بیژن رفیعی سرشکی
سرآغاز
زبان پارسی پیشینهای کهن دارد. پژوهشگران، زمان زرتشت را نزدیک به سه هزار، سه هزار و سد، سه هزار و چهارسد، چهار هزار سال و هشت هزار سال پیش دانستهاند. سرودههای گاهان در اوستا، نامهی دینی زرتشتیان را، که سخنان زرتشت است در دست داریم. از سوی دیگر آگاهیهایی از سومریان نزدیک به هفت هزار سال پیش داریم که زبانشان شناسایی شده است. در میان این زبانهای کهن ایرانی، ریشه و نشانههایی از زبان پارسی را میتوان یافت.
فرهنگ و شهریگری سومریان، زیرساخت فرهنگ شهرنشینی بابلیها و دیگران در میانرودان و سپس در جاهای دیگر میگردد. از این میان، زبانهای سومری وامهای فراوانی به زبانهای بابلی و آشوری میدهد. در دفتر «مشرقزمین گهواره تمدن» چنین آمده است: «پیوند زبانهای بابلی و آشوری از یکسو و زبان سومری از سوی دیگر مانند پیوند دو زبان فرانسوی و ایتالیایی از یکسو و زبان لاتینی از سوی دیگر است».
جدا شدن واژههای سومری ایرانی در زبان باشندگان میانرودان پس از سومریان از زبانهای ایرانی به گمان نویسنده، بیشتر بر پایهی کارکرد زیستبوم به ویژه آب و هوا بوده است. ایرانیان بیشتر در سرزمینهای کوهستانی و جلگهی کوهستانی زیستهاند و بابلیها و تازیان در دشت و سرزمینهای بیابانی گرم. بدین گونه واژههای سومری در زبان اینان در درازای چند هزار سال دگرگون گشته و امروزه تنها اندکی از آنها را که از زبانهای کهن سرزمینهای ایرانی به زبان بابلیها، آشوریها و دیگران رفته است، میشناسیم.
زبان آریایی با گویش ایرانی به نام زبان اوستایی، گویش به هند رفتهی آن به نام زبان سنسکریت و گویش به اروپا رفتهی آن به نام زبان لاتین را میشناسیم. نخست درمییابیم که زبان آریایی، ریشهی زبان پارسی، در زمان باستان سه شاخه گشته و جهانی از هند، ایران بزرگ تا بخشهای بزرگی از اروپا را فراگرفته است. زبانهای فراگیر ایرانی شناخته شده که از آنها نوشته داریم و هر کدام شاخههایی داشته اند (گویشها) بدین گونه نامیده شدهاند:
احمد کسروی: «فارسی یکی از بهترین زبانهاست. در میان هفت یا هشت زبانی که من میشناسم و از هر کدام کم یا بیش آگاهی دارم فارسی شیرینتر و آسانتر از همهی آنهاست. این سخن را ناسنجیده نمیگویم، و تعصب ایرانیگری را در آن دخالتی نیست. تا آنجا که من میدانم فارسی یگانه زبانی است که بیدستیاری دستور (صرف و نحو) یاد توان گرفت. در آذربایجان که این زبان را با درس خواندن یاد میگیرند و تا چند سال پیش دستوری درس داده نمیشد. ما با همهی آسانی، آن زبان را یاد گرفتهایم؛ ولی چنین کاری با زبان دیگری نشدنی است …».
1- اوستایی، گویش ایرانی زبان آریایی، زبان دفتر دینی زرتشتیان، اوستا، نیاک زبان پارسی.
2- پارسی باستان، زبان هخامنشی، مادربزرگ پارسی.
3- پهلوی، زبان اشکانیان و ساسانیان، مادر زبان پارسی.
زبان پهلوی یا پارسی میانه به دو بخش پهلوی اشکانی یا پارتی یا پهلوی اپاختری و پهلوی ساسانی یا پارسیک یا پهلوی نیمروزی نامیده شدهاند. این دو زبان نزدیک به هم، از یکریشه و خانواده با ناسانیهای اندک هستند. دو زبان پارسی باستان و پهلوی از هخامنشیان، اشکانیان تا ساسانیان در فرمانرواییهای جهانی این دودمانها، بر جایگاه جهانی بودهاند. زبان پارسی با گویشهای آن دنباله و فرزند زبان پهلوی است و به ویژه برگرفته از پهلوی اشکانی است.
