بالاگرفتنِ هیاهوها بر سرِ واژه‌ی «خیابان» در افغانستان

چند روزی است که هیاهوها بر سرِ واژه‌ی «خیابان» در شهرِ هراتِ افغانستان بالا گرفته است.

به گزارشِ «مردم‌سالاری آنلاین»، این هیاهوها از آنجا آغاز شد که شهردارِ هرات، محمدداوود انوری، خواستارِ جایگزینی واژه‌ی پارسیِ «خیابان» با واژه‌ی هندی «سرک» شد و در برگه‌ی فیس‌بوکش نوشت: «اصول و قاعده‌ی ملت‌سازی حکم می‌کند که افغانستان به جای کلمه‌ی خیابان کلمه‌ی سرک را به کار ببرد. هر چند کلمه‌ی خیابان مقبول است، ولی برای تفکیکِ هویتِ ملی در افغانستان باید از کلماتِ رایج در ایران خودداری کنیم».

این سخنانِ شهردارِ هرات میانِ کاربرانِ هراتی شبکه‌های اجتماعی با واکنشهایی بسیار روبه‌رو شد. «نجیب بارور» چامه‌سرای نامیِ پنج‌شیری این را «در پاسخِ شهردارِ بی‌فرهنگِ هرات» سرود:

زادگاهِ رستم و شاهانِ ساسانی یکی ‌ست

شوکتِ شهنامه و فرهنگِ ایرانی یکی ‌ست

ارزشِ خاکِ بخارا و سمرقندِ عزیز

نزدِ ما با گوهر و لعلِ بدخشانی یکی‌ ست

ما اگر چون شاخه‌ها دوریم از هم عیب نیست

ریشه‌ی کولابی و بلخی و تهرانی یکی ‌ست

از درفشِ کاویان آوازِ دیگر می‌رسد:

بازوانِ کاوه و شمشیرِ سامانی یکی ‌ست

چیست فرقِ شعرِ حافظ، با سرودِ مولوی؟

مکتبِ هندی، عراقی و خراسانی یکی ‌ست

فرقِ شعرِ بیدل و اقبال و غالب در کجاست؟

رودکی و حضرتِ جامی و خاقانی یکی ‌ست

مرزها دیگر اساسِ دوریِ ما نیستند

ای برادر! اصل ما را نیک می‌دانی یکی‌ ست

«تاجکی»، یا «فارسی»، یا خویش پنداری «دری»

این زبان پارسی را هرچه می‌خوانی، یکی ‌ست!

این سروده همچون برگِ زر در شبکه‌های اجتماعیِ کاربرانِ افغانستانی دست به دست شد و سروده‌ها و سخنانی از این دست گروهی از جوانانِ هراتی را چنان برانگیخت که در خیزشی خودجوش همه‌ی تابلوهایی که در آن واژه‌ی «سرک» جایگزینِ واژه‌ی «خیابان» شده بودند از راهها و گذرها پایین کشیدند.

واژه‌ی «خیابان» از کجا آمده است؟

«خیابان» واژه‌ای پارسی است که از دو بخشِ «خیاو» (جای پرآب و سرسبز) و «بان» (پسوندِ دارندگی و نگهدارندگی، همچون آسیابان) ساخته شده است. صائب تبریزی، در سده‌ی یازدهم، گفته است:

چشم می‌پوشی زِ گلگشتِ خیابانِ بهشت

در کمینِ جلوه‌ی سروِ دلارای که‌ای؟

خیابان، بر پایه‌ی فرهنگهای زبانِ پارسی، به راه‌گذرِ همگانی در شهرها که دارای یک بخشِ پهن در میان برای رفت‌وآمدِ خودروها و دو بخشِ باریک‌تر برای رفت‌وآمدِ پیاده‌ها است گفته می‌شود، و در گذشته نیز، به راهِ هموار در باغها و کشتزارها برای رفت‌وآمد گفته می‌شد. این واژه از پارسی به زبانهای دیگر رفته است. برای نمونه در زبانِ گرجی «خیابان» به ریختِ «خِیوانی» (xeivani) در آمده است.  دو تن از استادانِ نامدارِ زبانِ پارسی، جلال متینی (ایران‌نامه، سالِ نخست، شماره‌ی نخست، پاییزِ ۱۳۶۱، برگهای ۵۷ تا ۹۹) و محمد دبیرسیاقی (خراسان‌پژوهی، سالِ سوم، شماره‌ی نخست، بهار و تابستانِ ۱۳۷۹، برگهای ۱۹۹ تا ۲۰۸)، درباره‌ی واژه‌ی خیابان دو پژوهش دانشیِ سودمند چاپخش کرده‌اند که برای آگاهیِ بیشتر از سرگذشتِ این واژه‌ می‌توان به آنها درنگریست.

