۱۵۴. واژه‌های درپیوند با دانش و دانشگاه

جستارهای وابسته

3 دیدگاه فرستاده شده است.

  1. با درود.

    واژه‌ی «نیم‌سال» شاید واژه‌ای درخور برای «semester» نباشد. چون در کانادا و آمریکا و کشورهایی دیگر،‌ هر سال آموزشی سه «semester» است. ولی نیم‌سال گویی سال را دو بخش کرده است. واژه‌ی پیش‌نهادی نباید وابستگی‌ای به شمار «semester» داشته باشد.

    سپاس

  2. pardâzâna, pazirâna, pežuhâna, nehâd, âmuzâna râ dur beandâzid ke râstâna nâdorost and, con pasvand-âna hargez ba hic ruy mânik e mozd râ nedârad o nedahad. in pasvand tanhâ barvâžasâz ast o bas
    nehâd godarda ye nehâdan ast o hicguna mânik e anestitu râ nedârad (šâyad bonyâdgâh behtar bâšad). pišbâyesta o darbâyest niz nâdorost and. pišbâyâ o andarbâyâ/bâyâ/niyâznâk dorost ast.

  3. کلاس دو معانی دارد. یکی برساخته پارسی به معنی آموزشگاه است و دومی دسته است. کلاس یک واژه فرانسوی است که به معنی دسته بندی است. کلاس جانوران دسته جانوران. کلاس در زبان برنامه نویسی هم به معنی دسته و دسته بندی است. کارش این است که فرایند های هم گون و هم ساختار را در یک جا گرد آوری کند. مثلا کلاس math همه فرایندهای آمارش و ماریدنی (ریاضی) رو در یکجا گرد آوری کرده است که شما تنها نام کلاس و عضو کلاسی را فراخوانی می کنید که دسته هم یک نام و دارای عضو هایی هست که درون ان دسته هستند.
    رسته ، رستپایه ، دانشپایه – رستگاه هم معادل خوبی هستد و هم آشنا و ساده هم هستند.

دیدگاهی بنویسید.


*