ینی‌چری در زیِ قزلباش: نگاهی به ممنوعیت چند ثانیه‌ای زبان آقای رئیس‌جمهور

 

 

عباس سلیمی آنگیل:‌ از آنجا که پرده‌ها برافتاده و عوامل کشورهای همسایه در ایران حتی نیازی به حفظ ظاهر هم نمی‌بینند، ما نیز در این یادداشت کمی روشن‌تر با آقای رئیس‌جمهور پزشکیان سخن خواهیم گفت؛ چنان‌که درخور رفتار ایشان و برازنده‌ی مواضع و ایستارهایشان باشد.

شعرهای ترکی آذربایجانی شهریار، به‌ویژه شعرهای آیینی‌اش، همیشه در صداوسیما تبلیغ شده است. رهبر جمهوری اسلامی به زبان ترکی آذربایجانی سخنرانی دارد، بنیاد شهریار ردیف بودجهٔ هنگفتی دارد. زبان ترکی آذربایجانی در ایران ده‌ها رسانهٔ دیداری و شنیداری دارد و سالانه صدها عنوان کتاب به این زبان چاپ می‌شود. حتی جواد خیابانی در واپسین بازی پرسپولیس و تراکتورسازی، بخشی از بازی را به زبان ترکی گزارش کرد.

زبان ترکی، به‌ویژه شعر شهریار، هیچ‌گاه در ایران محدود نبوده است‌. اما در هفته‌ی پایانی بهمن‌ماه، در آیین پایانی رویداد «هفته‌ی فرهنگی تبریز در تهران»، فیلمی از رفتار و گفتار میهن‌سوزانه‌ی رئیس‌جمهور پخش شد که باید از زاویه‌های گوناگون بررسی شود. در فیلم روشن نیست که رئیس‌جمهور با چه کسی سخن می‌گوید. آیا کسی به ایشان درباره‌ی کمبود وقت تذکر می‌دهد؟ آیا نکته‌ای به ایشان یادآوری می‌شود؟ آیا از پیش برنامه‌ریزی شده بود که به ایشان تذکر داده شود یا خودشان در دم از آب کره گرفتند؟ هرچه هست، ایشان درجا و دم‌غنیمتانه موضوع را به زبان مادری پیوند می‌دهد و به آرزویش می‌رسد!

از آنجا که در ایران، زبان ترکی آذربایجانی پیش از سخنان رئیس‌جمهور هیچ محدودیتی نداشته است و پس از آن نیز گواهیم که هیچ محدودیتی ندارد و ایشان باز هم در سخنرانی‌های خود شعرهایی از شهریار و شاعران دیگر می‌خواند، ناگزیر باید پذیرفت که این زبان در درازای تاریخ ایران تنها «چند ثانیه» ممنوع بوده است؛ آن چند ثانیه‌ای که آقای رئیس‌جمهور در آستانه‌ی روز زبان مادری به ممنوعیتش نیاز داشت! رسانه‌هایی چون بی‌بی‌سی فارسی و رادیو فردا، در گزارششان به «ممنوعیت زبان مادری رئیس‌جمهور» اشاره کرده‌اند. این اتهام بزرگی است و پزشکیان هم هیچ‌گاه گزارش این رسانه‌ها را تکذیب نکرد!  آری، در کشوری که اسناد هسته‌ای با نیسان به آن‌سوی مرزها فرستاده می‌شود، کارگردانی چنین نمایش نفرت‌انگیزی کار دشواری نیست. گویی آنچه برندا شیفر در باکو سفارش می‌کند، در اینجا برخی خود را موظف به انجامش می‌دانند!

