پیامدهای آمیختگی زبان پارسی با واژه‌های بیگانه (۳)

 

۳. تکال و بیشال

سامان حسنی: در جستارهای پیشین گفتیم که، افزون‌بر بهره‌گیریِ بی‌دروپیکر از واژه‌های عربی، دستورزبان عربی را هم بر زبان پارسی بار کرده‌ایم. یکی از این نمونه‌ها پذیرش نشانه‌های جمع عربی است. این پذیرش دشوارهایی برایِ زبان پارسی به بار آورده‌است که در این جستار بدان‌ها می‌پردازیم. پیش از آغازیدنِ گفت‌وگو، یادآور می‌شویم که برایِ واژه‌های عربی «مفرد» و «جمع» برابرهایی ساخته‌اند همچون «تکینه و بیشینه»، «تکینه و چندینه» و «تکال و بیشال». به نگر من، واژه‌های «تکال و بیشال»، که استاد حیدری‌ملایری با افزودنِ پسوند «ال» به واژه‌های «تک» و «بیش» ساخته‌است، گویاتر از دیگر واژه‌هاست و به‌آسانی می‌توان با آن‌ها کارواژه[فعل] ساخت. بدین‌گونه، بن‌واژه‌های[مصدرهای] سادۀ «تکالیدن» و «بیشالیدن» را به‌جایِ بن‌واژه‌های مرکب «مفردکردن» و «جمع‌کردن» خواهیم‌داشت. در این نوشته هم از این دو واژه بهره گرفته می‌شود.

در زبان پارسی دو نشانه برایِ بیشالیدن داریم: یکی نشانۀ «ها» و دیگری نشانۀ «ان» می‌باشد. نشانۀ «ها» بیشتر برایِ گیاهان و چیزهای بی‌جان به کار می‌رود؛ مانندِ درخت / درخت‌ها و رود / رودها. نشانۀ «ان»، بیشتر، برایِ جاندران به کار برده می‌شود؛ مانندِ کبوتر / کبوتران، زن / زنان. البته در بسیاری از نمونه‌ها می‌توان هر دو نشانه را به‌جایِ یکدیگر به کار برد؛ مانندِ کبوتر / کبوترها و درخت / درختان.

نشانۀ بیشالِ «ها» کوتاه‌شدۀ نشانۀ بیشالِ «ایها» در پارسیگ[پهلوی] است؛ مانندِ کوفیها که شده کوه‌ها [کوف = کوه]. نمونه‌هایی از این گونه بیشالیدن را می‌توان در نوشته‌های گذشته، تا سدۀ پنجم، هم یافت. در گویش‌های روستایی نشانۀ بیشالِ «ها» به «ا» کوتاه شده‌است؛ مانندِ باغ / باغا، درخت / درختا. در چندی از روستاها برایِ بیشالیدن از «یا» سود می‌جویند؛ برایِ‌نمونه، می‌گویند باغ / باغیا و درخت / درختیا، که بیانگر آن است که «ه» از نشانۀ بیشالِ پارسیگِ «ایها» افتاده ولی «ی» به‌جای مانده‌است و شده‌است «یا».

نام‌هایی هم هستند که با «گان» یا «کان» بیشالیده شده‌اند. چرایی آن این است که واک پایانی این نام‌ها، در زبان پارسیگ، «گ» یا «ک» بوده‌است که در گذر به پارسی نو افتاده‌اند ولی هنگام بیشالیدن دوباره بازگشته‌اند؛ مانندِ زندک [زنده] / زندگان، ستارک [ستاره] / ستارگان، زادگ [زاده] / زادگان، نشستگ [نشسته] / نشستگان.

در نوشته‌های کهن، گاهی، برایِ بیشالیدن نام‌هایی که به واک «الف» پایان می‌پذیرند، از نشانۀ «آن» بهره گرفته‌اند؛ مانند: دانا / داناآن، ترسا / ترساآن.

