نگرشی بر زبان تازی (بخش پایانی)؛ تازی‌گرایی

دکتر ضیاالدین هاجری

دکتر ضیاالدین هاجری

 بخش نخست

بخش دوم

زبان فارسی در دوران سه‌گانه: باستان، میانه، نو همواره دستخوش تاخت‌وتاز واژه‌های بیگانه بوده است، لیک هیچ کدام مانند واژه‌ها‌ی تازی در زبان فارسی جای خوش نکرده است.

گروهی بر این باورند که واژه‌های تازی به زبان فارسی دامنه و گستره بخشیده و این زبان را برای شکوفایی دانشهای گوناگون آماده نموده است.

گروهی دیگر می‌گویند تازی گرایی دانشمندان، نویسندگان و سرایندگان ایران مایه‌ی راهیابی واژه‌های تازی به زبان فارسی شده است؛ وگرنه واژه‌های فارسی، برای شکوفایی اندیشه‌های گوناگون، هیچ‌گونه کمبود و کاستی و نارسایی نداشته است.

پس از تاخت‌وتاز تازیان به ایران، گرایش سرآمدان ایران به زبان تازی، مایه‌ی راهیابی واژگان تازی به زبان فارسی شد. پس نمی‌توان گفت چون ایرانیان، برای شکوفایی اندیشه‌ها‌ی خود، واژه‌ی فارسی نداشتند دست به دامن واژه‌های تازی شده و به دریوزگی نزد تازیان رفته‌اند.

گروه سوم هم بر این باورند: «چون قرآن (خواندنامه) به زبان تازی است، ازاین‌روی زبان تازی پایه‌ی اسلام است و چنان‌که واژه‌های تازی از زبان فارسی بیرون رود، سستی و ناتوانی بر پیکر اسلام چیره می‌گردد…‌»

در پاسخ به این گروه سوم شاید بتوان گفت: عیسی (درود خدا بر او باد)، پیامبر ترسایان، به زبان عبری سخن می‌گفت. یاران و شاگردانش، گفتار او را به زبان عبری می‌نوشتند. این نوشته‌ها، در نیمه‌ی نخست سده‌ی دوم ترسایی، به زبان گِرِک (یونانی) و لاتین برگردانده و در دسترس ترسایان گذاشته شد. هنوز هم زبان لاتین «زبان کلیسا‌» است، لیک بیش از دومیلیارد مردم جهان که از زبان لاتین چیزی سردر نمی‌آورند ترسایی هستند.

بیشتر مردم سرزمینهای آفریکای میانه و باختری و خاوری و نیمروزین، افغانستان، اندونزی، پاکستان، ترکیه، مالزی و پاره‌ی از مردم امریکا، چین، روسیه، سری‌لانکا، فیلی‌پین، هند… مسلمان‌اند، لیک از زبان تازی آگاهی ندارند. ازهمین‌رو، نمی‌توان «آیین‌» و «زبان‌» را به یک‌دیگر آمیخت و چنین برداشت کرد که «هر کس زبان لاتین نداند ترسایی نیست و هر که زبان تازی نداند مسلمان نمی‌باشد‌». اسلام، آیین جهانی است، لیک «زبان تازی‌» زبان مردم بخشی کوچک از گیتی است.

«وام‌گیری‌» واژه هنگامی انجام می‌گیرد که جای واژه‌یی در زبان «وام‌گیرنده‌» تهی باشد یا «وام‌دهنده‌» از زندگی بهتر و برتر برخوردار باشد؛ یا پیوندی بازرگانی، دانشی، گردشی، ورزشی و… مایه‌ی آن شود که انبوه واژه‌ها از سرزمینی به زمینی دیگر سرازیر شود؛ یا همکاری دانشمندان سرزمینها‌ی گوناگون برای دستیابی به دانشهای نو، خواه‌ناخواه به دادوستد گروهی واژه بینجامد. اکنون باید گفت که هیچ یک از این ویژگیها، نه در تازیان بود و نه در زبان تازی.