زبان پارسی با آنکه از تازش بیگانگان آسیب دیده است، همچنان به راه پر فراز و نشیب خود در تاریخ ره سپرده است. از سدههای سوم تا ششم و هفتم، نمونههای درخشانی از این زبان را دردست داریم. تاریخنویس و زبانشناس، احمد کسروی دربارهی زبان پارسی میگوید:
«فارسی یکی از بهترین زبانهاست. در میان هفت یا هشت زبانی که من میشناسم و از هر کدام کم یا بیش آگاهی دارم فارسی شیرینتر و آسانتر از همهی آنهاست. این سخن را ناسنجیده نمیگویم، و تعصب ایرانیگری را در آن دخالتی نیست. تا آنجا که من میدانم فارسی یگانه زبانی است که بیدستیاری دستور (صرف و نحو) یاد توان گرفت. در آذربایجان که این زبان را با درس خواندن یاد میگیرند و تا چند سال پیش دستوری درس داده نمیشد. ما با همهی آسانی، آن زبان را یاد گرفتهایم؛ ولی چنین کاری با زبان دیگری نشدنی است …».
هارولد والتر بیلی، فرنشین انجمن واژهشناسی انگلستان: «زبانهای هند و اروپایی (ایرانی و هندی و اروپایی) در سدههای گوناگون، از چین تا جزیرههای ایرلند به کار میرفته است. پس یک دانشجوی انگلیسی هم که بخواهد زبان مادری خود را نیک بیاموزد، باید از سنگنبشتههای فارسی باستان آگاهی به دست آورد.»
دکتر محمد معین، زبانشناس و فرهنگنویس نامدار، چنین میگوید: «فارسی، یکی از بزرگترین زبانهایی ایرانی است که امروز بدان تکلم و کتابت میشود. در میان زبانهای متعدد ایرانی، فارسی یگانه زبانی است که در قارهی آسیا به مقام و نفوذی دست یافته است که هیچ یک از زبانهای دیگر ایرانی بدان نرسیده (بازگویی از بیلی). وسعت آن از شمال شرقی به آسیای میانه و از مغرب سراسر آسیای صغیر سرایت کرده بود و قرنها زبان ادبی و درباری هندوستان فارسی بود. هماکنون زبان رسمی دو کشور ایران و افغانستان (که پشتو نیز زبان دیگر آن است فارسی است و در کشورهای مجاور مانند پاکستان، هندوستان، عراق (عرب)، تاجیکستان و قفقازیه (آذربایجان شوروی) به زبان فارسی کمابیش تکلم و کتابت میشود. ادبیات فارسی و به ویژه اشعار (عشقی و عرفانی) آن در میان ادبیات جهانی رتبهای شامخ دارد».
کارکرد ریشههای زبان پارسی در زبانهای دیگر
ریشههای زبانهای ایرانی چه آریایی و چه زبان بومیان این سرزمین (مانند سومری و ایلامی) از آنجا که تاریخ فرهنگ و شهرنشینی کهنتری در برابر فرهنگهای دیگر دارند، کارکرد آن آشکار شده است. در سرآغاز، نگاهی گذرا به آن افکنده شد. در اینجا، گفتهی دو زبانشناس آورده میشود. محمدعلی لاریجانی، زبانشناس و فرهنگنویس، میگوید: «امروز میبینیم ریشهی هر لفظ فارسی در عربی موجود است. عرب هنوز ریشهشناسی نشده و چون بشود حیران خواهد گردید که میبیند ریشهی الفاظش در زبانهای آریایی موجود است».
«… ریشهی الفاظ تمام زبانهای آریایی (فرنگی، ایرانی و هندی) از زبان سنسکریت به دست میآید. وقتی که پای فرنگیها به هند باز و زبان سنسکریت آموختند تعجب کردند که دیدند ریشهی الفاظ زبانهایشان در آن موجود است… پس اروپاییها از برکت سنسکریت علم ریشهشناسی را مرتب کردند. زبان سنسکریت فرزند بلاواسطه زبان ایل آریاست…»
صادق هدایت: «متاسفانه اغلب متخصصین زبانشناس اروپایی، لغاتی که سابقهی چندین هزار ساله در ایران دارد به محض اینکه در یک سند پانصد سال قبل ملت کوچکی ببینند که سابقهی درخشان ادبی و تاریخی نداشته و در زمان پیشین دستنشاندهی پادشاهان ایران بوده، بدون تردید فارسی بودن آن را انکار میکنند و این لغت را به آن ملت گمنام میدهند …».
هارولد والتر بیلی، فرنشین انجمن واژهشناسی انگلستان، چنین میگوید: «زبانهای هند و اروپایی (ایرانی و هندی و اروپایی) در سدههای گوناگون، از چین (زبان ایرانی در دورهی مغولان حتا در پکن هم گفتوگو میشد) تا جزیرههای ایرلند به کار میرفته است. پس یک دانشجوی انگلیسی هم که بخواهد زبان مادری خود را نیک بیاموزد، باید از سنگنبشتههای فارسی باستان آگاهی به دست آورد.»