آقای پزشکیان کاستی‌های فراوانی دارد: نخستین رئیس‌جمهوری است که آشکارا قبیله‌گرا و ایران‌ستیز می‌نماید. اگر سخنرانی‌های ایشان بررسی شود و آماری از کلیدواژه‌هایش بیرون کشیده شود، خواهیم دید که واژه‌ها و ترکیب‌های همدلانه‌ای چون «شهروند ایران»، «حقوق شهروندی»، «میهن ایران»، «ملت ایران» و … در آن اندک یافت خواهد شد، اما دوگانه‌های مرکز و پیرامون، ترک و کرد، ترک و فارس، عرب و عجم، سنی و شیعه، «حقوق قومی» (در رویارویی با حقوق شهروندی)، «ملت‌های ایران» (در رویارویی با ملت ایران) و دیگر کلیدواژه‌های استالین‌ساخته، فراوان در آن پیدا می‌شود. شگفت اینکه ایشان این ستیز را در گفتار و رفتارش می‌نمایاند و شرمی هم ندارد و بلکه به این گفتمان جدایی‌افکن خود دل‌خوش هم هست. ایشان حتی تجزیه‌طلبان شناسنامه‌دار را فرامی‌خواند و نهاد ریاست‌جمهوری را آشکارا می‌آلاید. (تاکنون برخی دلسوزان آذربایجانی، همچون موسی غنی‌نژاد، بابت پالوده‌خوری رییس‌جمهور با عوامل کشورهای همسایه به ایشان تذکر داده‌اند. شگفتا که نهادهای مسئول سکوت پیشه کرده‌اند و این وظیفه به گردن شهروندان افتاده است.) ایشان هوش همه‌ی شهروندان ایران را در حد هوش فریفتگان خود می‌پندارد. آخر مگر می‌شود زبانی در یک کشور در حد چند ثانیه ممنوع و سپس آزاد شود؟ آقای پزشکیان‌ با این کارش چنان کرد که رسانه‌های مزدور و جیره‌یابِ درون‌مرز و برون‌مرز گزارش‌های گوناگون و پرآب‌وتابی از ممنوعیت زبان آقای رئیس‌جمهور نوشتند و به سخنان ایشان استناد کردند.

از کسی که بخواهد برای هر استان رئیس‌جمهوری تعیین کند، از کسی که یک ابربدهکار بانکی بدنام و زندان‌رفته و تفرقه‌پراکن را دعوت کند و کنار دست مدیران بانکی در نشستی اقتصادی بنشاند، بیش از این چشم نمی‌توان داشت! انگار در رخت یک قزلباش یک ینی‌چری با شمشیر آخته کمین کرده است که خودش به خودش برای خواندن شعر شهریار تذکر می‌دهد و از کیسه‌ی همدلی مردم ایران برای منافع کشورهای همسایه خاصه‌خرجی می‌کند.

برای آنکه انسان ایرانی به ژرفای فاجعه پی ببرد و دریابد که در این سال‌ها چه در کشورش رخ داده است، سنجش دولتمردان دو کشور همسایه، ایران و ترکیه، در مسئله‌ی مهم منافع ملی بسی ناروشنی‌ها را روشن می‌کند.

به هر روی، از کسانی که در نهادهای امنیتی کشور دغدغه‌ی ایران و ایرانی را دارند، انتظار می‌رود که به این کنش‌های آشکار و نهان ایران‌ستیزان  بپردازند و نگذارند بیش از این منافع ملی ایران پایمال آماج بیگانگان شود.


آگاهی: برای پیوند با ما می‌توانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از به‌روزرسانیهای تارنما می‌توانید هموندِ رویدادنامه پارسی‌انجمن شوید و نیز می‌توانید به تاربرگِ ما در فیس‌بوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.

جستارهای وابسته

8 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. سواد فرهنگی-زبانی در مدارس آموزش داده نمیشه، بجای اینگه همه اقوام ایرانی هم به زبان محلی خودشون و هم به فارسی ییالند، دارند فارسی را می زنند، آخه نادان تو داری توی زمین کسانی بازی می کنی که با ایران و فرهنگ و تمدن و آیین ایران دشمن هستند، میهن فروشی ناخودآگاهانه.