آنچه روشن است، پس از تاخت‌وتاز تازیان به ایران، گرایش سرآمدان ایران به زبان تازی، مایه‌ی راهیابی واژگان تازی به زبان فارسی شد. پس نمی‌توان گفت چون ایرانیان، برای شکوفایی اندیشه‌ها‌ی خود، واژه‌ی فارسی نداشتند دست به دامن واژه‌های تازی شده و به دریوزگی نزد تازیان رفته‌اند. زیرا هم اکنون که یک هزار و چهارسد و سی و اندی سال از تاخت‌وتاز تازیان می‌گذرد و بسیار از واژگان فارسی چون از روی ناچاری یا تازی‌گرایی به کار گرفته نشده، چنان در زیرِ خاکسترِ زمان مانده که می‌پندارند از میان رفته است؛ واژه‌های کنونی زبان فارسی برای شکوفایی اندیشه‌ها کم‌وکاست ندارد و بسادگی می‌تواند دیدگاهها و رایها و اندیشه‌ها را به انگاره‌ی سخن آورد و گنجینه‌ی مغز فارسیان را بگشاید و شکوفا سازد.

اگر رستاخیز و خیزشی که فردوسی، بخرد فرزانه‌ی توس، در به‌کاربردن واژه‌ها‌ی دری برپا نموده بود، همچنان دنبال می‌شد و هر یک از سرایندگان و نویسندگان، درخورِ تاب‌وتوان و نیروی خود واژگان فارسی را به کار می‌گرفتند، زبان فارسی راهی دیگر را می‌پیمود و سرنوشتی نیکوتر می‌یافت.

درخورِ یادآوری است، «وام‌گیری‌» واژه هنگامی انجام می‌گیرد که جای واژه‌یی در زبان «وام‌گیرنده‌» تهی باشد یا «وام‌دهنده‌» از زندگی بهتر و برتر برخوردار باشد؛ یا پیوندی بازرگانی، دانشی، گردشی، ورزشی و… مایه‌ی آن شود که انبوه واژه‌ها از سرزمینی به زمینی دیگر سرازیر شود؛ یا همکاری دانشمندان سرزمینها‌ی گوناگون برای دستیابی به دانشهای نو، خواه‌ناخواه به دادوستد گروهی واژه بینجامد.

اکنون باید گفت که هیچ یک از این ویژگیها، نه در تازیان بود و نه در زبان تازی. تازیان اگرچه آزادانه زندگی می‌کردند، لیک از زندگی نخستین پا فراتر ننهادند و در چادرهای مویی، در دل بیابان آن هم مستمندانه، روزگار را سپری می‌کردند و از کاروانها‌ی بازرگانی ایران و روم که میان دو سرزمین رفت‌وآمد می‌کردند، باج می‌گرفتند. گاه با مردم ایران به سود رومیان و دیگر گاه با رومیان به سود مردم ایران می‌جنگیدند و بدین‌گونه به خون‌ریزی، نماد دلیری و جنگ‌آوری می‌دادند.

تازیان نه تنها چیزی نداشتند که به ایرانیان بدهند، تا همراه آن واژه‌های تازی به سرزمین ایران بیاید، لیک بسیار از واژه‌های فارسی راهم از ایرانیان گرفتند و با دستکاری فراوان، گروهی را به نام «دخیل‌» و انبوهی را به نام «اصیل‌» به‌شمار آوردند و به‌کار بردند. گفتن این داستان سَرِ دراز دارد.

پیامبر بزرگوار اسلام می‌خواست خوی اهرمنی و ستمگری را از تازیان برگیرد و زندگی نو به آنان ارزانی دارد، لیک درگذشت وی نگذاشت و ستیز جانشینان او برای به دست گرفتن فرمانروایی، هم اسلام را از راه راستین بیرون برد و هم زندگی تازیان آن گونه که پیامبر بزرگوار اسلام آرزو می‌کرد، دگرشی نیافت. ازهمین‌روی، هنگامی که ایرانیان به اسلام گرویدند، زندگی تازیان همانند گذشته زندگی بیابانی بود و نمی‌توانست زندگیی نمونه باشد که ایرانیان از آن پیروی کنند و به دنبال آن به «وام‌گیری‌» چیزهای تازه و «واژه‌های نو‌» باشند.

تازیان نه تنها چیزی نداشتند که به ایرانیان بدهند، تا همراه آن واژه‌های تازی به سرزمین ایران بیاید، لیک بسیار از واژه‌های فارسی راهم از ایرانیان گرفتند و با دستکاری فراوان، گروهی را به نام «دخیل‌» و انبوهی را به نام «اصیل‌» به‌شمار آوردند و به‌کار بردند. گفتن این داستان سَرِ دراز دارد.