امروزه هنگام بیشالیدنِ این‌گونه نام‌ها از واکِ آذینی «ی» بهره می‌گیرند و آن‌ها را با افزودنِ نشانۀ «یان» می‌بیشالند؛ مانندِ دانا / دانایان، ترسا / ترسایان، همتا/همتایان، پارسا / پارسایان.

یادآوری: یکی از ویژگی‌های زبان پارسی این است که هنگامی‌که چیزی همراه با شماره باشد، به‌کاربردنِ نشانۀ بیشال نیاز نیست. برایِ‌نمونه، هنگامی‌که درخت و کبوتر را می‌بیشالیم، می‌گوییم درخت‌ها و کبوتران، ولی هنگامی‌که همراه شماره باشند می‌گوییم دَه درخت و دَه کبوتر و نمی‌گوییم دَه درخت‌ها و دَه کبوتران، آن‌چنان‌که در دیگر زبان‌ها روایی دارد.

***

پذیرش نشانه‌های بیشالِ عربی و پیامدِ آن

هنگامی‌که واژه‌های عربی را پذیرفتیم، نشانه‌های بیشال عربی را هم به‌همراهِ آن آوردیم. بدین‌گونه سه نشانۀ «ات»، «ین» و «ون» را برایِ آنچه «جمع‌های باقاعده» گفته می‌شود پذیرفتیم؛ مانند:

اختیار / اختیارات، اطلاع / اطلاعات

معلم / معلمین، محصل / محصلین

انقلابی / انقلابیون، روحانی / روحانیون

پیامد آن این است که نام‌های پارسی را هم با نشانه‌های عربی بیشالیدیم. برایِ‌نمونه، به‌کاربردنِ نشانۀ «ات» در نمونه‌های زیر:

دستور / دستورات

پیشنهاد / پیشنهادات

فرمایش / فرمایشات

باغ / باغات

ده / دهات

یکی از نمونه‌های شگفت در به‌کاربردنِ نشانۀ بیشال «ات» عربی این است که هنگام برگردان واژه‌های فرنگی به پارسی، نه‌تنها از واژه‌های عربی بهره گرفته‌اند، با افزودنِ «ات» آن‌ها را به‌دیسۀ بیشال هم درآورده‌اند. به نمونه‌های زیر نگاه کنید:

exportation, importation, propaganda, press, reform, election, organization.

صادرات، واردات، تبلیغات، مطبوعات، اصلاحات، انتخابات، تشکیلات.

افزون‌بر پذیرفتنِ آنچه «جمع‌های باقاعده» گفته می‌شوند، شماری از واژه‌ها را هم به‌شیوۀ «جمع‌های بی‌قاعده» یا «شکسته» بیشالیدیم، که استاد پرویز ناتل‌خانلری در نبیگ دستورزبان فارسی به شانزده گونۀ آن اشاره نموده‌است؛ مانند:

علم / علوم، سم / سموم

فاضل / فضلا، عاقل / عقلا

حکیم / حکما، فقیه / فقها

اثر / آثار، افق / آفاق

جسم / اجسام، قطب / اقطاب

کاسب / کسبه، خادم / خدمه

ناظر / نُظار، تاجر / تجار

صاحب / اصحاب، ناصر / انصار

علت/علل، مجنت / مِحَن

قله / قلل، سنت / سُنن

مدرسه / مدارس، مرتبه / مراتب

مجلس / مجالس، مطلب / مطالب

اکبر / اکابر، افضل / افاضل

کبیر / کبار، صغیر / صغار

دفعه / دفعات، نغمه / نغمات

قاضی / قضات، راوی / رُوات

پیامدِ به‌کاربردنِ بیشالِ شکسته این است که بسیاری از واژه‌های پارسی را هم به‌این‌دیسه بیشالیدیم؛ مانند:

میدان / میادین

استاد / اساتید

زمان / ازمنه

کرد / اکراد

ارمنی / ارامنه

درویش / دراویش

در پارسی تنها تکال و بیشال داریم ولی در عربی مثنی [دوتایی] هم داریم که آن‌هم با نشانه‌اش، که «ین» است، وارد زبان پارسی شده‌است؛ مانند:

مجلس / مجلسین [به‌جایِ دو مجلس]

طرف / طرفین [به‌جایِ دوطرف]

جامعه / جامعتین [به‌جایِ دو جامعه]

پیامد پذیرش مثنی هم این است که شناسایی بیشال در دستورزبان پارسی را -که به دو یا بیشتر گفته می‌شود- به‌هم می‌زند و این پرسش را به دنبال می‌آورد که بیشال به «دو نفر یا بیشتر» یا به «سه نفر و بیشتر» گفته شود.