بر پایه‌ی پژوهشهای این دو استاد، کهن‌ترین نبیگی(کتابی) که در آن واژه‌ی «خیابان» آمده نبیگِ گیتی‌شناسیِ حافظِ ابرو، در سده‌ی نهم، است که «خیابان» را یکی از «بلوکاتِ هرات» دانسته است. چنین، «خیابان» در آغاز نامی بوده است برای بخشی از هرات در کنارِ دره‌ی دوبرادران و دروازه‌ای به همین نام و نیز نامِ یکی از بلوکِ نه‌گانه‌ی هرات.

واژه‌ی «خیابان» پیش از آنکه کشوری به نامِ افغانستان در پهنه‌ی گیتی پا گیرد بر زبانِ پارسی‌زبانانِ هراتی روان بوده و شگفت اینجا است که خاستگاهِ واژه‌ی «خیابان» که شهرِ هرات است و این واژه از گویشِ هراتیِ پارسی به دیگر گویشهای زبانِ پارسی اندر شده، اکنون در زادگاهِ خود بیگانه دانسته شده و شهردارِ این شهر همه‌ی کوششِ خود را در این گذاشته است تا واژه‌ی «خیابان» را از گذرهای هرات بزداید.

زبانِ پارسی که یکی از انگشت‌شمار زبانهای کهنِ زنده‌ی جهان است و روزی از بنگاله‌ی آسیا تا بوسنی در دلِ اروپا سخنورانی فراوان داشت، با تازشهایی سهمگین، روز به روز از گستره‌ی مرزهایش کاسته شده است. استعمارِ بریتانیا تیشه بر ریشه‌ی زبانِ پارسی که تا پیش از انگلیسیها زبانِ دیوانی و رسمیِ شبه‌قاره‌ی هند بود زد و پارسی را در هندوستان و پاکستان برانداخت. استعمارِ روس نیز فرارودان را یکسره در چنبره‌ی خود گرفت و دو شهرِ بزرگِ پارسی‌زبانِ سمرقند و بخارا را به ازبکان بخشید و نامِ پارسی را از دیگر شهرهای کوچکِ پارسی‌زبان در آسیای میانه که آنها را با نامِ تاجیکستان یک کشور کرد زدود و به آنان پذیراند که زبانشان نه پارسی که تاجیکی است. قوم‌گراییِ پشتونها در افغانستان نیز دهه‌ها است که به دشمنیِ کورکورانه با زبانِ پارسی، که هماره در آن سرزمین زبانِ دیوان و دانش و فرهنگ بوده، روی آورده است و میدان را چنان بر پارسی‌زبانانِ آن کشور تنگ کرده که کسی در آن سرزمین نمی‌تواند واژه‌ی پارسیِ «دانشگاه» را به جای واژه‌ی «پوهنتونِ» پشتو بر زبان راند تا آنجا که دانشگاهِ بلخ تنها دانشگاهِ جهان است که سر در ندارد، چراکه سر درِ آن را که واژه‌ی «دانشگاه» بر آن نوشته شده بود پایین کشیده‌اند و پارسی‌زبانان را زیرِ فشار نهاده‌اند تا از واژه‌های پارسی، بدین بهانه که اینها ایرانی‌اند، بهره نگیرند. در ایران نیز که به گفته‌ی دکتر جواد طباطبایی: «همه‌چیز متولی دارد جز ایران»، می‌توان پارسی را نیز در کنارِ نامِ ایران افزود و گفت: «همه‌چیز متولی دارد جز ایران و زبانِ پارسی»!

آگاهی: برای پیوند با ما می‌توانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از به‌روزرسانیهای تارنما می‌توانید هموندِ رویدادنامه پارسی‌انجمن شوید و نیز می‌توانید به تاربرگِ ما در فیس‌بوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.