«زبان فارسی در بررسیهای ایرانشناسی نیز جایگاهی بسیار برجسته و ارزنده دارد و در زمینهی بررسیهای فراگیر زبانشناسی، این زبان ویژگی نرمشپذیری و گسترش خود را، از دیدگاه دازای زمان و گونهی زبان نشان داده است و آنچه که از ریختهای باستانی وی به جای مانده جداییپذیری و واکاویپذیری بسیار دارد. (از بیلی).»
کارکرد واژههای پارسی در زبانهای دیگر
کارکرد واژههای ایرانی در زبانهای دیگر را امروزه بیش از کارکرد ریشههای زبانهای دیگر میشناسیم. نویسنده و زبانشناس، صادق هدایت، از اینکه بیشترِ اروپاییان واژههای پارسی با ریشهی چند هزار ساله را از زبانهای دیگر میدانند، چنین میگوید: «متاسفانه اغلب متخصصین زبانشناس اروپایی، لغاتی که سابقهی چندین هزار ساله در ایران دارد به محض اینکه در یک سند پانصد سال قبل ملت کوچکی ببینند که سابقهی درخشان ادبی و تاریخی نداشته و در زمان پیشین دستنشاندهی پادشاهان ایران بوده، بدون تردید فارسی بودن آن را انکار میکنند و این لغت را به آن ملت گمنام میدهند …».
در زیر چند نمونه از گفتههای زبانشناسان آورده میشود:
استاد محمدتقی بهار (ملکالشعرا) زبانشناس، چنین بازگویی میکند: «علمای علم زبانشناسی معتقدند لغاتی که در زبان عرب دیده میشود که نظیر آنها در سایر ملل سامی از عبری و سریانی و حبشی دیده نمیشود، بیشک از لغات آریایی است که از هندی یا فارسی یا یونانی و روم در زبان آنان داخل شده است… لیکن همه متفقاند که عرب از زبان فارسی بیشتر لغت گرفته است».
زبانشناس آسوری ادی شیر میگوید: «زبان عربی پر از واژههای بیگانه است و عربها از روزگاران پیشین زیر دست بابلیها، مصریها، ایرانیها، یونانیها و رومیها به سر میبردند و قبیلههای پراکندهای بودند که با همهی قومهای همسایهی خود آمیزش داشتند و از زبانهای آنان واژههای فراوانی وام گرفتند؛ اما زبانی که در وام دادن واژه به عربی از همه پیشی ربوده است فارسی بود و نه تنها قبیلههای همسایهی ایرانیان بلکه قبیلههای دور از آنان نیز واژههای بیشمار از آنها به عاریه گرفتند.»
ادی شیر، زبانشناس آسوری: «زبان عربی پر از واژههای بیگانه است و عربها از روزگاران پیشین زیر دست بابلیها، مصریها، ایرانیها، یونانیها و رومیها به سر میبردند و قبیلههای پراکندهای بودند که با همهی قومهای همسایهی خود آمیزش داشتند و از زبانهای آنان واژههای فراوانی وام گرفتند؛ اما زبانی که در وام دادن واژه به عربی از همه پیشی ربوده است فارسی بود و نه تنها قبیلههای همسایهی ایرانیان بلکه قبیلههای دور از آنان نیز واژههای بیشمار از آنها به عاریه گرفتند.»
پارسی از هندوستان نیز پا فراتر نهاده است: «زبانشناسان در زبان کنونی اندونزی و مالزی بیش از سیسد و پنجاه واژهی فارسی بازشناختهاند که نود درسد آن مربوط به فرهنگ و تمدن مادی است … در کشور پهناور چین بود که ابن بطوطه در سدهی هشتم هجری شعر سعدی را از زبان رامشگران شنید و به گفتهی سعدی در گلستان، شعر او در زمان خودش به کاشغر میرسید و در آنجا دوستاران فراوان داشت.»
