هویت‌خواهی ایرانیان: شاهنامۀ ابومنصوری

کورش جنتی: پس از تازش تازیان به سرزمین ایران، زندگی مردم ایران دستخوش دگرگونی‌های ژرفی شد. ازداهای فراوانی دربارۀ دو سدۀ نخست هجری نداریم. آنچه هست، جنگ بوده و شورش‌های اعتراضی گاه به گاه و در فِتادهایی (مواردی) دیسه‌گیری (شکل‌گیری) جنبش‌های ایران‌گرایانه برای رودررویی با ستم فرمانسالاران تازه.

از سدۀ سوّم به این سو ایرانیان توانستند فرمانسالاری‌هایی (حکومت‌هایی) خودایستا (مستقل) برپاسازند. در این زمان بخشی از ایرانیان دین و آیین تازه را پذیرفته بودند؛ ولی نمی‌خواستند هویت ایرانی خود را فراموش کنند؛ ازهمین رو  کوشیدند تا در سایۀ این خودایستایی‌های به‌دست‌آمده از هویت تاریخی، فرهنگی و زبانی خود پدافند (دفاع) کنند.

در سده‌های سوم و چهارم در هر جا که خودایستایی‌ای دیسه می‌گیرد کناک‌های میهن‌دوستانه و هویت‌خواهانه رخ می‌نماید. یعقوب صفاری دستور به پارسی‌سرایی می‌دهد و مردآویج کمر به باززیواندن (احیا) جشن‌های ایرانی می‌بندد. بااین‌همه، مهم‌ترین کناک‌های هویت‌گرایانه در روزگار فرمانسالاری سامانیان انجام پذیرفت. در این زمان با همدلی پادشاهان و پیگیری وزیران و فرمانروایان ایران‌دوست، تاریخ ایران و داستان‌های اساطیری آن گردآوری و به زبان پارسی دری نوشته شد. شناخته‌شده‌ترین نبیگ در این زمینه شاهنامۀ ابومنصوری است. جز این، در همین زمان کار بزرگ دیگری نیز انجام گرفت و آن ترزبانش (ترجمۀ) تاریخ طبری و تفسیر طبری بود تا ایرانیان مسلمان دین و تاریخ دین جدید را نیز با زبان پارسی بیاموزند. در زیر اندکی بیشتر با شاهنامه ابومنصوری آشنا می‌شویم.

شاهنامه ابومنصوری شاهنامه‌ای است  به نثر که در روزگار سامانیان به دستور و سرمایهٔ ابومنصور عبدالرزاق توسی، فرمانروای توس، و به دست  ابومنصور مَعْمَری، وزیر او، نوشته شد. این شاهنامه یکی از مهم‌ترین بن‌خان‌های (منابع) فردوسی در سرایش شاهنامه بوده‌است.

ابومنصور محمد بن عبدالرزاق، دستور داد تا تاریخ ایران را که بعد از فروپاشی ساسانیان، در آشفته‌بازار گیر و بندها دیگر به دیسۀ یکجا و اسپور در دسترس نبود، از بن‌خان‌های نوشتاری و گفتاری گرد آورند. به این شَوَند (دلیل) که در دوران ساسانیان، چنان تاریخی را خداینامگ می‌نامیدند و در دوران اسلامی واژۀ «خدای» از معنی شاه به معنی پروردگار دگرش معنایی یافته بود، این نبیگ را «شاهنامه» نامیدند.

فردوسی در شاهنامۀ خود، از شاهنامۀ ابومنصوری چنین یاد می کند:

یکی نامه بود از گه باستان/ فراوان بدو اندرون داستان

پراگنده در دست هر موبدی/ ازو بهره‌ای نزد هر بخردی

یکی پهلوان بود دهقان‌نژاد/دلیر و بزرگ و خردمند و راد

پژوهندهٔ روزگار نخست/ گذشته سخن‌ها همه بازجست

ز هر کشوری موبدی سالخورد/ بیاورد کاین نامه را گرد کرد

بپرسیدشان از کیان جهان/ وزان نامداران و فرخ‌مهان

که گیتی به آغاز چون داشتند/ که ایدون به ما خوار بگذاشتند

چگونه سرآمد به نیک‌اختری/ بر ایشان بر آن روز گُندآوری

بگفتند پیشش یکایک مهان/ سخن‌های شاهان و گشت جهان

چو بشنید از ایشان سپهبد سخن/ یکی نامور‌نامه افگند بن

چنین یادگاری شد اندر جهان/ بر او آفرین از کهان و مهان

شاهنامۀ ابومنصوری از میان رفته‌است، اما دیباچۀ آن که حدود پانزده صفحه می‌شود سالها به فرنام دیباچه‌ای در آغاز نسخه‌های خطی شاهنامهٔ فردوسی آورده می‌شده و ازهمین‌رهگذر  برجای مانده است.