سرآمدان و بزرگانی بودند که آن‌چنان به تازیگرایی پرداختند و هر چه می‌نوشتند سراسر تازی‌نگاری بود. اگر گردشنامه، دستور، تاریخ یا هر چیز دیگر می‌نوشتند به زبان تازی بود یا نام تازی بر آن می‌نهادند. اینان با کاربرد واژه‌های همتا، ناهمتا و همگونه‌ی تازی آن‌چنان زبان پارسی را سرشار از واژگان تازی کردند که هنوز هم رهایی از آن انجام‌پذیر نیست. آنان برای خودنمایی، دانش‌نمایی و برتری‌فروشی آن‌چنان تیشه به ریشه‌ی زبان تاخته‌شده‌ی پارسی زدند که امروزه، ما و نژاد کنونی با گرفتاریهای پیش‌آمده، دست‌به‌گریبانیم و بسیار آشفته و سردرگُم.

کاروان تازیگرایی، تا آن‌جا پیش رفت که برخِ از ایرانیان، روی دست تازیان بلند شدند و از واژه‌های تازی کنش‌گونه، پوینده‌زاب، ریختِ زیاده‌نمایی، فروزه‌ی همگونی، پوییده‌زاب و… ساختند و ره‌آوردی تازه به زبان تاز‌ی یا به دیگر گفته به زبان فارسی ارزانی (!) داشتند.

سرآمدان و بزرگانی بودند که آن‌چنان به تازیگرایی پرداختند و هر چه می‌نوشتند سراسر تازی‌نگاری بود. اگر گردشنامه، دستور، تاریخ یا هر چیز دیگر می‌نوشتند به زبان تازی بود یا نام تازی بر آن می‌نهادند. اینان با کاربرد واژه‌های همتا، ناهمتا و همگونه‌ی تازی آن‌چنان زبان پارسی را سرشار از واژگان تازی کردند که هنوز هم رهایی از آن انجام‌پذیر نیست. آنان برای خودنمایی، دانش‌نمایی و برتری‌فروشی آن‌چنان تیشه به ریشه‌ی زبان تاخته‌شده‌ی پارسی زدند که امروزه، ما و نژاد کنونی با گرفتاریهای پیش‌آمده، دست‌به‌گریبانیم و بسیار آشفته و سردرگُم.

لیک درخورِ یادآوری است، ترانه‌های باباطاهر و چهارپاره‌های خیام و دیگران با سرودن چامه‌ها، چکامه‌ها، ترانه‌ها و سروادهای فارسی، از آن روی سر زبانهاست که چم بیرونی و درونی ندارد و از گفتارهای پیچیده و واژه‌های دشوار تازی تهی است.

اگر رستاخیز و خیزشی که فردوسی، بخرد فرزانه‌ی توس، در به‌کاربردن واژه‌ها‌ی دری برپا نموده بود، همچنان دنبال می‌شد و هر یک از سرایندگان و نویسندگان، درخورِ تاب‌وتوان و نیروی خود واژگان فارسی را به کار می‌گرفتند، زبان فارسی راهی دیگر را می‌پیمود و سرنوشتی نیکوتر می‌یافت.

پیش از فردوسی و در دوره‌ی او، اندیشه‌ها ساده و واژه‌های تازی کم است، لیک پس از فردوسی، شوربختانه اندیشه‌ها رو به پیچیدگی گرایید و واژگان تازی رو به افزایش نهاد. سروده‌های رودکی، تاریخ بلعمی به‌هیچ‌رو با تاریخ بیهق یا دیگر نوشته‌ها و سروده‌ها برای نمونه با خاقانی و… درخور سنجش نیست. گویی پس از پایه‌گذاران زبان و سرواد فارسی، سوای چند نویسنده و سراینده‌ی انگشت‌شمار، یکباره همگی به تازی‌گرایی و ترکی‌نگاری روی آورده‌اند!