زبان پارسی در سرزمینهای باختری نیز ره سپرده است: «نفوذ فرهنگی ایران در شبهجزیرهی اناتولی یعنی ترکیهی امروزی، مانند عربستان و مصر پیشینهی باستانی دارد؛ ولی زبان فارسی در روزگار سلجوقیان پس از چیرگی ایرانیان بر آن سرزمین مدتها زبان رسمی و همگانی گردید و سپس تا همین سده، پایگاه خویش را به عنوان زبان ادبی و فرهنگی و یکی از پایههای اصلی زبان ترکی حفظ نمود. کشور یوگسلاوی نیز گروهی فارسیزبان و فارسیسرای داشته است و در آموزشگاههای مسلمانان آن به دانشجویان، دستور فارسی و متنهای فارسی به ویژه گلستان سعدی و بهارستان جامی و دیوان حافظ و مثنوی مولوی آموخته میشده است. این کشور پیش از چیرگی عثمانیها نیز با ایران رابطهی دینی داشت.»
«فارسی نه تنها در زبانهای شبه جزیرهی بالکان، بلکه حتا به انگلیسی راهیافته است و زبانشناسان پیرامون هشتاد واژهی ایرانی در آن زبان یافتهاند. آری، از خاور دور تا باختر دور نفوذ بی واسطه یا با واسطهی زبان ما پذیرفته و آشکار است و این حقیقت نشاندهندهی گسترش و نفوذ تاثیر جهانی فرهنگ ایرانی است.»
ارمنیان را با ایرانیان همنژاد میدانند و پیوستگیهای تاریخی فراوان با هم داریم. در زمینهی واژههای ایرانی در زبان ارمنی، زبانشناس ارمنی هراچیا آچاریان ریشههای بسیاری از واژههای ارمنی از ایرانی را روشن ساخته است.
ماریا آیوازیان، زبانشناس ارمنی: «از دیرزمانی قبل از اسلام که ارمنستان به دست شاهزادگان ایرانی اداره میشد، زبان رسمی این سرزمین به ترتیب پارتی و فارسی میانه بود. در تاریخ زبان ارمنی ذکر شده که تا قبل از اختراع حروف ارمنی تمام فرمانها، احکام، پیمانها و حتا نوشتههای عادی به زبان ایرانی نوشته میشد. زبان ارمنی که از زبانهای هند و اروپایی (ایرانی هندی و اروپایی) است، به شدت تحت تاثیر زبان ایرانی قرار گرفت.»
بانو ماریا آیوازیان، زبانشناس ارمنی، چنین میگوید: «از دیرزمانی قبل از اسلام که ارمنستان به دست شاهزادگان ایرانی اداره میشد، زبان رسمی این سرزمین به ترتیب پارتی و فارسی میانه بود. در تاریخ زبان ارمنی ذکر شده که تا قبل از اختراع حروف ارمنی تمام فرمانها، احکام، پیمانها و حتا نوشتههای عادی به زبان ایرانی نوشته میشد. زبان ارمنی که از زبانهای هند و اروپایی (ایرانی هندی و اروپایی) است، به شدت تحت تاثیر زبان ایرانی قرار گرفت. اصطلاحات و واژههای فراوان و بسیاری از کل مات مقروض از زبان پارتی و فارسی میانه در زبان ارمنی به چشم میخورد. تشابهاتی که هنوز هم میان این دو زبان وجود دارد، به خوبی این تاثیر را نشان میدهد. نزدیکی زبان ارمنی به زبان ایرانی چندان زیاد است که در زمان قدیم میپنداشتند که زبان ارمنی نیز در زمره شاخههای دیگر زبانهای ایرانی، یعنی افغانی، بلوچی، کردی و غیره قرار دارد و شاخهای از آن است. هوبشمان، زبانشناس معروف آلمانی، اولین کسی بود که ثابت کرد این زبان جزو زبانهای ایرانی نیست بلکه زبانی مستقل و متاثر از زبان ایرانی است؛ اما نخستین کسی که با دقت علمی و جامع به مسالهی واژههای وامگرفته ایرانی در ارمنی پرداخت، آچاریان بود.»
ویژگیهای زبان پارسی
ویژگیهای زبان پارسی که در میان زبانهای جهانی بدان برتری میدهد بر پایهی «ساخت واژه» «بهرهوری از واژه» و «دستور زبان» است. ارزندهترین برتریهای زبان پارسی را به گونهی زیر میتوان برشمرد:
1. آواهای دشوار که در زبانهای کهن ایرانی (به دید امروز) بوده و امروزه نیز در برخی زبانهای جهانی یافت میشود، کنار نهاده شده است. آواهایی که به یاری لب، زبان و گلو گفته میشوند.
2. نامها به نرینه و مادینه جدا نشدهاند.
3. جمع بستن واژهها روشمند و ساده است.
4. گردانش پویهها (فعل) در زمانهای گوناگون روشمند و ساده است.
5. ساختن زابها (صفت) روشمند است.
6. ساختن پویهها روشمند است.
7. ساختن گزارههای نایی و پرسشی، ساده است.