***

برای آگاهی بیشتر دربارۀ شاهنامۀ ابومنصوری بنگرید به: «شاهنامۀ ابومنصوری»، محمد دهقانی


آگاهی: برای پیوند با ما می‌توانید به رایانشانی azdaa@parsianjoman.org نامه بفرستید. همچنین برای آگاهی از به‌روزرسانیهای تارنما می‌توانید هموندِ رویدادنامه پارسی‌انجمن شوید و نیز می‌توانید به تاربرگِ ما در فیس‌بوک یا تلگرام یا اینستاگرام بپیوندید.

جستارهای وابسته

  • هویت ایرانی و دیرینگی و ریشه‌داری آنهویت ایرانی و دیرینگی و ریشه‌داری آن کورش جنتی: استوار بودن پیوندهای تاریخی، عاطفی، فرهنگی و زبانی مردمان جای جای ایرانشهر پدیده‌ای یکتا و بی‌مانند است. سِتُرگی و ریشه‌دار بودن این پیوند به اندازه‌ای است که هزار سال پیش ناصر خسرو قبادیانی که زادۀ شهر کوچکی به نام قُبادیان، در تاجیکستان امروزی، است شخصی را در شهر آذربایجان که هزاران فرسنگ دورتر از قبادیان است هم‌تبار و […]
  • دهن‌کجی طالبان به زبان پارسی در تهراندهن‌کجی طالبان به زبان پارسی در تهران کورش جنتی: سران طالبان در دیدار با سران جمهوری اسلامی ایران از مترجم بهره بردند. این شاید برای بسیاری خبری کوتاه و کم‌اهمیّت باشد؛ ولی دوستداران زبان پارسی می‌دانند که این کنش نمادین تا چه اندازه درنگیدنی و نگران‌کننده است. طالبان از آغاز روی کار آمدنش نشان داد که بی‌هیچ پرده‌پوشی سیاستی قومی را پیش می‎بَرَد و پارسی‌زدایی یکی از […]
  • نگاهی به «آغازگران پژوهش زبان پهلوی در ایران»نگاهی به «آغازگران پژوهش زبان پهلوی در ایران» کورش جنتی: «آغازگران پژوهش زبان پهلوی در ایران» نوشتۀ عسکر بهرامی یکی از کتاب‌های تازه منتشرشده در زمینۀ «زبان پهلوی» است. موضوع نبیگ چنانکه از نام آن پیداست پژوهشی است دربارۀ کسانی که در ایران همروزگار (معاصر) نخستین گام‌ها را در زمینۀ آموزش و یادگیری زبان پارسی میانه/ پارسیگ […]
  • دیگرسانی زبان، گویش، لهجهدیگرسانی زبان، گویش، لهجه کورش جنتی: آنچه به دنباله می‌آید نوشتاری کوتاه است برای بازشناسی زبان، گویش و لهجه. این نوشتار برپایه‌ی سخنرانی دکتر محمد دبیرمقدم فراهم شده است.
  • «یکپارچگی سرزمینی» همان «تمامیت ارضی» است«یکپارچگی سرزمینی» همان «تمامیت ارضی» است کورش جنتی: یکپارچگی سرزمینی برابر پارسی تمامیت ارضی است. اگر امروز بر سر زبان‌ها افتاده حاصل چند دهه کوشش پارسی‌گرایان است. همچنین به نگر می‌رسد که یکپارچگی سرزمینی واژه‌ی درخورتری از تمامیت ارضی است؛ زیرا هم پارسی است و هم دقیق. واژه‌ی «سرزمین» آب‌ها و کوه‌ها و خاک را یکجا در برمی‌گیرد، درحالی‌که واژه‌ی «ارض» ایواز رساننده‌ی معنای زمین […]
  • برابرنهاده‌هایی برای دو واژۀ «تظاهرات» و «انقلاب»برابرنهاده‌هایی برای دو واژۀ «تظاهرات» و «انقلاب» کورش جنتی: جنبش‌های سَره‌گرایانه به دنبال آن‌اند که تا آنجا که شدنی است و در چهارچوب دانش و سنجیدارهای (ضوابط) واژه‌گزینی می‌گنجد زبان را از وام‌واژه‌های بیگانه سبک‌بار کنند. بر پایۀ دیدگاههای سَره‌گرایانه بسیاری از نوواژه‌های پارسی که در آغاز ناآشنا و شگفت می‌نمایند در گذر زمان جای خود را در بدنۀ زبان باز […]