  2. بسیار نوشتار درست و سزاواری بود آفرین ، همواره کوشیده ام تا در این سایت از سیاست پرهیز کنم و تنها به زبانشناسی بپردازم ولی ناگزیر به گفتن نکته هایی چند استم ، یکی اینکه پس از انقلاب ۵۷ این سیاست رسمی حکومتی بوده است که از هر چه که ” ملی ” باشد و یا ” به یکپارچگی و یگانگی ملی یاد آور باشد را با گفتارک های دیگری همچون ” اقوام ایرانی ” و یا “امت …می ” جایگزین کنند ، حتی سالها پیشدر کیهان فرهنگی ( یا اطلاعات فرهنگی ، با پوزش از گمان دراینباره ) خوانده بودم که علی اشرف صادقی از دبیران فرهنگستان زبان در دوران ج.ا. که خودش مرد فرهیخته ایی است کما بیش این را میگفت ” سیاست ما اینست که زبان( فارسی) را به اقوام تحمیل و اجبار نکنیم ” که براستی او خواست بگوید که : “از بالا این سیاست بر ما دیکته شده است و ناگزیر به انجامش ایم ” ،و این خود برخاسته از سر لجبازی کودکانه با سیاست رضا شاهی بود در حالیکه زبان فارسی همواره در تاریخ زبان رسمی و فرهنگی همه گسترده دامنه ایران بوده است ، افسوس بر اینکه این منش را آن اندازه بر سر زبانها انداختند که امروز حتی شماری از میهن دوستان نیز همان چرند واره ها را نا آگاهانه ( دوستی خاله خرسانه ) بازگو میکنند و برای نمونه میگویند ” زنده باد اقوام ایرانی ” یا ” همه اقوام ایرانی یکدل و متحد اند …” که خودش نفی یکپارچگی ایران است ، در حالیکه در جهان کشورهای پیشرفته و فراگشته ( developed countries ) حتی آنهایی که سیستم فدرال دارند ، میگویند ” شهروندان ” یا ” ملتِ …” ، پس بیاییم همانگونه که عباس سلیمی آنگیل گرامی در نوشتار بالا گفتند نخست از گفتن ” اقوام ایرانی ” پرهیز کنیم و بجایش ” شهروند ایرانی ” را بکار ببریم، ببینید کیستی ایرانی نه پرچم شیر و خورشید است نه فلان شاه و رهبر و رییس جمهور و یا جناح سیاسی و اقتصادی، بلکه کیستی ملی ایرانی تنها در یک چیز است ” زبان پارسی ” و اگر این شناسه ناتوان و یا نابود شود دیگر هیچ از ایران نخواهد ماند و از این رو باید بسیار درباره کسانی/ سران سیاسی که بخواهند گستره کیستی ( هویت ) ملی و زبان فارسی را سرکوب و ناتوان گردانند حساس بود و واکنش نشان داد .