 

جستارهای وابسته

  • نگرشی بر زبان تازی (بخش دوم)؛ دِگَرش (وات‌گردانی) چیست؟نگرشی بر زبان تازی (بخش دوم)؛ دِگَرش (وات‌گردانی) چیست؟ دکتر ضیاالدین هاجری: دگرش یکی از دیدمانها و بهری ارزشمند از «دستورزبان پارسی‌» است و نباید به‌هیچ‌رو از آن بسادگی گذشت. در بیشتر دستورها بدین نکته نگرش نشده و بسا استادان و کارشناسان ارجمند زبان و ادب پارسی هم در آموزگاهها بدان نمی‌پردازند. شایسته است بدانیم که «دگرش‌» کلیدکار و پایه و مایه‌ی «واژه‌شناسی‌» […]
  • نگرشی بر زبان تازی (بخش نخست)؛ تازی‌نمایینگرشی بر زبان تازی (بخش نخست)؛ تازی‌نمایی در این جستار دکتر ضیاالدین هاجری نشان می‌دهد که چگونه زبان تازی از راه «تازی‌نمایی‌» و همانند آن پرورش و گسترش یافت و از دشت و بیابان به شهر و سامان آمد و زبان دین و دانش و ساستاری شد و بدین‌گونه زبانی که واژگان بنیادی آن پیش از پیدایش اسلام از دوهزار فزونی نمی‌یافت، در اندک گاه رو به افزایش گذاشت و از نیمه‌ی دوم سده‌ی یکم کوچی، شتابانه […]
  • واژه‌های پارسی در لهجه‌ی عربی حجازواژه‌های پارسی در لهجه‌ی عربی حجاز پارسی‌انجمن: «واژه‌های فارسی‌الاصل در لهجه‌ی عربی حجاز» یکی از جستارهایی است که به بررسی شماری از واژگان پارسی در زبان تازی می‌پردازد. نویسنده‌ی این جستار دکتر «محمد صدیق العوضی» پس از بررسی راه‌های ورود واژگان پارسی به لهجه‌ی حجازی زبان تازی فهرستی از واژگان پارسی را در زبان تازی به دست می‌دهد. در این فهرست شمار واژگانی که درباره‌ی نام […]
  • عربی‌زدگی در گزارش و واکاویِ ادبِ پارسیعربی‌زدگی در گزارش و واکاویِ ادبِ پارسی پارسی‌انجمن: از دیرباز، پاره‌ای از پژوهندگان بر این باورِ دروغ بوده‌اند که چامه‌سرایان و گویندگانِ ایرانی درونه‌ی کارهای خویش را وامدارِ چامه‌گویانِ عرب بودند تا آنجا که ادبِ پارسی را ریزه‌خوار و دریوزه‌گر ادبِ عربی برشمرده‌اند! در این جُستار، وحید سبزیان‌پور، استادِ زبان و ادبیاتِ عربیِ دانشگاهِ رازی، برمی‌نماید که آنچه این پژوهندگان، […]
  • پارسی‌های تازی‌نما: ریشه‌شناسی واژه‌های فارسی عربی‌نماپارسی‌های تازی‌نما: ریشه‌شناسی واژه‌های فارسی عربی‌نما پارسی‌انجمن: در این جُستار دکتر کامران کسائی برآن است تا نمونه‌هایی از واژه‌های پارسیِ پرکاربردی را که امروزه آگاهانه یا ناآگاهانه عربی پنداشته می‌شوند و در گفتار و نوشتار بیشتر به شیوه‌ی واژه‌های تازی و ساختار آن زبان با آنها رفتار می‌شود بررسد و نیز برنماید که این واژه‌ها اگرچه به نگر عربی می‌آیند لیک ریشه‌ی پارسی دارند. وی همچنین […]
  • وجیه عبدالرحمان و ساختار وندی زبان عربیوجیه عبدالرحمان و ساختار وندی زبان عربی عبدالرحمان می‌گوید که زبان عربی مانند زبان انگلیسی است! از نگر زبان‌شناسی، زبان انگلیسی بخشی از خانواده‌ی زبان‌های هندواروپایی است و زبان عربی بخشی از زبان‌های سامی. این دو خانواده از نگر ساختاری و تاریخی بسیار دگرسان از هم‌اند. یکی از برجسته‌ترینِ این‌ دگرسانی‌ها در ساختارهای دستوری و واژه‌سازی است که زبان‌های هندواروپایی چون پارسی از […]

دیدگاهی بنویسید.


*