یادآوری۱: به‌جایِ همۀ گونه‌های بیشال عربی می‌توان از «ها» و «ان» بهره گرفت.

معلمین = معلمان / معلم‌ها، محصلین = محصل‌ها / محصلین

انقلابیون = انقلابی‌ها، روحانیون = روحانی‌ها / روحانیون

اختیارات = اختیارها، اطلاعات = اطلاع‌ها / اطلاعات

رسوم = رسم‌ها، قلل = قله‌ها [شکسته]

تجار = تاجرها، حکما = حاکمان / حاکم‌ها [شکسته]

یادآوری۲: از بیشالیدن واژه‌های پارسی با نشانه‌های عربی و بیشال شکسته [جمع مکسر] خودداری کنیم:

دستورات = دستورها، باغات = باغها

ازمنه = زمان‌ها، میادین = میدان‌ها [شکسته]

اساتید = استادان، دراویش = درویشان [شکسته]

یادآوری۳: به‌جایِ دوتایی [مثنی] از بیشال بهره بگیریم:

مجلسین = مجلس‌ها [برایِ دو مجلس]

طرفین = طرف‌ها [برایِ دو طرف]

جامعتین = جامعه‌ها [برایِ دو جامعه]

 

سخن پایانی: بهره‌گرفتن از نشانه‌های بیشال عربی دشواری‌هایی برایِ زبان پارسی به بار آورده‌است. پس تا می‌توانیم از واژه‌های پارسی بهره بگیریم و اگر ناچاریم نام‌های عربی به کار ببریم، برایِ بیشالیدن آن‌ها از نشانه‌های پارسی «ها» و «ان» بهره بگیریم. دیگر اینکه، به‌هیچ‌روی، واژه‌های پارسی را به‌دیسۀ عربی بیشال نبندیم.

 

بازبردها:

دستورزبان فارسی، پرویز ناتل‌خانلری، انتشارات توس، تهران ۱۳۷۰.

گفتارهایی دربارۀ دستورزبان فارسی، خسرو فرشیدورد، انتشارات امیرکبیر، تهران ۱۳۷۸.

 