جستارهای وابسته

  • جایگاهِ گویشِ هراتی در میانِ گویشهای پارسیِ دریجایگاهِ گویشِ هراتی در میانِ گویشهای پارسیِ دری پارسی‌انجمن: در این جستار، نویسنده با بررسیِ گویشِ شهرِ هرات و روستاهای پیرامونش، در آغاز ویژگیِ گویشِ هراتی را در سنجش با گویشِ کابلی برنموده، و هم‌زمان، نشانه‌های نزدیک‌کننده‌ی گویشِ هراتی را به گویشِ تهرانی نشان داده است، و در پایان، برپایه‌ی ویژگیهای آواشناسی و صرفی، بدین برآیند رسیده که گویشِ هراتی جداسان از گویشِ کابلی و نزدیک به […]
  • بارگیریِ «تاریخ و زبان در افغانستان» مایل هرویبارگیریِ «تاریخ و زبان در افغانستان» مایل هروی پارسی‌انجمن: تاریخ و زبان در افغانستان (عللِ تشتتِ فرهنگی و اجتماعی) نوشته‌ی دکتر نجیب مایل هروی است. مایل هروی در این نِبیگ[=کتاب] در زمینه‌ی ناهماهنگیهای اجتماعی و فرهنگی و دردهای سنگینِ برآمده از آنها دریافتهایی دارد که کوشیده است برپایه‌ی راستیهای روشن و به‌دور از خشک‌اندیشیهای ناخوش و قهرمان‌پرستیهایی دروغین پیشِ چشمِ هم‌میهنانش […]
  • سخنی با همزبانانسخنی با همزبانان فردوس احمدی: من و همزبانانم جایى در تاریخِ افغانستان گُم شدیم. من از قصه‌ی پر غصه‌ی پارسی دری با شما سخن می‌گویم. از مرثیه‌اى که چشم را گریان می‌کند و دل را بریان. این سوز جگر را مگر می‌توان در پیکر واژه‌ها ریخت. واژه‌ها می‌درند و پاره می‌شوند و پیراهن بر تن خود چاک می‌کنند. واژه‌ها لب و دهانم را می‌سوزانند و گویى تکه‌هاى گداخته‌ى […]
  • فارسی افغانستان و چالش‌های پیش روفارسی افغانستان و چالش‌های پیش رو آنچه در این نوشته از محمدکاظم کاظمی، نویسنده و چامه‌سرای افغانستانی، می‌خوانید نگاهی به چالش‌ها و دشواری‌هایی زبان فارسی در افغانستان همچون کمبود دانش‌ همگانی، ورود بی‌رویه واژه‌های بیگانه، از میان رفتن گویش‌های بومی، نامهربانی سررشته‌داران و جدا ساختن فارسی‌زبانان افغانستان از پیکره زبان فارسی […]
  • بارگیریِ «زبانِ دری، فارسیِ میانه و فارسیِ باستان»بارگیریِ «زبانِ دری، فارسیِ میانه و فارسیِ باستان» پارسی‌انجمن: دکتر خلیل‌اله اورمر ـ زبانشناسِ افغانستانی ـ در نبیگِ[=کتابِ] «زبانِ دری، فارسیِ میانه و فارسیِ باستان» به بررسیِ زبانِ پارسی، از ۲۶۰۰ سالِ پیش بدین‌سو، در سه گستره‌ی پارسیِ باستان (نامِ درست‌تر: پارسه)، پارسیِ میانه (نامِ درست‌تر: پارسیگ) و پارسیِ دری پرداخته […]
  • واژه‌های فریبکار در پارسی افغانستانواژه‌های فریبکار در پارسی افغانستان آهنگ امیرحسین اکبری شالچی از جُستار «واژه‌های فریبکار در پارسی افغانستان» به دست دادن برخی از واژه‌های پارسی افغانستانی است که می‌تواند دیگر پارسی‌زبانان را به برداشتی دیگرگونه یا نادرست […]

3 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. درود بر پایندگان زبان پارسی
    در جهان پرآشوب امروز هرکه بتواند زخمی بر پیکره درخت کهنسال پارسی و فرهنگ ناب ایرانی بزند از سوی ایران ستیزان گرامی داشته می شود چراکه سردمداران افغانستان ، پاکستان و حتی ایران سرناسازگاری با این شکوه باستانی دارند و ماندگاری خویش را در کوبیدن زبان و فرهنگ بالنده پارسی و ایرانی می دانند.
    امید که فرهیختگان ایران بزرگ و جوانان میهن پرست آگاه با جانفشانی نگاهبانان بی دریغ این فرآریایی باشند.

  2. ما گواه دسیسه های شوم انگلستان در افغانستان هستیم که دژواژگان آن شوربختانه از کام برخی ها در ایران، افغانستان و … بر می آید. انگلیسی ها با زبون کردن زبان فارسی در هندوستان همین کار را برای جدایی زبانی و فرهنگی دو مردم هند و ایران انجام دادند. مردم افغانستان و بزرگمردان آن کشور آریایی باید به فرهنگ ایرانی و آریایی خود و داستان (تاریخ) راستین خود بیندیشند و به جدایی فکنی های کشورداران انگلستان پایان دهند.

  3. با دُرود
    دَر گامِ نُخُست بِه تَرین راهِ رَستاخیزِ دوباره یِ زَبانِ پارسی دَر سَده یِ بیست وُ یِکُم ،
    نِوِشتَنِ دانِش هایِ اِمروزین به پارسی اَست .
    اَگر بِکوشیم که زَبانِ پارسی را بَرایِ این دانِش ها آماده ساخته و بِنِویسیم ، اَفزون بَر این که پِی وَندی دَرونی با آن دانِش ها پَدید می آوَریم ،بَساکه مانَندِ سَده هایِ پیشین مَردُمانِ بِسیاری بَرایِ آموختَنِ دانِش ها ناگُزیرَند زَبانِ پارسی فَراگیرَند.
    آغازگَرِ این راه جُنبِشِ تَرانِویسیِ نَبیگ های فارسی – اَرَبی به پارسی سَره اَست.
    بَرایِ این که زَبانِ پارسی برای این فِتاد پُخته وُ وَرزیده وُ تَوانمَند شَوَد باید بِسیار نِوشت وَ آزمود .
    به زَبانِ پارسی باوَر داشته باشیم وَ زَمانه را دَریابیم !

دیدگاهی بنویسید.


*