    • درود هم میهن گرامی، من با بیشتر نکته‌هایی که فرمودید همسو هستم ولی نیاز دونستنم چند چیز رو از نگاه خود نیز بیفزونم، شما فرمودید که کیستی ما نه به پرچم است نه به رهبر نه به سیاست و اقتصاد ! من توانای پذیرفتن چنین چیزی نیستم. به دید من این کم مهری است و از چنین جهان بینی‌ای ما تنها با شتاب بیشتری بسوی ویرانی سقوط خواهیم کرد. ما برای پیشرفت در هر زمینه‌ای در این سرزمین نیاز به آدم‌هایی با مهارت در همه دانش‌ها هستیم، پزشکی، صنعتی، انسانی، هنر و …
      سیاست نیز یک دانش در زیرگروه انسانی است با سویه‌ها و رویکردهای گوناگون که تا جایی که ما در تاریخ دسترسی داریم همواره بسیار دانشی مهم بوده؛ بها دادن یا ارج گذاشتن به فرهنگ، زبان، تمدن، تاریخ و … یک مرز و بوم نیازمند رویکردی به روشنی میهن‌پرستانه و میهن‌دوستانه است، ولی موردی که هست شوربختانه سیاست رو برای ما از کودکی به دیوی بد ریخت مانند کرده‌اند که اَخ و تَخ است و نباید درگیر آن شد، آشکار‌تر بیان میکنم؛ برای نمونه ما آشپز نیستیم ولی درباره خوراکی که میخوریم دیدگاهمان را میگوییم، ما هنرمند نیستیم ولی درباره آهنگی که گوش میدیم یا نقش یا فیلمی که میبینیم احساسمان را بیان میکنیم و میدانیم که هرچه در این زمینه‌ها بهتر باشیم مایه شکوفایی و سربلندی سرزمینمان خواهیم شد، ولی تا به سیاست میرسیم حس میکنیم با چیزی از ریشه پیوند ندارد و بهتر است به آن درون نکنیم. هرچند از نگاه من این رویکرد ناگهانی سر از خاک در نیاورده و سخت سنجیده شده و برنامه ریزی شده است، چراکه اینگونه است که میشود با ندانستن آسانتر مردم را به همان ور که میخواهند سو دهند و آخر هم بفرستندمان دنبال نخود سیاه، بماند تا دو سال دنبال نخود سیاه بگردیم و هنگامی که آگاه شویم ایستگاهمان گرفته شده کار از کار گذشته باشد و یک زخم دیگر چرک کرده باشد.
      ما شوربختانه آن‌اندازه دیده‌ایم که هویدا است که پیامدهای جامعه‌ای که در اندازه‌ای خردورزانه به دانش سیاست (مانند دیگر دانش‌ها) آگاه نباشد چه خواهد بود. هرچند که من پافشاری‌ای روی این سخنم ندارم و خشنود میشم اگر کسی نادرستی و لغرش من رو برای بهبود ویرایش کند و بیاراید، ولی باوری است که در این سالها نتوانسته‌ام آن را بشکنم یا به نادرستی آن پی ببرم برای همین هنگامی که خوندم شما گفته بودید “کیستی ایرانی نه پرچم شیر و خورشید است نه فلان شاه و رهبر و رییس جمهور و یا جناح سیاسی و اقتصادی، بلکه کیستی ملی ایرانی تنها در یک چیز است ” زبان پارسی ”” این نکته در گلویم گیر کرده بود و باید میگفتمش، چیستی ایران، کیستی ایرانی، و مهم تر از همه اینها حال و روز مردم ایرانی همه پیوند تنگاتنگی با همه چیزهایی که شما گفتید و این دانش‌ها دارد، فراری بودن از رویارویی با آنها و اغرار نکردن به فاجعه تنها و تنها بهبودی را کندتر و کار را سخت‌تر و آینده بچه‌ها و نسل‌های خود مای ایرانی را از این تباه‌تر میکند، بهتر است بیماری پذیرفته شود تا بتوانیم آن را زودتر درمان کنیم نه با دل بستن به امیدی واهی و پوچ برای چند گاهی سرخوش بمانیم تا کار از کار بگذرد.
      روزتون خوش و تندرستیتون پایدار بزرگوار.