8. ساختن گفتههای ناییِ پرسشی بینیاز به جابهجایی واژگان یا به کاربردن پویهی یاور ساده انجام میگردد.
9. توان ساختن انبوهی از واژگان نو از واژههای ریشهای. نمونه: از واژهی آب با پیشوند و پسوند گرفتن، چند سد واژه پدید میآید (آبادی، آبادان، آبادانیدن، آبپاش، آبی …)
10. ساختن واژههای نو با پیشوندها، میانوندها و پسوندهای فراوان به ویژه برای رشتههای گوناگون دانشی دشوار نیست. در میان زبانهای زندهی جهان، تنها زبانی است که واژههای بنیادی آن به سختی به سههزار میرسد و این بدان روی است که از نیروی شگرف واژهسازی برخوردار است. برتری چشمگیر زبان پارسی در نیروی شگرف آمیزش و پیوندپذیری آن است. بسیاری از واژههای این زبان از پیوند دو یا یک واج و بیشتر پدید میآیند.
11. دریافتنِ نوشتههای کهن پارسی دشوار نیست.
برخی از زبانشناسان اروپایی نیز به ارزش و توانایی زبان پارسی پی بردهاند. ونت، زبانشناس آلمانی چنین میگوید: «کوتاه آنکه زبان فارسی یک زبان نا گردانشی و از دیدِ رسایی کممانند است. این زبان میتواند چون نمونهای والا برای یک زبان یاریگر جهانی به کار آید.»
سادگی زبان پارسی
دربارهی سادگی زبان پارسی که از ویژگیهای ارزشمند آن است، یک کارشناس زبانآموزی در آمریکا چنین میگوید: «زبان پارسی برای یادگیری کودکان از همهی زبانهای دیگر آسانتر است… کودکان ایرانی پیش از یک سالگی لب به سخن میگشایند و واژگانی که میگویند، روشن است ولی بچههای انگلیسی زبان، بعد از 15 ماهگی توانا به گفتن میشوند و تا چند ماه نخست، واژگانشان نافهمیدنی است… دشواری زبان انگلیسی این است که برای ساختن آوا باید جنبشهای زبان و لبها هماهنگ شود؛ ولی چنین دشوارهای در زبان پارسی نیست … پارسی زبانان به انگیزهی نداشتن دشواری هماهنگ ساختن لبها و زبان در هر سنی میتوانند زبانهای دیگر را بیاموزند و کمابیش بی سرزبان (لهجه) گفتوگو کنند.»
ونت، زبانشناس آلمانی: «زبان فارسی یک زبان نا گردانشی (صرفی) و از دیدِ رسایی کممانند است. این زبان میتواند چون نمونهای والا برای یک زبان یاریگر جهانی به کار آید.»
برداشت نویسنده از گفتهی پایانی این زبانشناس که میگوید ما پارسیگویان دشواری هماهنگ ساختن لب و زبان نداریم و میتوانیم زبانهای دیگر را کمابیش بی سرزبان بیاموزیم این است که چون هماهنگی لب، زبان و گلو در زبان پارسی نداریم (گلو را هم باید بیفزاییم. زبان تازی و برخی از زبانهای جهانی دیگر، آوای تو گلویی هم دارند) از خردسالی لب، زبان و گلو را به گونه هماهنگ برای سخن گفتن به کار نگرفتهایم و مانند یک نوار خام میماند که میتوانیم آواهای زبانهای دیگر را به خوبی روی آن پرکنیم.
چند ویژگی در زمینهی سادگی زبان پارسی را روشنتر میسازیم:
نخست، ساده شدن واژهها، از چندین آوا به کمترین آوا، مانند واژه چیچست (دریاچهی ارومیه)، میرسیم. در اوستایی چهاچسته، در پهلوی چچست و در پارسی چیچست. از چهار آوا در اوستایی به دو آوا در پهلوی و یک آوا در پارسی ساده شده است.
دوم، آواها بیشتر زبانی میگردند (11 واک). لب و گلو کمتر بهیاری سخن گفتن میآیند (هر یک سه واک) لب هم ساده واکها را واگویش میکند و مانند برخی از زبانهای جهانی آوای لبغنچهای نداریم (آوای تو دماغی هم نداریم).
با این ویژگیها، زبان پارسی به سادگی کممانندی میرسد (سخنگویی با لب، زبان و گلو به گونهی هماهنگ همچنان در زبانهای جهانی امروزین به جا مانده است و کمابیش با اندکی نرمی در گویشهای ایران).
