
هشداری درباره شکستهنویسی
«عباس سلیمی آنگیل» در این جستار بر این باور است که شکستهنویسی، آن هم به گویش تهرانی، پیوندهای زبانی و فرهنگی فارسیزبانان را مختل میکند و رواج این زبان در نوشتار میتواند نسلهای آینده را بیسواد و بیهویت کند.
«عباس سلیمی آنگیل» در این جستار بر این باور است که شکستهنویسی، آن هم به گویش تهرانی، پیوندهای زبانی و فرهنگی فارسیزبانان را مختل میکند و رواج این زبان در نوشتار میتواند نسلهای آینده را بیسواد و بیهویت کند.
«کوروش جننتی» در این یادداشت چهار سوی جغرافیایی در زبان پارسی را بررسی کرده و نشان داده که برابر واژهی مشرق در زبان پارسی «خورآسان» بوده است. بر همین پایه غرب را که جایگاه فروشد خورشید است «خوروران» میگفتند. جنوب را نیمروز و شمال را که در فرهنگ و جهانبینی کهن ایرانی سرزمینی نفرینشده و جایگاه دیوان و ریمنان (تبهکاران) بوده است، «اپاختر» یا باختر مینامیدهاند.
«علیرضا منافزاده» از این جستار چنین فرجام میگیرد: «درست است که از سبک ویژهی کسروی کسی پیروی نکرد، اما نثر فارسی، بهویژه نثر رسالهنویسی، پس از او در راهی گام برداشت که او گشود و در جهتی دگرگون شد که او نمود. امروز بسیاری از ایرانیان در بارهی زبان فارسی و گرفتاریهای آن از ایدههایی دفاع میکنند که همه را برای نخستینبار کسروی مطرح کرده است. دریغ است که از او نامی نمیبرند.»
«پرفسور محمود حسابی» در این جُستار به روشنی نشان میدهد که توان واژهسازی زبان پارسی، بیش از ۲۲۶ میلیون واژه است و اگر آمیختههای دیگر را بخواهیم به شمار بیاوریم، شمار واژههایی که میتواند پدید آید مرزی ندارد و این در حالی است که زبان عربی، بیشینه توان ساختن دو میلیون واژه را دارد.
«مسعود ارشادیفر» و «مهران ارشادیفر» در این جستار بر این باورند که دستور زبان پارسی هنوز نتوانسته است این توان را برای پارسیزبانان فراهم آورد که در ساخت واژههای تازه از آن بهره بجویند. اگر این دستور میتوانست ساختار زبان را در اندیشه پارسیزبانان نهادینه کند، اندیشمندان، هنگامی که با واژههای نو روبرو میشدند، در دم واژهی پارسی برابر را میساختند. آنان در این گفتار تلاش کردهاند تا ریشهی این سستیها را بازشناسی کنند و نمونههایی از این بدآموزیها را بنمایانند.
«عباس سلیمی آنگیل» در این جستار، هم به گسترهی زبان پارسی میپردازد و هم به چراییِ پویایی و ایستایی آن.
«دکتر آیدین پورمسلمی» در این جستار نشان میدهد دبیرهای که اکنون زبان پارسی به آن نوشته میشود، ایرانی است و میگوید که اعراب تا آنجا که تاریخ گواه است، خط نداشتهاند و خطی که از حمیر و انبار به عربستان رفته و در زمان پیدایی اسلام نشر یافته است، عربی نیست بلکه زبان عربی به این خط نوشته میشده است و حال اینکه حتی خود ما ایرانیان این خط را بدون پرسش و تحقیق عربی بنامیم بسیار دردناک است.
«دکتر جلال خالقی مطلق» در این جستار نشان میدهد که زبان فارسی یا دری، حدود دو هزار و پانصد سال پیشینه دارد که از آن حدود، هزار سال نخستین زبان گفتار در جنوب غربی ایران و سپس حدود هزار و پانصد سال زبان گفتار و حدود هزار و صد سال اخیر آن، زبان نوشتار در بخش بزرگ سرزمینهای فلات ایران بوده است و روزگاری به عنوان زبان فرهنگ و ادب به کشورهای دیگر نیز نفوذ کرده است.
نام زبان ما فارسی است. در انگلیسی به آن پِرژِن (Persian) میگویند. اگرچه این گفته ساده مینماید، اما در سالهای اخیر در زبان انگلیسی به گونهای روزافزون به جای واژه پرژن (Persian)، از واژه فارسی (Farsi) استفاده میشود. در این گفتار کوتاه، «کامران تلطف» توضیح میدهد که چرا چنین جایگزینی صورت میگیرد، چه کسانی آن را انجام میدهند و سرانجام اینکه زیانهای این جایگزینی کدام است.
«استاد فریدون جنیدی» در این جستار میگوید که چون در شاهنامه، رهام (سازنده رَخوت و رُخج) فرزند گودرز است، پس بلوچان غیور، فرزندان گودرز کشوادند و نژاد از کاوه آهنگر، برافرازنده درفش کاویان و رهاننده ایرانیان از ستم یکهزارساله بیگانگان دارند… و درود بر فرزندان، و شاد، روان نیاکان ارجمندشان که در گستره تاریخ ایران همواره نگهبان مرزهای این سرزمین میانه جهان بودهاند.