4 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. با درود به شما ٬سرور گرامی ٬ در دانشنامه پزشکی میسری ویرایش برات زنجانی٬ سروده سده ۴ ( در برگ ۶ چنین آمده است :
    و پس گفتم زمین ماست ایران-که بیش از مردمانش پارسی دان
    وگر تازی کنم نیکو نباشد- که هر کس را ازو نیرو نباشد
    دری گویمش تا هر کس بداند-و هر کس بر زبانش بر براند
    پس از این سروده آنهم در سده جهارم هجری بر می آید که از دیر باز کیستی (هویت ) ایرانی و زبان ایرانی (پارسی دری )روشن و آشنا بوده است ولی درباره واژگانی که شما در نوشتارتان بمار برذید ٬ « ازدا! » چه میخواهد بگوید ؟ شاید خواستید برابر « مدرک » را گفته باشید یا شاید « داده ها » را خواستید ؟ دیگر آنکه بسیاری از سخن پردازش های نوین هم چون « شکل گیری » خود از بیخ نابایست و بیهوده اند که کسی بیاید برایش همتراز « دیسه گیری » بسازد همانکه در پارسی دری کلاسیک از « پدید آمدن » و « پدیداری » بهره برده اند ٫..« باز زیواندان »‌ ( احیا ) را به آسانی میتوان گفت « نوزایی » ( Renaissance)٬بجای « بن خان!!!) »( منبع ) میتوان گفت « بن مایه » .

  2. این مطلب از ویکیپدیا برداشته شده‌است. نویسنده حتی همت نکرده‌است که هایپرلینک‌ها را حذف کند. انتشار چنین مطلب کپی‌ و چسب‌وقیچی‌کاری‌ شده آن هم بدون هیچ حرف تازه‌ای از ارج و قدر تارگاه وزین پارسی‌انجمن می‌کاهد. امیدوارم قدر خود را میان اهالی فرهنگ و ایران‌دوستان بیشتر بشناسید و از انجام چنین کارهایی اجتناب کنید.
    https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%DB%8C

  3. درود دوست گرامی. این گونه نقد منصفانه نیست. نوشته‌اید مطلب از ویکی‌پدیا برداشته شده است. این سخن بدون هیچ قیدی یعنی کل مطلب از ویکی‌پدیا برداشته شده است که سخن دروغی است؛ درحالی که مطلب ویکی‌پدیا بسیار کوتاه‌تر از این یادداشت است. سپس بر پایه این مقدمه نادرست آغاز به نصیحت‌های اخلاقی کرده‌اید. این که در ویکی‌پدیا نوشته از این کتاب ۱۵ صفحه بر جای مانده یا به دستور چه کسی و در چه زمانی نوشته شده اطلاعاتی کلی و همگانی است و هر جا سخن از این نبیگ باشد این جمله‌های پایه‌ای نیز آورده می‌شود. در نبیگ محمد دهقانی هم که به معرفی این اثر پرداخته همین جمله‌ها به کار رفته است. آیا باید گفت ایشان هم کار را از ویکی‌پدیا کپی کرده است؟ در کتاب‌ درسی علوم و فنون پایه دهم انسانی هم همین توضیحات البته کوتاه‌تر و با جزئیات کمتر برای شاهنامه ابومنصوری آورده شده است. آیا باید گفت نویسندگان کتاب درسی هم از ویکی‌پدیا کپی کرده‌اند؟ به دیگر سخن هر جا سخن از معرفی شاهنامه ابومنصوری باشد، چند خط که اطلاعات پایه‌ای درباره‌ی اثر است مشترک خواهد بود. جدای از این نویسنده در پایان نوشتار برای آگاهی بیشتر به کتاب محمد دهقانی بازبرد داده است تا بازبردگاهی جز ویکی‌پدیا شناسانده باشد. کم‌وبیش همین سخنان ویکی‌پدیا را در کتاب ایشان هم خواهید یافت.

  4. آقای کورش عزیز، مغلطه نکنید. اگر حرفتان صحیح باشد پس این هایپرلینک‌های ویکیپدیا که فرصت نکرده‌اید حذف کنید چیست؟ نکند بعدا هایپرلینک‌ها را از ویکی‌پدیا گذاشته‌اید؟ واقعا که …

دیدگاهی بنویسید.


*