سوم: دگردیسی آوای «اَ» که دهان باز میشود و «اُ» تا اندازهای، به «اِ» که دهان کمی باز میشود. دربارهی این ویژگی بر این گمانم که بر پایه گسترش شهرنشینی و افزایش باشندگان … بوده است؛ چراکه در روستانشینی و پراکندهنشینی بر پایهی زندگی کشاورزی و دامداری، نیاز به بلند گفتن است و بانگ برداشتن.
برای این کار دهان باید با آوای «اَ» باز شود. امروزه نیز روستاییان و چادرنشینان درگیر با زیستبوم، بلند سخن میگویند. در شهرنشینی که خانهها تنگ هم هستند و کار کمتر در کوه و دشت انجام میگیرد، بیشتر آهسته سخن گفتن پیش میآید.
در زبان پهلوی واژههایی مانند خانک، آشیانک و نامک … در روند ساده و نرم شدن با افتادن «ک» در زبان پارسی، خانه، آشیانه و نامه گشته که هنوز در گویشها به جا مانده و بازمانده روستانشینی و چادرنشینی با زندگی کشاورزی و دامداری است. در پارسی امروزین میگوییم خانه، آشیانه، نامه …
آلفونس دوده میگوید: «مردمی که شکست خورَد، تا زمانی که زبان خود را نیک پاس بدارد، گویی کلید زندانش را در دست دارد».
پاسداری از زبان
ویژگیهای این زبان با پیشینهای کهن و دگرگونیهای بنیادی انجام شده به سوی سادگی، این زبان را همچنان تا نزدیک به سد و پنجاه سال پیش که در هندوستان روایی (رواج) داشت، در شمار زبانهای جهانی کرده بود. همچنین در بخشهایی از ایران بزرگ، پس از برپایی کشور شوروی، کوشش برای برچیدن زبان پارسی آغاز گشت که با فروپاشی کشور شوروی، پارسی زبانها به خود آمدهاند.
این زبان با این ویژگیها، زمانی جهانی بود، (بهنیرو، همچنان جهانی است) تا این که از سوی بیگانگان در هند و ایران بزرگ پس رانده شده است. در این نبرد فرهنگی ما چه کرده ایم؟ در دفتر نای هفتبند میخوانیم: «اگر روح نظامی از آسمان فرود آید و سراغ قبر خود را بگیرد، باید دو مترجم همراهش باشد، یک مترجم روسی و یک مترجم ترکی.» چراکه بر روی سنگ آرامگاه این پارسیگوی بزرگ که او را یکی از پنج ستون ادب پارسی میدانیم (فردوسی، نظامی، مولوی، سعدی و حافظ) به زبان ترکی و به نویسهی روسی نام او را نوشتهاند! این نمونهی آشکاری است از ایرانیزدایی فرهنگ به دست بیگانگان که زبان را هم دربرمیگیرد.
امروزه مردمان جهان در پی پاسداری از زبان خود هستند و نیاز این کار را دریافتهاند. برماست که نیاز به ارزش نهادن و پاسداری از زبانمان را دریابیم و با برنامهریزیهای زمانبندی شده در دفترهای درسی از دبستان تا دانشگاه و در رسانههای همگانی زبان پارسی را از این گونهی ناگوار به درآوریم.
امروزه، زمان پاسداری از زبان و فرهنگ خودی در گسترهی جهانی به چشم میخورد: «ناراسیمارایو، نخستوزیر هند از مقامات قضایی آن کشور خواست، از ترجمه قوانین به زبان انگلیسی که درک آن برای مردم مشکل است خودداری و زبانهای هندی را جایگزین آن کنند … بعضی از قوانین حتا برای کسانی که به زبان انگلیسی مسلط هستند بسیار پیچیده و مبهم است. او هشدار داد اگر این روند ادامه یابد هیچ کس به جز محافل قضایی مفهوم قوانین را درک نخواهد کرد.» این سخن، ما پارسیزبانان را بهیاد آیینهای دادرسی خودمان میاندازد که یک زبان من درآوردی است و کسی از آن سر در نمیآورد. زبانی برساخته که زادهی زبان کلیله و دمنه، مرزباننامه و درهی نادره و همانند آنهاست. نه پارسی است و نه تازی. بدین گونه زبان ساده و نیرومند پارسی را چنان شیر بییال و دم کردهاند که نخست باید زبانمان را پاک سازیم و سپس سکوهای جهانی از دست رفته آن را بازیابیم. این نبرد فرهنگی در کشورهای اروپایی هم به چشم میخورد.