      • سپنتای گرامی ، هنوز هم میگوییم که ” کیستی ایرانی تنها زبان پارسی است و بس ” زیرا اگر پیشبایست ایرانی بودن را به اقتصاد نیرومند و خوب و بهزیستی و مالداری وسیاستمردان خردمند بدانیم : نخست اینکه همه این پیشبایست ( شرط ) ها در همه جای جهان شایسته و بایسته است و در گذر تاریخ ایران شاید کمتر رویداده که ایران دارای اقتصادی خوب (در همه جای ایران و نه تنها درپایتخت ) و دارای سیاستمرداند خردمند و درستکار ودلیر و ایراندوست بوده باشد، پس اگر این منش میبو ایران در گذر ایندو هزار سال گذشته بایستی از میان رفته باشد و اکنون بخشی از ترکیه و یا روسیه و یا کشوری عرب زبان میبود کما اینکه بسیاری از ایرانی ها اینروزها آرزو میکنند که کاش مستعمره فلان کشور میبودند و ای کاش که زبان رسمی انگلیسی میشد ،دوم اینکه اگر شما خواستید نیازبه کارشناس سالاری ( مدرک سالاری / تخصص! ) را یاد آور شوید این مدرک داری را نباید باشایسته سالاری راستین یکی دانست ، دانشهای انسانی/ اجتماعی Humanities ” دانش دقیق و چندی نیستند و تنها به سخنوری و نوشتن و خواندن بستگی دارد که در دسترس همگان هست و همه انسانها میتوانند و باید و شاید تا درباره همه دانش های انسانی دیدگاه خود را بگویند و بنویسند چه بسا که دیدگاه و آفرینش ادبی و فلسفی ایشان از آنانی که مدرک فلان دانشگاه را دارند بهتر باشد ولی دانش های طبیعی Natural Science دانش های دقیق و چونی (quantitative)نیازمند به روشهای اندازه گیری و ابزار های دقیق و پیچیده وآزمایش و آزمایشگاه و شمارهپردازی های ریاضی و جبری بسیار پیچیده و یا آموزش های دقیق و کاربردی فیزیکی و فیزیولوژیکی هستند که در این روی نیازمند روند کارشناسی آکادمیک که بیرون از دسترس همگان هست ، در تاریخ ما بهترین سیاستمردان و اندیشمندان شاید در زمینه درخشان کاری خود هیچ مدرکی نداشته بودند ، ابن سینا و بیرونی مدرک دکترای فیزیک و پزشکی و فلسفه و… از فلان دانشگاه ! نداشتند ،از رودکی وفردوسی و سعدی .. تا ملک الشعرای بهار و کسروی و.. مدرک دکترای ادبیات فارسی نداشتند ، شاه اسماعییل و صهماسب صفوی و نادر شاه و امیر کبیر و رضا شاه مدرک علوم سیاسی نداشتند، بله اگر کسی بخواهدپزشکی و یا معماری و مهندسی کند باید دارای مدرک ارزشدار باشد ولی هر آنچه که تنها به سخنوری و واژگان و رایش( منطق) بستگی داشته باشد را باید برای همگان آزاد دانست ، دیگر اینکه بیاییم بیانگاریم که کسانی برنامه های بسیار خوبی برای اقتصاد ایران داشته باشند ولی زبان پارسی در آن نگنجد ، پس در این حال شما در هر کجای جهان که باشید که اگر در آن به هر زبانی هم سخن بگویند ولی اقتصاد و سیاست خوب و درست و رفاه اجتماعی باشد را میتوانید میهن خود بدانید و با این منش دیگر نیازی نیست تا بیهوده برای ایران حرص خوردن !

  3. من خود از هواداران دکتر پزشکیان بودم ولی شوربختانه بعد از انتخابات دریافتم که ایشان پایه گذار فراکسیون ترک زبانان مجلس بودند و با فرمان رهبری ناگزیر به تعطیلی صوری این فراکسیون شدند . خدا خودش به فریاد ایران مظلوم ما رسد .

  4. حتما خبر نامه نگاری به زبان ترکی از استاندار آذربایجان شرقی به رئیس جمهور ایران را شنیدید . یا احتمالا خبر درگیری قومیتی در ارومیه و یا تخریب خط لوله آب اصفهان به یزد و… شوربختانه درگیری های قومیتی و طائفگی رو به فزونی است .