جستارهای وابسته

  • پیامدهای آمیختگی زبان پارسی با واژه‌های بیگانه (۱)پیامدهای آمیختگی زبان پارسی با واژه‌های بیگانه (۱) سامان حسنی: هنگامی‌که واژه‌های عربی وارد زبان پارسی شدند، آرام‌آرام واژه‌های پارسی رو به فراموشی نهادند. اکنون شماری از واژه‌های پارسی برایِ بسیاری از ما ناآشنا هستند و چم آن‌ها را نمی‌دانیم. […]
  • پیامدهای آمیختگی زبان پارسی با واژه‌های بیگانه (۲)پیامدهای آمیختگی زبان پارسی با واژه‌های بیگانه (۲) سامان حسنی: یکی دیگر از آسیب‌هایی که درپیِ آمیختگی زبان پارسی با واژه‌های بیگانه به این زبان رسیده‌است همانا به‌کاربردنِ کارواژه‌های آمیخته[فعل مرکب] به‌جایِ کارواژه‌های ساده[فعل بسیط] است. هرچند در آغاز شمار اندکی کارواژه‌های ساده با واژه‌های عربی ساخته شد، این روش به‌زودی فراموش گردید و واژه‌های بیگانه کارواژه‌‌های آمیخته را به دنبال […]
  • شناخت واژه‌های پارسی از واژه‌های عربیشناخت واژه‌های پارسی از واژه‌های عربی سامان حسنی- در این جستار به بررسی واژه‌هایی که به دلیل دگردیسی واک‌هایشان، عربی پنداشته می‌شوند می‌پردازیم. نخست دگردیسی در واک‌های ویژه پارسی را بررسی می‌کنیم و آنگاه نگاهی خواهیم داشت به دگردیسی واژه‌های پارسی‌‌ای که دارای یکی از واک‌های ویژه زبان عربی […]
  • آیا عربی بَونده‌ترین (کامل‌ترین) زبانِ جهان است؟آیا عربی بَونده‌ترین (کامل‌ترین) زبانِ جهان است؟ روشنگریِ سیامکِ رستمی، آموزگارِ زبانِ عربی، را در این جا ببینید و بشنوید.
  • واژگانِ پارسی در قرآنواژگانِ پارسی در قرآن سیامک رستمی: اگر گمان می‌کنید قرآن تُهی از واژگان بیگانه و سراسر به عربی است گمانی نادرست دارید، چراکه قرآن سرشار از واژگان بیگانه‌، به ویژه واژگان پارسی، است که در توژ زیر شُماری از این واژگان‌ را […]
  • عربی‌زدگی در گزارش و واکاویِ ادبِ پارسیعربی‌زدگی در گزارش و واکاویِ ادبِ پارسی پارسی‌انجمن: از دیرباز، پاره‌ای از پژوهندگان بر این باورِ دروغ بوده‌اند که چامه‌سرایان و گویندگانِ ایرانی درونه‌ی کارهای خویش را وامدارِ چامه‌گویانِ عرب بودند تا آنجا که ادبِ پارسی را ریزه‌خوار و دریوزه‌گر ادبِ عربی برشمرده‌اند! در این جُستار، وحید سبزیان‌پور، استادِ زبان و ادبیاتِ عربیِ دانشگاهِ رازی، برمی‌نماید که آنچه این پژوهندگان، […]

6 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. باسلام
    در این نویساک (مقاله) از “دوتایی” برای ” مثنی بهره‌گیری شده است.
    نگر شما درباره‌ی واژه‌ای مانند “دوگان” چیست؟

  2. درود دوست گرامی. «دوگان» هم پیشنهاد درستی است. شماری از کسان مانند «حیدری ملایری» نیز «دوگانه» را پیشنهاده‌اند. به‌هرروی نیک است سرانجام بر سر یکی از این واژه‌ها همداستانی شود.

  3. با درود

    در بخش یادآوری-۲ گویا یکی از نمونه‌ها نادرست است. نمونه‌ی زیر در این بخش آمده است:
    معلمین = معلمان / معلم‌ها، محصلین = محصل‌ها / محصلین

    گمان می‌کنم که این نمونه باید مانند زیر باشد (واپسین واژه را درست کرده‌ام):
    معلمین = معلمان / معلم‌ها، محصلین = محصل‌ها / محصلان

    سپاس

  4. با درود، درست تر است که برای فرد کردن تَکینیدَن را به کار بگیرید که بر پایه زبان پارسی به چیم “تَک کردن” می شود و بیشینیدَن را نیز برای بیش کردن. بیشین به چیم قابل جمع بستن/ کردن خواهد بود. “ال” در زبان پارسی پهلوی تا آنجا که من می دانم به پایان نام افزوده می شود و نه گزارواژه (صفت). گاوال (ابزاری برای نواختن)، مارال (نام جانور، زیب و خوش نگار)، ساوال (در ساوالان) چنگال نمونه هایی از کاربردهای “ال” هستند. خواهشمند است اگر چنین نیست، مرا روشن فرمایید.

  5. با درود، دکتر حیدری ملایری برای مفرد (Singular)، واژه “تکین” را بکار برده اند:
    ——————————–
    تکین = مفرد = Singular
    بیشال = جمع = Plural
    ——————————–
    تکال = فرد، انفرادی = Individual
    ——————————–

دیدگاهی بنویسید.


*