«… به درخواست جامعه نویسندگان فرانسه و به پیشنهاد وزیر فرهنگ این کشور، برای حفظ و جلوگیری از اختلاط زبان فرانسه با زبانهای دیگر، با تصویب مجلس فرانسه، به کاربردن زبان و اصلاحات انگلیسی در گفتار و نوشتار عمومی فرانسه ممنوع اعلام شد …»
جدا از پاسداری زبان، بایسته است که تاریخ فرهنگ و شهریگری سرزمینمان، به روش دانشی نگاشته شود. نه به آنگونه که برخی از بیگانگان تاریخ و فرهنگ شهرنشینی ما را جابهجا و وارونه نشان دادهاند. در این میان زبان پارسی هم با پیشینهاش در چارچوب فرهنگ و شهرنشینی پیش میآید و جدا از هم نیستند.
پایان سخن
امروزه با دردست داشتن نوشتهها و واژهنامههای زبان اوستایی، سومری، ایلامی، فارسی باستان، پهلوی و فرهنگ گرانسنگ پارسی به پارسی و تازی به پارسی، واژهنامههای گویشها، نوشتههای ارزشمند پارسی بهویژه در سدههای چهارم و پنجم خورشیدی، بازنگری و فرهنگنویسی نو بر پایه ارزشمند نمودن واژههای ایرانی بایسته است. آنگاه درخواهیم یافت که زبانی نیرومند و دانشی داریم. زبان و واژههایی که در نوشتههای کهن و فرهنگها گرد میخورند و از سر زبانها افتادهاند و امروز به جای آنها زبانی با کنار هم چیدن واژههای تازی، پارسی و فرنگی پیش آمده است که آن را دنبالهی زبان کلیله و دمنه میدانیم.
ما برای پارسیگویان آن سوی مرزهای کنونی ایران نیز هیچ پیامی نداریم جز ماناک همین «زبان کلیله و دمنه». یکی از ویژگیهای زبانهای جهانی، توانایی آن در زبان دانشی است. پورسینا و جوزجانی در دانشنامهها، بیرونی در التفهیم … و بخاری در هدایه المتعلمین فی الطب، جرجانی در ذخیرهی خوارزمشاهی و دیگران نخستین کوششها را برای باززندهسازی زبان دانشی پارسی نمودهاند. امروزه با برپایی فرهنگستانها، نگارش فرهنگها و واژهنامههای دانشها، این کار سرآغاز دیگری است که توان زبان پارسی را در واژهسازی برای دانشها نشان میدهد، تلاشی که در سرزمینهای دیگر نیز به چشم میخورد: «… شاید برای ما غیر قابل تصور باشد که ایسلند برای زبان علمی خودش چقدر هزینه میکند… مردم ایسلند از 200 سال پیش مشغول واژهسازی و تقویت زبان خود بودهاند … هندیها عملاً از سال 1340 واژهگزینی را آغاز کردند و در مدت کوتاهی بیش از 30 هزار اصطلاح علمی، فنی، فلسفی جدید در زبان هندی ساختند. هند، زبان رسمیاش در دانشگاهها و در مراکز صنعتی، انگلیسی است… ژاپنیها خیلی زود ژاپنی کردن زبان علمی خود را آغاز و بیشتر اصطلاحات علمی را به ژاپنی ترجمه کردند. شاید برای ما غیر قابل تصور باشد که لغاتی مثل الکتریسیته، الکترون، پروتون، اکسیژن و … تماماً به ژاپنی ترجمه شده است. چینیها هم همین راه را رفتند …»
بر این پیشنهادم که نخست زبانمان را تا آنجایی که میتوانیم بر پایهی نگرش نویسندهی تاریخ سیستان در همهی زمینهها باید پاک نگاه داریم و سپس در نبرد فرهنگی، سرافرازی گذشته زبان پارسی را بازیابیم.
امروزه مردمان جهان در پی پاسداری از زبان خود هستند و نیاز این کار را دریافتهاند. برماست که نیاز به ارزش نهادن و پاسداری از زبانمان را دریابیم و با برنامهریزیهای زمانبندی شده در دفترهای درسی از دبستان تا دانشگاه و در رسانههای همگانی زبان پارسی را از این گونهی ناگوار «زبان کلیله و دمنه» به درآوریم.
بنمایگان
1. آجاریان، هراچا؛ فرهنگ واژه های همانند ارمنی، اوستایی، پهلوی، فارسی، دفتر نخست، بخش 1؛ تهران: بنیاد نیشابور.
2. آیرازیان، ماریا؛ وام واژه های ایرانی میانه غربی در زبان ارمنی؛ تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1371.
3. اطلاعات؛ شماره ؟؛ اردیبهشت 1373.
