رُخشانَک؛ عروس اروپا
پارسیگردان: محمد عشوری
ویراستار: حسین جاوید
سرپرست هنری و پوشینهگر: مریم تاجبخش
چاپ نخست: ۱۳۹۴؛ شمارگان: ۵۰۰ نسخه
پارسیانجمن با همکاری نشر شورآفرین
دفتر چاپخش شورآفرین: تهران، خیابان انقلاب، نرسیده به پیچ شمیران، کوی نوبخت، شماره ۲. دورآوا: ۸۸۴۳۰۴۹۹
رُخشانک؛ عروس اروپا نوشتهی یوآن کریسپی، گردانش محمد عشوری پس از فرهنگ کوچک پارسی ـ بلوچی، بلوچی ـ پارسی دومین نبیگی[=کتابی] است که در «پارسیانجمن» چاپ میشود.
پارسیانجمن از آنجا که خویشکاری خویش را پاسداری و پالایش زبان پارسی میداند برآن شد تا رُخشانک را که محمد عشوری به شیوایی به پارسی سره گردانده است به چاپ رساند؛ باشد که پیشدرآمدی برای گردانشهایی چنین در آینده باشد.
عشوری خود بر پیشگفتار گردانشش نوشته است: «این انگار که زمان داستان سدهی چهارم پیش از میلاد بوده است گزارشگر را برآن داشت که در بازگوی داستان به پارسی سره، که نزدیکترین زبان زنده به پارسی کهن است، روی آورد. زینرو، کوشش شد گزارش از واژگان تازی، که بیش از هزار سال پس از آن زمان به فارسی درامدن گرفتهاند، پرداخته باشد و بهجای آن، از گنجینهی واژگان فارسی ــ از نوشتههای کهن گرفته تا زبان توده ــ بهره گرفته شود. نام جایها و کسان که در داستان آلمانی با گویهی یونانی آمده بود، بر پایهی آگاهیهای تاریخی و گیتیشناسی، همچنین زمینههای ساختاری زبان، به فارسی گردانده شد. برا نمونه، نام رود هوداسپس به چلم و رُکسانه به رخشانک برگردید و اکسیارتس به وَخشُرد، زیرا آمودریای امروزی در زمان هخامنشیان «وَخش» نامیده و بهیونانی «اُکسُس» خوانده میشده است. انگشتشماری واژگان پارسی باستان در داستان آورده شد، مگر مزهای از سخن دو هزار سال پیش را رسانده باشد. این ناچیز ناگزیر بود اندکشماری واژگان تازه برسازد، شاید نکو افتد. اینها و برخی دیگر، بهویژه از زبان توده، در پایان زیر نام «واژگان کمآشنا» افزوده شد.
شیوهی نگارش دردست میخواهد به این باور یاری رساند که فارسی ناگزیر از کاربرد واژگان بیگانه، بهویژه تازی، نیست. این زبان با همه کمکاری سدِگان، که بر آن رفته است، شاید با همان اندک کار سدهی گذشته این توان یافته باشد که با کوششی نهچندان دشوار گنجایش خود را در بازگوی دستکم جستارهای ناویژه به رخ آنانی کشد که به آن ناگزیری باور دارند و با این بهانه ناسنجیده گنج سترگ زبان فروهلیده، واژگان بیگانه را بجا و نابجا به خورد خوانندهی جوان میدهند و زینراه به زبان خود ستم روا میدارند. همانا آرمان برگرداننده این نیست که زبان فارسی چندان از تازی تهی گردد که یادگارهای بزرگان سخن دریافته نشوند، باور به خود این کوشش است تا زینراه تواناییهای نهفتهی فارسی بیرون ریزد، خامهها ــ و در آینده زبانها ــ سوی آن گنج سترگ جادویی رو آرند، که هر چه از آن برگرفته شود انباشتهتر گردد و هر چه فروش گذارند نهاریدهتر.
افزون بر این، از کاربرد انگلهای سخن مانند «ی» و «ا» یاوه («ی» بیشتر در ساخت امر و انگارنما یا در پای بندواژه، برای، و، «ا» در افزودن ضمیر پیوسته: کودکیاش> کودکیش) و یا از کژروی پیوست کارواژهی استن به واژگان دیگر پرهیز شد. کوشید از جدانویسی گمراه، که واروی دستور زبان واژهای یگانه را به عبارتی فرومیشکند، دوری شود. برابر هر کارواژهی آلمانی از خوان درویشانهی کارواژهی فارسی بهرهی سزاوار گرفته شد، تا شکافی در سنگ فروگذاری کارواژگان، که پیش پای زبان ایستاده است، پدید آورده و توانهای کارواژهی فارسی را بازنموده باشد.
برگردان این داستان به فارسیدانان و فارسیآموزان پیشکش میشود. شمارشان افزون باد.»
کو؟ کجاست؟
درود
چه جوری میشه بارگیری کرد؟
بر روی پوشینه نبیگ نوشته شده رخشانک عروس اروپا
عروس واژهای پارسی است و بهتر که به نوشتار پارسی باشد > (اروس)
این نمونه جایگزینی ها اگه از سوی بزرگان و مترجمان زبان پارسی انجام شود زودتر و بهتر در میان مردم جا می افتد که واژگان زبان پارسی که به ناروا با الفبای تازی نوشته میشود نادرست است و باید پیراسته شوند
درود به خوانندگان گرامی. این نبیگ هماکنون در کتابفروشیها هست و میتوان خرید.
سپاسگزارم از راهنمایی شما.
در کردی عروس بوک گفته میشود و نام شهر بوکان (در آذر بایجان شرقی )به چیم عروسان است. شادروان پوردادود بر این باور بود اگر واژه پارسی برابر تازی نیافتیم میتوانیم از زبانهای خویشاوند پارسی بهره گیریم
واژه بیوگ در پارسی هست و خود واژه عروس هم اروس پارسی است نه عربی پس چون خودمان بیوگ را داریم پس نمی نیازد آن را از زبان کردی وام بگیریم این واژه را در لکی بِیی در کردی بوک می گویند ازیرا که واژگان پهلوی قند و شکرند و خواهان دارند.