رزم نوروز (احمدشکیب بزرگامید)
چامهی رزم نوروز به همراه خوانش سرایندهاش احمدشکیب بزرگامید
چامهی رزم نوروز به همراه خوانش سرایندهاش احمدشکیب بزرگامید
عباس سلیمی آنگیل: پس از فروپاشی شوروی، پیوندهای مردمان ایرانشهر استوارتر شد و در دهههای اخیر سرایندگان بسیاری در ایران و افغانستان و تاجیکستان در استوارتر کردن هر چه بیشتر این پیوندها قلم زدهاند. باشد که اندیشهی ایرانشهری پادزهر ایدئولوژیهای نژادپرستانه و قومگرایانه شود.
مرتضی ثاقبفر: این ادعا که «خلقی از خلقهای ایران» زبان فارسی دری را به زور و جبر به سایر اهالی ایران تحمیل کرده، گمراهی خطرناک و زشتی است که بیگانه در ذهن عده کمی رواج داده است. هر ایرانی حتی درسنخواندهای میداند که ادیبان و شاعران بزرگ ایران هر یک از گوشهای از این سرزمین برخاستهاند و به رغم وجود لهجهها، نیمزبانها و حتی زبانهای محلی، همواره نثر و شعر خود را به فارسی دری نوشتهاند.
در این جستار دکتر مرتضی فلاح به نقش چامهسرایانِ بزرگِ زبانِ پارسی در پاسداری و نگهداشتِ پارسی، این میراثِ پرارج و ماندگار، و کوششِ آنان برایِ پاسداشتِ هویتِ ایرانی پرداخته است.
جواد طباطبایی: ایدئولوژی پانترکیسم مبتنی بر نوعی فراموشی تاریخی است که با آمیخته شدن با افسانه بافیهای به ظاهر تاریخی به ملغمهای از بیسوادی و بیشعوری تبدیل شده است.
جواد طباطبایی: آذربایجانیها ترک نیستند، بلکه ایرانیانی هستند که به یکی از شاخههای زبانی مشتق از ترکی سخن میگویند.
کورش جنتی: پس از تازش تازیان به سرزمین ایران، زندگی مردم ایران دستخوش دگرگونیهای ژرفی شد. ازداهای فراوانی دربارۀ دو سدۀ نخست هجری نداریم. آنچه هست، جنگ بوده و شورشهای اعتراضی گاه به گاه و در فِتادهایی (مواردی) دیسهگیری (شکلگیری) جنبشهای ایرانگرایانه برای رودررویی با ستم فرمانسالاران تازه.
بزرگمهرِ لقمان: از زمانِ نویسندگانِ دینکرد تا به امروز، در این هزار و اندی سال، در پهنهی دانش و فرهنگ و زبانهای ایرانی، به ویژه دینِ مزدیسنی، پژوهندهای به ژرفآگاهی و فراخبینشی و زباندانیِ رهامِ اشه نبوده است.
رهامِ اشه اندر «ایورزِ(سفرِ) شگفتِ شاهزادهی پارتی» نه تنها «سرودِ مروارید» را از بننبشتهای بر جای مانده، به زبانهای سوریگ و یونانی، به انگلیسی و پارسیگ (پهلوی) گزارده که برایِ نخستین بار، پس از سالها پژوهش و بررسی، پرده از رازِ این سرودِ کهن، که پژوهندگانی بسیار برش انگشت بر دهان مانده بودند، برداشته است.
مسعود لقمان: «جشن» واژهای ایرانی است از ریشهی «یَز-»، به چِمِ «پرستیدن، ستودن و نیایش کردن». جشن در آغاز به چمِ «انجامِ آیینهای دینی» بوده، ولی اندکاندک گسترش چمِی پیدا کرده و به بزم و مهمانی و سور هم گفته شده است؛ چرا که در فرهنگِ ایران، انجامِ آیینِ دینی و نیایش و ستایشِ ایزد همان جشن و بزم و شادی و شادخواری بوده و شگفت این که «جشن» با واژههای «یزد» و «ایزد» هم همریشه است و به دیگر سخن، جشن و ایزد هر دو از یک ریشهاند. چنین، در فرهنگ زندگیسِتای ایرانِ باستان جشن کاری اهورایی و روشی برای مبارزه با اهریمن بوده و در برابر، سوگ و اندوه کنشی اهریمنی و سخت نکوهیده بوده است.
طباطبایی: «زبان ترکی گویش استاندارد ندارد و نمیتواند داشته باشند. گویشوارن زبانهای ترکی زبان همدیگر را نمیفهمند. ترکیه، ترکمنستان، قرقیزستان و … زبان همدیگر را نمیفهمند. برای اینکه زبان فرهنگی نیست. هر کسی برای خودش همان طور که حرف میزده است حرف میزند. کار مهمی که ترکیه در این میان میخواهد انجام دهد این است که ترکی استاندارد درست بکند.»