4. اطلاعات؛ ضمیمه؛ شماره 20324 (30 مهر 1373).
5. امام شوشتری، س.محمدعلی؛ فرهنگ واژه های فارسی در زبان عربی؛ تهران: انجمن آثار ملی.
6. اورنگ، ؟؛ فرهنگ اورنگ؛ تهران: چاپکننده: نگارنده.
7. ایران کوده؛ سال ؟؛ شماره15،1377.
8. باستانی پاریزی، محمدابراهیم؛ نای هفت بند؛ چاپ چهارم؛ تهران: موسسه مطبوعاتی عطایی، 1363.
9. بهار، محمدتقی؛ سبکشناسی، چاپ پنجم؛ تهران: امیرکبیر، 1369.
10. بهرامی، احسان؛ فرهنگ واژههای اوستایی؛ بهیاری فریدون جنیدی؛ تهران؛ بنیاد نیشابور، 1369.
11. بیرشک، احمد؛ گاهنامه تطبیقی سه هزار ساله؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1367.
12. پورداوود، ابراهیم؛ اوستا نامه مینوی زرتشت؛ جلیل دوستخواه؛ تهران: مروارید.
13. پیام یونسکو؛ سال بیست و پنجم؛ شماره 282؛ آذر 1372 چاپ، بهمن 1374) برگ 6.
14. تاریخ سیستان؛ بی نام؛ تهران: پدیده خاور؛ 1366.
15. تبریزی، محمد حسین؛ برهان قاطع؛ به کوشش: محمد معین؛ تهران: امیرکبیر، 1362.
16. جام؛ شماره 1؛ دوره جدید؛ (1357) 2537.
17. حسابی، محمود؛ دیدگانی کوانتیک؛ تهران: دانشگاه تهران، 1358.
18. دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن، مشرق زمین گاهواره تمدن، ترجمانها: احمد آرام، ع.پاشایی، امیرحسین آریان پور؛ تهران: سازمان انتشارات و آموزش اسلامی؛ 1372.
19. دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه؛ به کوشش: محمد معین؛ تهران: دانشگاه تهران، سازمان لغت نامه، 1337.
20. زمخشری خوارزمی، محمود؛ مقدمه الادب؛ به کوشش: سیدمحمدکاظم امام، تهران: دانشگاه تهران، 1337.
21. سجادیه، محمدعلی؛ نیاکان سومری ما؛ تهران: بنیاد نیشابور، 1365.
22. سجادیه، محمدعلی؛ واژه های ایرانی در زبان انگلیسی؛ تهران: بنیاد نیشابور، 1364.
23. سروش، سال هفدهم، شماره 770؛ شنبه 9 دیماه 1374.
24. شاملو، محسن؛ پالایش زبان فارسی، تهران: پدیده، 1356.
25. فرهنگستان زبان ایران؛ برابرهای پارسی برخی از واژه های آموزشی (تصویب شده)، تهران: فرهنگستان زبان ایران، 1353.
26. فرهوشی، بهرام؛ فرهنگ زبان پهلوی؛ چاپ دوم؛ تهران: دانشگاه تهران، 1358.
27. کاتراک، جمشید؛ زمان زرتشت؛ ترجمان:کیخسرو کشاورزی؛ تهران: نشریه چیستا، 1373.
28. کریمر، ساموئل؛ الواح سومری؛ ترجمان داود رسایی؛ تهران، ابن سینا، 1340.
29. گروه واژه گزینی علوم اجتماعی؛ پیشنهاد شما چیست؟؛ شماره 3؛ ویراستاران: حمید عنایت و داریوش آشوری؛ تهران: فرهنگستان زبان ایران، 1353.
30. لاریجانی، سید محمد علی؛ فرهنگ نظام، چاپ دوم؛ تهران، دانش، 1364.
31. معین، محمد؛ فرهنگ فارسی؛ 1363.
32. ناتل خانلری، پرویز؛ تاریخ زبان پارسی، چاپ چهارم؛ تهران: نسر نو، 1369.
33. نشر دانش، سال پانزدهم، شماره چهارم، خرداد و تیر1374.
34. وهومن، شماره پنجم، پاییز 1372.
35. هدایت، صادق؛ نوشتههایی از صادق هدایت درباره ایران و زبان فارسی؛ تهران: بیتا.
36. همایونفرخ؛ رکنالدین؛ تاریخ هشت هزار سال شعر ایرانی «پارسی»؛ تهران؛ نشر علم.
این نوشتار با اندکی دگرش (تغییر)، از ماهنامهی آوین برگزیده شده است.
دیدگاهی بنویسید.