  5. من خودم از پدر آذری هستم و پدربزرگم از همدوره ایی های کسروی بود ، نمیدانم چرا پانترکیسم دشمنترین گروه ایرانستیز گشته است ، البته چون یکی اینکه از دید چغرافیایی ایران و ارمنستان مانعی در برابر پدید آمدن به پندار ایشان ” توران بزرگ” هستند زیرا ترکهای شرقی را از ترکزبانهای غربی جدا کرده اند و دیگر اینکه هستی ایرانی و بویژه بویژه درخشش زبان پارسی دری و کیستی فرهنگی و تاریخی ایران ،ترک و ترکزبان را ناچیز میگرداند و این پدیده ایی نوین است زیرا بزرگان عثمانی کتابهای پارسی را در کتابخانه شان همچون گوهری پر بها گرد میکردند و میخوانندو کتابخانه های عثمانی آکنده از کتابهای پارسی است ولی حتی یک دستنویس از کتاب مغولی-توررکی ” دده قورقود ” در آن یافت نمیشود ، بویژه در حالی که پس از انقلاب . سرکوب شدید ایرانگرایی و خوار داشتن زبان پارسی و بهادادن و بر انگیختن هویت های قومی دینی بجای هویت یگانه شهروند ملی، چند دهه دنبال میشده است اکنون بیزاری از ملیت ایرانی و سردرگمی هویتی در میان بویژه ترکزبانان پدید آمده است زیرا زبان پارسی بوده که همه مردمان ایران را بهم پیوند میداده ” نه پرچم و اقتصاد و دین ، شاه و…”
    راهچاره در افزونکاری در زمینه بهبود زبان پارسی پرهیز از باستان گرایی همچون کاربرد واژگان نا همخو و ناهمآوای پارسی میانه(زبان پهلوی) در پارسی دری همچون “نبیگ بجای کتاب “و ساخت واژگان دراز بروش زبان پهلوی ، و نیز ترجمه هایی روان از کتابهای به زبانهای دیگر /از زبانهای اروپایی و نیز پرهیز از برابر نمودن زبان پارسی با زبان “اشعار گل و بلبلی ” است ، مردم ایران دیگر از کلیله و دمنه و مرزبان نامه طوطی نامه و گلستان سعدی و.. همچون بیزار شده اند پس باید زبان پارسی را در میان مردم همچون زبانی توانا و مدرن و روان امروزی استوار کرد ، بیاد بیاوریم که قرار نیست تا زبان پارسی دری ۱۰۰ در صد پارسی شود بلکه اگر ما بتوانیم با روشی هوشمندانه تا ۷۰ درصد زبان پارسی را نگه داریم و بهبود دهیم و ۳۰ درصد آن را از واژگان زبانهای اروپایی بجای عربی بکار ببریم در راه درست خواهیم بود.

  6. زبان پارسی دری چون در ایران هیج پشتیبان رسمی ندارد و اینکه فرهنگستان زبان فارسی کنونی پشتیبان ” الفارسی ” و تنها از سر دشمنی با زبانهای اروپایی است نه دوستی و مهر پارسی دری ، پس این زبان بدست توده کوچه و بازار افتاده و ایشان نیز بروشی نا آگاهانه دارند زبان پارسی را هم از دید دستوری و هم از دید وآژگان سست و نابسامان میکنند همچون شکستهنویسی وگنگی ساختاری در سینتاکس و مورفولوژی و سردرگمی در کاربرد پروپوزیسیون / حرف های اصافه همچون کاربرد ” برای ” بجای : ” از آن ، تا ،تا اینکه ، در / اندر ، به سوی ، با ” و نیز پرهیز از کارواژگان در سخن و نا “اگاهی یکسره از دستور زبان لوژیکی است که همان نا آگاهی و شلختگی گفتاری در زبان خودشان، در یاد گیری زبانهای دیگر نیز برایشان دشواری می آفریند

دیدگاهی بنویسید.


*