استاد داریوش آشوری
برای یک مفهوم یا اصطلاح در مرحلۀ نخست چه بسا برابری درست یا کوتاه و رسا یافت نشود و این کوشش در مراحل سپسین به نتیجه برسد. در روزگار ما که گرایش به آنست که زبان فارسی به پشتیبانی قاعدهها و قالبهای خود و با سرمایۀ خود واژههای تازه بسازد، در عین حال این امکان فراهم شده است که آنچه در چهل – پنجاه سالۀ اخیر ساختهاند و نارساست نیز اصلاح شود و ترکیبها و واژههایی کوتاهتر و بهتر جانشین آنها شود، چنانکه واگردان «رفراندوم» به «مراجعه به آراء عمومی» و یا «میدیوم» به «وسیلۀ ارتباط» رسانندۀ معنا بود اما بیش از حد دراز بود و یافت شدن دو واژۀ کوتاه و زیبا و رسای «همهپرسی» و «رسانه» برای این دو بیگمان کامیابی درخشانی بوده است که بعد از سالها به آن رسیدهایم و بیشک هر آدم با انصافی حکم میکند که دو واژۀ اخیر که، در واقع، کلمهاند نه عبارت، بسیار کوتاهتر و بهتر از دو عبارت پیشیناند و نشانۀ آنست که بازگشت به مایۀ اصلی زبان فارسی و به کار گرفتن قالبهای آن تا چه حد میتواند ما را در یافتن یا ساختن واژهها یاری کند. کسانی که با شنیدن «رسانه» (که اسم آلت است از رساندن و بنا به قاعدۀ درست دستوری ساخته شده و معنا را هم دقیق میرساند) برآشفته میشوند و بجای درنگ در این کار به «برهانهای قاطع» خود سر میکشند و بیتی از ناصر خسرو را مثال میآورند که در آن «رسانه» (واژهای که اصل آن بدرستی معلوم نیست) به معنای اندوه بکار رفته است، کاری جز لجبازی یا دانشفروشی بیجا نمیکنند. همچنین است ترجمۀ «ساتلیت» نخست به «قمر مصنوعی» و سپس به «ماهواره» که تردید نیست دومی کلمۀ درست فارسی است و اولی شتابزده و بضرورت ترجمه سرهم بندی شده است.
البته این بدان معنا نیست که هر نوآوری یا هر واژۀ «من-درآوردی» و دساتیری را باید پذیرفت، ولی یکسره رد کردن و یکباره جبهه گرفتن هم در برابر هر واژۀ تازه و یا پافشاری و لجبازی در قدمابازی، پاسخی به مساله نیست و، همچنانکه گفتیم، این مساله موردی است و هیچ حکم کلی دربارۀ آن درست نیست. محمد علی فروغی در رسالۀ پیام من به فرهنگستان – که هنوز هم بسیار نکتههای خواندنی و آموختنی دارد – در عین درست شمردن کار واژهسازی فرهنگستان، با واژههای «پیشوند» و «پسوند» به مخالفت پرداخته و گسترش پسوند «وند» را از این جهت که معنای آن در زبان امروزی شناخته نیست و تنها در ترکیبهایی مانند الوند و نهاوند و سگوند، وجود دارد، نادرست دانسته است. حال آنکه میبینیم «پیشوند» و «پسوند» جزء واژگان امروز فارسی شده و بسیار بکار میرود و جای «مزید مقدم» و «مزید مؤخر» را بکل گرفته است، و رواج همین دو واژه سبب شده است که «- وند»، به عنوان پسوند نسبت، معنای روشنی پیدا کند و به همین قیاس امروز واژۀ «شهروند» [۵] را داریم برای Citizen یا Citoyen.
تنگناهای واژهسازی و برابریابی
در مورد واژهسازی باید به این نکته توجه داشت که ساختن اسمهای ذات و کلماتی که کاربردهای فنی محدود دارند و مربوط به اصطلاحات یک رده از علوم و فنون هستند بسیار آسانتر است تا ساختن برابری برای اسمهای معنا که بار سنگین تاریخی دارند و به خاستگاه تاریخی و فرهنگی خود سخت وابستهاند. اهل فلسفه و علوم انسانی بیش از دیگر علوم با این دشواری سروکار دارند، زیرا سروکار آنها با مفاهیمی است که از ژرفنای تاریخ غرب و با تکیه به تمامی فرارداد اندیشۀ آن پدید آمده و گاه واژهها چنان معناهای گوناگون و ناهمساز دارند که هیچ کلمهای جای آنها را نمیگیرد. کلماتی مانند «ایده» و «سوژه» و «ابژه» از این جملهاند که بار صدها و هزاران سال تاریخ تفکر غرب را بر دوش دارند و کوشش برای ترجمۀ آنها جز در مواردی خاص که کلمه به یکی از معناهای خود و محدود در حوزهای ویژه بکار میرود، ناشدنی است. در چنین موارد چارهای نیست جز بکار گرفتن اصل کلمه و وارد کردن آن در زبان. در این مورد یک تجربۀ تاریخی نیز داریم و آن مربوط به ترجمۀ متنهای یونانی در سدههای نخستین اسلام است. در آن هنگام نخست مترجمان بسیاری از واژههای یونانی را به صورت معرب وارد زبان کردند (مانند قاطیقوریاس، اریتماطیقی، بوطیقا، آنالوطیقا، متافوسیقا) که رفته – رفته برای برخی از آنها برابرهایی در عربی یافتند یا ساختند و رواج دادند و واژۀ یونانی از رواج افتاد و برخی از واژههای یونانی نیز تابعیت عربی گرفتند و ماندگار شدند. بنابراین، حتا در مورد این دسته از واژهها نیز نمیتوان حکم کرد که کدامها سرانجام، ترجمه ناپذیراند و خواهند ماند و کدامها با گذشت زمان برابری برای خود خواهند یافت.
پینوشت
۵. واژهسازی با مواد زبانی بسیار آشنا این خطر را در بر دارد که با قیاس و تعبیر، معنای نادرستی از واژه رواج یابد، چنانکه امروزه بسیاری «شهروند» را به معنای شهرنشین (در برابر روستانشین) بکار میبرند و اگر آن را از مادۀ «شار» که به همان معنای شهر است و در قدیم هم بکار میرفته (چنانکه در شارستان) و امروز ناآشناست، میساختند، چنین مشکلی پیش نمیآمد (چنانکه در دایرةالمعارف مصاحب هم کلمۀ «شارمند» را برای همین معنی بکار بردهاند).
دنباله دارد …
این بخش برگفته از جستار «پیرامون نثر فارسی و واژهسازی» است که در کتاب بازاندیشی زبان فارسی (ده مقاله)؛ تهران: نشر مرکز آمده است.
دیدگاهی بنویسید.