و آن دریای سبز خوانده میشود و آن شعبهای از دریای بزرگ هند است و آن دریای پربرکت و سودآور و دائما بیخطر و آرام است و بالنسبه به دیگر دریاها کم هیجان میباشد.»
- شرف الدین ابو عبد اللّه محمد بن عبد اللّه طنجی معروف به ابن بطوطه، جهانگرد معروف عرب (وفات: ۷۷۹ ه. ق)، در رحلۀ خود، تحفه النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار، مینویسد: «ثم رکبنا فی الخلیج الخارج من بحر فارس فحصبنا عبادان.» یعنی: «پس در خلیج بیرون از دریای پارس بر کشتی نشسته به آبادان درآمدیم.»
- احمد بن علی بن احمد القلقشندی، ادیب و نویسندۀ مسلمان (وفات: ۸۲۱ ه. ق)، در صبح الاعشی فی کتابه [صناعه] الانشاء مینویسد: «فاما بحر فارس ینبعث من بحر الهند منعطف اخره علی ساحل بلاد کرمان من شمالیها حتی یعود الی اصل بحر فارس فیمتد شمالا حتی ینتهی الی مدینه هرموز.» یعنی: «اما دریای پارس منشعب از دریای هند است و پایان آن از سوی شمال به ساحل کرمان منعطف شده تا به اصل دریای پارس برمیگردد و همچنان به شمال امتداد مییابد تا اینکه به شهر هرموز منتهی میشود.»
- مصطفی بن عبد اللّه کاتب چلیس قسطنطینی مشهور به حاج خلیفه، مورخ بزرگ ترک (وفات: ۱۰۶۷ هـ. ق) و صاحب کشف الظنون، در کتاب دیگر خود به نام جهاننما در جغرافیای عالم که آن را به ترکی نوشته، چنین آورده است: ”Bahre Fars-buna sinus Persiqus dirlar Fars Kor-fuzi manasina, Sharqisi belade Fars olmaqla ona Nesbat idarlar, va Mare Persiqum daxi dirlar.” یعنی: «دریای پارس- به این دریا سینوس پرسیقوس میگویند به معنای خلیج فارس به مناسبت اینکه در مشرق آن فارس واقع است بدان نسبت داده میشود و آن را ماره پرسیقوم (دریای پارس) نیز گویند.»
- شمس الدین محمد سامی، مؤلف و لغتنامهنویس ترک عثمانی (وفات: ۱۳۲۳ ه. ق)، در قاموس الاعلام و قاموس ترکی خلیجفارس یا بحر فارس را خلیج بصره معنی کرده است. البته مقصود از خلیج فارس بصره قسمت کوچکی از دریای پارس در مجاورت شهر بصره است؛ چنانکه به خلیج فارس به مناسبت بندر بوشهر گاهی دریای بوشهر هم گفتهاند.
- در دائره المعارف البستانی، چاپ ۱۸۸۳ م، ج ۷، در مادۀ «خلیج»، «الخلیج العجمی و خلیج العربی» آمده که از اولی خلیج فارس و از دومی بحر احمر اراده شده است.
این بود نمونههایی از شواهد جغرافیایی و تاریخی دربارۀ نام خلیج فارس.
حال ببینیم واقعا خلیج العربی کجاست؟
- خلیج العربی که به رومی آن را سینوس آرابیکوس (Sinus Arabicus)، یعنی، خلیج عربها، میگفتند، در کتب تاریخی و جغرافیایی مطلقا به بحر احمر، که بین تنگۀ باب المندب و ترعۀ سوئز قرار دارد، اطلاق میشد و این دریا را، به دلیل شنهای سرخ سواحل آن، به یونانی اریتره و به لاتینی ماره روبروم (Mare Rubrum)، یعنی دریای سرخ، نیز میخواندند و بحر قلزم نیز مینامیدند.
- هکاتایوس ملطی (Hecataeus of Miletus)، از علمای قدیم یونان و ملقب به پدر جغرافیا (وفات، ۴۷۵ ق م)، در نقشهای که از دنیای زمان خود ترسیم کرده، از بحر احمر با نام «خلیج عرب» یاد میکند.
- هرودوت، مورخ مشهور یونانی (وفات: ۴۲۵ ق م)، بحر احمر را در تاریخ معروف خود به دفعات خلیج عرب نوشته است.
- از اتستن (اراتوستنس- Eratosthenes)، جغرافیدان یونانی (وفات: ۱۹۶ ق م) که در زمان بطالسه در اسکندریه میزیست در نقشۀ جغرافیایی عالم، بحر احمر را «خلیج عرب» خوانده است.
- استرابون، جغرافیدان یونانی، نیز از بحر احمر به نام «خلیج عرب» یاد میکند.
- بطلمیوس، جغرافیدان یونانی که قبلا از او یاد کردیم و کتاب خود را به زبان لاتینی نوشته است و در اواسط قرن دوم میلادی میزیست، اسم بحر احمر را به زبان لاتین آرابیکوس سینوس (Arabicus Sinus)، یعنی خلیج عربی، نوشته است.
- در حدود العالم من المشرق الی المغرب که در سال ۳۷۲ ه. ق تألیف شده، بحر احمر صریحا «خلیج عربی» آمده است: «خلیجی دیگر هم بدین پیوسته، برود به ناحیت شمال فرود آید تا حدود مصر و باریک گردد تا آنجا که پهنای او یک میل گردد، آن را خلیج عربی خوانند و خلیج ایله نیز خوانند و خلیج قلزم نیز خوانند.»
- در جهاننما، تألیف حاج خلیفه کاتب چلبی (وفات: ۱۰۶۷ هـ. ق)، که کتاب خود را به ترکی نگاشته، چنین آمده است: ”Amma bahre qolzom ke Makka danizi dur, Sharqisi Taziratul Arab olmaqula ona sinus Arabikus dirlar, va kotobe qadimada bahre Ahmar Yazilmaqla Mare Ruberum va Mare Rusu tasmiya idarlar qizil daniz ma’nasina.” یعنی: «اما بحر قلزم که دریای مکه است به مناسبت آنکه مشرقش جزیره العرب است، ‘سینوس آرابیکوس’ نامیده میشود و به مناسبت آنکه در کتب قدیمه بحر احمر نوشته شده، به معنی ‘ماره بروم’ و ‘ماره روسو’ آمده است.»
نتیجهگیریها
اول: نام خلیجی که در جنوب ایران است، از دو هزار و پانصد سال پیش خلیج پارس یا بحر پارس بوده و خلیج العربی از قبل از این تاریخ به بحر احمر اطلاق میشده است.
دوم: نخستین بار این دو دریا- خلیج فارس و بحر احمر- را یونانیان نام نهاده و خلیج فارس و خلیج العربی گفتهاند و عنصر ایرانی فارسی یا عرب قحطانی در این نامگذاری دخالتی نداشته است.
سوم: جغرافیدان عرب و مسلمان این دو نام را از یونانیان و خلف ایشان، رومیان، آموخته و در آثار خود به کار بردهاند؛ به خصوص دریای پارس را به اتفاق خلیج فارس یا بحر فارس یاد کردهاند.
چهارم: نام خلیج فارس در همۀ زبانهای زندۀ دنیا، از قدیمیترین زمان تاکنون، پذیرفته شده است و همۀ ملل جهان این دریای ایرانی را به زبان خود خلیج پارس میخوانند.
پنجم: هم کیشان عربنژاد ما، برای اینکه خلیجی را به نام خود کنند، به تغییر نام خلیج پارس احتیاجی ندارند؛ زیرا از ۲۵۰۰ سال پیش خلیجی به نام ایشان، که فعلا بحر احمر نام دارد، در منابع تاریخی و جغرافیایی قدیم آمده و در مآخذ یونانی از پانصد سال قبل از میلاد خلیج عربی خوانده شده است. هرودوت (وفات: ۴۲۵ ق م) نیز، با آنکه دریای پارس و عمان را اریتره یا دریای سرخ میخواند، بحر احمر را با نام خلیج عرب یاد میکند که این بهترین دلیل است که استفاده از نام خلیج عربی برای بحر احمر قدیمتر از نامگذاری خلیجفارس بوده است.
برگرفته از: مشکور، محمدجواد، «نام خلیج فارس»، مجموعه مقالات خلیج فارس، مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران ۱۳۶۹، صص ۲۷-۱۱.
جستارِ بن (مقاله اصلی) را به همراه بنخانها (منابع) در «این جا» بخوانید.
آگاهی: برای پیوند با ما میتوانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از بهروزرسانیهای تارنما میتوانید هموندِ رویدادنامه پارسیانجمن شوید و نیز میتوانید به تاربرگِ ما در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.
حذف پرچم ایران در نشست استانداران کردستان عراق و ایران مبارکباد !!!!!
با درود. نه تنها واژه فارس برَهم (شکل) اَرماییلیگ (عربی) پارس نامی پارسی و ایرانی است که خود واژه خلیج برَهم ارماییلیگ هَلیگ است از بن هَلیدَن (هَل-) و ریشه پارسی دارد.